13/مرداد/1404
|
00:49
۲۲:۰۳
۱۴۰۴/۰۵/۱۲

وحدت جامعه ایرانی بر سر چیست؟

محمدرضا قائمی‌نیک*: 1- طرح مساله: یکی از مسائلی که پس از دفاع‌ مقدس 12 روزه 1404 مطرح شده است، وحدت و انسجام جامعه ایران در مقابل این تجاوز است. با این ‌حال پرسش مهمی که در این باره مطرح می‌شود، موضوع این وحدت و انسجام اجتماعی است. در پاسخ به این پرسش، اغلب «ایران» به ‌عنوان مهم‌ترین دال گفتمان وحدت مذکور مطرح می‌شود. این دال اگرچه وجهی از حقیقت وحدت جامعه ایرانی را مخصوصاً با نظر به بعد تاریخی و هویتی‌اش نشان می‌دهد اما اولاً در تقابل با ایده امت قرار می‌گیرد که دوگانه امت‌گرایی-ملت‌گرایی را زاییده است و ثانیاً در نهایت منجر به انزوا یا به‌تعبیر دقیق‌تر، تنهایی ایران، در منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا می‌شود.
2- مواجهه ایرانیان با دوسویه تمدن معاصر غربی: برای یافتن پاسخی کامل‌تر به این پرسش، اگر مروری به حوادث معاصر تاریخ ایران داشته باشیم، درخواهیم یافت ایران، همواره در معرض تجاوز استعمار غربی بوده است. بر اساس یک نگاه تاریخی، جامعه ایرانی از جنگ‌های ایران و روس به بعد، به دلیل ماهیت دوگانه استعمار غربی، همواره برخورد دوگانه میان شیفتگی و نفرت نسبت به غرب داشته است. همان‌طور که عبدالهادی حائری در «نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با 2 رویه تمدن بورژوایی غرب» متذکر شده، تمدن غربی، مخصوصاً از وجه استعماری، همواره دارای 2 رویه پیچیده است. این 2 رویه پیچیده که در حقیقت، وجه اسرارآمیز جهانشمولی تمدن غرب نیز است، باعث شده ملت‌ها و ممالکت غیرغربی، به ‌رغم آنکه در معرض تجاوز غربی‌ها قرار می‌گیرند اما از خود متجاوز،‌ طلب عمران و آبادانی کنند. استعمار که به‌ معنای ‌طلب عمران است، همواره توسط کشورهای مورد تجاوز غرب، مطرح شده است. این ‌طلب که در عین دریافت ضربه از سوی غرب شکل می‌گیرد، دقیقاً ناظر به همین ویژگی پیچیده و دوگانه تمدن معاصر غربی است. اینکه ملت یا دولتی مورد تجاوز قرار بگیرد و در عین حال، از متجاوز، ‌طلب عمران و آبادانی و نجات کند، یکی از معماهای مواجهه با غرب معاصر است که پاسخ به آن، در گرو فهم عمیق از ماهیت مدرنیته غربی است.
3-  سکولاریسم و دوباره ‌قدسی‌سازی امور دنیوی در جهان مدرن: بر اساس بعضی تحلیل‌ها، مدرنیته در عین حال که تمدنی سکولار است اما تمدنی دینی است. معمولاً جهان سکولار را محصول دنیوی‌شدن امور قدسی می‌دانند. امور قدسی نظیر علم، انسان، جهان و حتی جامعه و معیشت و نظایر آنها هنگامی که از هستی قدسی خود فاصله می‌گیرند و بنیادی این‌دنیایی می‌یابند، اصطلاحاً سکولار و دنیوی می‌شوند. با این‌ حال این فرآیند سکولار یا خدازدایی (dedivinization) تنها یک سویه جهان معاصر غربی است. اگر جهان مدرن متکی بر همین وجه و جنبه باقی می‌ماند، با نظر به اینکه امور دنیوی، خاص و جزئی و غیرجهانشمولند، مولفه‌های مدرنیته غربی، نظیر لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم یا حتی دستاوردهای آن در اقتصاد و صنعت و جامعه و خانواده و... نبایستی جهانشمول می‌شد. این در ‌حالی است که این آموزه‌ها یا دستاوردها، امروز جهانشمول شده‌اند. تا پیش از مدرنیته، جهانشمول ارزش‌ها یا مولفه‌ها یا حتی دستاوردها، وابسته به ادیان الهی نظیر یهودیت و مسیحیت بود. ادیان الهی به دلیل اتصال با حقایق ماوراء انسان و جهان‌ها و فرهنگ‌های انسانی، این مجوز را داشتند که از ورای انسان و ارزش‌های عام انسانی، او را به ارزش‌های الهی دعوت کنند. ارزش‌های الهی، به دلیل متمایز بودن خدا از جمیع انسان‌ها، ارزش‌هایی جهانشمول محسوب می‌شوند و تمام فرهنگ‌ها و جوامع انسانی، به‌ رغم تنوع و تفاوتی که با یکدیگر دارند، همگی در مقایسه با ارزش‌های الهی یکسانند. این تمایز وجودی میان ارزش‌های الهی و ارزش‌های ناظر به فرهنگ‌ها و جوامع انسانی، مهم‌ترین مجوز بسط ارزش‌های ادیان الهی به تمام فرهنگ‌ها و جوامع انسانی بود. به همین دلیل جوامع یا فرهنگ‌های آفریقایی، آمریکایی، ژرمنی، فرانکی، ایرانی، عراقی، عربی، ترکی و نظایر آنها هیچ‌کدام جز به واسطه زور و جنگ و قدرت، مجوز فراگیرشدن نداشتند. هر فرهنگی، شخصیت خاص خود را داشت و هیچ استدلال موجهی (جز غلبه خوی تجاوزگری و قدرت‌طلبی و جاه‌طلبی) نمی‌توانست دلیل سلطه و فراگیرشدن یک فرهنگ نسبت به فرهنگ‌ها یا جوامع دیگر را توجیه کرده یا توضیح دهد. تنها ارزش‌های الهی ادیان بودند که می‌توانستند به واسطه اینکه از منشاء فرانسانی شکل گرفته‌اند، مجوز جهانشمولی و بسط به فرهنگ‌ها و جوامع انسانی را داشته باشند.
از این منظر ارزش‌های مدرنیته غربی، به دلیل دنیوی‌‌شدن امر قدسی، ناگزیر در محدوده ارزش‌های فرهنگ و جوامع انسانی منحصر می‌شود. بنابراین اگر سکولاریسم و دنیوی‌ شدن یکی از مهم‌ترین بنیان‌های جهان مدرن غربی است، عملاً امکان جهانشمولی آن، جز از طریق زور و جنگ و جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی محقق نخواهد شد. اگرچه حضور غرب و تمدن غربی معاصر همواره در میان دیگر فرهنگ‌ها و جوامع با تجاوز و زور نظامی و قدرت‌طلبی همراه بوده اما معمای مساله بر سر‌ طلب و تقاضایی است که کشورهای مورد تجاوز، از فرهنگ و تمدن معاصر غربی می‌کنند و پروژه استعمار شکل می‌گیرد. در پاسخ به این معما شاید بتوان به فرایند دومی در کار سکولاریسم اشاره کرد و آن، دوباره قدسی‌سازی (redivinization) امور دنیوی در جهان مدرن است. در این فرآیند که به لحاظ تاریخی در آثار متفکران قرن نوزده و بیستم علوم انسانی غرب از جمله انسان‌شناسانی نظیر فریزر و فیلسوفان و جامعه‌شناسانی نظیر هگل و مارکس و آگوست کنت و دورکیم و روانکاوی فروید و نظایر آنها و از جمله در پروژه شرق‌شناسی این دوره قابل پیگیری است، همه ارزش‌های سکولار غربی از علم و عدالت و آزادی و ترقی و نظایر آنها تبدیل به امور مقدس و به تبع، جهانشمول می‌شوند. دقیقا از همین دوره است که در پی تجاوز نظامی کشورهای غربی به ممالکت غیر غربی، شاهد پروژه استعمار غیر غربیان از غربی‌ها هستیم. 2 جنبه تمدن غربی یا بورژوازی، اینچنین باعث شده ذیل پروژه استعمار، ممالکت غیر غربی، به‌رغم تحمل تجاوز غربیان، از آنها ‌طلب عمران و آبادانی کنند. 
4-  نقاط آگاهی نسبت به سویه استعمارگر تمدن غربی: با این‌حال مروری بر تاریخ ایران نشان می‌دهد که این پروژه و مواجهه با 2 جنبه تمدن غربی، از جنگ‌های ایران و روس نیز در ایران رایج شد. با این ‌حال مخصوصاً از دوره نهضت ملی ‌شدن صنعت نفت است که جامعه ایرانی، به ‌شکلی فراگیر در می‌یابد در پس جنبه مترقی تمدن معاصر غربی، سویه خشونت‌بار و بنیان‌برافکنی وجود دارد که حتی اجازه کنترل منابع داخلی یک ملت را به آن ملت نمی‌دهد. تقریباً از این تاریخ به بعد است که جامعه ایرانی، از ایده استعمار به سمت ایده استقلال گام بر می‌دارد و در نهایت، هزینه سنگین ایده استقلال را در جریان انقلاب اسلامی 1357 می‌پردازد.
اگر از این منظر به تاریخ معاصر ایران بنگریم، همواره نقاط وحدت‌بخش جامعه ایرانی در آستانه فهم عمومی جامعه از این جنبه استعماری غرب رخ نموده است. وحدت جامعه ایرانی، موضوعی است که در متن جامعه ایرانی، همواره حاضر است، با این‌ حال سویه استعماری تمدن غربی، باعث غفلت کلیت جامعه از آن می‌شود و در سایه این غفلت، وحدت جامعه ایرانی به حاشیه می‌رود. با آشکارشدن سویه خشونت‌بار و تخریب‌گر جهان استعماری غرب، این وحدت دوباره سربرمی‌آورد. آنچه در دفاع‌مقدس 12 روزه آشکار شد و از لایه مستور جامعه ایرانی دوباره رخ بر نمود، وحدتی است که جامعه ایرانی در مواجهه با سویه تخریب‌گر جهان استعمارگر غربی بدان آگاه شد و اشراف یافت. این سویه قدسی‌زدایی شده جهان غربی است که در این جنگ، نقاب برافکند و سویه دوباره‌قدسی شده امر دنیوی خود را به کناری نهاد. در پس این آگاهی جمعی بود که جامعه ایرانی، سویه تخریب‌کننده استعمار غربی را دریافت و همچون گذشته در مقابل آن، وحدت درونی خود را آشکار کرد. از این جهت، اگرچه موضوع وحدت اخیر، «ایران» بوده است اما این موضوع در پرتو خودآگاهی ملی ایرانی در مواجهه با سویه تخریب‌گر استعمار غربی آشکار شده است.
5- سویه دینی وحدت ملی ایرانیان و آشکارگی وجه استعماری غرب: با این‌ حال این وحدت، ناگزیر باید بنیانی دینی داشته باشد. در فقدان بنیان دینی و مشخصاً اسلامی و توحیدی در ایران، امکان چنین آگاهی ملی وجود نداشت. همان‌طور که اشاره شد، ماهیت پیچیده تمدن معاصر غربی که محصول دوباره قدسی‌سازی امور دنیوی است، مهم‌ترین عامل غفلت ملت‌ها و تمدن‌های غیرغربی از ماهیت سکولار و استعمارگر غربی است. اشتراک الفاظ یا حتی معانی ظاهری مولفه‌های تمدن غربی با مفاهیم و معانی حاضر در آموزه‌های ادیان الهی از جمله علم و عدالت و آزادی و تکامل و حتی قدسیت و نظایر آنها همواره مهم‌ترین عامل پذیرش فرهنگ استعمارگر غربی از سوی ملل غیر غربی، مخصوصاً ملت‌های دینی بوده است. بی‌وجه نیست که پذیرش فرهنگ استعمارگر غربی در میان ملل و تمدن‌های غیرغربی، اغلب زمانی رخ داده است که غنای دینی این فرهنگ‌ها و تمدن‌های غیرغربی، کاهش یافته و سطوحی از سکولاریسم در آنها، به دلایل مختلف از جمله فساد درونی سربرآورده است. در چنین شرایطی، مفاهیم دوباره‌قدسی‌شده سکولار غربی، خود را در پوشش مفاهیم و مولفه‌های دینی به این جوامع و شرایط سکولارشده‌شان عرضه کرده و مورد استقبال قرار گرفته است. تنها با آشکارشدن لایه‌های عمیق دینی در میان ملت‌های غیرغربی است که امکان فهم بعد و لایه سکولار و دوباره‌قدسی‌شده فرهنگ غربی فراهم می‌شود. هنگامی که روایت غنی و قوی از دین در ملت‌های غیر غربی سربرآورد، چهره بزک‌کرده و قدسی‌شده ارزش‌ها و مولفه‌های دنیوی غرب از چهره می‌‌افتد و حقیقت آشکار می‌شود. 
با این ‌تحلیل، اگرچه وحدت جامعه ایرانی در دفاع‌ مقدس 12 روزه، وجهی ملی دارد اما وجه دینی آن در مواجهه با سویه استعمارگر غربی قابل توضیح است. با این توضیح شاید بتوان بر دوگانه تصنعی امت‌گرایی - ملت‌گرایی غالب آمد. وجه استمعارگر غربی که در پروژه عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی در منطقه با پیمان‌های ابراهیم و نظایر آن در حال پیگیری است، در این جنگ و تجاوز، نه تنها بر ملت ایران، بلکه بر ملت‌های آزادی‌خواه منطقه نیز آشکار شده و این به‌ واسطه روایت عمیق و غنی از اسلام در ایران است که با تکیه بر ریشه تاریخی و هویتی خود، توانسته سویه استعمارگر و تخریب‌کننده تمدن معاصر غربی را آشکار کند.
* عضو هیأت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی

ارسال نظر
پربیننده