شلیک به مذاکره
مهران زارعیان: «نقشه فنیقی» یک فیلم کمدی سیاه جاسوسی محصول سال ۲۰۲۵ است که به تهیهکنندگی و کارگردانی وس اندرسون و بر اساس داستانی است که او با رومن کاپولا مشترکا نوشته و جلوی دوربین رفته است. این فیلم شامل بازیگرانی از جمله بنیسیو دل تورو، میا تریپلتون، مایکل سرا، ریز احمد، تام هنکس، برایان کرانستون، متیو آمالریک، ریچارد آیوادی، جفری رایت، اسکارلت جوهانسون، بندیکت کامبربچ، روپرت فرند، هوپ دیویس، اف. موری آبراهام، شارلوت گینزبورگ، ویلم دافو و بیل موری است و محصول مشترک ایالات متحده و آلمان به حساب میآید. فیلمبرداری کار در استودیوی بابلزبرگ آلمان، بین مارس و ژوئن 2024، با فیلمبرداری برونو دلبونل انجام شد و الکساندر دسپلات، همکار همیشگی اندرسون، برای آهنگسازی کار باز هم به او پیوست.
نقشه فنیقی نخستین نمایش جهانی خود را در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم کن 2025 در 18 مه 2025 داشت و در 29 مه 2025 توسط یونیورسال پیکچرز در آلمان و 30 مه 2025 توسط فوکوس فیچرز در ایالات متحده اکران شد. این فیلم به طور کلی نقدهای مثبتی دریافت کرد.
در وبسایت راتنتومیتوز، 78 درصد از 258 نقدی که برای این فیلم جمعآوری شد مثبت بود و متاکریتیک که از میانگین وزنی استفاده میکند هم بر اساس نظرات 53 منتقد، امتیاز 70 از 100 را به این فیلم اختصاص داد که نشاندهنده نقدهای «به طور کلی مطلوب» است. مخاطبانی که توسط سینمااسکور مورد نظرسنجی قرار گرفتند، به فیلم امتیاز متوسط «B-» در مقیاس A+ تا F را دادند، در حالی که 81 درصد از مخاطبان پستترک به این فیلم امتیاز مثبت دادند و ۶۲ درصد از آنها گفتند قطعا فیلم را برای تماشا به بقیه توصیه میکنند.
روایت این فیلم در سرزمینی خیالی به نام فنیقی میگذرد که شباهتهای آشکاری به مصر در اواخر دوره استعمار دارد. حتی شخصیتی در فیلم وجود دارد به نام شاهزاده فاروق و چنان که میدانیم، در واقعیت هم ملک فاروق آخرین پادشاه مصر و برادر نخستین همسر محمدرضا پهلوی بود. نامگذاری این سرزمین تحت عنوان فنیقی هم اشارهای به تمدن فینیقیه دارد که جزو ساتراپهای هخامنشی بود و در غرب لبنان امروزی قرار داشت؛ تمدنی که مردمان آن مخترع خط نگارشی بودند. به عبارتی فضا شبیه مصر ۸۰ سال پیش است و نام این فضا متعلق به بخشی از لبنان در ۲ هزار سال قبل است. به نظر میرسد وس اندرسون به این شکل میخواسته سرزمینی را که غربیها به آن خاورمیانه میگویند به طور کلی و نمادین اما محو و نامعلوم مورد اشاره قرار دهد و مناسبات آن با غربیها را به شوخی بگیرد. در ادامه به نقد و بررسی فیلم نقشه فنیقی پرداخته شده است.
فیلم جدید وس اندرسون همان همیشگی است. یک فیلم خوش رنگ و لعاب و بانمک، دقیقا در تبعیت از هر آنچه از سبک سینمایی منحصربهفرد این، فیلمساز خوشسلیقه میشناسیم. با همان مدل قاببندیها، قرینهپردازیهای بصری، حرکات نرم و بیلرزش دوربین، رنگهای پاستلی شاد، شخصیتهای پرتعداد و سادهدل، شوخیهای اغراق شده، تعارضها و تنوع فرهنگی و شوخ و شنگی شبیه به سینمای کودک و نوجوان که همواره در سینمای اندرسون دیدهایم و امضای مشترک و منحصربهفرد تمام آثار اوست. «نقشه فنیقی» چیزی از بهترین فیلمهای اندرسون کم ندارد و یک ماجراجویی سرگرمکننده و مفرح وس اندرسونی است در یک مناسبات جغرافیایی و فرهنگی که پیش از این در آثار او ندیده بودیم.
این دفعه نیز دوربین آقای فیلمساز وارد یک دنیای فرهنگی متفاوت شده و یک جغرافیای فرضی و غیرواقعی را نشان میدهد. جغرافیای این فیلم یک کشور فرضی به نام «فنیقیه» است که البته شباهت زیادی به جایی مثل مصر در اوج سالهای استعماری قرن بیستم دارد. فیلم در زیرمتن خود نیز سراغ مساله استعمار و مداخلات سیاسی و اقتصادی کشورهای غربی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا میرود، گرچه خیلی اهل مانیفست دادن و تبیین اندیشه و ایدئولوژی نیست.
ماجرا از این قرار است که یک تاجر و کارآفرین فاسد به نام ژاژا کوردا که پیشینهاش قانونشکنی و جرائم یقه سفیدی در کشورهای غربی بوده است، دائماً مورد سوءقصد قرار میگیرد و به همین دلیل تصمیم میگیرد در پروژه جدیدش که یک نقشه عمرانی عظیم در کشور خیالی فنیقیه است، دخترش را به عنوان وارث معتمد خود همراه داشته باشد تا اگر مشکلی برایش پیش آمد، از بابت آینده ثروت و تشکیلاتش مطمئن باشد. در این راستا دولتهای غربی برای زمین زدن کوردا توطئه میکنند و قیمت مصالح ساختمانی را بالا میبرند و کوردا در طول فیلم سراغ کسانی میرود که احیاناً بخشی از ضرر ناشی از گرانی مصالح را برایش جبران کنند و این دیدارها با شرکای تجاریاش، حالتی شبهاپیزودیک و آیتم- آیتم دارد.
طرح کلی فیلم و استراتژی گسترش پیرنگ و درامپردازیاش، به «هتل بزرگ بوداپست» از همین کارگردان شباهت زیادی دارد. در آنجا نیز یک خط داستانی مبتنی بر دعوا بر سر اموال و ارث و میراث داشتیم که در دل آن شخصیتها به درک بهتری از فضیلتهایی مثل وفاداری و درستکاری میرسیدند و روابط میان آنها تقویت میشد. همچنین در آن فیلم نیز قهرمان جهت رسیدن به اهداف و موفقیتش، مجبور بود وارد فضاهای متفاوتی به صورت منزل به منزل شود. یعنی یک نوع تصنع عامدانه و هجوآلود وجود دارد که آدمهای فیلمهای وس اندرسون در مسیر درام که معمولا نوعی سفر قهرمان نیز هست، باید در ایستگاههای مختلفی توقف کنند و در هر ایستگاه یک ماجرای جدید و چالش مجزا را پشت سر بگذارند تا به یک جور تزکیه نفس و اعتلای روحی دست یابند که این مسیر، یک بازی و شوخی با مفهوم تحول شخصیت، بیداری وجدان و عرفان شرقی است.
در «نقشه فنیقی»، تحول شخصیت و تزکیه نفس قهرمان از دل احیای رابطه پدر و دختری بیرون میآید که بسیار گرم و دلچسب از آب درآمده است. دختر که یک راهبه متقی و معتقد است، ابتدا از همراه شدن با پدر تبهکارش ابا دارد و صرفاً برای اطلاع از راز قتل مادرش و کمک به برادران ناتنیاش در این مسیر با پدر همراه میشود اما در طول مسیر، به کمرنگ شدن التزام دختر به مناسک و ظواهر مسیحیت و ارزشهای سبک زندگی یک راهبه پرهیزگار، محبتش نسبت به پدرش بالا میرود و در عین حال، پدرش نیز در جریان این سفر پرماجرا، به دخترش نزدیکتر شده و تصمیم میگیرد اشتباهات گذشته را جبران کند و به قیمت از دست دادن مال و اموال خود، یک زندگی اخلاقی بهتر را در کنار دختر و دامادش آغاز کند؛ چیزی که در فیلمهای قبلی وس اندرسون نیز کم و بیش وجود داشت اما اینجا سر و شکل مورد تاکیدتری به خود گرفته است.
مؤلفههای این تصنع عامدانه در جهان سینمایی وس اندرسون، یکی سادهدلی و کاریکاتوری بودن رفتار و منش آدمهایش است که ریشه در هندسه کودکانه و هجوآلود فیلمهای او دارد؛ نکته دیگر، معجون عجیب و غریب فرهنگی است که در فیلمهای او موجود است و آدمها از ملیتها و سبک زندگیهای متنوع و بیربطی میآیند؛ نکته دیگر، ساختار شبهاپیزودیک و آیتمبندی شده فیلمهای او است که شباهتی به ساختارهای بههمپیوسته جهان واقعی ندارد و نکته چهارم، آن ضیافت رنگها و زیباییهای بصری است که یک جور جهان شیک و بامزه کارت پستالی شبیه به انیمیشنها یا نقاشیهای کودکان را تداعی میکند.
سینمای وس اندرسون بسیار شبیه به سنت رماننویسی است که در فرم حالت چپتربندی دارد (فرآیند تقسیم یک ویدئو به بخشهای مجزا و قابل مدیریت جهت سهولت برای دسترسی به قسمتهای مورد نظر در یک ویدئو) و علاوه بر پرولوگ و فصل پایانی، بخشهای میانی آن نیز از هم جدا شدهاند؛ در محتوا نیز از طریق پردازش کوهی از شخصیت و موقعیت پر از جزئیات که حتی موارد فرعی آن نیز ویژگیهای یونیک خاص خود را دارند، شمایل شیرین و گوارایی پیدا میکند که فاخر به نظر میرسد. در این فیلم نیز موارد فراوانی مثل نارنجکهایی که کوردا به عنوان هدیه حمل میکند، نقشهها و اطلاعات مربوط به امور اقتصادی و توطئههای کوردا که داخل جعبههای کفش و دستکش قرار گرفته، جاسوسی که در پوشش یک معلم حشرهشناسی فعالیت میکند، کتابهای غیراخلاقی که کوردا به همراه دارد، پسرک بازیگوشی که با تیر و کمان هر نقطهای از خانه اشرافی کوردا را هدف قرار میدهد و جزئیات پر و پیمانی از این دست، به وفور مشاهده میکنیم.
معجون عجیب و غریب فرهنگی در فیلمهای اندرسون که در سینمای پستمدرن اصطلاح بریکولاژ (چهلتکهسازی) را درباره آن به کار میبرند، مصادیق فراوانی دارد. مثلا در «دارجلینگ محدود»، حضور شخصیتهای غربی در جغرافیا و فرهنگ هندوستان این حالت التقاط فرهنگها را ایجاد میکرد یا در «گزارش فرانسوی»، فیلم وارد فضاهای متنوعی مثل آشپزی چینی، آزادی فرهنگی جنبش مه 68 فرانسه و یا خلق و خو و درونیات عجیب یک نقاش عاشق در زندان میشد. در «نقشه فنیقی» نیز از طرفی دختر کوردا را داریم که یک راهبه کاتولیک است، از طرف دیگر جغرافیای خاورمیانه با آن اقلیم صحرا، زبان عربی و فرهنگ غذایی و لباسهای خاص خود را میبینیم و در طول فیلم نیز جریانات مختلفی مثل چریکهای کمونیست یا یک جاسوس آمریکایی که ابتدا خودش را اهل اسلو جا میزند، صاحب حقهباز یک سالن پذیرایی، شاهزاده فاروق حاکم محلی یکی از مناطق فنیقیه و یا یک ناخدای کشتی با ملوانان و خدمه کشتیاش وارد فیلم میشوند که هر کدام فضای فیلم را چه به لحاظ بصری و چه به لحاظ محتوایی فربه و متکثر میکنند.
آیتم- آیتم بودن فیلم که به صورت تصنعی حالت اپیزودیک پیدا کرده، یک نوع حس و حال هجوآلود به فیلم بخشیده که گویی هر کدام از شریکهای کوردا که در فیلم میبینیم، به کلی در یک دنیای متفاوت زندگی میکنند و انگار نه انگار این آدمهای بیربط و ناهمگون همگی بر سر یک پروژه عمرانی در فنیقیه با هم شریک هستند. این درباره ماجراهایی که در هر کدام از آیتمهای فیلم رخ میدهد نیز صدق میکند؛ کوردا در هر اپیزود باید با یک چالش دست و پنجه نرم کند تا موفق شود بخشی از هزینه افزایش یافته مصالح ساختمانی را به گردن شرکای خود بیندازد. این موضوع حالتی شبیه به هفتخوان رستم یا کهنالگوهای مشابه دارد، با این تفاوت که حماسه هر اپیزود از طریق یک کار پیش پا افتاده و سطح پایین قابل رفع و رجوع است. مثلا یک جا کوردا بر سر پیروزی در یک بازی بسکتبال شرط میبندد و زمانی که توپ شاهزاده فاروق از حلقه بسکتبال عبور میکند، مشکل مالی کوردا برطرف میشود و یا جای دیگر، کوردا برای همراه ساختن دختر عمه خود با پیشنهاد مالی پذیرفتن بخشی از خسارت افزایش قیمت مصالح ساختمانی، پیشنهاد ازدواج به او میدهد. این قبیل رویدادها یا موتیف سوءقصد به جان کوردا و زنده ماندن معجزهگونهاش، طنز هجوآلودی به فیلم بخشیده که مشابه طنز هجوآلود فیلمهای پیشین این فیلمساز است.
یک امر جالب در فیلم «نقشه فنیقی» که به حال و هوای این روزهای ما نیز شباهت دارد، شوخیهایی است که درباره اقتصاد سیاسی جرائم بینالمللی، دسیسههای دولتمردان غربی و دوگانه مذاکره - جنگ در فیلم وجود دارد. به عنوان مثال، هر کجای فیلم که کوردا احساس خطر و تهدید میکند، دستانش را بالا میآورد و میگوید بهتر است با گفتوگو حلش کنیم و دقیقا به محض گفتن این جمله خشونت آغاز میشود و او یا از تروریستها گلوله میخورد یا برادر ناتنی تبهکارش، ضامن نارنجک را باز میکند. نکته جالب دیگر این است که کوردا به عنوان یک شخصیت فاسد و بدنام که اتهامات سنگین مالی و جنایی به او وارد شده، در فیلم با بازی سمپاتیک بنسیو دلتورو، به مراتب خوشقلبتر، بامرامتر و خوشعهدتر از دشمنان به ظاهر متمدنش است که دائماً از ابزارهای کثیفی مثل ترور، جاسوسی و توطئه علیه او استفاده میکنند. حتی گروه تروریستی کمونیستی «واحد جنگل نیروی آزادیبخش رادیکال بین قارهای» که بسیار حضور بانمکی در فیلم دارد، ادعا میکند تمام پولهایی را که از راه سرقت از ثروتمندان به دست میآورد خرج فقرا و محرومان میکند و در ادامه فیلم نیز در جایی که این گروه وظیفه حفاظت از کوردا را بر عهده میگیرد، گویی وس اندرسون میخواهد با یک شوخی بازیگوشانه، تاکیدی بر این حقیقت بکند که در دنیای امروز تروریستها از دولتمردان جهان سلامت نفس بالاتری دارند.