ایجنتسالاری!
محمدرضا رضاحسینی: در فضای پرالتهاب نقل و انتقالات، استقلال با بحرانی تازه روبهرو شده؛ بحرانی که نه از جنس کمبود بازیکن است و نه ضعف مستقیم مدیریتی، بلکه از دل یک شبکه پیچیده و زیرپوستی بیرون زده است. باشگاهی که روزگاری با شعار استقلال مدیریتی پا به میدان میگذاشت، حالا در آستانه فصل جدید با ترکیبی مواجه است که بیش از حد تحت نفوذ یک مدیر برنامه خاص قرار گرفته؛ طوری که اگر این فرد یک روز تصمیم بگیرد قهر کند، دست ساپینتو و مدیرانش از نیمی از ترکیب خالی میماند.
مدیران باشگاه پس از هفتهها سکوت و فرصتسوزی در بازار تابستانی، ناگهان زیر فشار اعتراض هواداران و انتقادات تند سرمربی پرتغالیشان مجبور شدند روند خریدها را تغییر دهند. خبرهای خوشی از جذب چند ستاره خارجی به گوش میرسد و گفته میشود دستکم ۴ خرید بینالمللی در راه است. در همین حال، چشم استقلالیها به بازیکنانی چون حسین گودرزی و آنتونیو آدان دوخته شده و مذاکره با نامهایی مانند لازار مارکوویچ، یاسر آسانی و دوکان نَزون هم ادامه دارد.
اما ورای این هیاهوی نقل و انتقالاتی، حقیقتی نگرانکننده پنهان شده است؛ نگاهی به فهرست ۲۴ نفره فعلی استقلال - شامل ۳ دروازهبان، ۹ مدافع، ۵ هافبک و ۸ مهاجم - نشان میدهد نزدیک به نیمی از این تیم، مهرههای همان ایجنت پرنفوذ هستند. به زبان ساده، استقلال حالا باشگاهی است که اگر این مدیر برنامه خاص تصمیم به قطع همکاری بگیرد، اسکلت اصلی تیم از هم میپاشد.
سامان فلاح، آرمین سهرابیان، ضرغام سعداوی، صالح حردانی، رامین رضاییان، سیدابوالفضل جلالی، امیرمحمد رزاقینیا، محمدحسین اسلامی و علیرضا کوشکی، همگی تحت قرارداد همان فرد هستند. بسیاری از این نفرات ستونهای اصلی ترکیب محسوب میشوند؛ بازیکنانی که ساپینتو نمیتواند از آنها چشمپوشی کند. این سطح از تمرکز قدرت در دست یک ایجنت، حتی در مقایسه با سایر تیمهای لیگ برتر هم بیسابقه است.
برای نمونه، سپاهان در فهرست فعلی خود ۸ بازیکن مرتبط با همین ایجنت دارد و این آمار در پرسپولیس یا تراکتور به نصف این تعداد میرسد. آنطور که مستندات نقل و انتقالاتی و حتی گزارشهای سایتهای معتبر مثل ترانسفرمارکت نشان میدهد، هیچ باشگاهی در ایران چنین میزانی از وابستگی به یک مدیر برنامه را تجربه نکرده است.
همه چیز وقتی عجیبتر میشود که بدانیم این روند همچنان ادامه دارد. مدیران استقلال در حال مذاکره نهایی برای جذب عیسی آلکثیر هستند؛ بازیکنی که او هم به همین شبکه تعلق دارد. به این ترتیب، اگر آلکثیر و حسین گودرزی - که او هم در همین چارچوب قراردادی است! - به جمع آبیها اضافه شوند، شمار وابستگان این ایجنت به ۱۱ خواهد رسید. یعنی یک تیم کامل فقط با یک امضا اداره میشود!
و این پایان ماجرا نیست، چرا که نامهای دیگری مثل محمدجواد حسیننژاد و سعید سحرخیزان نیز در فهرست خریدها قرار دارند و هر ۲ هم از همین مسیر هدایت میشوند. به این ترتیب، استقلال ممکن است در نهایت با ترکیبی مواجه شود که ۵۵ درصدش در قبضه یک نفر باشد.
این سطح از نفوذ، عملا جایگاه این ایجنت را در حد یک مدیرعامل بالا برده است. هر چند باشگاه رسماً از چنین همکاریای دفاع میکند و آن را «تسهیلگر مذاکرات» مینامد اما تجربههای گذشته نشان داده کوچکترین اختلاف با چنین چهرههایی میتواند به اعتصاب پنهان، بازی عمدی ضعیف بازیکن، بهانهجویی در پی بدقولیهای مالی و در نهایت ناهماهنگی منجر شود. کافی است تاریخ چند سال گذشته استقلال را مرور کنیم؛ از پروندههای سنگین شکایت تا جداییهای ناگهانی و حواشی تمامنشدنی، همه با ردپای مدیران برنامه گره خورده.
از زاویهای دیگر، این وضعیت برای ساپینتو هم چالش بزرگی میسازد. او که در پیشفصل بارها از کمبود نفرات شاکی شده، حالا با تیمی روبهرو است که هر تصمیم فنیاش میتواند واکنش یک ایجنت را برانگیزد. تصور کنید در یک بازی حساس، او ترجیح دهد بازیکنی را روی نیمکت بنشاند که ایجنتش نفوذ بالایی دارد؛ چنین شرایطی استقلال را وارد فضای مبهمی از مصلحتسنجیهای غیرفنی میکند.
از سوی دیگر، این تمرکز قدرت میتواند در آینده نزدیک بر روند نقلوانتقالات باشگاههای رقیب هم اثر بگذارد. وقتی سپاهان، پرسپولیس و تراکتور ۴ تا ۸ بازیکن در اختیار همین ایجنت دارند، استقلالی که ۲ برابر این تعداد دارد، عملا به حیاط خلوت وی تبدیل میشود. بازیکنان این شبکه هم ممکن است هر طور بخواهند رفتار کنند چون میدانند در باشگاه آبی، نفوذ مدیربرنامهشان حرف اول را میزند.
در این میان، هواداران استقلال که همیشه نسبت به مدیریت باشگاه حساس هستند، شاید هنوز عمق ماجرا را درک نکرده باشند.
آنها فعلا درگیر لیست خرید و گمانهزنی درباره ستارههای خارجیاند اما اگر روزی اختلافی میان باشگاه و این ایجنت رخ دهد، تازه روشن خواهد شد چه بمب ساعتیای در ترکیب آبیها کاشته شده است.
به زبان ساده، استقلال با دست خود قدرتی فراتر از مدیرعامل به یک نفر داده است؛ کسی که اگر بخواهد، میتواند با یک پیام کوتاه، تیم را کاملا فلج کند. این تهدیدی است که فعلا در پسزمینه پنهان شده اما هر لحظه ممکن است به سطح بیاید و باشگاه را وارد بحرانی تازه کند.
اینکه چرا مدیران استقلال چنین ریسکی را پذیرفتهاند، هنوز روشن نیست. شاید برای آرام کردن بازار، شاید به دلیل ناتوانی مالی در بستن قرارداد مستقیم با ستارهها یا شاید صرفاً به خاطر کمبود گزینه اما واقعیت این است که هر چه جلوتر برویم، این وابستگی بیشتر استقلال را شبیه یک تیم خصوصی تحت مالکیت یک ایجنت خواهد کرد تا باشگاهی حرفهای با ساختار مستقل.
در فصل پیش رو، هواداران باید چشمانتظار بمانند و ببینند آیا این شبکه پیچیده به یک نقطه بحرانی میرسد یا ساپینتو و مدیران باشگاه راهی برای مهار قدرت پنهان آن شخص پیدا خواهند کرد. تنها چیزی که اکنون قطعی به نظر میرسد، این است که استقلال به طرز خطرناکی روی یک خط باریک قدم میزند؛ خطی که یک سویش موفقیت کوتاهمدت و سوی دیگرش سقوط در دام وابستگی است.