23/تير/1404
|
06:54
۲۲:۴۸
۱۴۰۴/۰۴/۲۲
درباره بیانیه جدید موسوی؛ چه کسانی با دادن گرای خیابان برای جنگ تحمیلی 12 روزه بسترسازی کردند؟

هم‌نوا با نتانیاهو

مصطفی نصری: در حالی که ایده براندازی ایران از طریق اقدام نظامی و آشوب اجتماعی شکست خورده و پاسخ قاطع موشکی ایران در امواج بیست‌ودوگانه «وعده صادق 3» به همراه همبستگی ملی ایرانیان، اسرائیل و آمریکا را ناچار کرد پس از تحمیل یک جنگ 12 روزه درخواست آتش‌بس بدهند، روز جمعه میرحسین موسوی طی بیانیه‌ای خواهان «برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی» شد تا همان ایده شکست‌خورده براندازی و تجزیه از طریق اقدام نظامی این بار از تریبون سیاسی بازگو شود. اگرچه از موضوعیت افتادن کاراکتر سیاسی موسوی باعث شده این بیانیه حتی در بین اصلاح‌طلبان نیز سانسور شده و رسانه‌های آنها به آن نپردازند اما این اقدام از این جهت اهمیت دارد که تکمیل‌کننده رویکرد موسوی در مقدمه‌چینی جنگ تحمیلی علیه ملت ایران است و جهت ثبت در تاریخ کارآیی دارد. نقش موسوی در اعتراضات سال ۸۸ به ‌عنوان عاملی که زمینه‌ساز دخالت‌های خارجی شد، همچنان نیز تداوم داشته و او بدون توجه به اینکه رویکردش در طمع آشوب و تجزیه ایران در دستگاه محاسباتی غرب موثر بوده، حالا خواسته یا ناخواسته به دهانی برای فریاد رویای کور اسرائیل از تریبون سیاسی تبدیل شده است.
* منادیان سوریه‌سازی ایران
اسرائیل و آمریکا، با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و تضعیف توان نظامی ایران، جنگ تحمیلی 12 روزه را آغاز کردند. نتانیاهو پس از آنکه یک جنگ تحمیلی علیه ایران را کلید زد صریحا با درخواست برای آشوب‌های اجتماعی و خیابانی نشان داد او و اپوزیسیون ابزارشده‌اش به دنبال نابودی و تجزیه ایران از طریق تلفیقی از اقدامات نظامی و خیابانی هستند. این مدل در چند ماه اخیر در سوریه پیاده شده است؛ جایی که پس از سقوط بشار اسد و روی کار آمدن جولانی از طریق یک کودتای نظامی، رژیم صهیونیستی بلافاصله هدف قرار دادن زیرساخت‌های سوریه و همچنین اشغال بخش‌هایی از آن کشور را دستور کار قرار داد اما تنها عامل امیدواری به چنین مدلی در ایران روی کار آمدن جولانی نبوده است. مقصران اصلی تلقین این ذهنیت به نتانیاهو و ترامپ که می‌توانند ضمن حمله نظامی امیدوار به آشوب اجتماعی باشند کسانی هستند که پیش از این غرب را به کارآیی مسیر خیابان، بیش از اندازه امیدوار کرده‌اند. با چنین توصیفی واضح است میرحسین موسوی با کاری که در 88 انجام داد یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های انگیزه‌بخش برای تحمیل یک جنگ 12 روزه و کشتار 1000 نفر از ایرانیان بوده است، چرا که فتنه ۸۸ آغاز ایجاد شکاف اجتماعی در ایران و بدبین کردن مردم نسبت به نظام بود. او حالا پس از آنکه راهبرد اسرائیل به شکست انجامیده در یک بیانیه همان چیزی را مطالبه کرده که پیش از این نتانیاهو از طریق نظامی نتوانسته به دست آورد. جالب اینکه او در بزنگاه آشوب اجتماعی سال ۱۴۰۱ نیز همان رفتار مشابه ۱۴۰۱ را انجام داد. البته مصادیق و نمودهایی مانند شعار «نه غزه، نه لبنان» که در واقع راهبرد کلیدی رژیم صهیونیست برای تضعیف قدرت بازدارندگی ایران و در نهایت حمله نظامی به ایران بوده نیز نشان می‌دهد دست‌کم در مبانی، فصل مشترک‌هایی میان افکار موسوی و همین‌طور طراحان نقشه‌های خطرناک علیه ایران وجود دارد.
سال ۱۴۰۱ پس از شکست جنگ ترکیبی، موسوی با انتشار بیانیه‌ای ۳ راهکار برای براندازی نظام ارائه کرد؛ اول برگزاری همه‌پرسی برای قانون اساسی جدید! دوم تشکیل مجلس موسسان و سوم همه‌پرسی درباره مصوبات مجلس. بیانیه اخیر موسوی در تیرماه ۱۴۰۴، تکرار همان ایده‌های سال ۱۴۰۱ است اما این بار در شرایطی مطرح شده که ایران به‌تازگی از یک جنگ نظامی با اسرائیل و آمریکا خارج شده و با همبستگی ملی و پاسخ نظامی قاطع، توانسته دشمنان را وادار به پذیرش آتش‌بس کند.
* مسیر خیابان را موسوی به آمریکا یاد داد
میرحسین موسوی که بین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ به‌عنوان آخرین نخست‌وزیر ایران فعالیت می‌کرد، در زمان  انتخابات سال 88 قبل از اینکه شمارش آرا تمام شود خودش را برنده قطعی انتخابات اعلام کرد و بعد از اعلام نتایج نیز بدون اینکه تن به فرآیندهای بازشماری آرای برخی صندوق‌ها بدهد، مدعی تقلب در انتخابات شد. اعتراضات آن سال به یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های سیاسی نظام جمهوری اسلامی در دهه‌های اخیر تبدیل شد. این اقدامات زمینه‌ساز سوءاستفاده دشمنان خارجی از شرایط داخلی ایران شد.
رهبر انقلاب در سخنرانی‌شان در ۲۴ اردیبهشت ۹۸، به نامه‌نگاری‌های باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا اشاره کردند و اظهار داشتند: «اوباما یک نامه «فدایت شوم» برای ما نوشت و ما هم بعد از مدتی یک جوابی به او دادیم و بلافاصله نامه دوم را نوشت؛ من می‌خواستم باز هم جواب بدهم که در این بین، فتنه 88 پیشامد کرد. خوشحال رفتند سراغ فتنه‌گرها و دفاع از فتنه؛ حمایت از فتنه. به مجرد اینکه فتنه‌ای اینجا راه افتاد، همه آن حرف‌هایی که قبلا ‌زده بودند، آن اظهار ارادت‌ها، کأنه فراموش‌شان شد و به جریان فتنه علیه جمهوری اسلامی ملحق شدند».
وقوع فتنه ۸۸ باعث شد آمریکا از مسیر مذاکره فاصله گرفته و به حمایت از جریان‌های آشوب‌طلب در ایران بپردازد. اقدامات میرحسین موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز، به تقویت رویکردهای خصمانه غرب علیه ایران کمک کرد.
* این بیانیه امنیتی است، نه سیاسی
بیانیه میرحسین موسوی که خواستار تغییر بنیادین ساختار نظام و برگزاری رفراندوم شده، به ‌طور مستقیم با اظهارات نتانیاهو پس از جنگ ۱۲ روزه همراستا به نظر می‌رسد. نتانیاهو پس از آتش‌بس، به ‌صراحت از لزوم ایجاد آشوب‌های اجتماعی در ایران سخن گفت و تأکید کرد این آشوب‌ها می‌تواند نظام ایران را تضعیف کند. حال کسی که یک بار همین ایده نتانیاهو را به گسترده‌ترین صورت ممکن اجرایی کرده است به تکمیل این راهبرد کمک می‌کند. این بیانیه که در زمانی منتشر شده که ایران به ‌تازگی از یک جنگ خارجی، موفق خارج شده، می‌تواند به ‌عنوان تلاشی برای ایجاد شکاف در همبستگی ملی و باز کردن دوباره راه برای دخالت‌های خارجی تفسیر شود، بنابراین مواجهه با آن نیز صرفا نمی‌تواند در چارچوب یک بیانیه سیاسی ساده و با صرف‌نظر از تبعات امنیتی آن تفسیر شود.

***
بیانیه‌نویس‌ها از مردم ترسیده‌اند

امیرعباس نوری: - ۱- جامعه ایرانی در خلال جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، با تمام وجود متوجه شد شعارهایی نظیر «نه غزه، نه لبنان» یا «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» برساخت نظریه‌ها و دیدگاه‌هایی است که خلاف امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران است و از آنجا که امنیت، زمینه و بستر توسعه است، جامعه، نگرش‌های انتقادآمیز نسبت به این سیاست‌های جمهوری اسلامی را فاقد صلاحیت و اعتبار لازم برای توسعه و پیشرفت ارزیابی می‌کند. 
بدون تعارف باید این واقعیت را گفت که این خودآگاهی جمعی و موج همبستگی ملی و انسجام اجتماعی به وجود آمده در پی تجاوز رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران، برای برخی دیدگاه‌های سیاسی در ایران به نوعی زنگ خطر محسوب می‌شود؛ چرا؟ این دیدگاه‌ها معتقدند در این جنگ، مبانی فکری نظام در حیطه مسائل دفاعی و امنیتی؛ همچنین سیاست‌ خارجی، خاصه سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی نزد افکار عمومی موجه و معتبر و حتی حفظ و تقویت این سیاست‌ها و راهبردها تبدیل به مطالبه اکثریت جامعه شده است. 
از همین رو، مبانی فکری جریان‌های منتقد این سیاست‌ها به محاق رفته؛ این دیدگاه‌ها دچار بحران اعتبار اجتماعی و هدم هویتی شده‌اند. به عبارتی جریان‌های سیاسی‌ای که طی سال‌های اخیر همواره منتقد استراتژی دفاعی و بازدارندگی و نیز سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی بوده‌اند، درصدد انحراف این همبستگی ملی و باورهای عمومی نسبت به مؤلفه‌های امنیت پایدار هستند. 
۲- بیانیه میر‌حسین موسوی را باید در امتداد بیانیه ۱۸۰ فعال سیاسی و اقتصادی و همین‌طور بیانیه جبهه اصلاحات علیه قانون تعلیق همکاری با آژانس ارزیابی کرد. البته موسوی به خاطر‌ رسوب دیدگاه‌های رادیکال به جا مانده از فتنه‌ ۸۸  و به سبک بیانیه‌های سال‌های ۸۸ و ۸۹، به طرز اگزجره‌ای رو به ساختارشکنی آورده است. با این حال، بیانیه موسوی، نامه جبهه اصلاحات و بیانیه آن ۱۸۰ نفر، در یک چیز مشترک است: نقد سیاست‌های جمهوری اســـلامی و ضرورت تغییر این سیاست‌ها!
در حالی که اکنون افکار عمومی بر درستی سیاست‌های جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب صحه گذاشته و همبستگی ملی حول اعتباربخشی به این سیاست‌های جمهوری اسلامی شکل گرفته است، این جریان‌ها از لزوم تغییر سیاست‌ها سخن می‌گویند. 
در حالی ‌که واقعیات جنگ نشان داد این جریان‌ها و افراد منتقد هستند که باید در دیدگاه‌های خود، بویژه در قبال نوع مواجهه با غرب و همین‌طور سیاست‌های مرتبط با توان بازدارندگی کشور تجدیدنظر کنند اما این افراد و جریان‌ها به جای عبرت گرفتن از این جنگ و اصلاح نگرش‌ها و رویه‌های خود، از ضرورت تجدیدنظر نظام در سیاست‌های خود سخن می‌گویند! لذا کنش این جریان‌ها دقیقا در نقطه مقابل برآوردهای جامعه از این جنگ انجام و تعریف می‌شود.
۳- در شرایط فعلی، حفظ و تقویت انسجام اجتماعی و همبستگی ملی، یک ضرورت غیرقابل انکار است. تقریبا عمده کارشناسان بر این نظرند این انسجام و همبستگی هم در عدم تحقق اهداف نتانیاهو و ترامپ از جنگ ۱۲ روزه موثر بوده و هم موجب ارتقای توان بازدارندگی ایران و در نتیجه، تغییر محاسبات دشمن برای تداوم وضعیت جنگی و پیگیری اهداف کلان آن یعنی تغییر نظام و تجزیه ایران می‌شود. به همین خاطر حفظ و تقویت این دستاورد بزرگ، یک الزام و ضرورت امنیت ملی است. 
بر همین اساس، باید صراحتا مقابل هر اقدامی که مخل این انسجام و همبستگی ملی است، ایستاد. بیانیه موسوی یا نامه آن ۱۸۰ نفر و بیانیه جبهه اصلاحات، مغایر همبستگی ملی است و به طور حتم ادامه این روند به انسجام ملی آسیب وارد خواهد کرد. بر همین اساس نقد این جریانات در راستای حفظ همبستگی ملی انجام می‌شود. از سوی دیگر نباید از مسؤولیت مدعی‌العموم در چنین مواقعی غافل شد. در وضعیت جنگی، هر اقدامی که خلاف منافع و امنیت ملی انجام شود، باید با سرعت و شدت مورد برخورد قرار بگیرد؛ بویژه از سوی کسانی که بیانیه‌های آنها با ادبیات نتانیاهو نوشته شده است.

ارسال نظر
پربیننده