نتانیاهو در سوریه دنبال چیست؟
ابوالفضل ولایتی: منطقه پرآشوب و بحرانزده غرب آسیا در روزهای اخیر شاهد دور جدیدی از جنگافروزی رژیم صهیونیستی است. جنگندههای ارتش صهیونیستی بر خلاف پالسهای ارسال شده از سوی حکومت تحریر شام مبنی بر آمادگی جهت الحاق به پیمان آبراهام و عادیسازی روابط با این رژیم، دمشق و مناطق جنوب سوریه را به بهانه حمایت از اقلیت دروزی این کشور، آماج حملات خویش قرار دادند.
رژیم صهیونیستی در طول ۲۱ ماه اخیر، جبهههای متعددی را در غرب آسیا علیه ایران، غزه، یمن، لبنان و سوریه گشوده است. ناظران منطقه، از تحول در دکترین نظامی صهيونيستها از جنگ پیشدستانه به جنگ پيشگيرانه سخن به میان آوردهاند؛ دکترینی که نخستین مرتبه، به بهانه تلاش رژیم بعث عراق جهت دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی، دستاویزی برای حمله به این کشور از سوی ایالاتمتحده در سال ۲۰۰۳ شد. بر مبنای دکترین یادشده بر خلاف رویکرد جنگ پیشدستانه صهيونيستها نظیر حمله غافلگیرانه به اعراب در جنگ 6 روزه ۱۹۶۷، مقامات تلآویو به بهانههای واهی نظیر امکان تبدیل شدن کشور و گروهی به تهدیدی بالقوه علیه رژیم در آینده نامعلوم، با چراغ سبز کاخ سفید خود را موظف به از میان بردن تهدید یادشده ذیل پیشگیری از جنگ آتی میبینند. با این حال سلسله عوامل متعددی کابینه جنگ رژیم صهيونيستی را مجاب به تصمیم حمله به سوریه کرد؛ رویکردی که انتقادات وسیعی را در میان اپوزیسیون دولت صهیونیستی برانگیخت. مهمترین اهداف نتانیاهو از راهاندازی کارزار نظامی جدید در منطقه از این قرار است.
* توسل نتانیاهو به راهبرد بحران برای بقا
از بنیامین نتانیاهو به عنوان متخصص انعقاد ائتلافهای ناهمخوان در سرزمین اشغالی نام برده میشود. او توانست پس از 5 دور انتخابات پیدرپی در 4 سال، سرانجام با تاسیس کابینه اولترا ارتدکس متشکل از صهيونيستهای افراطی مذهبی، قومی و حریدیها قدرت را دسامبر ۲۰۲۲ مجددا از آن خود کند و با ورود به هجدهمین سالروز سکانداریاش در سرزمین اشغالی گوی سبقت را از بنگوریون، بنیانگذار رژیم اشغالگر برباید. با این حال به رغم فائق آمدن نتانیاهو بر بسیاری از بحرانها، اوضاع داخلی در عرصه سیاسی در مقطع کنونی، وفق مراد او نیست. فارغ از برپایی راهپیماییهای گسترده در سرزمین اشغالی جهت ساقط کردن وی از قدرت و ناکامی دولت در آزادی اسرای در دست حماس، سلسله حوادثی نتانیاهو را دچار بحرانی فراگیر کرده تا بدان جا که شماری از ناظران منطقهای از سقوط زودهنگام کابینه وی سخن به میان آوردهاند. در جدیدترین و مهمترین گام از سلسله اقدامات دومینووار علیه نخستوزیر رژیم صهیونیستی، اعضای ارشد حزب «یهودت هتوراه» (از احزاب اصلی یهودیان حریدی) خواستار انحلال کنست و برگزاری انتخابات زودهنگام شدهاند؛ امری که دولت نتانیاهو را در آستانه فروپاشی قرار داده است. خبر کنارهگیری حزب مذهبی شاس از دولت چندی پس از خروج یهودت هتوراه، دردسر دیگر نتانیاهو بود. با خروج شاس، عملا حامیان نتانیاهو در کنست از اکثریت افتاده و دولت مستقر به دولت اقلیت مبدل شد. همزمان با خروج شاس از ائتلاف، روز چهارشنبه سرزمینهای اشغالی شاهد دور جدیدی از دادگاه رسیدگی به مفاسد سیاسی -اقتصادی نخستوزیر بود. بسیاری از آگاهان با اشاره به پیشینه نتانیاهو در ایجاد بحرانهای ساختگی جهت تداوم بقای سیاسیاش هشدار داده بودند نتانیاهو با ایجاد بحرانی جدید در پی رهایی از تنشهای پیرامونی برخواهد آمد.
حمله ارتش صهیونیستی به سوریه بدون تردید ارتباط مستقیمی با کنارهگیری شاس از ائتلاف و محکمه قضایی نخستوزیر رژیم داشت. نتانیاهو عامدانه با امنیتی کردن فضای سرزمین اشغالی، مخالفانش را ناگزیر به تبعیت از سیاستهای دولت ذیل گزاره ضرورت حفاظت از امنیت اسرائیل کرد و عملا پروندههای قضاییاش را به حاشیه راند و موفق شد یک بار دیگر از دادگاه بگریزد.
* ایجاد منطقه حائل گرداگرد سرزمین اشغالی
دکترین پیرامونی رژیم صهیونیستی از زمان حمله به لبنان و تاکید بر عقبنشینی حزبالله به شمال رود لیتانی، بر ایجاد مناطق حائل گرداگرد سرزمین اشغالی استوار شده است. برآيند سیاست نظامی صهيونيستها گواه آن است که کابینه امنیتی تلآویو با تسلط کامل بر دره اردن (مرز میان کرانه باختری و اردن)، تسلط بر محور فیلادلفی و ایجاد حائل میان این محور با خاک غزه (محور موراگ) و تلاش برای ایجاد منطقهای غیرنظامی حدفاصل غزه و سرزمین اشغالی برای ایجاد مناطق حائل میان شهرکهای صهیونیستنشین با سرزمینهای عربی گام نهاده است. با سقوط حکومت اسد در سوریه، ارتش صهیونیستی بلافاصله با نقض معاهده ۱۹۷۴، در درون خاک سوریه پیشروی کرد و قله حرمون را به تصرف درآورد. حملات روزهای اخیر صهيونيستها به مناطق همجوار با بلندیهای جولان اشغالی، ذیل دکترین یادشده قابل ارزیابی است؛ دکترینی که آمال خود را ایجاد منطقهای حائل تحت عنوان کریدور داوود قرار داده است.
* دمیدن بر موج فرقهگرایی در سوریه
قدرتگیری تحریر شام در سوریه و تمایلات فرقهگرایانه آن، بستر مساعدی را برای رژیم صهیونیستی جهت ایجاد گسست در جامعه متنوع و متکثر سوریه فراهم آورد. دستگاههای امنیتی رژیم با آگاهی از نگرانی اقلیتهای مارونی، ارمنی، علوی، کرد و دروزی سوریه، بر ایجاد تنشهای قومی، مذهبی و نژادی سرمایهگذاری وسیعی کردند. گیدئون سعار، وزیر خارجه صهيونيستها در پی حمله ارتش این رژیم به سوریه، آن را در راستای حفاظت از اقلیت دروزی سوریه قلمداد نمود.
ییسرائیل کاتس، وزیر جنگ رژیم نیز پیشتر حمله به کُردها و دروزیها را خط قرمز اسرائیل به تصویر کشیده و به بهانه تنشها در سویدا فرصت را برای مداخله مستقیم و تشدید تنشهای قومی - مذهبی در سوریه مساعد دانسته بود.
* «پکک» و دروزیها در قامت بازوان اسرائیل در منطقه
شبهنظامیان کرد مستقر در شمال شرق سوریه (یپگ شاخه سوری پکک) از دیرباز در زمره متحدان بلافصل رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه قرار داشتهاند.
بر مبنای دکترین پیرامونی بنگوریون، ارتباط مستحکم با ملتهای غیرعرب، نقشی بسزا در حیات رژیم اسرائیل ایفا خواهد کرد. از همین رو با آغاز جنگ داخلی سوریه، موساد مستقیما در جنگ مشارکت جسته و در میان اقلیت دروزی و کردهای سوری مبادرت به یارگیری کرد.
موقعیت منحصربهفرد دروزیها در سوریه به دلیل حضور در 4 منطقه همجوار با رژیم صهیونیستی (درعا، قنیطره، سویدا و ریف دمشق)، همچنین روابط مستحکم دروزیهای ساکن سرزمین اشغالی با دولت صهیونیستی (به عنوان تنها اعراب متحد با اسرائیل)، فرصت کمنظیری را برای ارتش صهیونیستی جهت مداخله نظامی در سوریه با 2 هدف کلان فراهم کرد: الف- ایجاد منطقه حائل میان سرزمین اشغالی و دولت سوریه ب- بهرهگیری از کارت دروزیها و کردها در معادلات آتی منطقه.
کلید زدن منطقه عاری از سلاح در جنوب سوریه
از زمان تسلط تحریر شام بر سوریه، مقامات صهیونیست آشکارا نسبت به حضور نظامی و استقرار ادوات سنگین و نیمهسنگین ارتش سوریه در منطقه جنوب این کشور، به دولت جولانی هشدار دادند. تلاش تحریر شام برای تثبیت قدرت مرکزی بر استان سویدا فرصت مناسبی را برای صهیونیستها جهت پیشبرد هدف یادشده در جنوب سوریه فراهم آورده است.
* ممانعت از تشکیل دولت مرکزی متمرکز و کلید زدن تجزیه سوریه
تلاش برای تجزیه سوریه و دولتهای همجوار با سرزمین اشغالی با تکیه بر شکافهای قومی- مذهبی و مداخله مستقیم در امور این کشورها را میتوان بزرگترین هدف نتانیاهو از حمله به سوریه قلمداد کرد. ارتش صهیونیستی به منظور پیشبرد هدف یاد شده، با تسلیح اقلیتهای قومی- مذهبی و حمایت از آنان در رویارویی با حکومت مرکزی در مسیر تجزیه سوریه گام برداشته است.
به زعم استراتژیستهای صهیونیست، وجود دولتهای ضعیف و کوچک پیرامون سرزمین اشغالی، توأمان با حضور عناصر مزدور و اجیرشده رژیم (دروزیها) مانند مزدوران تحت فرمان «آنتوان لحد» در جنگ داخلی لبنان، نقشی بسزا در امنیت بلندمدت رژیم ایفا خواهد کرد.
* تبدیل ارتش صهیونیستی به ژاندارم منطقه
به زعم شماری از ناظران منطقهای، رژیم تلآویو با چراغ سبز واشنگتن، در مسیر تبدیل شدن به ژاندارم منطقه و محل ثقل تحولات امنیتی-اقتصادی حاکم بر غرب آسیا ذیل گزارههای واهی مبارزه با تروریسم گام نهاده است. حمله به سوریه، بر خلاف رویاروییهای اخیر اسرائیل با اعضای محور مقاومت، خط و نشانی است برای رژیم سعودی و بویژه ترکیه که بر این اساس، اسرائیل مانع تبدیل سوریه به منطقه تحت نفوذ قدرت دیگری خواهد شد.
تهاجم ارتش صهیونیستی به سوریه حاوی پیامهای واضحی برای دولتهای عرب و ترکیه است. بر این مبنا، بر خلاف ادوار پیشین، این رژیم صهیونیستی نیست که مطالبه پیوستن آنان به روند سازش را دنبال میکند، بلکه اسرائیل با اتکا به حمایت صریح ترامپ، در جایگاه پلیس منطقه و مطابق خواستههای جاهطلبانهاش برای دولتهای عرب خط و نشان خواهد کشید. عدم واکنش به موقع دولتهای ترکیه و اعراب به سیاست یادشده، موجب ورود مستقیم ارتش صهیونیستی به حیاط خلوت آنان در آینده نزدیک خواهد شد. قابل تصور است که نتانیاهو با حمایت ترامپ و اتکا به قدرت نظامی، در نخستین گام به دولت مصر یا اردن برای پذیرش فلسطینیان ساکن باریکه غزه فشار مضاعف وارد کند. از همین رو تداوم انفعال دولتهای عرب در برابر سیاستهای زیادهخواهانه و تجاوزکارانه صهيونيستها موجب خواهد شد دیر یا زود تبعات چنین رویکردی دامان دولتهای منفعل جهان اسلام را نیز بگیرد.