نمایش بیشرمی
اقدام اخیر فرانسه برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین در ماه سپتامبر و پس از آن اعلام همسویی بریتانیا با این طرح، تنها یک حرکت دیپلماتیک نمادین است که نهتنها جلوی ادامه جنایات اسرائیل در غزه را نخواهد گرفت، بلکه ممکن است باعث تشدید خشونتها و تقویت مواضع افراطی دولت نتانیاهو شود. این اقدام که گویی از واقعیتهای زمینی فاصله گرفته، نهتنها راهحل 2 کشوری را زنده نخواهد کرد، بلکه به عنوان یک «انحراف راهبردی»، فضایی برای اسرائیل فراهم میآورد تا با تکیه بر خشم ظاهری نسبت به این تصمیم، سیاستهای اشغالگرانه خود را تشدید کند.
امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه اخیرا اعلام کرد پاریس در آینده نزدیک فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت. همچنین کییر استارمر، نخستوزیر و رهبر حزب کارگر بریتانیا شرایطی را برای پیروی از این اقدام مطرح کرده که در عمل و با وضعیت فعلی غیرقابل تحقق است؛ از جمله پایان بخشیدن به محاصره غزه و تعهد اسرائیل به راهحل 2 کشوری اما این شرایط، همانند وعدههای قبل قدرتهای غرب، تنها یک «در پیش روی از واقعیت» است. اسرائیل هرگز آماده نخواهد بود از شهرکسازی یا اشغال کرانه باختری دست بردارد و فلسطینیان نیز با وجود شناخت ۱۵۰ کشور جهان، همچنان فاقد حاکمیت واقعی، قلمرو مشخص و دولت مؤثر هستند.
* تحلیل گاردین: چرا این اقدام نهتنها بینتیجه، بلکه مضر است؟
در تحلیلی که روزنامه گاردین به قلم حسین آقا و رابرت مالی منتشر کرد، تأکید شده است دولت نتانیاهو این اقدام را بهانهای برای توجیه تشدید خشونتها در غزه خواهد دانست. سال گذشته ۶۸ نماینده کنست اسرائیل طرحی را برای رد کامل راهحل 2 کشوری تصویب کردند که تنها احزاب عرب مخالفت کردند. این نشان میدهد حتی پیش از حمله ۷ اکتبر، جامعه سیاسی اسرائیل به سمت انکار وجود یک کشور فلسطینی گرایش یافته بود. اکنون به رسمیت شناختن فلسطین توسط غرب نهتنها این گرایش را تغییر نمیدهد، بلکه با ایجاد یک «پوشش اخلاقی» برای اقدامات اسرائیل، فضایی برای تداوم جنایات فراهم میکند. نتانیاهو میتواند این تصمیم را به عنوان «تهاجم به امنیت اسرائیل» معرفی کرده و در داخل، با سوءاستفاده از احساسات قومگرایانه، وحدت سیاسی خود را تقویت کند.
از سوی دیگر، این اقدام ممکن است قدرتهای غرب را به اشتباهی بزرگ دچار کند؛ تصور اینکه با یک اقدام نمایشی، وظیفه خود را در قبال فلسطینیان انجام دادهاند. در حالی که توقف کشتار در غزه نیازمند اقدامات ملموسی مانند تحریمهای نظامی، قطع عرضه سلاح به اسرائیل و پاسخگویی بینالمللی است. این کشورها ممکن است پس از شناخت فلسطین، دیگر انگیزهای برای فشار واقعی نداشته باشند. در عین حال، فلسطینیان تحت فشار قرار خواهند گرفت تا «شایستگی» این شناخت را از طریق مهار گروههای مقاومت نشان دهند؛ در حالی که اسرائیل همچنان آزادانه به شهرکسازی و مصادره زمین ادامه میدهد.
* راهحل 2 کشوری؛ یک اشتباه تاریخی
استارمر در سخنان خود تناقضی آشکار داشت: از یک سو از به رسمیت شناختن فلسطین دفاع میکند و از سوی دیگر آن را بهانهای برای کاهش احتمال تحقق راهحل 2 کشوری میداند. این تناقض، نشاندهنده مرگ یک راهحل است که سالها پیش در زمانی که شهرکسازی کمتر و فضای سیاسی امیدوارکنندهتر بود، شکست خورد. امروز با وجود تخریب کامل ساختارهای دولتی فلسطین و تثبیت اشغال، این ایده به یک «توهم» تبدیل شده است. تکرار این شعار توسط بایدن، مکرون و برخی رهبران عرب، نهتنها واقعیت را تغییر نمیدهد، بلکه با ایجاد یک پرده دود، توجه جهانی را از اقدامات فوری مورد نیاز منحرف میکند.
* اولویت واقعی؛ توقف کشتار، نه بازیهای دیپلماتیک
در شرایطی که جنایات اسرائیل در غزه به سطحی رسیده که بسیاری آن را «نسلکشی» مینامند، اولویت باید بر تحمیل هزینههای ملموس بر رژیم باشد. این شامل قطع فوری عرضه سلاح، تحریمهای هدفمند و پاسخگویی بینالمللی به جنایات جنگی است. فراتر از آن، لازم است رویکردهای جدیدی برای حل مناقشه مطرح شود که فراتر از توهمهای گذشته، به دنبال همزیستی انسانی و محترمانه باشد. شناخت فلسطین، در حالی که برای مردم غزه و کرانه باختری هیچ تغییری ایجاد نمیکند، تنها به تقویت رژیم اشغالگر و توجیه بیعملی جهانی کمک میکند.
طنز تلخ این است که این اقدام، در حالی که برای اسرائیلیها و فلسطینیها بیمعناست، به نفع سیاستمدارانی است که میخواهند با یک حرکت نمادین، گرایشهای افراطی را تغذیه کرده یا ضعفهای خود را پنهان کنند. برای قربانیان واقعی این بحران، این اقدام تنها یک «هدیه سمی» است که بهای آن، ادامه خونریزی و تعمیق رنجها خواهد بود.
* وضعیت بحرانی غزه در سایه نمایشهای دیپلماتیک غرب
در حالی که کشورهای اروپایی با حرکات نمادین به دنبال نمایش همدلی با مردم فلسطین هستند، نوار غزه روزهای سیاه و بیوقفهای از گرسنگی، بمباران و محرومیت را پشت سر میگذارد؛ وضعیتی که به گفته نهادهای بینالمللی، به آستانه یک فاجعه انسانی تمامعیار رسیده است. بر اساس گزارش جدید صندوق جمعیت سازمان ملل، بیش از ۵۰۰ هزار نفر در نوار غزه با خطر مرگ بر اثر گرسنگی مواجهند. این سازمان هشدار داده زنان باردار، نوزادان و کودکان به دلیل فروپاشی کامل نظام بهداشتی و تغذیهای در معرض خطر جدی جان باختن قرار دارند. از سوی دیگر، جمعیت عشایر غزه با صدور بیانیهای، کمکهای ارائهشده توسط اسرائیل و آمریکا را «آغشته به خون» توصیف کرده و از جامعه جهانی خواسته با چشم خود، واقعیت فاجعهای را که بر سر مردم غزه آوار شده، مشاهده کنند. به گفته آنها، هیچکدام از ساکنان نوار غزه امکان استفاده از این کمکها را ندارند، چرا که یا توسط نیروهای اشغالگر مصادره شدهاند یا توسط گروههای همدست با رژیم اسرائیل به سرقت رفتهاند. مدیر امدادرسانی پزشکی در غزه نیز در گفتوگو با شبکه الجزیره تأکید کرده است گرسنگی در حال گسترش بیماریهای مزمن در میان کودکان است و امکانات درمانی موجود، عملاً به نقطه فروپاشی رسیده. وی افزود: «کمکهایی که از طریق هوا ارسال میشود، بسیار محدود است و اغلب در مناطقی میافتد که دسترسی به آنها ممکن نیست». سازمانهای امدادی محلی نیز بر این نکته تأکید دارند که رژیم اشغالگر به طور نظاممند مانع ورود کمکهای بشردوستانه میشود و با فریب جامعه بینالملل، تلاش میکند خود را به عنوان یک عامل همکار در توزیع کمکها نشان دهد؛ در حالی که گذرگاههای اصلی همچنان بسته و مسیرهای امن همچنان ناموجود است. در جدیدترین حملات ارتش اسرائیل به چادرهای آوارگان در غرب خانیونس و جنوب نوار غزه، چندین نفر از جمله زنان و کودکان شهید و دهها تن زخمی شدند. بویژه تیراندازی نیروهای اسرائیلی به صف طولانی مردم در انتظار کمکهای غذایی در محور موراگ، 2 شهید و بیش از ۷۰ زخمی برجا گذاشت. در حمله دیگری به منطقه ارضالفرا نیز 3 نفر دیگر، از جمله یک زن و کودک جان باختند. به گزارش وزارت بهداشت غزه، شمار جانباختگان موسوم به «شهدای لقمه نان» از مرز ۱۳۰۰ نفر گذشته و شمار زخمیها به بیش از ۸۸۰۰ نفر رسیده است؛ آماری که گویای ابعاد غیرقابل انکار یک جنایت سیستماتیک است.
* سفر نمایشی فرستاده آمریکا در اوج بحران
در همین شرایط، استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، همراه با مایک هاکبی، سفیر آمریکا در اراضی اشغالی، وارد شهر رفح در جنوب نوار غزه شد تا از نزدیک از مراکز توزیع کمک بازدید کند. این سفر بهسرعت به تیتر رسانهها بدل شد اما از نظر ناظران، بیش از آنکه تلاشی واقعی برای کمک باشد، یک عملیات تبلیغاتی - انحرافی با هدف کاهش فشارهای جهانی علیه آمریکا و اسرائیل به شمار میرود. تحلیلگران معتقدند سفر ویتکاف در شرایطی انجام شد که دولت ایالات متحده به دلیل حمایت نظامی و سیاسی بیقید و شرط از تلآویو، تحت شدیدترین انتقادات بینالمللی قرار گرفته است. گفته میشود قرار است در پی این سفر، گزارشی برای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا تدوین شود؛ گزارشی که به احتمال زیاد با رویکرد توجیهی و پاکسازی وجهه ایالات متحده تنظیم خواهد شد.
* اظهارات تحقیرآمیز روبیو و خط مشی واشنگتن
همزمان با تحرکات نمایشی اروپا برای به رسمیت شناختن فلسطین، مارکو روبیو، وزیر خارجه دولت آمریکا در اظهاراتی جنجالی، این تصمیم را «بیاهمیت» و «زیانبار» توصیف کرد. وی در مصاحبه با شبکه فاکس رادیو مدعی شد: «هیچ کشور فلسطینی بدون رضایت اسرائیل نمیتواند وجود داشته باشد... آنها حتی نمیتوانند به شما بگویند این کشور کجاست یا چه کسی بر آن حکومت خواهد کرد». این موضعگیری نشان از تداوم سیاست سنتی آمریکا در گروگان گرفتن سرنوشت فلسطین در چارچوب خواست و منافع اسرائیل دارد؛ رویکردی که عملاً هرگونه ابتکار سیاسی مستقل را خنثی کرده و چشمانداز پایان بحران را بیش از پیش تیره کرده است. واقعیت میدانی غزه در تضاد کامل با نمایشهای دیپلماتیک و سفرهای صحنهسازیشدهای چون بازدید ویتکاف قرار دارد. در حالی که آمریکا همزمان با ارسال بمبهای هدایتشونده به اسرائیل، در پی آن است با چند قاب تصویری از فرستادهاش در کنار کامیونهای کمک، چهرهای بیطرف یا حتی بشردوست از خود بسازد اما افکار عمومی جهان امروز بیش از هر زمان دیگری نسبت به این «پروژههای تبرئهساز» آگاه است. سفر نمایشی ویتکاف نه تنها دردی از مردم غزه دوا نمیکند، بلکه آشکار میکند واشنگتن همچنان تلاش دارد با تحریف واقعیتها و انکار مسؤولیت مستقیم خود در فاجعه انسانی غزه، از پاسخگویی فرار کند. در واقع، این سفر نه اقدامی بشردوستانه، بلکه صرفاً بخشی از یک ماشین تبلیغاتی گسترده است که هدف اصلیاش، سفیدنمایی نقش آمریکا در یکی از تاریکترین فصول معاصر خاورمیانه است.