توشهای برای زمستان
علی دارابی: باشگاه استقلال هنوز جشن رونمایی از تازهترین خرید خود را کامل نکرده که موجی از انتقادها از گوشه و کنار به راه افتاده است. موضوع به جذب «یاسر آسانی» بازمیگردد؛ بازیکنی که در حالی با پیراهن استقلال قرارداد امضا کرده که تا چند ماه دیگر همچنان متعهد به باشگاه کرهای خود است. همین موضوع باعث شده برخی اهالی فوتبال از حالا این قرارداد را اشتباه بنامند؛ بدون آنکه بازیکن حتی یک دقیقه در لیگ ایران بازی کرده باشد.
* بازیسازی از راه دور
مهاجم اهل مقدونیه که عملکردی چشمگیر در لیگ کرهجنوبی داشته، حالا به عنوان یکی از امیدهای تهاجمی استقلال برای نیمفصل دوم شناخته میشود. آمار او در فصل گذشته نشان میدهد در تعداد قابل توجهی از مسابقات، یا گل زده یا موقعیت خلق کرده؛ آماری که هواداران آبی را به آینده امیدوار کرده است اما نقطه شروع همکاری آسانی با استقلال، دقیقاً همانجاست که بحثها آغاز میشود: او تا پایان نیمفصل نخست فصل جدید، حق حضور در تهران را ندارد و تنها پس از پایان قرارداد رسمیاش میتواند لباس استقلال را بر تن کند.
* پرسش رایج: چرا حالا؟
منتقدان این انتقال از یک زاویه، روی «زمان عقد قرارداد» تمرکز کردهاند. از دید آنها، استقلال میتوانست صبر کند تا قرارداد بازیکن تمام شود و بعد سراغ جذبش برود اما پاسخ این انتقاد در آییننامههای رسمی فیفا نهفته است: بازیکن آزاد است در ۶ ماه پایانی قراردادش با باشگاه دیگر به توافق برسد و این مسأله هیچ منع قانونی ندارد. بر اساس همین قاعده، استقلال اقدام کرده تا فرصت را به رقبا واگذار نکند.
* ریسک مصدومیت؛ نگرانی بیدلیل؟
شبهه دوم حول محور سلامت بازیکن است. منتقدان معتقدند اگر آسانی تا زمستان دچار آسیبدیدگی شود، باشگاه باید تمام هزینه را بپردازد؛ بدون آنکه سودی از عملکرد او ببرد اما مگر چنین ریسکی درباره دیگر بازیکنان وجود ندارد؟ مگر رستم آشورماتوف یا مهرداد محمدی با مصدومیتهای ناگهانی، معادلات باشگاه را تغییر ندادند؟ در فوتبال حرفهای، آسیبدیدگی بخشی جداییناپذیر از ماجراست و خرید بازیکن همیشه همراه با چنین احتمالاتی صورت میگیرد.
* پیشخرید، نه عجله
سیاست پیشدستی در بازار نقلوانتقالات، از اصول پایهای مدیریت ورزشی مدرن است. اینکه باشگاهی بازیکنی را چند ماه زودتر بخرد تا خیال خودش را بابت حضور او در ادامه فصل راحت کند، اتفاقی عادی است. تنها کافی است نگاهی به قراردادهایی بیندازیم که بازیکنانی چون مهدی طارمی یا سردار آزمون با باشگاههای اروپایی امضا کردند؛ پیش از پایان قرارداد، باشگاه جدید خود را انتخاب کردند، برخی حتی زودتر از موعد هم جذب شدهاند، آن هم در سطح اول اروپا.
* آزمون و طارمی؛ درسهایی از اروپا
طارمی زمانی که در پورتو بود، ۶ ماه زودتر با اینتر قرارداد امضا کرد. این موضوع باعث شد سرمربی پورتو در برخی دیدارها، او را روی نیمکت بنشاند. با این حال، انتقال بدون اشکال انجام شد. در پرونده آزمون هم باشگاه آلمانی لورکوزن تصمیم گرفت او را زودتر بخرد تا ریسک از دست دادنش را نپذیرد، حتی با وجود مصدومیت. اگر این اتفاقات در اروپا امری عادی است، چرا در ایران چنین خریدهایی باید «عجیب» تلقی شود؟
* قضاوت نهایی بعد از حضور
نقدهای واردشده به انتقال آسانی به استقلال، در بسیاری موارد نه بر پایه منطق فوتبالی که بر اساس ذهنیتهای محافظهکارانه صورت گرفتهاند. اگر این بازیکن بتواند پس از نیمفصل، درخشش قبلیاش را تکرار کند، تمام این انتقادها بیمعنا خواهد شد اما حتی اگر اتفاق دیگری بیفتد، استقلال بر اساس قوانین و منطق بازار عمل کرده و تنها به جای آنکه اسیر رقبا شود، گام اول را زودتر برداشته است.
فوتبال محل آزمون و خطاست اما برای برخی منتقدان، گویا هر تصمیم، پیشاپیش محکوم به شکست است.