11/مرداد/1404
|
16:04
۲۲:۴۹
۱۴۰۴/۰۵/۱۰
درباره ایستادگی تاریخی ملت ایران در برابر دشمن متجاوز

ایران، قامت استوار تاریخ

شهاب‌الدین عالمی: همه ‌چیز از سحرگاه 23 خرداد و تجاوز مستقیم رژیم صهیونی به خاک مقدس ایران اسلامی شروع نشد. ایران پیش‌تر آماج حمله‌ها بود اما نه فقط به خاکش، بلکه به حقیقتش. نه با موشک و جنگنده، با ترور فرزنداش. آنجا که تاریخ، دروازه‌هایش را به روی مهاجمان گشود، روحش تسلیم نشد؛ رنج دید، داغ بر دلش نشست اما خم نشد. این ایستادگی، نه از سر عادت، بلکه از طینتی برآمده از ایمان بود؛ طینتی که سینه تاریخ را با مفهوم مقاومت شکافت و از درون‌مایه دیانت، غیرت و عقلانیت، بنایی ساخت به نام ایران.
ایران امروز، اگر بر قله می‌ایستد، نه فقط با دستاوردهای نظامی، بلکه با اتکای به فهمی تاریخی از مفهوم دشمن، از تجربه رنج و بیداری و از ذخیره‌ای تمدنی است که قرن‌ها آن را در سینه نگه داشته. «یک روزی بود... که اسم آمریکا افراد را می‌ترساند... حالا همان ملت به اینجا رسیده که مستقیم می‌ایستد سینه به سینه این قدرت».  این درگردیسی، فقط با سلاح اتفاق نیفتاده است؛ این نتیجه زایش یک اراده ملی‌ است، زاییده تاریخی از حماسه عاشورا تا قیام ۱۵ خرداد، از مسجد گوهرشاد تا خیابان انقلاب. دشمن برای ما صرفاً ارتشی در مرز نیست، بازتاب تاریکی در آیینه روشن ماست. به همین سبب است که ایرانی، وقتی با تهاجم مواجه می‌شود، تنها به ابزار نظامی نمی‌اندیشد، بلکه «معنای دفاع» را بازتعریف می‌کند. او در دل تهدید، فرصت کشف می‌کند و در هر زخم، عهدی با تاریخ می‌بندد.
در این سرزمین، مرجعیت دینی هیچ‌گاه پشت دیوار مسجد محصور نمانده است. از فتوای میرزای بزرگ علیه استعمار تنباکو، از قیام مدرس و کاشانی در برابر استبداد و بیگانه تا رهبری پرصلابت ولایت فقیه، همواره علم و ایمان در هم تنیده‌اند تا وجدان تاریخی ملت را بیدار نگه دارند و این، همان سنتی است که امروز هم استمرار دارد. نسبت دیانت و هویت ملی، نه تزئینی است و نه مصلحتی، بلکه جوهره بقاست.
منطق ایستادگی امروز ایرانیان نیز وامدار همین درک است. آنان دشمن را تنها در خارج از مرز نمی‌جویند، بلکه در هر تحریفی، در هر تصویر ناقص از خود، در هر بایکوت اندیشه‌ای که حقیقت ملت را نمی‌بیند، نشانه‌های دشمن را بازمی‌شناسند. آنان فهمیده‌اند روایت از خود، نه‌فقط سلاح نرم که بخشی از هویت تاریخی ماست. از همین رو است که حتی در جنگ‌های تمام‌عیار رسانه‌ای، ایران باز هم ایستاده است؛ با قامت کلمه، با تیغ معنا، با روایت روشن.
این ایستادگی، صرفاً واکنشی عاطفی نیست. پشت آن، عقلانیتی تاریخی خفته است. ایرانی، نه اهل انفعال است و نه ماجراجویی. او صبر می‌کند اما از آن جنس که چون کوه استوار است، نه چون مرددهای صلح‌طلب. تاب‌آوری‌اش نه از سر ضعف، بلکه از قوت روح است و این روح، برآمده از نسلی ا‌ست که فرزندانش در روزگار جنگ، خاک را با دست خود حفر کردند اما با امید چشم دوختند به آسمان فتح.
در جهانی که سلطه‌گران روایت خود را با صدای بلند فریاد می‌زنند، ایران روایتش را در سکوت ایستادگی نوشت. از نهضت جنگل و مقاومت دلواری تا میدان‌های حلب و خرمشهر، هر تکه‌ای از خاک این سرزمین با حماسه معنا شده است. و امروز، در عصری که عقلانیت تقلیل یافته به مصلحت‌جویی و دیپلماسی، ایران همچنان بر ایده عدالت و عزت پا می‌فشرد، چون می‌داند هزینه استقلال، هرچند سنگین، بهایی‌ است که ملتی رشید می‌پردازد تا اسیر وابستگی نشود.
دشمنان بسیار کوشیده‌اند ایرانی را ملت خضوع و تسلیم معرفی کنند اما واقعیت آن است که اگر ملتی در برابر صدها سال هجمه، هنوز بر موضع عزت ایستاده، این نه محصول انفعال، بلکه نتیجه عقلانیتی مکتبی و تمدنی‌ است. از این ‌رو است که ایران را باید حقیقتی ایستاده دید؛ نه‌فقط بر خاک، بلکه بر بلندای فهم تاریخی، تجربه معنوی و وفاداری به خویشتن. فرهنگ مقاومت در ایران، نه یک انتخاب سیاسی، بلکه یک ذات تمدنی است. هر که از بیرون نظاره کند، درمی‌یابد این ملت از زهدان مادر با مرثیه عاشورا بزرگ شده، با شاهنامه به سربلندی اندیشیده و با قرآن به حکمت مسلح شده است. از همین رو است که در هنگامه‌های آزمون، سر تسلیم فرود نمی‌آورد، چرا که به قول رهبرش، «ملت ایران، یک ملت حماسه‌ساز است».
ایران در بزنگاه‌ها همواره کنشگر بوده است، چون بر خلاف بسیاری از ملت‌ها، تاریخ را نه باری بر دوش، بلکه مسؤولیتی بر دوش خود دانسته است و تا این «احساس مسؤولیت تاریخی» زنده است، هیچ دشمنی، نه با سلاح و نه با رسانه، نخواهد توانست این ملت را از جا برکند.
و امروز، بیش از همیشه باید این حقیقت را به یاد آورد: هزینه استقلال، اگرچه سنگین است اما از هزینه وابستگی بسیار کمتر است و همین کافی‌ است بدانیم تا زمانی که این ملت به ایمان خود وفادار است، دشمن هیچ‌گاه بر او چیره نخواهد شد. ایران، چون سرو ایستاده است و این ایستادگی، نه از جنس لجاجت، بلکه از گوهر فهم تاریخی، دین‌باوری و غیرت ملی ا‌ست. دشمن اگر هزار بار دیگر نیز بیازماید، باز هم خواهد دید «ایران اسلامی به توفیق الهی روز به روز قوی‌تر خواهد شد باذن‌الله».

ایران در اندیشه‌ رهبر انقلاب
سنگر امت، تجلی هویت

دکتر علی فرحانی: در هندسه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی، «ایران» صرفاً یک سرزمین تاریخی یا یک ملت باستانی نیست. ایران در منظومه مفهومی ایشان، جایگاهی تمدنی، نقش‌آفرین و راهبردی دارد. اگر در اندیشه برخی نخبگان، دفاع از ایران از سنخ وظایف شهروندی یا حداکثر وظیفه‌ای اخلاقی و سیاسی شمرده می‌شود، در منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای، دفاع از ایران واجبی دینی، تمدنی و جهانی است. ایشان بارها تصریح کرده‌اند «ما از ایران دفاع می‌کنیم، چون ایران سنگر اسلام است». این عبارت کوتاه اما پرمعنا، گره‌گاه اصلی مفاهیم هویت، مسؤولیت و مقاومت در جهان معاصر است.
از منظر ایشان، ایران امروز در خط مقدم نبرد میان حق و باطل ایستاده است؛ کشوری که نه‌تنها سرزمین مسلمانان شیعه، بلکه قرارگاه گفتمان توحید، عدالت، استقلال و عزت مسلمین است. در واقع، در نگاه ایشان دفاع از ایران همان دفاع از امت اسلامی است و ضربه به ایران، نه یک خسارت محلی، بلکه شکافی در دیواره تمدنی امت خواهد بود.
این نگاه، ریشه در نگرش تاریخی - کلامی رهبری به مفهوم «امت» و «وطن» دارد. ایشان در تحلیل هویت ایرانی، هرگز گرفتار دوگانه‌سازی هویت ملی/دینی نشده‌اند، بلکه نشان داده‌اند این دو، در تجربه ملت ایران نه‌تنها قابل‌جمعند، بلکه مکمل یکدیگر نیز هستند. چنانکه در بیانات‌شان تصریح کرده‌اند «اسلام به ایران عزت داد و ایران اسلام را زنده کرد». این جمله در عین اختصار، تصویری تمام‌قد از رابطه دوسویه میان اسلام و ایران به دست می‌دهد؛ رابطه‌ای که از دوران سلمان فارسی آغاز شده و در قیام تنباکو، انقلاب اسلامی و حتی نبرد ۱۲ روزه اخیر با صهیونیست‌ها ادامه یافته است.
رهبری بارها از «فرهنگ مقاومت» به ‌عنوان روح هویت ایرانی نام برده‌اند. فرهنگی که ریشه در کربلا، در حماسه‌های شاهنامه، در تجربه‌ انقلاب و دفاع‌مقدس دارد و امروز به عنصر اصلی «امنیت ملی» بدل شده است. از نگاه ایشان، آنچه ایران را در برابر تهاجم نظامی، تحریم اقتصادی و جنگ ترکیبی دشمن ایمن نگاه داشته، موشک نیست، ایمان است. ایشان مکررا فرموده‌اند «ما چون ایمان داریم، می‌توانیم تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم».
در چارچوب این منظومه فکری، نقش مردم ایران نه تماشاچی، بلکه پیش‌برنده است. مردم ایران، «ملت امام حسین»‌اند؛ مردمی که در بزنگاه‌ها، میان «سکوت» و «قیام»، دومی را برمی‌گزینند. رهبری بارها بر همین ویژگی تکیه کرده‌اند و آن را وجه تمایز ایران با سایر کشورهای منطقه دانسته‌اند. از این ‌رو، در اندیشه ایشان، تاب‌آوری ملی ریشه در ۳ عنصر هویت دینی، تجربه تاریخی و شعور اجتماعی دارد و ایران، از ترکیب این سه، به «کانون مقاومت» بدل شده است.
این درک تمدنی از ایران، مستقیماً به سیاست خارجی، امنیت منطقه‌ای و حتی مفهوم استقلال پیوند خورده است. ایشان در سال‌های اخیر بارها بر این نکته تأکید کرده‌اند که ایران، در خط مقدم رویارویی با پروژه آمریکایی‌سازی جهان ایستاده است. از نگاه ایشان، آنچه امروز در یمن، لبنان، فلسطین و حتی آمریکای لاتین می‌گذرد، بدون فهم نقش ایران در شکل‌دهی به گفتمان مقاومت، قابل تحلیل نیست.
اما نکته درخور توجه، آن است که این فهم از «ایران» هرگز به نژادپرستی یا شوونیسم ختم نمی‌شود. آیت‌الله خامنه‌ای همواره بر جهان‌شمولی این الگو تأکید کرده‌اند. برای مثال، در دیدار با جوانان لبنانی، صراحتاً فرمودند «شما در خط مقدم جهاد هستید و ایران پشت سر شما ایستاده است». به ‌عبارت دیگر، در نگاه ایشان، ایران باید الگویی باشد برای مقاومت، نه اربابی برای آن؛ سنگری برای مظلومان، نه مرکز سلطه برای آنها.
همین اندیشه است که مساله «دفاع از ایران» را به مفهومی چندلایه و بلندمدت تبدیل می‌کند؛ دفاعی که هم در حوزه سخت (امنیت نظامی، اقتصاد مقاومتی و تحریم‌زدایی) و هم در حوزه نرم (روایت‌سازی، هویت‌سازی و تولید معنا) مفهوم دارد. در این میدان، رسانه، تاریخ، ادبیات، خانواده، مسجد و حتی سبک زندگی، ابزارهای دفاع هستند و رهبری به‌روشنی بارها هشدار داده‌اند که اگر این میدان رها شود، میدان نظامی نیز دیر یا زود دستخوش بحران خواهد شد.
لذا آنچه از اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای می‌توان آموخت، الگویی زنده و پویاست برای تحلیل نسبت ایران با دشمن؛ ایرانی که نه در لاک انفعال فرو می‌رود، نه گرفتار خیال‌بافی می‌شود، بلکه با عقلانیت دینی، صبر راهبردی و ایمان به آینده، در مسیر ساختن تمدنی نوین قدم برداشته است.

علمای شیعه در مکتب مقاومت
از اسدآبادی تا امروز

مرضیه صادقیان: در بافت تاریخی ایران، نقش علمای شیعه در شکل‌گیری وجدان مقاومت ملی، فراتر از یک رویکرد صرفاً دینی بوده و همواره با هویت ملی و فرهنگی ایرانیان گره خورده است. این پیوند عمیق، ریشه‌های تاب‌آوری ایرانیان در برابر تهاجمات خارجی را تشکیل می‌دهد و از سیدجمال‌الدین اسدآبادی تا امروز، خط مشی مقاومت را تعیین کرده است.
* اسدآبادی و پایه‌گذاری نظری مقاومت
سیدجمال‌الدین اسدآبادی با تعریف عمیق خود از استعمار، چارچوب تحلیلی ماندگاری ارائه داد: «این استعمار که از نظر لغت به معنی آباد کردن است، از لحاظ معنی حقیقی و اصیل به عقیده من از اسما اضداد است، زیرا این استعمار یعنی استعباد و بنده و برده ساختن آزادگان و خاصه استعمار به معنی تخریب نزدیک‌تر است تا تعمیر و عمران». این نگاه انتقادی، بنیان تحلیل علمای شیعه از دشمن خارجی را شکل داد و نشان داد مقاومت، تنها در برابر اشغال نظامی نیست، بلکه در برابر هر نوع سلطه‌جویی تمدنی و فرهنگی نیز ضروری است.
علمای شیعه با درک عمیق این واقعیت که «دولت‌های مقتدر سقوط نکردند مگر با دخالت بیگانگان»، همواره بر ضرورت هوشیاری ملی تأکید کرده‌اند. این درک، پایه نظری مقاومت ایرانی در برابر نفوذ استعماری را تشکیل داد.
* نقش تاریخی مرجعیت دینی
در بزنگاه‌های حساس تاریخ ایران، علمای شیعه نقشی کلیدی در بسیج ملی ایفا کرده‌اند. از مقاومت در برابر قراردادهای ننگین مانند رژی و تنباکو تا مشارکت در جنگ‌های ایران و روس، مرجعیت دینی همواره در خط مقدم دفاع از استقلال ملی قرار گرفته است. این نقش‌آفرینی، نشان‌دهنده فهم عمیق علما از پیوند میان هویت دینی و ملی است.
اسدآبادی با بیانی شاعرانه این حقیقت را بیان می‌کرد: «هنگامی که نور معرفت در ملتی درخشندگی داشت، نخستین کارش به وجود آوردن نهضت آزادی و رهایی از قیود زنجیرهاست». این نگاه، اساس فهم شیعی از رابطه دین و مقاومت را نشان می‌دهد.
* مؤلفه‌های مقاومت در اندیشه شیعی
سیدجمال‌الدین اسدآبادی ۳ محور اساسی برای مقاومت مؤثر تعریف کرد: نخست، اصلاح درونی و تقویت بنیان‌های اجتماعی. اسدآبادی معتقد بود «تا شکل زندگانی سیاسی در ممالک اسلامی تغییر نیابد و حکومت مشروطه جای حکومت استبدادی را نگیرد، نجات بر مسلمانان میسر نیست». این رویکرد، ضرورت اصلاح ساختاری و مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌ها را برجسته می‌کند.
دوم، نهضت آموزش و آگاهی. اسدآبادی بر این باور بود جهل و نادانی، بزرگ‌ترین آسیب‌پذیری ملت در برابر دشمن خارجی است. بنابراین گسترش دانش و آگاهی عمومی را شرط لازم هر مقاومت مؤثر می‌دانست.
سوم، حفظ وحدت ملی و مذهبی. اسدآبادی بر وحدت اسلامی تأکید ویژه‌ای داشت و آن را کلید مقاومت در برابر استعمار می‌دانست. او درک کرده بود تفرقه، بزرگ‌ترین آسیب‌پذیری جوامع اسلامی در برابر نفوذ خارجی است.
* از نظریه تا عمل؛ تجربه انقلاب اسلامی و چالش‌های معاصر
انقلاب اسلامی ایران عملا بسیاری از نظریه‌های اسدآبادی درباره نقش دین در مقاومت و تحول اجتماعی را تأیید کرد. اسدآبادی می‌گفت: «دین مطلقاً سلسله انتظام هیات اجتماعی است و بدون دین هرگز اساس مدنیت محکم نخواهد شد». این تجربه تاریخی نشان داد دین نه‌تنها می‌تواند عامل بسیج ملی باشد، بلکه قادر است جامعه را برای مقاومت در برابر سلطه متحد کند.
امروز ایران با همان چالش‌هایی مواجه است که اسدآبادی پیش‌بینی کرده بود: تحریم‌های اقتصادی به عنوان شکل جدید استعمار، جنگ رسانه‌ای و تفرقه‌افکنی داخلی. در برابر این چالش‌ها، راهکارهای علمای شیعه از جمله سیدجمال‌الدین اسدآبادی همچنان کارآمد است: تقویت دانش و آگاهی عمومی، حفظ وحدت ملی و دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی.
* جمع‌بندی
نقش علمای شیعه در تاریخ ایران، فراتر از رهبری دینی، شامل تعریف چارچوب مقاومت ملی و فرهنگی بوده است. این سنت، از اسدآبادی تا امروز، راهنمای عمل برای مواجهه با چالش‌های داخلی و خارجی محسوب می‌شود و ریشه‌های عمیق تاب‌آوری ملت ایران را تشکیل می‌دهد. ترکیب هویت دینی و ملی در این سنت، الگویی منحصربه‌فرد از مقاومت تمدنی ارائه می‌دهد که امروز نیز قابل اتکا و کارآمد است.

مرجعیت شیعه و حراست از میهن
ایران علم و غیرت

یوسف پورجم: در صفحات پرفرازونشیب تاریخ ایران، کمتر نهادی به ‌اندازه مرجعیت شیعه در حفظ انسجام ملی و دفاع از تمامیت ارضی ایران نقش ایفا کرده است. این حقیقت پرارج، آن‌چنان که باید در حافظه عمومی ما نهادینه نشده است، چرا که تاریخ‌نویسی رسمی و گاه روشنفکری وارداتی، مرجعیت را در چارچوبی صرفاً دینی و مناسکی تصویر کرده‌اند؛ حال ‌آنکه با نگاهی ژرف‌تر به تحولات مهم معاصر، درمی‌یابیم در بزنگاه‌های خطرناک، این علمای شیعه بوده‌اند که بی‌تعارف در خط مقدم دفاع از ایران ایستاده‌اند، چه با قلم، چه با فتوا و چه با اقدام مستقیم.
در اواخر قرن نوزدهم، هنگامی‌که قرارداد استعماری رژی عملاً اقتصاد ایران را به بیگانگان می‌سپرد، این مرجعیت بود که با فتوای میرزای شیرازی سد این جریان شد. آن فتوا فقط منع استعمال تنباکو نبود، بلکه ضربه‌ای بود به قلب نظام سلطه‌ای که به خیال خود، ایران را با بستن یک قرارداد تسخیر کرده بود. آنجا بود زن درباری قلیانش را شکست و ملت فهمید که «فتوا» اگر پشتوانه‌ ایمان و فهم عمومی داشته باشد، می‌تواند از توپ مؤثرتر باشد.
در دوران جنگ‌های ایران و روس، آنجا که حکومت قاجار گرفتار ضعف و ملت دچار یأس شده بود، مجتهدان بزرگ نجف چون کاشف‌الغطاء، با ارسال نامه‌هایی سرشار از دلسوزی و بیدارباش، وظیفه دینی دفاع از مرزها را یادآور شدند. بعدها در نهضت مشروطه، نقش علمای بزرگی همچون شیخ فضل‌الله نوری و آخوند خراسانی محل نزاع شد اما واقعیت این است که هر دو جریان فکری، دغدغه‌ حفظ دین و کشور را داشتند؛ یکی با تأکید بر تقنین اسلامی، دیگری با تمرکز بر ساختار پاسخگو.
جایگاه ویژه مرجعیت در دفاع از میهن را شاید بهتر از همه بتوان در موضع‌گیری آیت‌الله‌العظمی بروجردی دید. او با آنکه اهل ورود مستقیم به مسائل سیاسی نبود، در برابر نفوذ ایدئولوژیک شوروی ایستاد و به صراحت هشدار داد «کمونیسم با عقیده مردم ما بیگانه است». همین هوشیاری فکری و عقیدتی باعث شد بدنه حوزه و جامعه مذهبی در برابر موج الحاد از خود ایمنی نشان دهد. پس از او، شاگرد برجسته‌اش، امام خمینی(ره) با تلفیق بین استقلال سیاسی، حاکمیت مردمی و مرجعیت دینی، راه تازه‌ای برای دفاع از ایران گشودند.
در دوران نهضت ملی‌شدن نفت، برخی روشنفکران، در تقابل با سنت مذهبی قرار گرفتند اما در همان ایام نیز علما در سطوح مختلف، حامی استقلال بودند. امام خمینی(ره) بعدها در بیانی دقیق، ضمن دفاع از ملی‌شدن نفت، هشدار دادند استقلال بدون ایمان، به وابستگی‌ای دیگر خواهد انجامید. این نکته کلیدی نشان می‌دهد نگاه مرجعیت به ایران، فقط یک نگاه جغرافیایی یا عاطفی نیست، بلکه نگاهی راهبردی، اعتقادی و تمدنی است.
این سنت راهبردی در اندیشه رهبر معظم انقلاب نیز استمرار یافته است. ایشان با صراحت می‌فرمایند «ما از ایران دفاع می‌کنیم، چون ایران سنگر اسلام است». این جمله تبلور همان درک تمدنی و ایمانی از مفهوم میهن است. در بیانات دیگر نیز بارها تأکید کرده‌اند حفظ ایران، حفظ اسلام، عزت مسلمانان و استمرار مقاومت در برابر استکبار جهانی است.
این نگرش، در تضاد کامل با قرائتی است که می‌کوشد دین و وطن را در برابر یکدیگر بنشاند. از نگاه مرجعیت اصیل شیعه، دین و میهن، درهم‌تنیده‌اند. وطن‌دوستی، عین دیانت است و دیانت فرد فاقد حب وطن، به سستی می‌گراید. این همان منظومه‌ای است که در ادبیات فقهی علمای بزرگ نیز قابل ردیابی است؛ از «حب الوطن من الایمان» گرفته تا بحث‌های مفصل در باب دفاع و جهاد.
در عصر ما این آموزه‌ها باید بازخوانی شود، چرا که دشمن امروز، بیش از آنکه با توپ و تانک به میدان آید، با شبهه و تفرقه‌افکنی وارد شده است. پروژه جداسازی دین از وطن، پروژه‌ای استعماری است؛ همان پروژه‌ای که شرق‌شناسان در قرن نوزدهم آغاز کردند و امروز با ابزار رسانه و شبکه‌های اجتماعی دنبال می‌شود. در برابر این پروژه، احیای روایت تاریخی مرجعیت در دفاع از ایران، ضرورتی فرهنگی و راهبردی است.
ما باید تاریخ خود را از نو بنویسیم. باید نشان دهیم در میدان‌های مقاومت، نه‌تنها سرداران نظامی، بلکه عالمان دینی نیز سینه سپر کرده‌اند. باید به نسل جوان بگوییم این ایران، تنها با شمشیر پاسداری نشده، بلکه با قلم فقه و خطبه جمعه و اشک محراب نیز حراست شده است.
این همان روایتی است که هم ایرانی است، هم اسلامی؛ هم عقلانی است، هم عاطفی؛ هم تاریخی است، هم تمدنی. روایت مرجعیت شیعه در دفاع از ایران، روایتی است که اگر امروز با صدایی رسا بازگو نشود، فردا با صدایی تحریف‌شده شنیده خواهد شد.

از دل شاهنامه تا قلب تهران روایت ایران تازه آغاز شده
از قلب تاریخ تا میدان روایت

مجتبی مدنی‌نژاد: در روزگاری که جنگ‌ها با موشک، مین و بمب آغاز می‌شوند اما با تصویر و روایت به پایان می‌رسند، ملت‌هایی پیروزند که نه‌تنها جسورانه می‌جنگند، بلکه غیورانه روایت می‌کنند. روایت، همان میدان مغفولی است که ما ایرانی‌ها، قرن‌ها در آن حضور داشتیم اما کمتر از آن بهره گرفتیم.
جهان رسانه‌ای امروز، حقیقت را بر اساس روایت می‌سازد، نه صرفاً بر اساس واقعیت. دشمن، روایت خودش را دارد: ملت ایران را ملتی ترسیده، دمدمی، غیرعقلانی و شکست‌خورده معرفی می‌کند؛ نه چون مستند دارد، چون تریبون دارد. ما با همه شکوه تاریخی‌مان، گاه آنقدر درگیر جنگ‌های میدانی شده‌ایم که میدان روایت را رها کرده‌ایم و دشمن، دقیقاً همین‌جا ایستاده؛ با تمام قوا.
* چطور تصویری از ما ساختند که نبودیم؟
استعمار نو همیشه پیش از تجاوز، تصویرسازی می‌کند. یک ملت را اول در چشم جهانیان بی‌هویت می‌کند، بعد وارد خاکش می‌شود. نگاه کنید به شرق‌شناسانی چون «ادوارد براون» که از ایران «کشوری دل‌مرده و فئودالی» ساختند یا روایت‌ رسانه‌های غربی که ما را یا در قالی و قلیان نشان داده‌اند یا در ترافیک و ترس.
این تصویر تحریف‌شده، فقط برای خنده نبود؛ برای خنثی‌سازی قدرت تمدنی ایران بود. همین تصویرسازی بود که استعمار را در قرارداد ترکمانچای و ۱۹۱۹ جسور کرد، که کودتای ۲۸ مرداد را ممکن کرد، که تحریم‌های ظالمانه را به ‌ظاهر موجه جلوه داد. این تصویر، همان‌قدر خطرناک است که سلاح دشمن.
* ملت ایران واقعاً چه‌جور ملتی‌ است؟
واقعیت این است: ما ملتی هستیم که وقتی تاتار آمد، نه تنها زنده ماندیم، بلکه آنها را هضم کردیم. ما همان ملتی هستیم که در کنار فتوای میرزای شیرازی، یک امپراتوری را زمین‌گیر کردیم. ما در مشروطه، جنگل، قیام مسجد گوهرشاد و در خرداد ۴۲، ایستادیم، در ۸ سال دفاع‌مقدس، بدون داشتن تجهیزات مدرن نظامی، دشمن را عقب راندیم. امروز هم همان ملتیم که در جنگ ۱۲ روزه اخیر، زیر آتش سنگین آمریکا و رژیم صهیونیستی، نه‌تنها از پا ننشستیم، بلکه با صلابت روایت، صبر راهبردی و ضربات دقیق مقاومت، اراده دشمن را درهم‌شکستیم و افق‌های تازه‌ای از بازدارندگی و وحدت گشودیم.
این مقاومت، محصول احساس نیست، ریشه‌اش در عقل و ایمان است، در همان فرهنگی که فردوسی در شاهنامه‌اش «مرگ باعزت» را بر «زندگی باذلت» ترجیح داد، در همان فقه سیاسی‌ای که فتوای دفاع داد، نه ترس. امروز هم همین ملت است که پای تحریم، ترور، جنگ ادراکی و تهاجم رسانه‌ای ایستاده بی‌آنکه خم شود یا به زانو درآید.
قرآن وقتی از قوم طالوت حرف می‌زند، می‌گوید: «کَم من فئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فئَهً کَثیرَهً بإذن اللّه»؛ یعنی ملاک پیروزی، عدد نیست؛ ایمان، فهم و استقامت است. این فرمول، دقیقاً در ملت ایران دیده می‌شود. 
ایستادگی کنونی ملت ایران، نشان‌دهنده‌ تاب‌آوری تمدنی و درک راهبردی از مفهوم مقاومت است؛ ترکیبی که تنها در ملتی ریشه‌دار، مؤمن و صاحب تجربه‌های انباشته قابل بروز است.
* روایت‌سازی بی‌وقفه دشمن
دشمن ما روایت می‌سازد؛ نه از سر بیکاری، از سر ضرورت استراتژیک. روایت می‌سازد چون می‌داند کسی که روایت می‌سازد، ذهن‌ها را فتح می‌کند. دشمن هیچ‌گاه به دنبال بازنمایی حقیقت نبوده و نیست؛ آنچه برایش مهم است، این است: «چه چیزی باید بیشتر دیده ‌شود».
از Argo  تا Tehran، از مستندهای بی‌بی‌سی تا تحریف تاریخ در کتاب‌های درسی غربی، آنها در حال بازنویسی ما هستند؛ بی‌آنکه ما قلم به‌ دست گرفته باشیم.
* چه باید کرد؟
رهبری بارها گفته‌اند «جهاد تبیین یعنی بازسازی روایت درست از ملت ایران در برابر تحریف دشمن». این یعنی هرکس صدایی دارد، باید تصویر ملتش را بازتاب دهد؛ نه از سر شعار، بلکه از سر واقعیت.
ما یک زنجیره مقاومت داریم که باید روشن، پیوسته و معتبر بیان شود. از قیام رئیسعلی دلواری تا خطبه‌های شهید مدرس، از مرامنامه میرزا کوچک‌خان تا سبک مدیریت حاج‌قاسم. اینها تنها مقاطع جدا از هم نیستند، خطوط ممتد روایت یک ملتند که تصمیم گرفته سرش را خم نکند.
روایت ما اگر گفته نشود، یا به‌جای‌مان نوشته می‌شود، یا از حافظه‌ها پاک می‌شود. نسل امروز، حق دارد بداند وارث تمدنی ا‌ست که شکست نخورده، تسلیم نشده و هویتش را نفروخته است. این را باید برایش نوشت؛ نه فقط در کتاب، بلکه در مستند و ویدئو، در شعر و نمایش، در جای جای فضای مجازی، در شبکه‌های اجتماعی و... . روایت، تنها ابزار باقیمانده‌ دفاع فرهنگی ماست؛ ابزار برتری ما.
اگر ندانیم در کجای تاریخ ایستاده‌ایم، در آینده هم جایی نخواهیم داشت.

ارسال نظر