06/تير/1404
|
14:11
۲۲:۱۵
۱۴۰۴/۰۴/۰۳
چرا اسرائیل به اهداف خود نرسید؟

قمار خام اندیشانه

سیدامیر انتظاری‌فر: پس از ۱۲ روز از آغاز جنگ تحمیلی رژیم صهیونی علیه ایران اسلامی و توافق اولیه بر سر یک آتش‌بس، باید به این پرسش پرداخت که مسیر جنگ در این ۱۲ روز و دستاوردهای آن برای ایران، به چه صورت بوده است. برای پاسخ به این پرسش که دستاوردهای ایران در این جنگ چه بوده است، باید با پرسش از اهداف تحمیل جنگ به کشور آغاز کرد و بعد از بررسی پاسخ‌ها به این پرسش، به تناسب میان اهداف اعلامی تجاوز و میزان موفقیت رژیم رسید. مفروض این یادداشت آن است که به رغم آنکه رژیم صهیونیستی بخش زیادی از توان اطلاعاتی و نظامی خود در این جنگ را در مقابله با ایران پیش‌خور کرد، باید اذعان کرد تا به این نقطه بازندۀ بزرگ این جنگ است و در صورتی که آتش‌بس با همین آرایش میدان پایدار بماند، قمار ابلهانۀ دشمن، در نهایت به یک ضرب‌المثل از بلاهت قماربازانه بدل خواهد شد. 
جنگ با چه اهداف اعلامی‌ای آغاز شد و سرنوشت هر کدام از این اهداف چیست؟ رژیم تلاش کرد با ترکیب بُرنده‌ای از ضربه‌های اطلاعاتی و نظامی، چند هدف را به صورت موازی دنبال کند تا در نهایت به یک هدف نهایی، یعنی براندازی نظام سیاسی برسد. نخستین هدف رژیم از آغاز جنگ، به خیابان کشاندن مردم در حمایت از متجاوز بود. محاسبات ساده‌لوحانۀ رژیم بر این مبنا بود که در صورت آغاز ضربه به ایران، خیابان توسط جاسوسان اسرائیلی و منافقان تروریست تصرف خواهد شد و پروژۀ ناامن‌سازی در ۲ مسیر «جدایی‌طلبی» و «آشوب شهری» فشار جنگ را به نیت نابودی نظام سیاسی، بیش‌تر خواهد کرد. دشمن براساس محاسبات کودکانۀ خود، بدین صورت برنامه‌ریزی کرده بود که با وساطت عروسک خیمه‌شب‌بازی(ربع پهلوی) مردم در خیابان‌های تهران از نظام سیاسی عبور خواهند کرد و زمینه برای تغییر رژیم در ترکیب آشوب شهری و حملۀ خارجی محقق خواهد شد. پروژۀ اول به دلیل عدم آشنایی با روحیات ملی ایرانیان و مقاومت آشکار در برابر تجاوز خارجی، به صورت فاحشی شکست خورد. مردم ایران نه تنها در خیابان حاضر نشدند؛ بلکه حتی خود با همکاری با نیروهای امنیتی و گزارش به مقامات انتظامی، بخشی از پروژۀ اجتماعی کردن امنیت را بر عهده گرفتند. در عین حال روحیۀ ملی ایرانیان به صورت غیرقابل باوری از تجاوز خارجی به خروش آمد و مردم خواستار جنگ تمام‌عیار تا تسلیم متجاوز شدند. 
دومین هدف اعلامی رژیم، از بین بردن برنامۀ هسته‌ای ایران بود. تا لحظه نگارش این یادداشت، اسرائیل در این هدف نیز یک بازندۀ بزرگ است. 
حمله به تاسیسات سطحی نطنز و رآکتور اراک، توسط رژیم نمادی از ناتوانی برای نابودی توان هسته‌ای ایران بود. این ناتوانی به نقطه‌ای رسید که در نهایت رژیم صهیونی برای دستاوردسازی، مجبور به استمداد از آمریکا برای حمله به فردو شد. حمله به فردو، صرف‌نظر از آسیب‌های احتمالی به تاسیسات یا مجموعۀ سالن یا نفوذ موشک‌ها، در نهایت می‌تواند لقب یکی از بی‌معناترین اصابت‌ها و حملات تاریخ را به خود اختصاص دهد. حمله به فردو نه تنها کارساز نیست، بلکه عملاً موجب خواهد شد ایران به صورت کاملاً موجهی سطح همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را کاهش و بالطبع سطح ابهام هسته‌ای کشور را افزایش دهد. رژیم صهیونی و آمریکا با هدف قرار دادن فردو، بدون از بین بردن اورانیوم یا آسیب به ذخایر هسته‌ای کشور، عملاً مجوز افزایش ابهام در برنامه هسته‌ای ایران و کاهش همکاری با آژانس را به صورت مشروع به کشور دادند. بنابراین، در سطح دوم اعلامی حملات رژیم، یعنی برنامۀ هسته‌ای ایران نیز، عملاً دستاوردی حاصل نشد. 
سومین هدف دشمن، حصول اطمینان از نابودی برنامۀ موشکی ایران بود. دشمن با نگاهی خام و محاسباتی دم‌دستی، تصور می‎‌کرد با تسلط نسبی بر آسمان نوار غربی کشور و بمباران شهرهای موشکی، می‌تواند برنامۀ موشکی ایران را نیز خنثی کند. حملات اعجاب‌انگیز روزهای گذشته و اذعان رسانه‌های غرب و رسانه‌های صهیونیستی به ناتوانی رهگیری موشک‌های ایرانی و اصابت‌های موفق و درخشان به اراضی اشغالی، نشان می‌دهد این هدف نیز عملاً یک رویای نیمه‌شب بوده است. شکست دشمن در میان محاسبات نظامی در حوزۀ موشک چنان آشکار است که دیگر چند روز است رو به جنگ روانی آورده است و تلاش دارد تسلط واهی بر آسمان ایران و نابودی لانچرهای موشکی ایران را نشانۀ دست‌یابی به هدف جا بزند؛ این در حالی است که تغییر آشکار تاکتیکی ایران در تناوب شلیک‌های کم‌حجم، عملاً به بی‌دفاع کردن آسمان دشمن انجامید. بی‌دفاع کردن آسمان رژیم موجب شد  نرخ رهگیری موشک‌های کشور نه تنها به حداقل برسد، بلکه اصابت‌های دقیق به مراکز نظامی و امنیتی رژیم نیز بیشینه شود. اصابت‌ موشک‌های کشور در ۳ روز پایانی جنگ تا نقطۀ آتش‌بس را می‌توان خاطره‌ای تاریخی و دردناک برای اسرائیلی‌ها دانست.
اصابت‌های متناوب و دردناک، چنان زندگی روزمرۀ غاصبان اراضی اشغالی را مختل کرد که از روز نهم جنگ به این سو، تقریباً به خوبی می‌شد نشانه‌های کاهش آشکار تاب‌آوری اجتماعی را در میان غاصبان دید. این اخلال در زندگی روزمره، در کنار فرسایش روانی غاصبان به دلیل صدای مکرر آژیرها در کنار درگیری روزمره بر سر پناهگاه و افزایش چشمگیر تلفات، عملاً فرآیندی از فشار به دولت دشمن را کلید زد. روند تلاش برای خروج از اراضی اشغالی و مهاجرت معکوس که از روز سوم جنگ به صورت چشمگیری آغاز شد، نشان‌دهندۀ همین منگنۀ کاهش تاب‌آوری اجتماعی برای دولت دشمن بود. بنابراین، ضلع دیگر پروژۀ اسرائیلی‌ها یعنی از بین بردن توان موشکی ایران، نه تنها موفقیت‌آمیز نبود، بلکه به صورتی آشکار توان موشکی ایران به یکی از اهرم‌های فشار به دشمن تبدیل شد.
ضلع دیگر پروژۀ خام‌اندیشانۀ اسرائیلی‌ها، از بین بردن تمام پدافند آسمان ایران و بدل کردن ایران به اتوبان چند لاین جنگنده‌ها و پرتابه‌های اسرائیلی‌ بود. به دلیل شوک روز اول و شدت فشارهای هوایی دشمن به پدافند ایران، دشمن دچار این سوءمحاسبه شد که پدافند ایران به تمامی از بین رفته است؛ در حالی که جنگ هنوز به 24 ساعت نخست نرسیده بود که پدافند هوایی کشور به صورت چشمگیری خود را بازیابی کرد و وارد مدار شد. این روند بهبود و وارد مدار شدن، چنان چشمگیر و برخلاف انتظار دشمن بود که در نهایت آمار انهدام پهپادهای متخاصم و پرتابه‌های دشمن را می‌توان گواه بر این سوءمحاسبه گرفت. 
در نهایت تمام این اضلاع قرار بود برنامۀ خام‌اندیشانۀ دشمن را به فروپاشی سیستم سیاسی جمهوری اسلامی ایران در کمتر از ۱۰ روز برساند و دشمن نیز برای این مدت درگیری خود را آماده کرده بود. فروپاشی این نقشه در نهایت دشمن را به این نقطه رساند که باید در محاسبات خود تجدید نظر کند.

ارسال نظر
پربیننده