
علیرضا حقیقت: آیا قابل انتظار بود نشست اضطراری سران سازمان همکاری اسلامی که در واکنش به تجاوز رژيم صهیونیستی به قطر تشکیل شد این چنین ضعیف و بیخاصیت باشد؟
در حالی که افکار عمومی جهان اسلام انتظار داشت اعراب حداقل به خاطر خودشان هم که شده مجازاتی را برای متجاوزان اسرائیلی تدارک بینند اما دورهمی سران کشورهای اسلامی مطابق معمول فقط با صدور بیانیه محکومیت به پایان رسید و به رغم اتخاذ مواضع قدرتمند برخی سران کشورهای عرب و اسلامی علیه تجاوز اسرائیل، اقدامی جمعی، معنادار و بازدارنده که رژیم را در توقف جاهطلبیها و ماجراجوییهای منطقهایاش تحت فشار بگذارد، در خروجی این نشست دیده نشد. اظهارات معاون دبیرکل اتحادیه عرب پیش از آغاز این نشست تا حد زیادی فاش کرد قرار نیست اتفاق ویژهای در دوحه رقم بخورد؛ موضوعی که با انتشار متن پیشنویس اجلاس، مهر تأیید خورد. حسام زکی، معاون دبیرکل اتحادیه عرب، همزمان با شرکت در اجلاس اضطراری عربی -اسلامی در دوحه اعلام کرد شرایط در حال حاضر برای فعال کردن پیمان دفاع مشترک عربی مساعد نیست. موضع او در حالی مطرح شد که این مقام عرب اظهار کرد کشورهای عرب «تعریفی از دشمن مشترک که بتوان این پیمان را علیه آن فعال کرد» ندارند! به گفته معاون دبیرکل اتحادیه عرب، توافقنامه دفاع مشترک عربی که دههها پیش برای ایجاد یک چتر امنیتی جمعی امضا شد، در مقاطع حساس قبلی فعال نشده است و به نظر نمیرسد شرایط فعلی برای احیای آن مساعدتر باشد. دوشنبه شب روشن شد از این جمع، هیچ اقدام موثری امکانپذیر نیست و تنها خروجی نشست این بود که اسرائیل حالا به حملات بیشتر به تمام منطقه رغبت بیشتری پیدا کرده است. در واقع اجلاس «بیخاصیت» دوحه، بیش از آنکه عامل کاهش ماجراجوییهای صهیونیستها شود، منطقه را بیشتر در پرتگاه جنگ قرار داد.
حمله اسرائیل به قطر یکی از نقاط عطف تاریخ غرب آسیا بود که مبدا پویاییهای جدیدی در نظم سیاسی منطقه خواهد شد. برای نتانیاهو و هیات حاکمه رژیم روشن شده کشورهای عرب درماندهتر از آن هستند که بتوانند در مقابل توسعهطلبیهای ارضی رژیم ایستادگی کنند، چرا که اساسا واحدهای سیاسی عربی که مولود سایکس - پیکو هستند فاقد عناصر برخاسته از دولت ملی هستند و برای دههها امنیت خود را خریدهاند و دنبالهرو آمریکا در بقای خود بودهاند. درست به همین خاطر است که بنیامین نتانیاهو از رویای «اسرائیل بزرگ» و تغییر چهره منطقه صحبت میکند، چرا که هیچ مانعی (غیر از محور مقاومت و ایران) رویاروی خود نمیبیند. توماس باراک، فرستاده ویژه دولت آمریکا که ماههاست در منطقه میچرخد و میکوشد با دیپلماسی موانع اسرائیل را در سوریه، لبنان و عراق از میان بردارد، چندی قبل به صراحت اعلام کرد اسرائیل چارچوبهای سایکس – پیکو را به رسمیت نمیشناسد؛ این سخن اسم رمز طراحی جدیدی است که قرار است توسط صهیونیستها به دستکاری ژئوپلیتیک در منطقه ختم شود.
در چنین فضایی است که دونالد ترامپ با فرض کردن اختیار عمل رژیم صهیونیستی در سراسر منطقه، به نتانیاهو یک چک سفید داده که اهدافش را پیش ببرد. از حمله ناکام به ایران تا تجاوز به قطر، تلآویو و کاخ سفید ترامپ همه را در کانسپت یک «پنجره طلایی فرصت در اختیار اسرائیل» ارزیابی میکنند. مجوز ترامپ به بیبی برای هدف قرار دادن رهبران حماس در دوحه در چنین ادراکی صادر شد که البته منجر به یک رسوایی برای رئیسجمهور آمریکا در تایید حمله به کشوری شد که ایالات متحده آن را در دایره «متحدان غیرناتویی» خود قرار داده و همین 4 ماه قبل ترامپ آن را مقصد تور خاورمیانهای خود با وعده چند صد میلیارد دلار سرمایهگذاری دوحه در آمریکا کرده بود. به این دلیل است که دوحه همچنان در شوک به سر میبرد. قطریها یکباره دریافتند به آنها توسط بزرگترین ضامن امنیتیشان خیانت شده و تنها در میان معرکه با نتانیاهوی بیمهار و بیپرواترشده قرار دارند. مسالهای که بیش از هر چیز این امیرنشین را در بهت فروبرده است، پیام قدرتمند این حمله بود. تهاجم به دوحه، حمله به نقش منطقهای قطر بود که آنها را در 3 دهه گذشته در پروندههای مهم منطقهای و جهانی، تبدیل به مزیت در نقش یک کشور میانجی در تحولات مهم بینالمللی کرده بود. بهت این امیرنشین خلیج فارسی از این فکر نگرانکننده است که آمریکا و اسرائیل ممکن است الگویی را که غرب برای حاشیه خلیجفارس با قرار دادن قطر در کانون آن طراحی کرده بود، دچار چالش کنند.
قطر در سالهای گذشته سعی داشت با کنش و اقدام در منافذ جهانی و منطقهای، نوعی منطقهالفراغی برای خود ایجاد کند که البته در دایره تحمل غرب باشد اما تحولات پساهفت اکتبر و نظم مورد نظر اسرائیل- البته با چراغ سبز آمریکا- برای منطقه این الگوی قطری را شاید تحمل نکند و برای آمریکاییها هم بلاموضوع شده باشد.
اگرچه دونالد ترامپ با بیان این دروغ که از حمله به قطر اطلاع نداشته و با فراخواندن نخستوزیر قطر به کاخ سفید تلاش کرد موضوع را رفع و رجوع کند اما سفر معنادار مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا به سرزمین اشغالی همزمان با نشست دوحه، این سیگنال را دوباره به قطر و اعضای شورای همکاری خلیجفارس فرستاد که نخستین و آخرین انتخاب آمریکا در منطقه، اسرائیل است. در چنین شرایطی صورتمساله خیلی روشن است: آمریکاییها یقین دارند اسرائیل ابتکار عمل نظامی را در منطقه با پشتیبانی واشنگتن در اختیار دارد و اعراب نه توانایی مقابله دارند و نه حتی میتوانند درباره ضمانتهای امنیتی ایالات متحده بازنگری کنند و همچنان وابسته به آن هستند.
در پیوند با این گزاره، روزنامه سعودی الشرقالاوسط در روزی که سران کشورهای اسلامی در دوحه جمع شدند، در تحلیلی معنادار که در شبکه العربیه هم بازتاب یافت، نوشت: از نگاه کشورهای خلیجفارس، رابطه با آمریکا به عنوان کشوری که از نظر نظامی و اقتصادی نیرومندترین کشور دنیاست، رابطهای راهبردی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، حتی اگر در برخی پروندهها، اشتباهات یا اختلافاتی بروز کند! این روزنامه وابسته به خاندان سعودی در ادامه نوشت: فراخوانهای مکرر از کشورهای عرب برای دست کشیدن از اتحاد راهبردی با آمریکا خود ناشی از این دلیل است که جنگهای داخلی در بسیاری از کشورهای عرب بیداد میکند، شماری از آنها گرفتار فروپاشی و ناکارآمدی، همچنین اختلافات عمیق درباره مفهوم امنیت عربی هستند. حمله اسرائیل به قطر عبور از خط قرمزی بود که اگرچه یک قمار بزرگ محسوب میشود اما معادلات آتی نظم منطقهای را خیلی شفاف به نمایش گذاشت.
1- اتفاقات اخیر اثبات کرد حکومتهای عربی کاملا در صحنه بازیگری در منطقه از دور خارج شده و در نقش دولتهای فرومانده محلی، جایی در نظمسازی منطقهای نخواهند داشت. هدف قرار دادن دوحه باید بیش از هر واحد سیاسی برای عربستان نگرانکننده باشد. سعودیها در 2 سال گذشته برای عادیسازی روابط با اسرائیل و پیوستن به ترتیبات «آبراهام» تحت فشار آمریکا قرار داشتند و البته خودشان هم نسبت به این اتفاق بیرغبت نبودند و گامهای نهایی را هم در روزهای منتهی به توفان الاقصی برداشته بودند. با این وجود با قدرتگیری اسرائیل در منطقه، سعودیها دیگر شانسی نخواهند یافت برای عادیسازی، شروط خود را داشته باشند و شاید بزودی مجبور شوند با ترجیحات اسرائیلی، صلح تحمیلی و عادیسازی اجباری با رژیم صهیونیستی را بپذیرند.
2- گاردین انگلیس هفته گذشته نوشت: کشورهای عرب به این جمعبندی رسیدهاند که اسرائیل اکنون بزرگترین تهدید ثبات منطقه است. اسرائیل بیپرواتر شده و هنجارهایی را که رهبران عرب تصور میکردند هنوز بر منطقه حکمفرماست، زیر پا گذاشته است. انفعال آمریکا این برداشت را تقویت کرده است. هم دولت بایدن و هم دولت ترامپ از مهار حملات نظامی اسرائیل خودداری کردند. حمله به قطر، حاکمان خلیجفارس را ناگزیر میکند با این واقعیت روبهرو شوند که واشنگتن نمیخواهد یا نمیتواند نزدیکترین متحد خود را کنترل کند. این واژگونی تاریخی، حقانیت سیاستهای منطقهای ایران را در طول حداقل 2 دهه گذشته اثبات کرده است. این اتفاقات همچنین محدودیتها و موانع ساختاری را در چیدمان و طراحی جدید منطقهای از مقابل ایران برخواهد داشت. حالا دست ایران به عنوان تنها قدرت خودیار منطقه بازتر از گذشته است.
3- آنچه در منطقه میگذرد و حمله به قطر، شاید کارمایی است که کشورهای عرب نسبت به اعمال خود با آن روبهرو شدهاند. سکوت منزجرکننده در قبال نسلکشی مردم فلسطین و از همه مهمتر تلاش پیدا و پنهان دوحه، ریاض و دیگر پایتختهای عربی برای تضعیف محور مقاومت در منطقه و تبانی با صهیونیستها، نهتنها کمکی به امنیت آنان نکرد که حالا این کشورها شکنندهتر از هر زمانی هستند. یک دهه تلاش حکام عرب برای ساقط کردن نظام سوریه، فقط دمشق را به کریدوری برای تجزیه منطقه و حمله به کشورهای عرب تبدیل کرد. محمد بنسلمان اگر باهوش باشد، باید تلاشها با میدانداری یزید بنفرحان، شاهزاده سعودی جهت تضعیف مقاومت لبنان و فشار به بیروت برای پرونده خلع سلاح حزبالله را متوقف کند. هر حرکتی علیه محور مقاومت، خودکشی همه کشورهای شورای همکاری خلیجفارس است.
4- تردیدی نیست رقابت هژمونیک برای تعیین نظم امنیتی غرب آسیا میان ایران، رژیم صهیونیستی و ترکیه خواهد بود. ترکیه در سالهای گذشته به عنوان بازیگری فرصتطلب و بازی به هم زن ظاهر شده است. بر کسی پوشیده نیست اقدام اردوغان در سوریه، منطقه را به کانون بیثباتی تبدیل کرد ولی حالا خود آنکارا هم از پیامدهای آن در امان نیست. یک شب قبل از هدف قرار دادن دوحه، نیروی هوایی اسرائیل داراییهای نظامی ترکیه در سوریه را هدف حمله قرار داد و این بار هم صدایی از آنکارا بلند نشد! روزنامه صهیونیستی هاآرتص اخیرا فاش کرد احتمال گشودن جبههای جدید علیه ترکیه از سوی رژیم صهیونیستی وجود دارد. این نشریه اذعان کرد نگرانیهای داخلی اسرائیل در حال افزایش بوده و سالهاست بذرهای رویارویی آنکارا و تلآویو در حال رشد است. به اذعان تلآویو، حمایت ترکیه از حماس و گسترش نفوذش در سوریه را میتوان حرکت آنکارا به سمت سرزمین اشغالی دانست. هاآرتص با اشاره به ادعای اخیر شاباک درباره خنثیسازی طرح ترور ایتمار بنگویر توسط یک تیم وابسته به حماس در ترکیه، این سوال را مطرح کرد: «آیا آنکارا در طراحی این عملیات نقش داشته است؟» و هشدار داد به هر حال، ممکن است اسرائیل دفاتر حماس در استانبول را هدف قرار دهد. این روزنامه عبری نوشت: حمله غافلگیرکننده اسرائیل به رهبران ارشد حماس در قطر زنگ خطری برای آنکارا بود. اگر اسرائیل حاضر باشد حماس را در دوحه هدف قرار دهد، چه چیزی مانع آن میشود که عوامل این گروه را در ترکیه هدف قرار ندهد؟
با این همه، از نقطه نظر صهیونیستها تنها تهدید پیش روی آنها نه ترکیه و اردوغان، بلکه همچنان ایران است. کانال 13 رژیم در گزارش تازه خود از جنگ 12 روزه مینویسد: ۱۲ ژوئن، کابینه امنیتی در پناهگاهی در منطقه تپههای اورشلیم جلسه محرمانه تشکیل داد. نتانیاهو در آغاز این جلسه گفت: «ما در لحظهای تاریخی با تصمیمی سرنوشتساز روبهرو هستیم. اگر جلوی ایران را نگیریم، طی چند سال آینده آنها به دهها هزار کیلوگرم مواد هستهای دست خواهند یافت. ایران هماکنون مواد شکافتپذیر غنیسازیشده در سطحی دارد که برای ساخت ۸ تا ۹ بمب اتم کافی است. آنها بزودی به دومین قدرت بزرگ در زمینه موشکهای بالستیک تبدیل خواهند شد. اگر اقدام نکنیم، دیگر اینجا نخواهیم بود».