از خرمشهر تا قدس
میلاد جلیلزاده: هر ایرانی لااقل چندین و چند ترانه و آهنگ معروف را با موضوعات وطنی از بر است و میتواند زمزمه کند. قطعاً تمام مردم دنیا چنین نیستند و وطنداری برای همه همین معنا را نمیتواند داشته باشد. اینجا قدیمیترین کشور دنیاست و با عبور از گردبادهای متعدد تاریخی، هم هویتش تکامل یافته و هم توانسته مایههای اصلی هویتیش را حفظ کند. برای مردم چنین کشوری صحبت از وطن و زمزمه کردن ترانههای میهنی میتواند معنادار باشد و ای بسا در هر دورهای از تاریخ و در مواجهه با هر فضا یا رویدادی حرف زدن از وطن میتواند معنای ثانویهای هم پیدا کند. مثلاً وقتی ایران در اشغال متفقین است، حسین گلگلاب سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» را میسراید و نخستین اجرای آن که 3 شب متوالی به طول انجامید، با حضور افسرهای اشغالگر خارجی معنای نمادین مقاومت میداد. در دورهای دیگر حرف زدن از وطن یعنی «نه» به زیادهخواهی استعمارگران. همین سرود «ای ایران» دهه ۳۰ خورشیدی مجدداً بازخوانی شد و این بار یک نوع اعتراض ضمنی و نامرئی نسبت به کودتای ۲۸ مرداد در آن به چشم میخورد. در دوره انقلاب صحبت از وطن معنای «نه» گفتن به استبداد را میداد. مثلاً سرود «ایران، ایران، ایران، رگبار مسلسلها» که رضا رویگری خوانندهاش بود، چنین حال و هوایی داشت. پس از آن و در دوران دفاعمقدس از وطن سرودن و از وطن خواندن، معنای مقاومت در برابر متجاوز بیگانه و حراست از حدود آب و خاک را میداد. پس از آن هم در دورههای دیگر هر سخنی درباره وطن معانی متعدد دیگری پیدا کرده بود. در یک دوره بعد علمی و فنی پیدا کرد و معنای «ما میتوانیم» در صنعت و تکنولوژی را میداد، در دورهای دیگر ایستادگی مقابل معاندین وابسته به بیگانگان را در بزنگاههای حساس سیاسی میشد از آن استنباط کرد، در دورهای دیگر معنای ماندن در کشور و نه گفتن به مهاجرت و تلاش برای ساختن خانه را میشد از آن فهمید و در دورههای دیگر، چیزهای دیگر. این قضیه اندکی به خوانشهای متعدد از یک شعر و موسیقی در زمانهای مختلف برمیگردد؛ اما نکته دیگر این است که در هر کدام از این مقاطع تاریخی با توجه به حال و هوایی که آن دوره دارد، ممکن است ترانهها و موزیکهایی با موضوعات وطنی خلق شوند که در اعماق خود چیزهایی از همان دوره خاص را دارند.
***
ای ایران ایران...
مثلاً ترانهای که استاد محمد نوری در سال ۶۰، یعنی در اوایل تجاوز ارتش رژیم بعث به خاک ایران خواند و در آلبوم «دلاویزترین» منتشر شد، بهرغم اینکه یک موزیک وطنی عام بود و میشد در هر دورهای آن را شنید، چیزهایی از حال و هوای جنگ و تنهایی میهن را در خودش داشت که همراه آن باقی ماندند و به دورههای دیگر حلول کردند. در این شعر وقتی وطن خطاب قرار میگیرد، مرتب از ماندن آن و از بقای آن صحبت میشود که این واکنشی ناخودآگاه است به مورد تجاوز قرار گرفتن سرزمین مادری. در این شعر با کنایه به وطنفروشان و خائنان که در چنین هنگامه پر بلایی طرف دشمن ایستادهاند یا دنبال منافع شخصی خودشان رفتهاند، گفته میشود «به زیر پا فتد آن دلی، که بهر تو نلرزد». این کلمات و تعابیر در زمان صلح و حتی دهها سال پس از شلیک آخرین گلولههای جنگ هم معنی میدهند و میشود همراه با تصاویری از کوه دماوند و رودها و جنگلها و دشتهای ایران آن را از تلویزیون پخش کرد اما اگر بخوبی دقت کنیم، درخواهیم یافت که یک بغض سنگین بابت مورد تجاوز قرار گرفتن میهن توسط بیگانگان و وطنفروشی عدهای از خائنان در زیر لایهاش وجود دارد و در فرم کار حلول کرده که به همین دلیل مثلاً پس از پیروزی تیم فوتبال ایران در یک مسابقه مهم، چندان مناسب نیست که این موزیک پخش شود. این شعر و این موسیقی در لحظه خاصی از تاریخ خلق شده و حال و هوای همان لحظه را در بطن خود دارد و ۴۴ سال بعد وقتی دوباره چنین هنگامهای برپا میشود و چیزی معادل همان حال و احوال بر ملت ایران عارض میگردد، باز هم این ترانه در ناخودآگاه مردم ایران میجوشد و حتی یکی از مشهورترین مداحان کشور آن را در یکی از بزرگترین هیاتهای مذهبی پایتخت، در دهه اول محرم اجرا میکند. این شعر و این ترانه به قدری با احوال امروز مردم ایران همخوان است که تنها یک بار خوانده شدن آن در شب اول محرم توسط حاج محمود کریمی، با اینکه نوای اصلی کاملا تکراری بود، باعث شد زمزمهاش همه جا بپیچد و دلها را گرم کند. کار این ترانه به جایی رسید که در شب عاشورا رهبر معظم انقلاب از حاج محمود کریمی خواستند آن را دوباره بخواند. در شبی که همه از حضور رهبری در حسینیه امام خمینی ذوقزده بودند، اصلیترین یادگاری آن شب همین جمله بود که رهبر انقلاب از حاج محمود کریمی درخواست کردند «ای ایران بخوان». همه چیز با تسلط بر تکنیک به دست نمیآید.
تورج نگهبان که شعر این ترانه را سروده بود، اساساً شاعری مشهور به حساب نمیآید و بیشتر یک استاد جامعهشناسی بود، همچنان که حسین گلگلاب، شاعر سرود «ای ایران، ای مرز پرگهر» بیشتر به عنوان گیاهشناس مشهور بود نه شاعر. آنها اما هر کدام در برخورد با لحظهای خاص چیزی از سویدای دلشان بر روی صفحات کاغذ غلتاندند که حرف دل همه میهندوستان روزگار خودشان بود. گلگلاب با دیدن کتک خوردن یک افسر ایرانی از دست یک سرباز صفر مست آمریکایی به چنین حالی رسید و تورج نگهبان با دیدن تجاوز آشکار رژیم بعث به ایران که حمایت تمام قدرتهای شرق و غرب را به همراه داشت. نه آنها میتوانستند در شرایط دیگر چنین ترانههایی بسرایند و نه آهنگساز و خواننده این 2 آهنگ در شرایط عادی اگر کاری برای وطن میساختند، دقیقا همین فرم را پیدا میکرد. این آثار مولود همان لحظه تاریخی که در آن خلق شدهاند بودند و به همین جهت است که بازخوانی یکیشان در این روزگار تا این اندازه محبوب میشود؛ به دلیل شباهت حال و احوال امروز ما با روز خلق آن اثر.
***
وطنسرایی در آیینه حوادث زمان
به طور کل موزیکهایی که با موضوعات وطنی ساخته شدهاند را به لحاظ حال و هوا و موارد استفادهشان میتوان به چند دسته تقسیم کرد. تعدادی از این موزیکها بر شکوه و عظمت ملی تاکید دارند که معمولا وقتی غرور ملی جریحهدار شده باشد یادآوری آنها و زمزمه مجددشان میتواند به میهندوستان روحیه بدهد. «ای ایران، ای مرز پرگهر» چنین موزیکی است و خودش در زمان اشغال ایران بهدست متفقین سروده و ساخته شد. پس از آن هم هر بار این موزیک خوانده میشود، غرور ملی را تداعی میکند. مثلا در دورانی که تب مهاجرت بالا گرفته بود، زمزمه این موسیقی به کسانی که میخواستند در ایران بمانند و بر این نکته پافشاری داشتند، روحیه میداد؛ چون انگار از آن سوی مرزها در ذهن خیلیها بهشتی ساخته شده بود و وقتی حرف از مرز پرگهر به میان میآمد، انگار تحقیری که به این واسطه به وجود آمده بود دفع میشد. دسته دیگری از موزیکها مناسب یادآوری رنجهای گذشتهاند و در زمانهای که فضا کمی آرامتر است مرور میشوند. معمولا آدمها در هنگامه بلا کمتر فرصت غصه خوردن دارند و مشغول تلاش و دست و پا زدن برای خروج از بحران هستند اما وقتی قضیه فروکش کرد، به یاد آنچه از سرشان گذشته میافتند و آنها را مرور میکنند. محمد نوری برای سریال «سفرهای دور و دراز حامی و کامی در وطن»، موزیکی خوانده که شعر آن را کارگردان این سریال یعنی نادر ابراهیمی سروده است و چنین فضایی دارد؛ «ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، رنج دوران بردهایم» به طور طبیعی این نوع موزیکهای وطنی تعدادشان بیشتر از انواع دیگر است چون لحظههای خاص و بحرانی تاریخ هر کشور هر چند سال یکبار رخ میدهند و در باقی ایام همان لحظات بحرانی گذشته هستند که مرور میشوند. سالار عقیلی هم برای تیتراژ سریال «معمای شاه» موزیکی با همین حال و احوال خوانده که بسیار محبوب است؛ «ایران! اگر دل تو را شکستند...» و همایون شجریان سال ۹۶ یک موزیک وطنی خواند که همین فضا را داشت و بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ «ای پرچمت ما را کفن».
تعداد دیگری از موزیکهای وطنی حالت استغاثه و دادخواهی یا گاهی انتقام دارند. این نواها وقتی خلق میشوند که ملت و میهن تحت ستم قرار دارد و بدون تردید مشهورترین نمونه در این زمینه «ایران، ایران» با صدای رضا رویگری است که در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی در سال ۵۷ سروده و خوانده شد. وقتی پس از ترور شهید هنیه و شهید نصرالله، ایران با عملیات وعده صادق۲ پاسخ رژیم صهیونیستی را داد، این ترانه دوباره یادآوری شد و از آن برای صداگذاری روی کلیپ پرواز موشکها بر فراز قدس و اراضی اشغالی استفاده کردند. غیر از این هم موزیکهای زیادی وجود داشت که در آنها واژه ایران به کار رفته بود اما اینکه چنین موزیکی برای چنین لحظهای انتخاب شد، به فرم مخصوص آن برمیگشت که مناسبت ویژهای با این حال و احوال داشت؛ فرمی که در حال و هوای استغاثه و انتقام شکل گرفته بود و با این شرایط خاص همخوانی پیدا میکرد. بخش دیگری از موزیکهای وطنی برای وقتی هستند که کیان کشور در معرض تهدید قرار گرفته است، مثلا وقتی که دشمن بیگانه به کشور تجاوز کرده باشد. در این ترانهها از جانفدایی برای وطن حرف زده میشود، با خائنان مرزبندی وجود دارد و معمولا از امید و فرداهای بهتر صحبت به میان میآید. جایی که محمد نوری میخواند «در روح و جان من، میمانی ای وطن» دقیقا چنین شرایطی وجود داشته است. این موسیقی برای ملتی است که کشورشان هم خانه آنهاست، هم هویت آنها. برای کسانی که در یک جغرافیای فرهنگی و تمدنی چند هزار ساله زندگی میکنند و به قدری این فضا برایشان اهمیت دارد که بقای آن را از جان خودشان مهمتر میدانند. شاید تمام ملتهای دنیا نتوانند چنین حسی را تجربه کنند چون همه کشورها چنین پیشینهای و چنین حدود هویتی مشخصی ندارند اما ناخودآگاه تاریخی ایرانیان چنین چیزی را در روح و جان آنها رسوخ داده و اتفاقاً همین است که وقتی انفجار مهیب بندرعباس رخ میدهد، موج غافلگیر کنندهای از همدلی ایرانیها بروز پیدا میکند و مدتی بعد وقتی رژیم صهیونیستی به خاک کشور تجاوز کرد، ایرانیها طوری از همه طیفهای فکری و گروههای اجتماعی گرد هم جمع میشوند که در ادبیات سران قدرتهای بزرگ جهانی هم این مساله بازتاب پیدا میکند. انگار این موزیک برای لحظهای ساخته شده که ملت ایران تنهاست و جز خودش و خدا کسی را ندارد و حالا وقتی ایرانیان باز هم در چنین هنگامهای از تاریخ قرار گرفتند، باز همان ندای برآمده از قلب خسته گذشتگان را به یاد آوردهاند. این ترانه یادگاری از دوران اشغال خرمشهر و حصر آبادان است و حالا در زمانهای که ایران با نیروی نیابتی بزرگترین قدرت استثمارگر دنیا رودررو شده، باز هم تنهایی قهرمانانه ایران را زمزمه میکند. جایی که مردم ایران فقط خدا را دارند و انگار به طور جمعی، پیامبری از سوی پروردگار شدهاند که قرار است پیام آزادگی و استقامت را به گوش باقی جهانیان برسانند. در چنین موقعیتی ندای مقاومت و آوای ایستادگی، همچون آواز پر جبرئیل است؛ فرشته وحی.