21/تير/1404
|
07:20
۲۲:۳۰
۱۴۰۴/۰۴/۲۰
درباره تحریم گزارشگر حقوق‌بشر سازمان ملل

آمریکا علیه نظم آمریکایی

سیدمهدی جوادی: بعد از جنگ اول جهانی، جهان با حدود ۲۲ میلیون کشته و ویرانه‌های متعدد تشنه صلحی پایدار بود. در این میان با پیشنهاد وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا در پیمان ورسای ۱۹۱۹ تمام تجربیات مکاتب حقوقی مختلف در قالب ساختاری به نام «جامعه ملل» قرار گرفت تا بتواند صلح بین‌المللی را تضمین کند. هدف این ساختار پیشگیری از جنگ‌های آینده، حل اختلافات بین کشورها از طریق گفت‌وگو، کنترل تسلیحات و ارتقای همکاری بین‌المللی بود اما به دلایلی از جمله نداشتن قدرت اجرایی و عدم عضویت آمریکا در این ساختار -که اگرچه رئیس‌جمهور خود پیشنهاد داده بود اما با مخالفت سنا هیچ‌گاه عضو آن نشد- عملا «جامعه ملل» نتوانست جلوی نقض متعدد حقوق بین‌الملل را بگیرد و با شروع جنگ دوم جهانی دچار فروپاشی شد. سپس با تشکیل سازمان ملل، صلح پایدار تبدیل به رویایی شد که با وتو نابود شد.
با فروپاشی جامعه ملل و شروع جنگ دوم جهانی، جهان باز هم شاهد کشته‌ها و ویرانی‌های فراوانی بود، نقض حقوق انسان و حقوق بشر توسط قدرت‌های بزرگ با شدت بیشتری ادامه یافت و این بار بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی توسط آمریکا زخمی عمیق بر پیکره حقوق بشر وارد کرد.  در همان روزهایی که آمریکا داشت مقدمات حمله اتمی به ژاپن را می‌چید، فرانکلین دلانو روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا و وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا در منشور آتلانتیک (۱۹۴۱) داشتند اصولی را تعریف می‌کردند که بعدها به بنیان‌گذاری سازمان ملل متحد منجر شد. در ظاهر ایده اصلی این بود که یک نهاد جهانی برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی، جلوگیری از جنگ سوم جهانی، تقویت همکاری بین کشورها و توسعه حقوق بشر شکل گیرد. در این میان گنجاندن حق وتو (Veto Power) با اصرار آمریکا و شوروی و همراهی انگلستان گواه این بود که باز هم این ساختار در مواجهه با استعمار و جنگ‌طلبی ناکارآمد خواهد بود. این موضوع در همان روزها در کنفرانس سان‌فرانسیسکو هم مشهود بود و با مخالفت کشورهای متعددی مواجه شد اما نهایتا  همان‌طور که وزیر وقت خارجه آمریکا، کوردل هال گفت: «اگر حق وتویی نباشد، سازمان مللی هم نخواهیم داشت». با اصرار فاتحان جنگ به حق وتو، سازمان ملل متحد با آرزوی صلح پایدار و امنیت جهانی ولی با اما و اگر فراوان شکل گرفت.
* واقعه ۷ اکتبر
سازمان ملل متحد در طول حیات خود برای توسعه حقوق بین‌الملل تلاش فراوانی کرد لیکن استفاده مکرر کشورهای عضو شورای امنیت از حق وتو در موارد بسیاری این سازمان را به بن‌بست کشاند، از میانمار (روهینگیا) تا اوکراین و فلسطین و... در بسیاری مواقع سازمان ملل کارآمدی خودش را از دست داد، تا جایی که کشورهای عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد سراغ راهکارهای مختلفی برای مقابله با این حق رفتند؛ از اصلاح ساختاری سازمان تا قطعنامه ۳۷۷ اتحاد برای صلح. لیکن همه آنها در سازوکار طراحی‌شده توسط فاتحان جنگ دوم جهانی برای سازمان ملل متحد در چرخ‌دنده‌های این سازمان له شد و کارآمد نشد.
اما هیچ زمانی به اندازه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بعد وضعیت اعتباری حقوق بین‌الملل و سازمان ملل متحد، افتضاح و بی‌آبرو نبود و این ناکارآمدی تا به این حد به چشم نیامده بود. پس از ۷ اکتبر نقض موارد متعدد و آشکار حقوق بین‌الملل و حقوق بشر آن هم به دفعات و با گردن‌کشی رژیم صهیونیستی و همراهی کشورهای غربی، جلوی چشمان جهانیان، گواه این بود که تاریخ انقضای مولود کنفرانس سان‌فرانسیسکو یعنی سازمان ملل متحد نیز نزدیک شده است. انتخاب مجدد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا و اقدامات دیوانه‌وار او هم کوبیدن میخ آخر بر تابوت این سازمان و ساختار بود، او که در هر ۲ دوره ریاست جمهوری خود سردمدار نقض متعدد حقوق بین‌الملل بوده است، از جمله خروج یکجانبه از توافق تعهدات اقلیمی پاریس، ایجاد تبعیض نژادی و نقض حقوق پناهندگان با وضع قوانین تراول بن، خروج آمریکا از شورای حقوق بشر در سال ۲۰۱۸، تحریم دیوان بین‌المللی کیفری، ترور رسمی مقامات کشورها از جمله سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی فرستاده رسمی ایران به عراق و از همه مهم‌تر حمایت و مشارکت در اقدامات رژیم صهیونیستی، بار دیگر رویای جهانیان در ایجاد یک صلح پایدار و امنیت جهانی را به شکست کشانده و داستان فروپاشی جامعه ملل همزمان با شروع جنگ دوم جهانی را تکرار کرده است.
این روزها آمریکا با استناد به فرمان اجرایی فوریه ۲۰۲۵، تحریم‌هایی را علیه فرانچسکا آلبانیز، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در سرزمین‌های فلسطین اشغالی اعلام کرده است. اين اقدام عجیب در واقع برخورد مستقیم با نهادهای سازمان ملل، نقض آشكار اصل مصونیت مقام‌ها و ماموران بین‌المللی و بدعتی خطرناک در بی‌اعتنایی به سازوکارهای بین‌المللی است. 
این عمل آمریکا و اقدامات پیشین ترامپ در کنار نقض مداوم، مستمر و آشکار بسیاری از قواعد همگانی (Crga Omnes) و قواعد آمره (Jus Cogens) حقوق بین‌الملل که ستون‌های اصلی ساختارهای بین‌المللی بودند، از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز نشان از فروریختن پایه‌های قواعد حقوقی‌ای است که به عنوان دستاوردهای مکاتب و نظام‌های مختلف حقوق بشر پس از جنگ دوم جهانی در قالب منشور ملل متحد و کنوانسیون‌های بین‌المللی شکل گرفته بودند. درواقع آرزوی صلحی که پس از فروپاشی جامعه ملل و جنگ دوم جهانی در کالبد سازمان ملل متحد دوباره جان گرفته بود، این بار نیز توسط آمریکا رو به نابودی نهاده است و پس از ۷ اکتبر نابودی آن تسریع و بیش از پیش عیان شده است. می‌توان گفت این روزها بیش از ساختمان‌های ویران شده در غزه و دیگر شهرها آنچه رخ می‌نماید، فروریختن و ویران شدن ساختارهای حقوقی بین‌المللی است.
باید دید با این حجم ناکارآمدی و بی‌اعتنایی به حقوق بین‌الملل و سازمان ملل متحد، آیا ۷ اکتبر مانند جنگ‌های اول و دوم جهانی مبدا تاریخ تحولی نوینی در قواعد و ساختارهای حقوقی بین‌الملل خواهد شد؟ به نظر می‌رسد دیگر بر ویرانه‌های باقیمانده از حقوق بین‌الملل و سازمان ملل متحد پس از ۷ اکتبر نتوان تکیه کرد و باید با پشتوانه مردمی که در سراسر جهان برای حمایت از اصول بدیهی حقوق بشر در غزه بپا خاسته‌اند، به ترسیم طرحی نو روی این ویرانه‌ها اندیشید.

ارسال نظر