04/مرداد/1404
|
13:30
۲۲:۵۸
۱۴۰۴/۰۵/۰۳
نگاه

چرا ایران در خود جسارت تغییر نظم جهان را می‌بیند؟

چرا ایران در خود جسارت تغییر نظم جهان را می‌بیند؟

علی کاکادزفولی: موضع جمهوری اسلامی ایران مبنی بر ضرورت بازنگری در نظم مستقر جهانی که غالباً به عنوان گزاره‌ای ایدئولوژیک (در معنای جعلی منفی) تلقی می‌شود، در واقع ریشه در منطق راهبردی‌ای دارد که از حافظه تاریخی و خودآگاهی تمدنی متمایز نشأت می‌گیرد. پرسش کلیدی این است: چه متغیرهایی ایران را به اتخاذ چنین رویکرد دشواری برابر ساختار تثبیت‌شده قدرت جهانی سوق می‌دهد و چرا ایران نمی‌تواند همانند برخی کشورهای دیگر از این افق دشوار و البته ممکن چشم بپوشد؟ پاسخ در درک چارچوب هویتی ایران نه به عنوان «دولت -ملت» در مفهوم وستفالیایی آن، بلکه به مثابه یک «دولت - تمدن» نهفته است.
* چگونه «ذهنیت تمدن‌ساز» عمق راهبردی ایران را تعریف می‌کند؟
ذهنیت حاکم بر نخبگان و لایه‌های عمیق فرهنگی ایران، متاثر از الگوهای تاریخی مشخصی است که جایگاه این واحد سیاسی را در تعامل با قدرت‌های جهانی تعریف کرده است. بر اساس تحلیل برخی مورخان، امپراتوری هخامنشی صرف ‌نظر از جنبه‌های نظامی، نخستین مدل موفق از یک ساختار سیاسی فراگیر و البته غیرسلطه‌جو را ارائه کرد که بر مدیریت تنوع فرهنگی و مدارا استوار بود. این تجربه، معیار و استانداردی از نقش‌آفرینی در مقیاس جهانی را در حافظه تاریخی ایران ثبت کرده است.
برای قرون متمادی، جهان شاهد موازنه قوا میان 2 ابرقدرت زمان، ایران (دوره‌های اشکانی و ساسانی) و روم بود. این رقابت طولانی، الگوی تعامل و تقابل «برابر» با دیگر قطب‌های اصلی قدرت را به اصلی بدیهی در فرهنگ راهبردی ایران بدل کرد. این الگو، پذیرش جایگاهی فرودست در سلسله‌مراتب بین‌المللی را دشوار می‌کند.
دوره صفویه نمونه‌ای کلیدی از توانایی ایران برای احیای قدرت مرکزی پس از قرون متمادی فترت است. اهمیت راهبردی این دوره، در تلفیق موفقیت‌آمیز اقتدار سیاسی با هویت متمایز شیعی بود. این امر، به هویت ایرانی لایه‌ای ایدئولوژیک بخشید که ظرفیت بسیج‌کنندگی بالایی داشت و ایران را بار دیگر به عنوان قطب قدرت مستقل و تأثیرگذار برابر امپراتوری عثمانی و قدرت‌های اروپایی مطرح کرد. این دوره، توانایی ذاتی ایران برای «بازتعریف خود» در شرایط نوین جهانی را به اثبات رساند.
حتی پس از تحولات بنیادین مانند ورود اسلام، ایران به جای انفعال، نقشی محوری در توسعه فکری و اداری تمدن اسلامی ایفا کرد. 
این توانایی در جذب، پردازش و صدور مجدد دانش و فرهنگ، این باور را تقویت می‌کند که جوهره ایرانی، جوهره تولیدکننده و تمدن‌ساز است، نه صرفاً مصرف‌کننده.
* کنش‌های جهانی ایران چگونه معنادار می‌شود؟
این حافظه تاریخی از طریق چند مولفه کلیدی به راهبرد عملی ترجمه می‌شود. زبان فارسی فراتر از ابزار ارتباطی، حامل جهان‌بینی و خالق حوزه‌ای تمدنی است که عمق استراتژیک فرهنگی ایران را ورای مرزهای سیاسی آن گسترش می‌دهد. تأکید بر «خرد» در فلسفه و ادبیات ایرانی، مشوق نگاه کلان و بلندمدت است. از این منظر، اراده برای تغییر نظم جهانی صرفا کنش سیاسی زودگذر یا خواستی هیجانی نیست، بلکه نتیجه تحلیل راهبردی ناکارآمدی و بی‌عدالتی ساختار کنونی تلقی می‌شود. هویت شیعی بویژه پس از عصر صفوی، چارچوب ایدئولوژیک منسجمی را برای نظریه سیاست خارجی فراهم کرده است. مفاهیمی چون «عدالت‌محوری» و «مقابله با ظلم» که در 2 آموزه انتظار و حماسه عاشورا متبلور است، به روشنی به دکترین سیاسی «نفی سلطه» (استکبارستیزی) ترجمه می‌شود و به کنش‌های ایران در عرصه جهانی مشروعیت و معنای ایدئولوژیک می‌بخشد و در واقع آنها را به زبان «جهانی» ترجمه و منعکس ‌می‌کند.
* «سطح تحلیل» است که بلندی «سقف راهبردها» را مشخص می‌کند
با توجه به این چارچوب، تلاش برای تحلیل رفتار ایران از طریق مقایسه آن با مدل‌های توسعه در کشورهایی نظیر قدرت‌های نوظهور آسیایی، به نتایج نادرستی منجر می‌شود. اگر ایران ادعای تغییر نظم جهانی را دارد، به این خاطر است که با اتکا به هویت تاریخی‌اش، خود را یکی از مدعیان تصمیم‌گیری برای جهان می‌داند و این گزاف نیست. مساله اصلی، تفاوت در «سطح تحلیل» و «سقف راهبردها» است. کشورهای مورد اشاره، هویت و اهداف خود را عمدتاً در چارچوب دولت - ملت مدرن و توسعه اقتصادی تعریف می‌کنند اما برای ایران، حتی دستیابی به جایگاه قدرت برتر منطقه‌ای، نه هدف غایی که فروکاست نقش جهانی‌اش است. تحلیلگرانی که با ابزارهای سنجش «دولت -ملت» و «دولت - تمدن» ایران را ارزیابی می‌کنند، در درک منطق حاکم بر تصمیمات راهبردی جمهوری اسلامی ایران دچار خطا خواهند شد. اراده ایران برای تأثیرگذاری بر ساختار نظم جهانی، آرمانی دست‌نیافتنی و موضعی کورکورانه و افراطی نیست، بلکه برآیند منطقی خودآگاهی تاریخی و تمدنی عمیق آن است. فهم این منطق درونی، پیش‌شرط هرگونه تحلیل واقع‌بینانه از رفتار سیاست خارجی ایران و پیش‌بینی کنش‌های آتی آن در صحنه بین‌المللی است.

ارسال نظر