تصمیم اخیر برای افزایش سن پذیرش دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان از 24 به 30 سال، موجی از واکنشهای انتقادی در میان کارشناسان حوزه آموزشوپرورش برانگیخته است. این تصمیم که بهدرخواست وزارت آموزشوپرورش و تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی اتخاذ شده، از نگاه مخالفان، با مأموریت اصلی دانشگاه فرهنگیان و اسناد بالادستی از جمله سند تحول بنیادین و تأکیدات رهبر انقلاب بر جوانگرایی و تربیت معلمان انقلابی در تضاد است. دانشگاه فرهنگیان بهعنوان مهمترین نهاد تربیت معلم، نهتنها محلی برای انتقال دانش بلکه مرکز شکلگیری هویت حرفهای، مهارتهای تربیتی و انرژی معلمی است. افزایش سن ورود میتواند این هویت را کمرنگ کرده و آن را از نهادی تخصصی به یک بنگاه تأمین نیروی انسانی صرف بدل کند.
مخالفان میگویند معلمان جوان، شور و نشاط بیشتری برای تعامل با نسل حاضر دارند، در حالی که سن بالاتر ورود باعث کاهش انعطافپذیری، افت انگیزه و کم شدن توان وفق یافتن با فناوریها و شیوههای نوین آموزشی خواهد شد. این تغییر سن بهطور طبیعی شکاف نسلی میان معلمان و دانشآموزان را افزایش داده و مانع ایجاد زبان مشترک، درک متقابل و نقش الگویی معلم خواهد شد. وقتی معلمی 30 ساله وارد کلاسی با نوجوانان 14 یا 15 ساله میشود، فاصله سنی بیش از 15 سال تنها یک عدد نیست، بلکه بیانگر تفاوت فرهنگی، ارزشها و سبک زندگی است. این فاصله، کیفیت آموزش، تعمیق تعامل انسانی و کارآمدی فرآیند تربیتی را تحت شعاع قرار میدهد.
هویت معلمی یا تأمین نیرو؟/ 8 اشکال جدی
از منظر اجرایی و اقتصادی نیز این سیاست چالشبرانگیز است؛ کاهش طول دوره خدمت، فشار بر صندوقهای بازنشستگی، دشواری در مدیریت خوابگاهها و محیط دانشجویی با تنوع سنی بالا، و همچنین کاهش فرصت اشتغال برای جوانان از جمله این پیامدهاست. کارشناسان میافزایند که با وجود استناد مسئولان به نمونههای خارجی، تجربه کشورهایی مانند فنلاند، ژاپن و آلمان نشان میدهد که آموزش معلمان از سنین پایین آغاز شده و مسیر تربیت آنان مبتنی بر دورهای بلندمدت و تخصصی است. بنابراین، مقایسه مستقیم بدون توجه به بافت جمعیتی ایران که جوانتر از بسیاری از این کشورهاست گمراهکننده است.
در ماههای اخیر، درخواست وزارت آموزش و پرورش برای افزایش سقف سن پذیرش دانشجو-معلمان به 30 سال در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید؛ تصمیمی که بهگفته مخالفان، میتواند نظام جذب و تربیت معلم را دچار اختلال کند. بر اساس گزارش «اندیشکده حکمرانی تدبیر» و اظهارنظر جمعی از مسئولان و مدیران سابق حوزه آموزش و پرورش، این تصمیم حداقل 8 اشکال جدی دارد که عبارتند از:
1. یکسانانگاری تربیت معلم با فرایند استخدام
2. نادیده گرفتن جو فرهنگی و فضای هویتی دانشگاههای تربیت معلم
3. ابهام در سنجش بهینه داوطلبان در بازه سنی گسترده
4. فقدان کفایت مطالعات تطبیقی درباره سن معلمان
5.بیتوجهی به میانگین جوانتر جمعیت ایران در مقایسه با کشورهای استناد شده
6. بی اثر بودن افزایش سن بر رفع کمبود معلم
7.غفلت از اصلاحات ساختاری در نظام جذب و گزینش معلمان
8. ناتوانی این سیاست در پاسخگویی به مطالبات پایانناپذیر گروههای متقاضی افزایش بیشتر سقف سنی.
دانشگاه فرهنگیان فقط محل آموزش مهارتهای شغلی نیست، بلکه محیط شکلگیری هویت معلمی است. دانشجویانی که در سنین پایینتر وارد این مسیر میشوند، فرصتهای بیشتری برای رشد، انطباق فرهنگی با نسل دانشآموزان و ایفای نقش الگو دارند. در مقابل، حضور افراد مسنتر در خوابگاهها و فضای دانشجویی، به گفته منتقدان، میتواند پیوستگی هویتی و فرآیند تربیتی را خدشهدار کند.
مقایسههای ناقص و خطر تصمیمگیری بر اساس آمار خام
کارشناسان همچنین نسبت به استناد صرف به آمار میانگین سن معلمان در کشورهایی چون ایتالیا و آلمان بدون توجه به تفاوتهای زیرساختی، اقتصادی و فرهنگی هشدار دادهاند. آنان یادآور میشوند که تراکم بالای کلاسها، حقوق و شرایط معیشتی و شیوه استخدام در ایران با آن کشورها قابل مقایسه نیست.
نگاه سیاستگذاران
در این میان، غلامعلی حداد عادل، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در حمایت از سقف سنی 24 سال گفت: «بالاخره کسی که تا 24 سالگی هنوز نتوانسته وارد دانشگاه شود، باید از او پرسید که چرا میخواهد معلم شود؟ این خود یک سؤال است.» وی افزود که دغدغه دارد مبادا مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی بیاثر شود و خواستار اتخاذ تصمیم درست از سوی دولت و شورای عالی آموزش و پرورش شد.
برخی تحلیلگران این تصمیم را نتیجه فشار اجتماعی و یک اقدام مقطعی میدانند. آنان هشدار میدهند که در صورت ادامه چنین روندی، نهتنها کیفیت و هویت دانشگاه فرهنگیان آسیب خواهد دید، بلکه اعتماد عمومی به نظام آموزشی نیز کاهش مییابد. پیشنهاد عمده کارشناسان، بهجای تغییر سن، سرمایهگذاری در توسعه کمی و کیفی دانشگاه فرهنگیان، افزایش ظرفیت پذیرش، ارتقای برنامههای آموزشی، جذب اساتید متخصص و فراهم کردن مشوقهای لازم برای جذب نخبگان جوان است. تنها با چنین رویکردی میتوان کیفیت آموزش و پرورش را در تراز اهداف انقلاب اسلامی و انتظارات جامعه حفظ و ارتقاء داد.
روند تربیت معلم در کشورهای منتخب و سن فارغالتحصیلی در اروپا
در آلمان، مسیر تربیت معلم دو مرحله دانشگاهی (کارشناسی و کارشناسی ارشد یا Staatsexamen) و یک دوره کارآموزی مدرسهای 18 تا 24 ماهه را شامل میشود که با آزمون دولتی نهایی به پایان میرسد. فنلاند همه معلمان را ملزم به داشتن مدرک کارشناسی ارشد آموزش میداند و کارورزی گسترده در مدارس وابسته به دانشگاه بخش جداییناپذیر دوره است. در فرانسه، افراد پس از کارشناسی وارد مراکز MEEF شده و در دوره Master MEEF همراه با کارورزی و آمادگی برای آزمون ملی CAPES شرکت میکنند. در آمریکا، تربیت معلم بسته به ایالت متنوع است اما غالباً شامل لیسانس آموزش، دورههای علوم تربیتی، کارورزی و آزمونهای ایالتی است؛ مسیرهای جایگزین نیز برای جذب سریعتر نیرو وجود دارد که گاه محدودیت سنی دارند. ژاپن مسیر چهارساله کارشناسی آموزش و آزمونهای استانی معلمی را دارد و کارورزی در مدارس بخشی اساسی از فرایند است.
بر اساس پروژه REFLEX درباره فارغالتحصیلان اروپا، میانگین سن ورود به بازار کار در کشورهای مختلف متفاوت است؛ آلمان، هلند و اتریش حدود 25 سال و بریتانیا و ایرلند حدود 22 تا 23 سال. این تفاوتها ناشی از ساختار نظام آموزشی، طول دورهها، الزامات کارورزی و سیاستهای ملی است و بر طول دوره اشتغال، فرصتهای پیشرفت و سطح مهارت حرفهای فارغالتحصیلان اثر مستقیم دارد.
در آخر...
تحلیل دادهها و شواهد موجود، تصویری نگرانکننده از آینده نظام تربیت معلم در ایران ارائه میدهد. تصمیم به افزایش سن ورود به دانشگاه فرهنگیان تا 30 سال، که بهنظر میرسد بیشتر تحت تأثیر فشارهای اجتماعی اتخاذ شده است، نهتنها با اهداف کلان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش همراستا نمیباشد، بلکه میتواند پیامدهای منفی گستردهای در پی داشته باشد. این تغییر سیاست، به احتمال زیاد موجب تضعیف جایگاه دانشگاه فرهنگیان به عنوان مرکز تربیت معلمان آیندهساز خواهد شد و همچنین، کیفیت آموزشی را کاهش داده و چالشهای مدیریتی و اقتصادی متعددی ایجاد خواهد کرد.
در صورتی که تصمیم به افزایش سن ورود به دانشگاه فرهنگیان به دلیل فشارهای اجتماعی و پیامکی اتخاذ شده باشد، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان این روزها چند سوال دارند: آیا تضمین میدهید که این فشارها در آینده منجر به درخواستهای مشابه برای افزایش سن به بالاتر از 30 سال نشوند؟ و آیا افزایش سن ورود به دانشگاه فرهنگیان واقعاً میتواند به حل مشکل کمبود معلم در کشور کمک کند یا صرفاً یک مُسکن موقت است که در آینده مشکلات عمیقتری ایجاد خواهد کرد؟
انتهای پیام/