17/تير/1404
|
03:17
۲۳:۱۳
۱۴۰۴/۰۴/۱۶
بررسی تجلی مصادیق قیام عاشورا در فیلم‌های سینمایی ایران

سکانس‌های ایران عاشورایی

میلاد جلیل‌زاده: ماجرای عاشورا بهترین داستان واقعی دنیا برای سینماست؛ داستانی که تمام عناصر شورانگیز، غم‌انگیز، تفکربرانگیز، عاطفی، حماسی و معنوی را در خود دارد و ده‌ها مایه پرحرارت دیگر هم می‌توان در آن یافت. این داستانی است که اگرچه به 14 قرن قبل تعلق دارد اما کهن‌الگوی میلیون‌ها انسان زنده روی زمین است و حدیث آن به هر زبانی برای‌شان نامکرر است و دوستش دارند و برایش اشک می‌ریزند. این یعنی چنین دستمایه‌ای برای هر داستانی تعداد زیادی مخاطب بالقوه دارد. با این همه رفتن سر وقت ماجرای عاشورا برای هنر سینما سخت هم هست. در واقع همان چیزی که این روایت را برای مدیوم سینما جذاب می‌کند، آن را سخت و هراس‌آور هم کرده است. این نام و این قیام به قدری بزرگ و پرآوازه است که وقتی صحبت از آن می‌شود می‌توان بخشی از روایت را به قدرت ذهن شنونده یا خواننده در تجسم صحنه‌ها سپرد اما وقتی پای مدیوم سینما به روایت باز شود، کار تجسم بخشیدن به این صحنه‌ها با فیلمساز خواهد بود. از همین رو شعرا خیلی راحت‌تر با موضوع عاشورا مواجه می‌شوند، چون کار آنها خیال‌انگیزی است و ذهن مخاطب در فرآیند تجسم بخشیدن به کدهایی که شاعر داده، با شعر او مشارکت می‌کند اما سینما که باید همه کارها را خود به تنهایی انجام دهد و همه چیز را به نمایش بگذارد، در این زمینه راه دشواری در پیش خواهد داشت. به عنوان مثال توجه کنیم به این شعر معروف از مقابل کاشانی که می‌گوید: «بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد/ اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد». این توصیف شاعرانه از لحظه‌ای که سیدالشهدا در نبرد مغلوب می‌شوند، بسیار زیبا و تاثیرگذار است اما کار سینما برای روایت همین یک بیت شعر، به این راحتی‌ها نیست. سینما قطعا کار بسیار دشواری خواهد داشت تا بتواند به جای اینکه با یک آرایه ادبی بگوید «عرش بر زمین افتاد»، با تصاویر متحرک طوری صحنه را بچیند که واقعا این حس منتقل شود. روی همین حساب اگرچه چند فیلم سینمایی و چندین سریال تلویزیونی داریم که به روز عاشورا یا ایام قبل و بعد آن مرتبط هستند اما کمتر کسی تا به‌حال در سینما جرأت کرده که به خود واقعه نزدیک شود و آن را روایت کند. فیلمسازان بیشتر تلاش می‌کنند از دور به تماشا یا روایت این واقعه بایستند یا اتفاقاتی را که در تاریخی دیگر رخ داده تمثیلی از قیام عاشورای سال ۶۱ هجری قرار بدهند. تشبیه اتفاقاتی در امروز به اتفاقات 14 قرن قبل، خود یک رفتار شاعرانه است و از آنجا که برای روایت عاشورا به نظر می‌رسد بهترین قالب هنری شعر باشد، بخشیدن جنبه شاعرانه به روایت سینمایی، خیلی به آنها برای رفتن به سمت عاشورا و مسائل مربوط به آن کمک می‌کند. در ایران فیلم‌هایی مثل سفیر (فریبرز صالح)، روز واقعه (شهرام اسدی) و رستاخیز (احمدرضا درویش) با موضوع قیام عاشورا ساخته شده‌اند و سریال «مختارنامه» هم مشهورترین نسخه سریالی مرتبط با این واقعه است اما این تمام بازتاب‌هایی نیست که تصویر قیام عاشورا در سینما داشته است. در سینمای ایران فیلم‌های متعددی داریم که اتفاقات امروزی را روایت می‌کردند اما یکسری همانندسازی‌ها بین این اتفاقات با وقایع عاشورا وجود داشت و پررنگ‌ترین موارد آن را می‌توان در سینمای دفاع ‌مقدس سراغ گرفت. اساساً شاید بتوان گفت اصلی‌ترین تفاوت سینمای دفاع ‌مقدس با سینمای جنگی ایران همین تلمیحات و اقتباس‌های عاشورایی باشد که با ماجراهای امروز منطبق می‌شوند. این به نفس خود دفاع ‌مقدس و باورهایی که رزمندگان ایرانی در آن دوران داشته‌اند مرتبط می‌شود و می‌توان احتمال داد که در آینده درباره جنگ تحمیلی دوم هم بالاخره شاهد بارقه‌هایی باشیم که حلول روایت‌های عاشورایی در روایت داستان‌های امروز را نشان بدهد. در ادامه مروری شده است بر مهم‌ترین فیلم‌های سینمای مقاومت یا دفاع ‌مقدس ایران که اقتباس یا تلمیحی به وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری داشته‌اند.
* «نینوا»؛ رسول ملاقلی‌پور/ 1362
«نینوا» نخستین فیلم مرحوم رسول ملاقلی‌پور در سال ۱۳۶۲ است که تا پیش از آن به ‌عنوان رزمنده و عکاس در جبهه‌ها حضور داشت. این فیلم نسبت به کارهای بعدی ملاقلی‌پور از لحاظ فنی ضعف‌هایی دارد که خصوصا در بازی بازیگرانش به چشم می‌آید اما معصومیتی که در بیان اعتقادات ملاقلی‌پور با قالب سینما وجود دارد، در این فیلم هم موج می‌زند. در این فیلم 2 رزمنده هستند که سن یکی از آنها بالاست و بینایی‌اش را از دست داده و دیگری نوجوان است و پاهایش مجروح شده‌ است. رزمنده‌ای که چشم‌هایش از کار افتاده دیگری را که پایش مجروح شده کول می‌گیرد و آن که چشم‌هایش هنوز می‌بیند، راه را نشان می‌دهد. یک فلاش‌بک به زمان تظاهرات انقلاب اسلامی هم در این فیلم وجود دارد که مثل صحنه‌های اکشن عملیات نظامی، دچار ضعف‌های تکنیکی است. جالب اینجاست همان ملاقلی‌پوری که بعدها به قله سینمای ایران در اکشن‌های جنگی تبدیل شد، در ابتدا چندان به‌ دلیل این چیزها مورد توجه قرار نگرفته بود و بیشتر به ‌دلیل فضای عاطفی کارش مورد توجه قرار گرفت؛ چیزی که درکنار اکشن‌های خونین او تا انتها در کارهایش باقی ماند. اسم این فیلم به آن جهت «نینوا» شده که قهرمان‌هایش آرزوی زیارت قبر امام‌حسین(ع) را دارند. در سکانس‌های پایانی فیلم ابوالفضل به لب سنگر می‌رود و با غلامحسین هماهنگ می‌کند که او چطور و در چه جهتی خمپاره بیندازد. غلامحسین هر بار که خمپاره‌ای انداخت، فریاد می‌زند «یا مهدی» و ابوالفضل پاسخ می‌دهد «ادرکنی». پاسخ ابوالفضل به ‌معنای زنده و سلامت بودن او هم هست. این رفت‌وبرگشت‌ها شبیه رجزهایی است که امام‌حسین(ع) و حضرت‌ عباس(ع) هنگام رفتن به کنار شط فرات برای آگاهی از احوال هم می‌خواندند. پس از مدتی نبرد، دست چپ ابوالفضل گلوله می‌خورد اما همچنان پاسخ غلامحسین را می‌دهد. او با دست راست می‌جنگند و در انتها دست راست او هم گلوله می‌خورد. واضح است که این بخش از فیلم، چقدر به ماجرای نهر علقمه شباهت دارد، خصوصا اینکه اسم این رزمنده ابوالفضل است.
* «پرواز در شب»؛ رسول ملاقلی‌پور/ 1365
«پرواز در شب» لحظه خلق سینمای دفاع‌ مقدس بود. هرچند فیلم «نینوا» هم به لحاظ محتوایی همین درونمایه را داشت اما پرواز در شب بود که توانست هم به لحاظ فرم و هم محتوا یک الگوی کامل و مناسب در سینمای داستانی پدید بیاورد. لشکر سیدالشهدا تهران 3 گردان خط‌شکن داشت؛ کمیل، مقداد و عمار. مرحوم رسول ملاقلی‌پور «پرواز در شب» را درباره بچه‌های گردان کمیل ساخت و ۱۲ سال پس از آن در «هیوا» دوباره با داستانی دیگر سراغ همین گردان و کانال کمیل رفت. داستان «پرواز در شب» از این قرار است که گردان کمیل در محاصره قرار می‌گیرد و ارتباطش با قرارگاه مرکزی قطع می‌شود. 4 نفر از رزمنده‌های گردان انتخاب می‌شوند تا در 2 گروه دونفره، برای درخواست کمک خودشان را به قرارگاه برسانند. 3 نفر از آنها شهید می‌شوند و یکی خود را به قرارگاه می‌رساند. از طرف دیگر ارتش بعث با بمب شیمیایی به کانال کمیل حمله کرده است. اکثر رزمنده‌ها زخمی و تشنه هستند. آخر سر آقامهدی نریمان، فرمانده گردان، برای تهیه آب مخفیانه به سنگر دشمن می‌رود. ماجرای آب آوردن او کاملا در شباهت با ماجرای سقایی حضرت ابوالفضل(ع) شبیه‌سازی شده و یکی از تاثیرگذارترین سکانس‌های تاریخ سینمای ایران است. این فیلم در سالی که اکران شد، رتبه دوم جدول فروش را به دست آورد. تا پیش از آن گیشه‌ها در تسخیر اکشن‌های پرضرب بود اما پرواز در شب مسیر سینمای جنگ را در ایران تغییر داد و این تاثیر تا مدت‌ها باقی ماند. این فیلم نقطه تولد سینمای دفاع ‌مقدس بود. وقتی مهدی نریمان، فرمانده گردان کمیل به داخل سنگر بعثی‌ها می‌رود تا برای یاران زخمی و تشنه‌اش آب بیاورد، ابتدا دست در آب می‌کند تا کمی خودش بنوشد. او در آب تصویر یاران زخمی و تشنه‌اش را می‌بیند و از آن نمی‌نوشد. این به‌ وضوح یادآور صحنه‌ای از قیام عاشوراست که حضرت عباس(ع) برای آوردن آب کنار نهر علقمه رفته بود. بعد او با عراقی‌ها درگیر می‌شود و وقتی قمقمه‌هایش تیر می‌خورند، باز به یاد تیری می‌افتیم که به مشک حضرت عباس(ع) خورد. سال ۱۳۶۵ وقتی این فیلم اکران شده بود، موقع نمایش این صحنه‌ها مردم در سالن‌های سینما با صدای بلند گریه می‌کردند.
* «مهاجر»؛ ابراهیم حاتمی‌کیا/ ۱۳۶۷
ابراهیم حاتمی‌کیا که سال ۶۴ نخستین فیلم سینمایش را با نام هویت ساخت، پس از آن دیده‌بان را جلوی دوربین برد که بسیار تحسین شد و در آخرین سال‌های فعالیتش در دهه ۶۰، اثری ساخت به نام «مهاجر» که در روزگار خود تصویری بسیار غریب و نامأنوس از جنگ نشان می‌داد اما حالا تقریباً همه با آن چیزی که در آن فیلم نمایش داده شد، یعنی پهپاد، کاملاً آشنا هستند. حاتمی‌کیا تا قبل از فیلم «مهاجر»، با اینکه 2 فیلم قبلی‌اش هم به موضوع دفاع ‌مقدس ربط داشتند و یکی‌شان کاملاً در جبهه‌ها می‌گذشت، هنوز صحنه شهادت یک رزمنده ایرانی را به تصویر نکشیده بود. «مهاجر» قصه اسد و محمود را روایت می‌کرد که قرار بود با هواپیمای شناسایی کوچکی به نام مهاجر، هدفی مهم را در دل دشمن نابود کنند؛ کاری که با استدلال‌های عقلانی غیرممکن بود اما دل به انجام آن حکم می‌داد. این هواپیماهای بدون سرنشین برای شناسایی به داخل خاک عراق فرستاده می‌شدند اما به دلیل بُرد کمی که داشتند، کنترل‌کننده‌های‌شان باید در مرز عراق مستقر می‌شدند. اسد و محمود رودرروی هم و در خطوط دشمن مستقر می‌شوند. اسد که به خطوط دشمن نفوذ کرده، در حالی که با دشمن درگیر می‌شود، با مهارت عملیات شناسایی را انجام می‌دهد و پهپاد را در هوا تحویل محمود می‌دهد اما خودش در آخرین لحظات شهید می‌شود. اسد در این آخرین لحظات عمر به یاد خاطراتش می‌افتد. از میان خروارها خاطره تلخ و شیرین مراسم تعزیه در ذهن او نقش بسته است. فیلم برمی‌گردد و ما اسد خردسال را می‌بینیم که از پشت خیمه‌های آتش گرفته صحنه کربلا را نظاره می‌کند. تصویر شعله‌های پرهیاهوی خیمه‌ها ترکیب می‌شود با نیزاری که اسد را در آغوش گرفته است. حالا نیزار دارد می‌سوزد و جسم او را هم می‌سوزاند. روح اسد اما همگام با پهپاد و رقص پلاک‌ها در پرواز است. این سکانس از نخستین سکانس‌های شهادت در سینمای حاتمی‌کیا است؛ سکانسی که شهادت اسد را با حمله به خیمه‌های امام حسین در روز عاشورا همانندسازی کرده است.
* «خروج»؛ ابراهیم حاتمی‌کیا/ ۱۳۹۸
بیستمین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا داستان گروهی از کشاورزان روستایی است که شرکت سهامی آب، هنگام تخلیه سد آب شور به ‌اشتباه آن را روانه زمین‌های کشاورزی آنها می‌کند و باعث خرابی تمام محصولات‌شان می‌شود. آنها پس از آنکه از طریق مسؤولان سد، دهیار، بخشدار و امام ‌جمعه موفق به حل مشکل‌شان نمی‌شوند، تصمیم می‌گیرند نزد رئیس‌جمهور بروند و مشکل‌شان را با او در میان بگذارند. این گروه با تراکتور از روستای خود به ‌سمت تهران عزیمت می‌کنند و طولی نمی‌کشد که خبر سفرشان در تمام رسانه‌ها پخش و این موضوع باعث ایجاد محبوبیت و مشکلاتی برای آنها می‌شود. مضمون این فیلم غیر از طرح مطالبات معیشتی و اجتماعی مردم که جنبه سیاسی پیدا می‌کند و به سوال در این زمینه که «حدود معقول و متعارف اعتراض تا کجاست؟» دامن می‌زند، به جهت اقتباس آزاد و امروزی‌اش از ماجرای عاشورا، توانست پس از سال‌ها درونمایه اصلی و فراموش‌شده سینمای دفاع ‌مقدس را یادآوری کند؛ یعنی همانندسازی اتفاقات امروزی با ماجراهای کربلای سال ۶۱ هجری.
همانندسازی اتفاقات این فیلم با وقایع عاشورا از چند جهت رخ می‌نماید. اول اینکه اصل بحث بر سر آب است و هر جا پای آب به میان بیاید، ماجرا را می‌شود به‌طور تمثیلی به عاشورا پیوند داد. البته ارتباطات دیگر این قصه با عاشورا وثیق‌تر هستند. کسانی که در این فیلم علیه رئیس‌جمهور می‌شورند و علم اعتراض بلند می‌کنند، همه مرد جنگ بوده‌اند و از خانواده شهدا هستند. به عبارتی آنها صاحبان اصلی انقلابند؛ همان‌طور که امام حسین نواده پیامبر اسلام بود و علیه ظلم کسی که خود را خلیفه پیامبر خوانده بود علم قیام بلند کرد. در اواخر مسیر هم از جانب یکی از بلندپایگان دولتی به این افراد گفته می‌شود علیه نظام خروج کرده‌اند؛ دقیقا عین همان عبارتی که درباره امام حسین به کار رفت و حکم قتل او را بر همین اساس صادر کردند. حتی نام فیلم هم از همین عبارت اخذ شده است. به‌‌علاوه در طول مسیر بین این افرادی که به سمت کاخ ریاست‌جمهوری می‌روند، عملا دوگانه کوفی و کربلایی شکل می‌گیرد‌. یکی دیگر از موارد تشابه که همانندسازی اتفاقات این فیلم با وقایع عاشورا را رقم زده، تمرکز این افراد بر ابلاغ پیام‌شان است. یعنی آنها بیشتر از اینکه به نتیجه کارشان بیاندیشند، بر اینکه صدای حق‌طلبی‌شان به گوش همه برسد تمرکز کرده‌اند.
* «موقـــعیت مهدی»؛ هادی حجازی‌فر/ ۱۴۰۰
«موقعیت مهدی» فیلمی بود که پس از سال‌ها توانست تب سینمای دفاع ‌مقدس را زنده کند. از جایی به بعد ویروسی به جان سینمای ایران افتاد که درک آدم‌های دیروز با همان فضای واقعی خودشان را ناممکن می‌کرد و فیلم اول هادی حجازی‌فر توانست از این باتلاق بیرون بجهد. این فیلم بیوگرافیک ۴ اپیزودی، فاقد درام کلاسیک است که البته با توجه به رسالت تعریف شده برای آن، یعنی معرفی قسمت‌هایی از زندگی مهدی باکری که در مسیر او به سمت شهادت قرار دارند، مساله‌ای طبیعی است. این فیلم بسیار محبوب شد چون ذهنیت شهروندان طبقه متوسط دهه‌های ۹۰ و ۱۴۰۰ را بر تن شخصیت‌های دهه ۶۰ قالب نکرده بود و توانست ناگهان دهه ۶۰ را با همان خصوصیات بکر و نابش، همان‌طور که به واقع بود، جلوی چشم مخاطبانش پدیدار کند. این فیلم هم مثل سایر آثار شاخص سینمای دفاع ‌مقدس، به درونمایه عاشورا توجه ویژه‌ای کرده بود و خصوصا موضوع آب را در کانون خرده‌روایت‌هایش قرار می‌داد. حتی نام نسخه سریالی فیلم «عاشورا» است و ترانه متن آن و ترانه‌ای که در تیتراژ پایانی خوانده می‌شود، نوحه حضرت ابوالفضل است. به ‌طور مثال جایی که مهدی باکری نتوانست پیکر برادرش را به عقب برگرداند، یادآور ماجرای امام حسین در روز عاشورا بود که نتوانست پیکر حضرت عباس را به خیمه‌ها برگرداند. رابطه حمید و مهدی باکری به ‌نوعی اینجا تداعی‌گر رابطه امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) است. تشنه‌ لب در کنار آب جان ‌دادن، به‌شدت تداعی‌گر ماجرای حضرت عباس(ع) است. حمید لحظاتی قبل از شهادتش، از کسی که مهمات آورده، می‌پرسد: آب‌ داری؟ و او می‌گوید قمقمه‌اش در راه افتاده است. این همان حمیدی است که پس از شهادت، پیکرش در آب فرو می‌رود. پیکر حمید را هم مهدی به عقب نمی‌آورد؛ چنانکه امام حسین(ع) نتوانست پیکر حضرت عباس(ع) را به‌ سمت خیمه‌ها و کنار باقی شهدا بیاورد. مزار حضرت عباس(ع) هم دور از بقیه است و فاصله آن تا حرم سیدالشهدا(ع) خیابانی است به نام بین‌الحرمین. فیلم هادی حجازی‌فر هم از قرنه در جزیره مجنون تا روستای حریبه، از مشهد حمید تا مشهد مهدی باکری، در ذهن ما یک بین‌الحرمین رسم می‌کند و این یعنی دفاع مقدس. 

ارسال نظر
پربیننده