میلاد جلیلزاده: سوم شـــهریور ۱۳۲۰، رجبعلی منصور، غرق در خواب بود که سفرای روس و انگلیس نیمهشب رفتند در خانهاش تا به عنوان نخستوزیر ایران خبرش کنند که به کشورت حمله کردهایم. منصور بعدها در مصاحبهاش با گنجینه اسناد وزارت خارجه گفت: به وزیر مختار انگلیس یعنی همان سفیرشان گفتم چنین رویهای علیه ایران هیچ دلیلی نداشته جز اینکه بگوییم در جهان ما هیچ عدالتی نیست و هرچه درباره آزادی ملل و حق و عدالت گفته میشود فقط تبلیغات است و بس. چند وقت پیش، وقتی وزیر مختار ایتالیا در یونان نیمهشب رفت سراغ رئیس دولت میزبانش و اخطار حمله داد، در تمام محافل انگلیس علیهاش حرف زدند و گفتند چقدر رفتارش جابرانه بوده. پس چرا آن رفتار را بد میدانید و کار خودتان را صحیح؟ سفیر انگلیس جواب داد در مسکو هم سفیر آلمان ساعت یک نیمهشب رفت پیش وزیر خارجه شوروی و قطع رابطهشان را اعلام کرد. گفتم کیفیت و مورد قضیه کاملا فرق دارد اما دیگر بحث جلوتر نرفت، چون فایدهای نداشت. منصور، صبح علیالطلوع دوید به سمت کاخ گلستان. در راه رفت سراغ جواد عامری که صبح زود داشت صورتش را اصلاح میکرد. همانجا به عامری که جلوی آیینه بود، ماجرا را شرح داد و گفت سوار ماشین شو تا برویم پیش شاه. عامری گفت بگذار نصفه باقیمانده صورتم را بتراشم و بعد بیایم؛ اما دم در که رسید، دید منصور صبر نکرده و رفته. عامری هم با اتومبیل خودش به سمت گلستان راه افتاد و در حیاط کاخ به جمع شاه و نخستوزیر ملحق شد. جواد عامری که آن روزها کفیل وزارت خارجه بود میگوید: بعد از صحبت با شاه و چند جلسه کاری فشرده و گفتوگو با سفرای روس و انگلیس، وقتی رضاشاه فهمیده بود اصرارش روی پرسیدن علت حمله بیفایده است و بحث دارد با زور جلو میرود نه منطق، به او گفتم به نظرم بهتر است از سیاست بیطرفی دربیاییم. شاه نگاهی به من انداخت و سری به تاسف تکان داد و گفت هر چه مصلحت میدانید انجام بدهید. گفتم به نظر چاکر بهتر است برای این کار ما کنار برویم و کابینه دیگری مامور بشود چون این کابینه قبلا اعلام بیطرفی کرده بود. شاه ساکت شد و چند لحظه با نوک عصایش شنهای یکی از باغچههای سعدآباد را زیر و رو کرد و گفت: پس من چهکارهام؟
- اعلیحضرت مافوق این حرفها هستند. وقتی سیاستی مورد قبول اعلیحضرت قرار نگرفت، دولت جدیدی را برای سیاست جدیدی مأمور میکنند.
طبیعتاً رضاشاه اینقدر ساده نبود که نفهمد این زبانبازیهای مودبانه، پشت خودشان چه معنایی میدهد. برگشت و از پلههای کاخ به سمت اتاقش رفت و در راه گفت برو منصور را پیش من بیاور. نیمساعت بعد منصور آنجا بود. رضاخان به او گفت شما استعفا بده و او هم از خدایش بود. کار اما قرار بود تا استعفای خود رضاخان و تبعیدش به دورافتادهترین جزیره آفریقا پیش برود.
متفقین به ایران حمله کردند و کشور 3 روزه اشغال شد. آن روز سیدروحالله خمینی که طلبهای جوان بود، در میدان شاپور تهران کنار شیخحسین قمی ایستاده بود. میدید که ارتشیهای ایران فرار میکنند و تعدادی از سربازان، دنبال شتری فراری افتادهاند تا از بار آن چیزی بیفتد و برای رفع گرسنگی بردارند. میگفت طیارههای متفقین بالای سر تهران میچرخیدند و مردم را میترساندند اما شیخ حسین با کمال طمأنینه ایستاده بود و سبیلهایش را تاب میداد؛ انگار اصلاً خبری نیست. من هم مثل او، انگار اصلاً خبری نیست. روزهای سختی در پی اشغال ایران بر مردم این سرزمین گذشت. با اشغال ایران، پس از جنگ اول جهانی، برای بار دوم متفقین جهت تامین آذوقه سپاهشان، غلات ایران را غارت کردند و یک قحطی بزرگ و مصنوعی پدید آوردند. میلیونها نفر از گرسنگی مردند و جاهایی که نان گیر میآمد هم نانواها خاکاره را قاطی آرد میکردند تا بتوانند چیزی طبخ کنند. سید روحالله خمینی که مدتی بعد از شروع این حمله به قم رفت، میگوید یک روز در اواخر حضور نظامیان خارجی در ایران دست در دست بچهای که همراهم بود داشتیم میرفتیم و ناگهان آن کودک فریاد زد: نون! مدتها بود که نان سنگک را ندیده بود و حالا که داشت میدید از جا پرید.
همین مرد که تحقیر مردم ایران در 2 جنگ بینالملل اول و دوم را دیده بود، گرسنگیشان را دیده بود و ریختن خونهای بیگناهشان بر زمین را دیده بود، وقتی به درجه اجتهاد و جایگاه مرجعیت رسید، برای برگرداندن عزت مردم ایران مبارزهای را تا پای جان آغاز کرد. ۳۹ سال بعد از شهریور ۲۰ در شهریور سال ۵۹ هم مجدداً ایران مورد تعرض بیگانگان قرار گرفت و این بار هم تمام آن دول متفق، به رغم اختلافهای سیاسی متعددشان، در حمایت از متجاوز به خاک ایران یکدست و همصدا شدند. این بار اما حاکمیت کشور مرام و مسلک دیگری داشت و مردم متحد بودند و ایستادند و جنگیدند و نصرت الهی هم فرا رسید.
جنگ دوم جهانی و اشغال ایران به دست متفقین یکی از تلخترین تروماهای تاریخی ملت ایران است که تا به حال بارها در فیلمها و سریالهای متعدد از چند زاویه مختلف به آن پرداخته شده است. در ادامه به تعدادی از مشهورترین مواردی که فیلمسازان ایرانی به ماجرای جنگ دوم جهانی در سریالها پرداختهاند اشاره میشود. نکته این است که عمده این موارد در کارهای تلویزیونی بوده است نه سینمایی و در سینما تنها به آثاری با نامهای «در مسیر تندباد» و «استرداد» میتوان در این زمینه اشاره کرد. بخشی از این قضیه را میتوان در ماهیت تجاری سینما دید که کمتر سراغ چنین سوژههایی میرود و بخش دیگر به ماهیت خود قضیه که قرار است روایت شود، یعنی جنگ دوم جهانی برمیگردد. پرداختن به این موضوع در بستر طولانیتری مثل سریال تلویزیونی بهتر امکانپذیر است تا یک فیلم سینمایی.
کیف انگلیسی | ضیاءالدین دری
داستان سریال کیف انگلیسی به وقایع سیاسی دهه ۱۳۲۰ ایران میپردازد؛ یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی کشور که نطفه بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی ایران در آن منعقد شد: پایان جنگ دوم جهانی، سقوط رضاشاه و جانشینی محمدرضا پهلوی، ظهور جریانهای سیاسی سهگانه ملی - مذهبی - مارکسیستی، نفوذ تدریجی آمریکا در کشور، مضاعف شدن اهمیت اقتصادی نفت در معاملات و معادلات سیاسی، غائله آذربایجان، آغاز دومین دوره طلایی احزاب و مطبوعات و... . هر یک از این حوادث علاوه بر جایگاه خاصشان در حافظه تاریخی جامعه ایران در بطن خود جذابیتهای موضوعی خاص و حتی به لحاظ دراماتیک قابلیتهای فراوانی برای پرداخت ادبی و هنری داشتند.
معمای شاه | محمدرضا ورزی
سریال معمای شاه داستان به قدرت رسیدن رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی در ایران و جریانات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در دوره پادشاهی محمدرضا پهلوی و دوران حکومت او از زمان بازگشتش از مصر پس از ازدواج با ملکه فوزیه تا انقلاب ۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر میکشد. در معمای شاه به موضوعات مختلفی پرداخته شده است که شاید یکی از انتقادات اصلی به سریال را بتوان همین دانست. اینکه یک مجموعه تلویزیونی بخواهد بازه تاریخی تا این حد عظیمی را به طور کل پوشش بدهد، ممکن است باعث شود نتواند حق مطلب را درباره بسیاری از آن فرازهای تاریخی ادا کند و در اینجا هم با اینکه جنگ دوم جهانی مورد اشاره قرار گرفته، چنانکه بایسته است حق مطلب ادا نمیشود.
روزگار قریب| کیانوش عیاری
مجموعه روزگار قریب بر پایه زندگی محمد قریب، پزشک ایرانی و بنیانگذار تخصص پزشکی اطفال در ایران ساخته شده است و روایت آن از سال ۱۲۹۵ همزمان با شروع تحصیلات ابتدایی تا مرگ قریب در سال ۱۳۵۳ ادامه دارد و با وقایع آن زمان مثل کودتای رضاخان، قحطی تهران در زمان جنگ دوم جهانی و حضور متفقین در ایران همزمان است. چنانکه اشاره شد محوریت اصلی ماجرا زندگی و مراحل رشد شخصیتی و علمی دکتر قریب است اما از آنجا که فرم روایت این مجموعه بهشدت واقعگراست و از سوی دیگر زندگی دکتر قریب با جنگ دوم جهانی و اشغال ایران همزمان بوده، بخشهای مربوط به حضور متفقین در ایران در این سریال با فرمی بسیار واقعگرایانه و تاثیرگذار نمایش داده میشوند.
در چشم باد | مسعود جعفریجوزانی
سریال در چشم باد چنانکه از اسم آن پیداست، به تاریخ ایران از چشمانداز سریع و برقآسایی مثل باد مینگرد و پدری را نشان میدهد که خلبان است و در زمره شورشیان پادگان قلعهمرغی، با وجود اینکه حکومت ایران دست از مبارزه با متجاوزان خارجی برداشته و همرزمانش میخواهند بجنگند و اجازه حضور دشمن را ندهند. ماجرا از هزارتوی اتفاقات مختلفی میگذرد و نهایتاً این پدر را به پسرش در روز فتح خرمشهر وصل میکند. جزئیات ماجرای اشغال ایران به دست متفقین در این مجموعه از چند زاویه نشان داده میشود. از یک سو مردم عادی را میبینیم که چگونه با این وقایع مواجه میشوند. از سوی دیگر نظامیانی را میبینیم که به آنها دستور تسلیم رسیده اما نمیخواهند تسلیم شوند و در سوی دیگر خود رضاخان را میبینیم که عصبانی است چون وعدههای غرب به او همه دروغین بوده و به کشورش حمله شده است.
مدار صفر درجه | حسن فتحی
ماجرای این سریال بر بستر جنگ دوم جهانی و شکل گرفتن صهیونیزم و تسلط تدریجی بر فلسطین میگذرد که طبیعتاً فضای داستان متأثر از این واقعه مهم تاریخی میشود. یک پسر ایرانی دانشجو در پاریس، به دختری فرانسوی و یهودی علاقهمند میشود، آن هم در شرایطی که فرانسه در معرض اشغال توسط ارتش آلمان نازی است و از آنجا که نازیها با یهودیان سر ستیزه دارند، جان این دختر و خانوادهاش در معرض خطر قرار میگیرد. ماجرای این سریال با اشغالگری آلمان نازی در فرانسه شروع میشود و سپس به اشغالگری متفقین که نقطه مقابل نازیها هستند در ایران ادامه پیدا میکند و به تحولاتی که در منطقه غرب آسیا و خصوصاً فلسطین در پی اتفاقات جنگ دوم جهانی رخ میدهد هم اشارههایی دارد.
هزاردستان| علی حاتمی
ماندگارترین تأثیر سریال هزاردستان در تاریخ سینمای ایران، ساخته شدن شهرک سینمایی غزالی است؛ شهرکی که به گفته خود علی حاتمی، زمان شروعش جوان بوده و وقتی تمام شده پیرمردی از شهرک بیرون آمده است و بسیاری از آثار ایرانی که درباره اواخر قاجار و اوايل پهلوی ساخته شدند، به این شهرک برمیگردند. داستان هزاردستان 2 دوره از تاریخ معاصر ایران را روایت میکند: اواخر حکومت احمد شاه تا آغاز سلطنت رضا شاه و دوران پایانی حکومت رضا شاه تا به تخت نشستن محمدرضا پهلوی. بسیاری از شخصیتهای این مجموعه تلویزیونی برگرفته از یک یا چند شخصیت تاریخی هستند که با تخیل فیلمساز درآمیختهاند. بخشی از سریال هزاردستان به دوره جنگ دوم جهانی مرتبط است و علی حاتمی این تصویر را نشان داده که چطور سربازان ایرانی آواره میشوند و پادگانها خالی.
سرزمین مادری | کمال تبریزی
این مجموعه به بررسی تاریخ سیاسی - اجتماعی ایران از سال ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بر بستر زندگی فردی به نام رهی میپردازد و در قالب 3 فصل برای پخش آماده شده است. در فصل اول سریال، کودکی رهی که شخصیت اصلی سریال است به تصویر کشیده میشود که با اشغال ایران به دست ارتش متفقین شروع میشود و ادامه پیدا میکند. در همان قسمت ابتدایی این سریال از یک سو رضاخان را با بازی جعفر دهقان میبینیم که در حال فرار از کشور است و از سوی دیگر مردم فقیر و بیچاره و مضطربی را که به هر سو دوان و روان هستند تا در این وضعیت آشوبناک بتوانندهای امنیت و تکهای نان پیدا کنند.