09/تير/1404
|
21:15
۱۰:۵۶
۱۴۰۴/۰۴/۰۹

آقازاده‌ای که با جاه‌طلبی‌اش عاشورا را خونین کرد

عمر سعد جاه‌طلبی را به عنوان یک سکوی صعود به قدرت و رفاه خود می‌دید. یاد او به‌عنوان نماد دنیاطلبیِ آلوده به ظلم، تا ابد در تاریخ باقی خواهد ماند.

آقازاده‌ای که با جاه‌طلبی‌اش عاشورا را خونین کرد

عمر بن سعد بن ابی‌وقاص در خانواده‌ای با سابقه بلند جایگاه اجتماعی در صدر اسلام متولد شد. پدرش، سعد بن ابی‌وقاص، از صحابه مشهور پیامبر بود، همان فردی که در شورای شش نفره برای تعیین زعامت عثمان از سوی عمر انتخاب شد، هرچند در سقیفه حضوری فعال نداشت. عمر سعد از نوجوانی در کنار پدرش، با جریانات مهم سیاسی و نظامی دوران  آشنا شد. همین ریشه‌ها، آگاهی او از موقعیت‌های قدرت و رفاقت یا رقابت در سیاست اسلامی را شکل داد.

در دوران حکومت معاویه و سپس یزید، عمر بن سعد به‌مرور وارد حوزه قدرت شد و رابطه نزدیکی با والیان و امیران حاکم پیدا کرد. در سال 60 هجری، وقتی عبیدالله بن زیاد منصوب به والیگری کوفه شد، عمر بن سعد نیز به دنبال عرض اندام بیشتر بود و جزو اشراف کوفه به حساب می‌آمد. او جاه‌طلبی را به عنوان یک سکوی صعود به قدرت و رفاه خود می‌دید.

اولین نقش‌آفرینی‌ها علیه اهل بیت

در ماجرای قیام مسلم بن عقیل، نماینده امام حسین علیه‌السلام در کوفه، عمر بن سعد برخلاف ادعای وفاداری خانوادگی، اسباب لو رفتن نهضت مسلم را فراهم کرد. او همراه محمد بن اشعث نامه‌هایی به یزید جهت بی کفایتی والی وقت کوفه نسبت به عدم بی‌کفایتی وی در تقابل با حرکت مسلم نوشتند که در نهایت سبب شد عبید الله بین زیاد از سوی یزید ملعون از ولایت بصره دست برداشته و به عنوان والی کوفه منسوب شود. حتی وصیت‌نامه‌ای هم که مسلم به عمر سعد مبنی بر اطلاع دادن به امام حسین جهت بازگشت از مسیر کوفه سپرد، حفظ نکرد و وصایای وی را لو داد. او با نفوذ فراوان در تصمیم‌گیری‌های پشت پرده و رابطه با عبیدالله بن زیاد، نشان داد برای دسترسی به منابع قدرت از هیچ اقدامی ابا ندارد حتی خیانت به خویشان.

برای دوران مهدوی باید از عبرتهای عاشورا بهره برد

موقعیت طلایی؛ استانداری ری و دوراهی سرنوشت

زمانی که اخبار حرکت امام حسین علیه‌السلام به کوفه رسید، عمر بن سعد در صف مقدم سپاه چهار هزار نفری برای حرکت به‌سوی ری ایستاده بود و قرار بود حاکمیت این منطقه حاصل جاه‌طلبی‌هایش شود. عبیدالله بن زیاد اما پیش از صدور فرمان حرکت، به او تکلیف کرد که راه امام حسین را سد و قیام ایشان را سرکوب کند، وگرنه باید امارت ری را فراموش کند. ابن سعد در تردیدی بزرگ به دام افتاد.

او در لحظه تصمیم‌گیری با خود گفت: «آیا حکومت ری را که نهایت آرزوی من است رها کنم یا گناه قتل حسین را به گردن گیرم؟» در اشعار متعددِ نقل‌شده از عمر بن سعد، حیرت و پراکندگی بین دنیاطلبی و ترس از عقوبت اخروی، کاملاً هویداست: فو الله ما أدری و إنی لحائر* اُفکّر فی امری علی خَطرَین  / أ أترک مُلک الرِی و الری مُنیَتی* أم أصبح مأثوما بِقتل حسین. به خدا قسم نمی­‌دانم و حقیقتاً در حیرتم. بسیار فکر می­‌کنم در کارم که بین دو خطر افتاده است / آیا ترک کنم حکومت ری را در حالی که قدرت آرزوی من است؟ یا گناه­کاری بشوم که قتل حسین را به گردن گرفته. اما در نهایت دنیا و حکومت بر ری بر ایمان و انسانیت او چیره شد و جاه‌طلبی‌اش پیروز شد.

 ورود به کربلا و موضع‌گیری سخت مقابل امام
ابن سعد با اکراه و تردید، لشکر را به سمت کربلا حرکت داد. روز سوم محرم وارد سرزمین نینوا شد و طبق شواهد، چندبار با امام حسین علیه‌السلام گفتگو و مذاکره کرد؛ هر بار امام او را نصیحت و دعوت به انصاف و پرهیز از خون مظلوم می‌کرد. اما عمر بن سعد، دل از طمع مقام نکَند و زیر فشار عبیدالله و تهییج اطرافیان، با شقاوت به سوی امام گام برداشت.

در روز عاشورا، عمر بن سعد دستور داد که اولین تیر جنگ را به سمت خیمه‌های امام حسین پرتاب کنند. این اقدام نمادی بود از آغاز رسمی جنگ و اعلان بی‌رحمی. سپس با دستور او، راه‌ها و چشمه‌های آب به روی خاندان پیامبر و یارانش بسته شد، حرکتی که نشان از شدت کینه‌توزی و قساوت داشت.

زمانی که جنگ در اوج خود قرار گرفت و وضع بر سپاه امام حسین سخت شد، امام در یکی از خطبه‌های کوبنده خود، با اشاره به شکم‌های آکنده از حرامِ دشمنان، فرمودند: «کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیْلَکُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُونَ.»؛ یعنی همگی شما نافرمان از دستور من هستید و به سخن من گوش نمی‌دهید.  شکم‌های شما از [مال و غذای] حرام پر شده و بر دل‌های شما مُهر خورده است. وای بر شما! مگر خاموش نمی‌شوید؟ مگر نمی‌شنوید؟ پس یاران عمر بن سعد شروع به سرزنش یکدیگر کردند و گفتند: برای او ساکت باشید تا سخنانش را بشنویم. این سخن امام، گویای درک عمیق ایشان از عمق فساد و دنیازدگیِ فرماندهان و سپاهیانِ مقابل، خصوصاً کسی چون عمر بن سعد بود.

دستور به تاختن اسب بر بدن شهدا
پس از شهادت امام حسین و یاران باوفایش، فرمانده سپاه یزید، دستور داد که اسب‌ها را بر بدن‌های پاره‌پاره‌ی آنان بتازانند تا استخوان‌هایشان خرد شود. این دستورِ نهایتِ بی‌شرفی و وحشیگری، از سوی عمر بن سعد صادر شد و او خود در اجرای این جنایت شنیع، نقش مستقیم داشت. این اوج پستی و انحطاط اخلاقی بود که تاریخ هیچ‌گاه فراموش نخواهد کرد.

عاقبت شوم و نفرین ابدی
عمر بن سعد پس از واقعه کربلا، نه تنها به مُلک ری نرسید بلکه هرگز روی آرامش ندید. او به دست مختار ثقفی کشته شد و سرش نزد او برده شد. این پایان کار کسی بود که با معامله‌ی دین و دنیا، خود را در صف قاتلانِ امام حسین قرار داد و نفرین ابدی تاریخ و آل پیامبر را خرید. یاد او به‌عنوان نماد دنیاطلبیِ آلوده به ظلم، تا ابد در تاریخ باقی خواهد ماند.

انتهای‌پیام/

 
برچسب ها:
ارسال نظر
تازه ها