20/مرداد/1404
|
00:45
۲۱:۵۸
۱۴۰۴/۰۵/۱۹
خشم جهان فوتبال از بیانیه ریاکارانه یوفا در پی شهادت « پله فلسطین»

سیلی به سکوت

محمد درویش: محمد صلاح، کاپیتان تیم‌ملی مصر و ستاره بی‌چون‌وچرای لیورپول و لیگ برتر انگلیس، سکوت و روایت ناقص یوفا درباره شهادت «سلیمان عبید» را به چالش کشید؛ فوتبالیستی که در قلب مردم فلسطین جایگاهی فراتر از یک ورزشکار داشت و با لقب «پله فلسطین» شناخته می‌شد.
* شهادت در صف نان
چهارشنبه گذشته، جنوب غزه صحنه یکی دیگر از جنایات آشکار رژیم صهیونیستی بود. سلیمان عبید ۴۱ ساله، پدر ۵ فرزند، در صف دریافت کمک‌های بشردوستانه ایستاده بود تا شاید خانواده‌اش از گرسنگی و محاصره وحشیانه نجات پیدا کنند. هنوز بسته‌ای به دستش نرسیده بود که موشک‌های ارتش اشغالگر فرود آمد و جانش را گرفت. این تصویر، روایتی ساده اما تلخ از پایانی است که نه فقط یک قهرمان ورزشی، بلکه امید هزاران کودک فلسطینی را خاموش کرد.
* واکنش سرد یوفا
یوفا، نهاد بالادستی فوتبال اروپا، در بیانیه‌ای کوتاه خبر شهادت عبید را منتشر کرد: «با پله فلسطین خداحافظی می‌کنیم؛ استعدادی که حتی در تاریک‌ترین لحظات به کودکان امید بخشید». اما این متن هیچ اشاره‌ای به واقعیت نکرد؛ نه خبری از بمباران بود، نه اشاره‌ای به محاصره و صف کمک‌های غذایی، نه حتی نام بردن از عامل شهادت. گویی او بر اثر بیماری یا حادثه‌ طبیعی از دنیا رفته است. گویی پیرمردی ۹۰ ساله به علت کهولت سن در بسترش به آرامی جان داده!  
این ریاکاری معنادار و سکوت برابر قتل توسط تروریسم دولتی اسرائیل، بویژه از نهادی که خود را «حامی ارزش‌های انسانی» معرفی می‌کند، با موجی از انتقاد مواجه شد. کاربران عرب، مسلمان و حتی بسیاری از هواداران غیرمسلمان فوتبال در غرب، یوفا را به «سانسور حقیقت» متهم کردند.
* صلاح؛ صدایی که خاموش نمی‌شود
در میان هزاران واکنش، پیام کوتاه محمد صلاح بیش از همه دیده شد. او با بازنشر پست یوفا، نوشت: «می‌شود بگویید کجا، چطور و چرا؟». ۳ پرسش ساده که همچون ضربه‌ای محکم، سکوت بی‌دلیل یوفا را شکست و بحث را به صدر ترندهای شبکه اجتماعی «ایکس» رساند.
کاربران در پاسخ به این پرسش‌ها، حقیقت را بی‌پرده نوشتند: «او در سرزمینش، به دست ارتش اشغالگر اسرائیل در صف دریافت نان شهید شد». این موج واکنش نشان داد چگونه یک جمله کوتاه می‌تواند روایت رسمی را به چالش بکشد و حقیقت را به صدر گفت‌وگوهای جهانی برگرداند.
* قهرمانی که فوتبال فلسطین را زنده کرد
سلیمان عبید فوتبالش را در باشگاه خدمات ساحلی آغاز کرد، سپس به مرکز جوانان امعری در کرانه باختری پیوست و بعد راهی باشگاه الریاضی غزه شد. سال‌ها در زمین‌های خاکی و استادیوم‌های کوچک، با کمترین امکانات اما بیشترین انگیزه بازی کرد.
سال ۲۰۱۰ نخستین گل ملی‌اش را مقابل یمن زد. بعد در رقابت‌های چلنج کاپ آسیا و مقدماتی جام‌جهانی ۲۰۱۴ برای تیم ‌ملی فلسطین جنگید. در طول دوران بازی بیش از ۱۰۰ گل به ثمر رساند؛ آماری که در فوتبال داخلی فلسطین کم‌نظیر است و دلیل اصلی لقب «پله فلسطین» را توضیح می‌دهد.
برای نسل جوان فلسطین، او نه فقط یک فوتبالیست، بلکه نماد امید و اراده بود؛ کسی که در زمین فوتبال با مهارتش شادی می‌آفرید و خارج از آن، در دل جنگ و محاصره، با لبخندش الهام‌بخش می‌شد.
* فوتبال در سایه جنگ
محبوبیت عبید فراتر از آمار و افتخارات بود. او در دوره‌ای بازی کرد که فوتبال فلسطین زیر فشار محاصره، محدودیت سفر و حملات مکرر قرار داشت. بسیاری از هم‌تیمی‌هایش مجبور بودند تمرینات را زیر صدای آژیر خطر انجام دهند و سفر به کشورهای دیگر برای بازی، خود ماجرایی طولانی و پرهزینه بود.
با این حال، عبید هیچ‌ وقت از پیراهن تیم ‌ملی فلسطین دست نکشید. بارها با وجود آسیب‌دیدگی یا شرایط سخت، به زمین رفت تا به قول خودش «فلسطین را در میدان نمایندگی کند».
* ۲ روایت؛ ۲ دنیا
تفاوت میان روایت یوفا و حقیقتی که در غزه رخ داد، نمونه‌ای عینی از شکاف میان جهان فوتبال حرفه‌ای و واقعیت مردم تحت اشغال است. یوفا ترجیح داد با یک جمله شاعرانه، خشونت و جنایت را پنهان کند اما صلاح، با ۳ پرسش ساده، این پرده را کنار زد.
این تضاد نه‌تنها مساله‌ای اخلاقی برای یوفا ایجاد کرد، بلکه بحث بزرگ‌تری را درباره مسؤولیت نهادهای ورزشی در بیان حقیقت به راه انداخت. آیا فوتبال می‌تواند نسبت به شهادت یک بازیکن بر اثر بمباران بی‌تفاوت باشد و همچنان مدعی پایبندی به «روح بازی جوانمردانه» بماند؟
* میراث جاودان
شهادت مظلومانه سلیمان عبید در ۴۱ سالگی، پایانی تلخ برای یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال فلسطین بود اما یاد او، چه در زمین فوتبال و چه در دل مردمی که او را قهرمان خود می‌دانستند، زنده خواهد ماند. ۵ فرزندش که حالا بدون پدر بزرگ می‌شوند، بخشی از همان نسلی هستند که روزی او برای شادی و افتخارشان بازی می‌کرد.
شاید بهترین پاسخ به سکوت و تحریف، همین باشد که داستان زندگی و شهادت او بارها و بارها روایت شود؛ بی‌پرده، بی‌سانسور و با همه جزئیاتش. چون در جهانی که گاهی حقیقت زیر لایه‌ای از کلمات زیبا پنهان می‌شود، بازگویی واقعیت، خود نوعی مقاومت است.

ارسال نظر
پربیننده