نسبت تروییکای اروپایی با نقشه راه ترامپ
رئیسجمهور آمریکا نهتنها در دوره قبلی حضور خود در کاخ سفید (بین سالهای 2017 تا 2020) ، بلکه در دوره جدید نیز بر روی "استراتژی مهار حداکثری" و متعاقباً "خلع سلاح همهجانبه تهران" تمرکز داشته و حتی سیگنالهای ظاهراً ایجابی وی درخصوص مذاکره با کشورمان نیز ناظر بر همین استراتژی بوده است. تروییکای اروپایی نیز در حال تکمیل همین پازل خطرناک و تبدیل آن به یک "فرمول عملیاتی" در تقابل مطلق با ایران است. مبنای عملکرد سه کشور اروپایی در قبال جمهوری اسلامی ایران، اسناد بالادستی تدوین شده توسط دولت ترامپ است.
تدوین و ارائه سند راهبردی آمریکا در سال 2025 میلادی، مؤید همین موضوع است: جایی که ترامپ صرفاً بر روی مسئله هستهای کشورمان تمرکز نکرده و آدرس نوعی "توافق جامع با ایران" را به نظام بینالملل مخابره نموده است. این توافق جامع، چهار مؤلفه کلان دارد: پرونده هستهای، پرونده موشکی، پرونده منطقهای و پرونده حقوق بشر در ایران.
صورت مسئله آشکار است: ترامپ در صدد تبدیل "استراتژی فشار حداکثری" به "ابر استراتژی مهار حداکثری ایران" بوده و تاکتیکها، گفتارها و رفتارهای خود و دیگر اعضای کاخ سفید و وزارت خارجه و دفاع آمریکا را نیز حول همین محور راهبردی تعریف کرده است.
پیشفرض ترامپ و تروییکای اروپایی در پیشبرد این استراتژی خطرناک، پذیرش مذاکرات و متعاقباً توافق جامع از سوی تهران بوده است. طی روزهای اخیر، رسانههای غربی و ضدانقلاب جملگی مدعی شده بودند که جمهوری اسلامی ایران بر اساس شرایط جاری در منطقه و نظام بینالملل، با چنین توافق و مذاکرهای موافقت نموده و حفظ "موجودیت" خود را ارجح بر "حفظ استراتژی و قدرت " خود میداند.
درحالیکه رسانههای آمریکایی و اروپایی با آبوتاب مشغول ترسیم ابعاد منظومه مهار ایران در ابعاد منطقهای، موشکی و هستهای بودند، استقامت و پایداری جمهوری اسلامی ایران در جنگ اخیر اصلیترین پیششرط شکلگیری این منظومه ضد ایرانی را هدف قرار داد.
اکنون ترامپ در دوراهی سختی قرار گرفته است: یکی انهدام جبری و ناخواسته منظومه راهبردی و چندلایهای که در قبال ایران طراحی نموده و عبور از استراتژی مهار حداکثری تهران و دیگری، پرداخت هزینههای سنگین و غیرقابلجبران تقابل همهجانبه با ایران. این مسئله معنایی جز قرار گرفتن واشنگتن در یک بنبست راهبردی-تاکتیکی در قبال تهران ندارد.
شوک ناشی از موفقیت ایران در جنگ اخیر برای غرب گونهایست که واشنگتن و ترورییکای اروپایی را در "توصیف صحنه بازی" نیز دچار معضلات عمیق کرده و متعاقباً، قدرت "تغییر بازی" را نیز از آنها سلب کرده است. در این میان تروییکای اروپایی (و اتحادیه اروپا) نهتنها در ریخته شدن خون شهدای بزرگوار و گرانقدر ما سهیم هستند، بلکه محکوم به تحمل هزینههای هنگفت بازی در زمین واشنگتن-تلآویو خواهند بود.
انتهای پیام/