21/تير/1404
|
07:27
۲۲:۰۹
۱۴۰۴/۰۴/۲۰
چرا دوگانه ملی‌گرایی و امت‌گرایی برساختی است؟

امت یا ملت، دوگانه جعلی

محمدرضا کوهکن*: دوگانه‌سازی از هویت‌های ملی در برابر هویت‌های فراملی، چنددهه است جزو مسائل انسان معاصر به حساب می‌آید و در هر بافتاری، به ‌نحوی بروز و ظهور داشته است. او گاهی با «افراط» و گاهی با «تفریط» در پی پاسخ به آن برآمده است. به ‌بهانه بروز مجدد آن در پی جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران و قرار دادن ملی‌گرایی در مقابل و در تعارض با امت‌گرایی از جانب برخی، در این یادداشت مروری بر ۲ رویکرد کلی به ملی‌گرایی خواهم داشت و سپس رویکرد انقلاب اسلامی را در قبال آن بررسی می‌کنم.
* رویکرد اول: ملی‌گرایی افراطی
اگرچه شاید امروز وضعیت بدین بغرنجی نباشد اما روزگاری شاهد افراط عمومی در ملی‌گرایی و وطن‌پرستی و به تبع آن، دیگری و دشمن‌پنداری هر آنچه غیر از آن بوده‌ایم. گزافه نیست اگر این رویکرد را توسعه‌یافته‌ فرهنگ جاهلی «قوم‌گرایی» بدانیم که گاه در قالب ملیت‌ها و گاه در قالب قومیت‌ها (همچون پان‌عربیسم، پان‌ترکیسم و...) تجلی می‌یابد. در اینجا عصبیت‌های قومی و ملی به جای حق‌محوری می‌نشیند، در نتیجه دیگر اقوام و ملیت‌ها در حکم «رقیب» و «دشمن» خواهند بود و در صورت فراهم شدن شرایط برای انسان سیری‌ناپذیر، هدف مشروعی برای غارت و تجاوز شناخته می‌شوند. بسیاری از جنگ‌هایی که در طول تاریخ رخ داده، بر همین اساس بوده و نقطه اوج آن را نیز ظهور استعمارگری و بروز ۲ جنگ جهانی می‌توان دانست. شاید قله‌ افراط در ملی‌گرایی را در مفهوم «استثناگرایی آمریکایی» بتوان یافت که بر اساس آن، آمریکایی‌ها کشور خود را - در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و...- «برتر» به حساب می‌آورند و مأموریت منحصربه‌فردی برای نجات جهان و گسترش ارزش‌های آمریکایی برای خود قائل هستند، لذا به بهانه تأمین منافع آمریکایی، دخالت در امور دیگر کشورها را حق خود می‌پندارند و هیچ عامل محدودکننده‌ سیاسی، اخلاقی و... را پیش روی خود نمی‌بینند.
طبعاً چنین رویکردی با فطرت عزت‌خواه انسانی در تعارض است و مقاومت‌هایی را در میان ملت‌ها بر می‌انگیزد، لذا سویه‌های پیشرفته‌تری از ملی‌گرایی در غالب ائتلاف‌های بین‌المللی یا مفاهیمی همچون «توسعه» و «جهانی شدن» سر برآورد که در ظاهر، هویت‌های ملی را به رسمیت می‌شناخت اما در باطن، شکل جدیدی از استعمار بود که ملت‌ها را به ‌صورت ناخودآگاه به سوی قدرت‌های سلطه‌جو سوق می‌داد و منقاد آنها می‌ساخت.
* رویکرد دوم: پساملی‌گرایی
در مقابل، برخی برای فراتر رفتن از قوم‌گرایی و ملی‌گرایی و نفی ثمرات آن، به فکر چاره افتادند اما به تفریط در این زمینه دچار شدند و به نام علاج، هویت‌های ملی را نفی کردند. مفاهیمی همچون «اینترناسیونالیسم»، «ترنس‌ناسیونالیسم» و «جهان‌وطنی» عمدتاً از جانب جنبش‌های چپ و آزادی‌خواه و ضدامپریالیست در این راستا ساخته و پرداخته شد و رواج یافت اما این مفاهیم نیز مبتنی بر «نفی» بوده و طرح روشن و واقع‌بینانه‌ای برای «ساخت» نداشته‌اند. به تعبیر دیگر، با نفی هویت و ریشه افراد و ملیت‌ها، هویت والاتر و ذی‌قیمت‌تری برای آنها عرضه نکرده‌اند که ارزش مهاجرت از یکی به دیگری و هزینه دادن برای آن را داشته باشد؛ چیزی که تنها از یک دین و مکتب الهی بر می‌آید.
* رویکرد سوم: جمع هویت دوگانه
البته مساله تعارض هویت‌های دوگانه منحصر به دنیای پیرامون ما نبوده و دوگانه‌سازی از ایران در برابر اسلام و ملی‌گرایی در برابر امت‌گرایی در ساحت اندیشه معاصر ایران نیز مطرح بوده است؛ هرچند شاید در دوران پیش از آن، اساساً حل‌شده بوده و برای جامعه مسلمان ایران مساله محسوب نمی‌شده است اما در هر حال مساله‌بودگی آن در ایران معاصر به‌ واسطه عوارض جریان مدرنیته و روشنفکری، قابل انکار نیست. کتاب مبسوط «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری نشان‌دهنده دغدغه ایشان برای پاسخ به این مساله فکری در آن دوران است. این دوگانه‌سازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جانب برخی برجسته و تشدید شد - ممکن است افراط و تفریط برخی افراد نیز در تشدید آن دخیل بوده باشد - و هر از گاهی شاهد بروز عوارض این نگرش غلط هستیم. گاهی با شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و «فلسطین رو رها کن، فکری به حال ما کن»، گاهی با برجسته کردن اماکن و مناسبت‌های باستانی پیش از اسلام در برابر اماکن و مناسبت‌های مذهبی و مانند آن. در جدیدترین این دوگانه‌سازی‌ها، پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به کشورمان، برخی با استناد به اتحاد ستودنی ایرانیان حول دفاع از وطن، ملی‌گرایی را عامل اصلی این همبستگی بی‌سابقه دانسته و آن را در تقابل با سیاست امت‌گرایی -که از نگاه آنها شکست‌خورده و ناکارآمد است- گذاشته‌اند؛ ادعایی که باید آن را نسخه بازآرایی‌شده و به‌روزشده شعار «نه غزه، نه لبنان» دانست. حال که نادرستی این شعار روشن شده، مطرح کردن آن به زبان دیگر کاملا در خدمت اهداف رژیم صهیونیستی و آمریکاست و گویندگان آن - حتی اگر متوجه نباشند - با معارض نشان دادن هویت ملی و امتی و نفی امت‌گرایی به نفع ملی‌گرایی، در حق ایران جفا کرده‌اند.
البته در این میان مغالطه‌ای نیز انجام گرفته است؛ مطرح‌کنندگان مدعی‌اند در جنگ اخیر، امت‌گرایی به کمک ایران نیامد و این ایرانیان بودند که با جمع شدن حول ملی‌گرایی، از وطن دفاع کردند. یکی از مغالطه‌هایی که در این استدلال مطرح است، آن است که امت‌گرایی به معنای همراهی و پشتیبانی «دولت‌های اسلامی» در نظر گرفته شده است. در حالی ‌که وضعیت حاکمان کشورهای اسلامی و سرسپردگی یا بی‌ارادگی آنان در مقابل غرب واضح و مشخص است و امیدی به آنها نداشته‌ایم، بلکه باید ثمره امت‌گرایی را در حمایت و پشتیبانی «ملت‌های مسلمان» از ایران جست‌وجو کرد که در این باره از قضا حمایت‌های گسترده و بی‌سابقه‌ای از ایران در جنگ اخیر انجام شد و اساساً حمله دشمن به خاک کشورمان نیز به خاطر تضعیف بخشی از این عمق و امتداد خارجی در ماه‌های پیش از آن بود، لذا «بی‌ثمر بودن» امت‌گرایی در جنگ تحمیلی اخیر، ادعای گزاف و نادرستی است.
علی‌ایحال در میان رویکرد افراطی و تفریطی به ملی‌گرایی، انقلاب اسلامی ایده جمع میان این ‌دو را مطرح کرد و رهبران و متفکران آن، جمهوری اسلامی را بر این اساس استوار کردند و پیش بردند. طبعاً استقبال پرشور مردمی از رؤسای جمهور ایران در سفرهای خارجی، خوشحالی غیرایرانیان از پیروزی ایران در میادین ورزشی و نیز عملیات‌های «وعده صادق» و... برای ایران بما هو ایران نبوده، چرا که گفتمان ملی‌گرایی اساساً ظرفیت تولید چنین عمق نفوذی را ندارد. شاید اگر حمایت‌های مردمی بین‌المللی از ایران نبود، وضعیت بسیار سخت‌تری داشتیم و زودتر از اینها حمله نظامی را تجربه می‌کردیم و شاید اگر به ‌واسطه موانع بیرونی، کوتاهی‌ها، عدم اعتقاد برخی مسؤولان و... این حمایت‌ها و همراهی‌ها را جامع‌تر و کاراتر طراحی می‌کردیم و توسعه می‌دادیم، مشکلات مادی و معنوی بیشتری را می‌توانستیم از کشور حل کنیم و به ‌صورت متقابل از ثمرات بیشتری برخوردار بودیم، لذا ادعای ناکارآمد بودن سیاست امت‌گرایی، ادعای غیرمنصفانه و ناصوابی است. همان‌طور که از سوی مقابل، نفی وطن و هویت و تاریخ و تمدن ایرانی نیز در اندیشه انقلاب اسلامی جایگاهی ندارد. با آنکه در ساحت مذهب، حق و باطل معنا دارد و موضع انقلاب اسلامی درباره حقایت تشیع واضح و صریح است اما ایده آن «نفی دیگر مذاهب» نیست، بلکه به تصریح رهبر معظم انقلاب وحدت اسلامی به واسطه تأیید و حفظ مذاهب اتفاق می‌افتد، نه نفی آن. حال در ساحت ملیت که حق و باطل معنا ندارد، انقلاب اسلامی چگونه می‌تواند حکم به «نفی ملیت» بدهد؟
نگاه انقلاب اسلامی در ابتدا به داخل ایران بود اما این نگاه منحصر در ایران نبوده است. انقلاب اسلامی هویت جدیدی را برای انسان ایرانی و هر انسان مسلمان دیگری به ارمغان آورد و آن تأیید هویت ملی در طول هویت دینی و مقید به حدود آن است. انقلاب اسلامی به ‌واسطه اصولی که از اسلام گرفته، به انسان ایرانی کرامت و عزت و هویت بخشید و او را در مقابل هضم شدن در هویت‌های مهاجم مصونیت داد و استقلال بخشید؛ سپس دیگر ملت‌ها را نیز به بازسازی هویت ملی خود بر اساس عزت و کرامت و خروج از سلطه دیگران فراخواند اما هدف به اینجا خلاصه نمی‌شد؛ انقلاب اسلامی علاوه بر نفی سلطه دیگران بر هویت و موجودیت ملت‌ها، یک طرح ایجابی را نیز به آنها عرضه کرد؛ طرحی که امثال رویکرد پساملی‌گرایی فاقد آن هستند و آن، تشکیل یک هویت بالاتر - یعنی امت اسلامی - از جمع هویت‌های ملی و قومی - و نه نفی آنان - است.
انقلاب اسلامی افق دید انسان ایرانی و هویت او را رشد داد و تعالی بخشید. اگر بپذیریم ارزش انسان‌ها به اندازه افق و اهتمام آنهاست، هر میزان که «من» انسان توسعه‌یافته‌تر باشد، ارزشمندتر و متعالی‌تر است. گاهی «من» انسان در حد خود او، خانواده او، فامیل او، شهر او، قوم او، کشور او یا منطقه او است اما گاهی «من» خود را در حد بشریت تعریف می‌کند و دغدغه‌مند و دلسوز آنان می‌شود. انقلاب اسلامی هویت ایرانی - و هویت هر فرد مسلمان - را در چنین افقی تعریف کرد و تحقق هر دو هدف سلبی (نفی سلطه‌گری و سلطه‌پذیری) و ایجابی (امت‌سازی و تمدن‌سازی) در افق جهانی را از او ‌طلب کرد.
انقلاب اسلامی در این میان هویت ویژه‌تر و تعیین‌کننده‌تری به ایرانیان بخشید؛ بر این اساس ایران، امروز دیگر یک هویت سیاسی و جغرافیایی در عرض دیگر هویت‌های نظام بین‌الملل نیست، بلکه به ‌واسطه تشکیل نظام جمهوری اسلامی و استقرار تنها حاکمیت الهی در ایران، مسؤولیت بالاتری بر عهده ایرانیان قرار گرفته و افتخار میان‌داری و رهبری این جریان در دست آنان است و عمل‌شان برای دیگران تبدیل به الگو شده است. این جایگاه نه تعیینی، بلکه تعینی بوده، همچون مشکی بوده که خود بو کرده و ملت‌ها را گرد خود جمع کرده و چنین عمق راهبردی و جذابیتی را برای آن به ارمغان آورده است. چنین مزایایی تنها از ظرفیت امت‌گرایی بر می‌آمده است، لذا نفی آن به ‌هیچ ‌عنوان به نفع منافع و مصالح ملی ما نیست.
* پژوهشگر حلقه دیپلماسی عمومی انقلاب اسلامی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)

ارسال نظر