علی کاکادزفولی: تحول «مقاومت» از یک سازمان چریکی به جنبشی جامعهمحور را نمیتوان بدون نقش رهبری شهید سیدحسن نصرالله فهم کرد. این تحول، حزبالله را از یک سازمان با رویکرد چریکی و عملیاتهای محدود، به یک جنبش اجتماعی گسترده و جامعهمحور بدل کرد؛ جنبشی که اکنون نهتنها در میدان نبرد، بلکه در اعماق جامعه و در لایههای مختلف زندگی مردم ریشه دوانده است. فهم این دگرگونی بدون درک نقش محوری و استراتژیک سیدحسن ناممکن است.
در دوران رهبری سیدحسن نصرالله، راهبرد کلی مقاومت از تمرکز صرف بر عملیاتهای مقطعی و نظامی به سمت یک رویکرد جامعتر و پایدارتر تغییر یافت. این تغییر، مبتنی بر نهادسازی گستردهای بود که تنها به حوزههای امنیتی و دفاعی محدود نماند، بلکه به عرصههای حیاتی امداد، درمان، آموزش، عمران و معیشت نیز بسط یافت. این جابهجایی کانونی، از توان آتش به توان انسجام، یکی از برجستهترین ویژگیهای سبک رهبری شهید نصرالله بود. او با ترکیبی هوشمندانه از بازدارندگی سخت نظامی و خدمترسانی ملموس اجتماعی، آسیبپذیری اجتماعی حامیان مقاومت را کاهش داد و شبکهای مستحکم ساخت که در بزنگاههای سخت و بحرانها، تابآور و مقاوم باقی بماند.
سیدحسن نصرالله از همان ابتدا پیام روشنی درباره ماهیت قدرت ارائه کرد؛ توان نظامی، بدون اتکا به پشتوانه اجتماعی و اقتصادی قوی، نمیتواند دوام بیاورد و به اهداف بلندمدت دست یابد. بر این اساس، رهبری او به جای تکیه بر کاریزمای فردی یا کنشهای نمایشی، بر مهندسی ظرفیت استوار شد. این مهندسی شامل ایجاد فرآیندها و نهادهایی بود که بتواند خدمات پایه را در مناطق محروم تأمین و بحرانهای مختلف را به شکل مؤثر مدیریت کند. این انتخاب استراتژیک، مقاومت را از یک بازیگر صرفاً واکنشی که تنها در برابر تهدیدات پاسخ میدهد، به یک کنشگر فعال و پویا تبدیل کرد که دستورکار اجتماعی خود را تدوین و اجرا میکند. مقاومت از دل همین دستورکار اجتماعی، مشروعیت و نیروی بسیج مردمی را به دست آورد و هویت خود را در جامعه تثبیت کرد.
* «دولت جامعه» به جای «دولت سایه»
در دوره رهبری سیدحسن نصرالله، مجموعهای از مؤسسات امدادی، درمانی و عمرانی شکل گرفت یا تقویت شد که خلأهای ناشی از ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی لبنان را دستکم برای اقشار کمبرخوردار و محروم پوشش میداد. منطق حاکم بر این شبکه گسترده را میتوان «دولت جامعه» نامید. این دولت جامعه نه یک دولت موازی برای رقابت با دولت رسمی، بلکه سازوکاری کارآمد برای تأمین خدمات حداقلی در سطوح محلی، از درمانگاه و مدرسه گرفته تا پروژههای بازسازی و توزیع کالاهای یارانهای بود.
این سازوکار، ۲ هدف کلیدی را دنبال میکرد؛ از یک سو، هزینههای زندگی ذینفعان را کاهش میداد و از سوی دیگر، اعتماد و وفاداری عمیقی را در میان مردم ایجاد میکرد. نصرالله با تکیه بر این شبکه اثبات کرد بازدارندگی تنها در میدان نبرد و با قدرت نظامی شکل نمیگیرد، بلکه در صف درمانگاه، در انبارهای کمکهای معیشتی، در کارگاههای بازسازی و در هر نقطهای که خدمات به مردم ارائه میشود نیز تولید میشود. این رویکرد، ابعاد جدیدی به مفهوم مقاومت بخشید و آن را از یک پدیده صرفاً نظامی به یک پدیده فرهنگی، اجتماعی و خدماتی ارتقا داد.
* تبدیل محبوبیت به سرمایه اجتماعی سازمانیافته
یکی از بزرگترین دستاوردهای رهبری شهید سیدحسن نصرالله، توانایی او در تبدیل محبوبیت عمومی به سرمایه اجتماعی سازمانیافته بود. محبوبیت میتواند پدیدهای موجی و ناپایدار باشد اما سرمایه اجتماعی زمانی ساخته میشود که روابط اعتماد، قواعد همکاری و کانالهای توزیع منابع، به شکلی نیرومند، نهادمند و پایدار برقرار شود. شبکه خدماتی تحت نظارت حزبالله دقیقاً چنین نقشی ایفا کرد. این شبکه، پیوندهای عمیقی میان خانوادهها، کسبه جزء، شوراهای محلی و داوطلبان برقرار و آن را تقویت کرد. همچنین دادهها و تجربیات ارزشمندی را انباشته کرد و ظرفیت بسیج مردمی را از حالت موسمی و موقت به یک حالت نهادینه ارتقا داد. نتیجه این شد که در مقاطع شکننده و بحرانی، از جنگهای پرهزینه گرفته تا بحرانهای اقتصادی عمیق، انسجام جبهه حامی مقاومت حفظ میشد و هزینههای اجتماعی ناشی از آشوب و بیثباتی به حداقل میرسید.
سیدحسن نصرالله علاوه بر معماری نهادی، بر معماری روایت نیز تمرکز ویژهای داشت. در این روایت، مقاومت صرفاً پاسخ به تهدیدات خارجی نبود، بلکه بخشی جداییناپذیر از تعریف «ما» بود؛ مایی که با نظم در خدمترسانی، مناسک یادبود شهدا، برنامههای فرهنگی هدفمند و انضباط در توزیع منابع، بازتولید میشود. این جابهجایی معنایی، پیامدهای سیاسی روشنی داشت؛ هر پروژه شتابزده خلع سلاح مقاومت، نهتنها حمله به توان رزمی آن، بلکه حمله به بافت زندگی مردم و هویت آنها تلقی میشد. بنابراین هزینه اجتماعی و سیاسی چنین اقداماتی به شدت بالا میرفت. امروز کمتر کسی میتواند نقش مقاومت در شکلگیری هویت جمعی بخش بزرگی از مردم لبنان را انکار کند.
* کارآمدی در بحران؛ آزمونهای میدانی و اجتماعی
سبک رهبری سیدحسن نصرالله بارها در میدان بحران محک خورد. از جنگهای پرهزینه با رژیم صهیونیستی گرفته تا شوکهای اقتصادی، از همهگیریهای جهانی تا خلأهای طولانیمدت در حکمرانی دولت لبنان، مقاومت همواره توانست کارآمدی خود را نشان دهد. الگوی تکرارشونده در این بحرانها این بود: بسیج سریع منابع، هماهنگی مؤثر داوطلبان، توزیع نسبتاً منظم کمکها و بازسازی شتابان زیرساختهای محلی. این چرخه ضربه-ترمیم، ضمن نمایش سازماندهی قوی مقاومت، نوعی بازدارندگی اجتماعی ایجاد میکرد که فرسایش پایگاه اجتماعی را کُند میکرد و زندگی روزمره مردم را سریعتر به مدار عادی بازمیگرداند. به زبان مدیریت بحران، رهبری او توانست دوره بازگشت به شرایط عادی را کوتاهتر کند و ظرفیت جذب شوکهای خارجی را در جامعه بالا ببرد.
نقطه حساس در تحلیل رهبری سیدحسن نصرالله، نسبت شبکههای خدماتی مقاومت با دولت رسمی لبنان است. در شرایطی که دولت لبنان با کسری منابع، فساد گسترده و ناکارآمدی ساختاری عمیق مواجه است، شبکههای خدماتی مقاومت برای اقشار محروم نقشی نجاتبخش و حیاتی ایفا میکنند. این شبکهها، نهتنها بار سنگینی را از دوش دولت برمیدارند، بلکه با ارائه خدمات اولیه، از بروز فاجعههای انسانی و اجتماعی جلوگیری میکنند. سیدحسن نصرالله در سخنرانیها و مواضع سیاسی خود همواره کوشید چارچوبی از همزیستی نهادی را ترسیم کند که مبتنی بر همکاری در برخی حوزهها و استقلال در برخی دیگر بود. واقعیت میدانی نیز ترکیبی از این ۲ حالت را نشان میدهد؛ یعنی در بسیاری موارد، این شبکهها نقش مکمل را برای دولت ایفا کردهاند و در حوزههایی که دولت حضور مؤثر نداشته، خدمات لازم را به مردم رساندهاند.
* تأثیرات سیاسی؛ از خیابان تا صندوق رأی
پایداری شبکه خدماتی تحت نظارت حزبالله بدون جریان مستمر منابع مالی میسر نیست؛ این منابع از کمکهای بیرونی گرفته تا گردش مالی مؤسسات محلی و اقتصاد خرد تأمین میشوند. در بستر تحریمهای شدید، بحران بانکی و سقوط بیسابقه معیشت، همین شبکه توانست حداقلی از حمایت اجتماعی را برای مردم فراهم کند. رهبری سیدحسن نصرالله بر دوام عملیاتی تأکید داشت؛ یعنی حفظ قابلیت خدمترسانی حتی در بدترین سناریوها. شبکه اجتماعی ساختهشده در دوره شهید نصرالله، به ظرفیت سیاسی نیز ترجمه میشود؛ سازمانی که نهتنها در موسم انتخابات، بلکه در فواصل میان انتخابات نیز حضور دائم و ملموس دارد؛ از مسجد و مدرسه گرفته تا درمانگاه و نهادهای امدادی. این حضور دائم، ۲ مزیت کلیدی برای حزبالله ایجاد کرده است؛ یکی کاهش هزینههای بسیج و سازماندهی و دیگری تداوم ارتباط عمیق و مؤثر با جامعه هدف. بویژه در غیاب یک دولت کارآمد و پاسخگو در لبنان، تفکیک کامل این ۲ قلمرو ناممکن است. شهید نصرالله عملاً کوشید بین این ۲ منطق تعادل برقرار کند؛ نگه داشتن شبکه اجتماعی به عنوان پشتوانه مشروعیت نظام سیاسی اما اجتناب از ادغام کامل آن در رقابت روزمره سیاسی.
* مقاومت به مثابه کنش اجتماعی هویتساز
یکی دیگر از وجوه برجسته رهبری سیدحسن نصرالله، مهارت بینظیر او در مدیریت تصویر عمومی و خطابه سیاسی بود. او غالباً با استفاده از زبان نمادها، تجربه زیسته حامیان خود را به یک روایت کلان و جامع از مقاومت متصل میکرد؛ از یادبود شهدا گرفته تا بازنمایی رنج و مقاومت جامعه محلی. این خطابه، افق انتظار مردم را تنظیم میکرد؛ تعریف میکرد پیروزی چیست، عقبنشینی کجاست و تابآوری چگونه معنا میشود. در عمل، مدیریت انتظارات خود نوعی حکمرانی هوشمندانه است؛ جلوگیری از شکاف میان وعده و عمل و حفظ سرمایه اجتماعی در دورههای فرسایشی و سخت.
نقش شهید سیدحسن نصرالله در ارتقای مقاومت از یک گروه چریکی به جنبشی جامعهمحور، بیش از هر چیز در ۲ سطح قابل مشاهده است؛ نخست، معماری شبکهای از خدمات گسترده که خلأهای دولت را پوشش میدهد و سرمایه اجتماعی سازمانیافته تولید میکند؛ دوم، بازتعریف معنای مقاومت از کنش صرفاً واکنشی به کنش هویتساز که در زندگی روزمره مردم ریشه دوانده است. امروز، وجود این شبکه موازی رفاه و خدمات و نقش حیاتی آن در انسجام جبهه مقاومت، حتی در تحلیلهای ناهمسو نیز محل تردید نیست. درست به همین دلیل هم هست که هرگونه طرح خلع سلاح، با هزینه اجتماعی بسیار بالایی مواجه است، زیرا تنها به از بین بردن توان رزمی مقاومت نمیانجامد، بلکه به تار و پود مشروعیت دولت در جامعه و زیست روزمره مردم گره خورده است.
یادداشت
مقاومت، جنبش جامعهمحور
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها