چرا ریاض نتواست در برابر بحران غزه موفق عمل کند؟
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، در ماههای گذشته و با افزایش حملات نظامی به غزه و سیاستهای تجویع سازماندهیشده، سوالات زیادی در مورد موضع رسمی کشورهای عربی مطرح شده است، به ویژه کشورهای مهم در صحنه سیاسی منطقهای مانند عربستان سعودی، امارات، قطر و مصر. از جمله این سوالات این است که چگونه عربستان توانسته است واشنگتن را قانع کند که تحریمهای نیمقرن قدیمی علیه سوریه را لغو یا معلق کند، در حالی که قادر به ارسال یک کامیون کمکهای انسانی به نام خود به غزه نیست؟ و چگونه قاهره و دوحه نقشی محوری در تلاشهای برای آتشبس و توقف جنگ ایفا کردهاند، در حالی که حتی این دو کشور قادر به خارج کردن یک کودک بیمار یا ارسال کمکهای غذایی فوری نیستند؟ این سوالات تنها پرسشهای گذرا نیستند، بلکه نگرانی فزایندهای را نشان میدهند در مواجهه با بحران انسانی بیسابقهای که بیش از دو میلیون نفر در غزه زیر محاصرهای سنگین از 18 سال پیش قرار دارند که از دو سال پیش به محاصرهای خفهکننده و عامل اصلی قحطی تبدیل شده است. چرا منافع اسرائیل از همه مهمتر است؟ و چگونه اراده عربی محدود شده است توضیح تفاوت واکنشهای آمریکا در مورد پرونده سوریه و غزه چندان دشوار نیست. ایالات متحده، همراه با متحدان غربیاش، از هر ابتکاری که به نفع پروژه "صلح ابراهیمی" باشد، از جمله تلاشها برای بازگشت کشورهای خارج از سیستم منطقهای یا بینالمللی به مدار آن، حمایت میکند. لغو یا معلق کردن تحریمهای سوریه که به واسطه عربستان سعودی در یک مسیر سیاسی تدریجی دنبال شد، نه تنها به عنوان یک حرکت انسانی یا دیپلماتیک قابل درک است، بلکه به عنوان بخشی از ترتیبات منطقهای گستردهتری است که هدف آن ادغام دمشق در محور "میانهروی" منطقهای است تا از بازگشت آن به محور ضد اسرائیلی جلوگیری شود. در مقابل، هرگونه کاهش محاصره غزه به عنوان تهدیدی مستقیم برای منافع "تل آویو" تلقی میشود، چه از نظر تعادل قدرت در داخل غزه و چه از نظر مذاکرات غیرمستقیم با حماس. به همین دلیل، تمامی نداها و ابتکارات عربی، هرچقدر هم قوی یا نمادین باشند، با دیوار بیتوجهی و بیاهمیتی آمریکا و حمایت غربی غیرمشروط از "اسرائیل" مواجه میشود. چرا تلاشهای عربی به جایی نمیرسد؟ مشکل اصلی موضع عربی این است که حتی حداقل اقدامات دیپلماتیک ممکن مثل احضار سفراء، یا تعلیق روابط اقتصادی و سیاسی، یا حتی تعلیق توافقات امنیتی و سیاسی، انجام نمیشود. عدم این اقدامات نشان میدهد که موضوع تنها به ناتوانی مربوط نمیشود، بلکه در بسیاری از موارد به نداشتن اراده سیاسی یا ترس از پیامدهای مواجهه احتمالی با واشنگتن یا "تل آویو" باز میگردد. این غیبت عربی تناقض آشکاری با وضعیتی دارد که مردم غزه در آن گرفتارند، جایی که مردمی تحت محاصره و مرگ آهسته قرار دارند، در حالی که برخی از کشورهای عربی روابط خود را با طرفی که این فاجعه را به وجود آورده است، تعمیق میکنند. این روابط میتواند شامل معاملات تجاری، تطبیع سیاسی یا ائتلافهای امنیتی باشد. تحولات منطقهای و تاثیر آنها بر تصمیمات عربی نمیتوان تأثیر تغییرات بزرگ منطقهای را نادیده گرفت، چه واقعی و چه بر اساس شایعات، مانند جنگ با لبنان و مسائل مربوط به سرنگونی رژیم سوریه. این تحولات، چه واقعیت داشته باشند و چه نه، باعث ایجاد جو ترس و احتیاط در بسیاری از دولتهای عربی شدهاند، و آنها را از اتخاذ مواضعی که به عنوان تشدید یا سرپیچی از اراده آمریکا تلقی شود، منصرف کردهاند. چرا پیروزی واقعی از آن مقاومت فلسطین است؟ در این شرایط، هر چیزی که از آرامش یا توافق برای آتشبس به دست آمده یا ممکن است به دست آید، به مقاومت فلسطینیها و ایثار مردم غزه برمیگردد. آنها ثابت کردهاند که توانایی بیسابقهای در تحمل و ایستادگی دارند. نمیتوان ادعا کرد که در این پایداری، "فضلی" از سوی کشورهای عربی رسمی وجود داشته باشد، بلکه برعکس، سوالاتی جدی درباره همدستی برخی از رژیمها در محاصره غزه مطرح است، چه از طریق سکوت و چه از طریق هماهنگی امنیتی و سیاسی. چرا سیاستهای غربی بر تصمیمات عربی غالب است؟ تفاوت بین "موفقیت" عربستان سعودی در برخی مسائل منطقهای و "شکست" آن در پرونده غزه نه تنها به تواناییهای دیپلماتیک این کشور مربوط میشود، بلکه به آنچه از سوی متحدان غربی مجاز است و چگونگی همراستایی سیاستهای بینالمللی و منطقهای باز میگردد. در سیاستهای جهانی، هر آنچه که به نفع سلطهگری اسرائیلی است، پیش میرود و هر آنچه که این پروژه را تهدید کند، حتی اگر انسانی یا سیاسی باشد، در محاصره قرار میگیرد، حتی اگر این موضوع به قیمت جان میلیونها نفر تمام شود.