05/مهر/1404
|
00:55
یادداشت

مقاومت و هویت سیاسی در لبنان

حمید ملک‌زاده: از لحظه‌ای که سیدحسن نصرالله اوایل دهه ۱۹۹۰ به دبیرکلی حزب‌الله رسید، نه‌تنها به عنوان یک رهبر سیاسی، بلکه به عنوان راوی تجربه‌ای جمعی از مقاومت و هویت در لبنان و منطقه ظاهر شد. سخنرانی‌های او، بیش از آنکه صرفاً تاکتیک‌های سیاسی یا پیام‌های استراتژیک باشد، روایت‌هایی بود از زندگی واقعی کسانی که در سایه جنگ، محاصره و بحران‌های متعدد، هویت خود را به شکل روزمره و زیسته تجربه کرده‌اند. هنر خطابه نصرالله در این معنا، بیش از یک فن بیان و هنر سیاستمدار...
...بلکه ابزار تثبیت هویت جمعی بود؛ هویتی که در روایتی سیاسی از اسلام ریشه دارد؛ روایتی از اسلام که از چشم‌اندازی دینی به تجربه زیسته مخاطبانش، در مقام اعضای یک واحد سیاسی مشترک معنا می‌بخشد. این همان چیزی است که می‌توانیم به اعتبارش ایده مقاومت در سرتاسر منطقه غرب آسیا را مورد بررسی قرار دهیم. یکی از شاخص‌ترین ویژگی‌های سخنوری خاصی که سید‌حسن نصرالله را با آن می‌شناسیم، پیوند مداومی است که کلام نصرالله میان روایت شخصی و روایت جمعی برقرار می‌کرد. شنونده در کلام نصرالله خود را نه صرفاً به عنوان شنونده‌ای منفعل، بلکه در مقام شریکی تجربه می‌کرد که در ساختن تجربه‌ای مشترک با سخنران و کسان دیگری که به نحوی مخاطب کلام او هستند، سهیم شده است. از این‌ جهت کلام نصرالله مخاطب را به عمل ‌کردن، هم در ساحت معنا و هم در ساحت زندگی واقعی دعوت می‌کرد. از این‌ قرار بیان نصرالله حوزه جدیدی از مشترک بودن و سهیم بودن را در مقابل مخاطبان خود می‌گشود. میدان مشترکی را فراهم می‌کرد که پیوند سیاسی عامی، مخاطبان پیام را به یکدیگر متصل می‌کرد. در این میدان کلامی، مخاطبان پیام به عنوان افرادی ظاهر می‌شوند که در یک‌جور تجربه تاریخی از ملت بودن سهیمند. از این‌ جهت سخنرانی‌های نصرالله چیزی بیش از گزارش‌های مهیج فرمانده‌ای در میدان برای مبارزان خود به‌حساب می‌آمد. او وقتی از مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی سخن می‌گفت، تنها بر عملیات نظامی یا سیاست‌های دولت لبنان متمرکز نبود، بلکه تصویر مردمی را ترسیم می‌کرد که در محله‌های جنوب لبنان، در اردوگاه‌های پناهندگان، در خانواده‌ها و میان فرزندان خود، زندگی و اعتبار مقاومت را به طور روزمره تجربه می‌کنند. به‌ این ترتیب، سخنرانی نصرالله  از سطح یک پیام سیاسی صرف فراتر رفته و به یک‌جور «تجربه زیسته مشترک» تبدیل می‌شد.
* شکل‌گیری ملت در روایت مقاومت
پروژه دولت‌سازی در کشورهایی که به نحوی از تاریخ استعمار آسیب ‌دیده‌اند، دشواری‌های قابل ‌توجهی را به وجود آورده است. لبنان در مقام یک دولت جدید بیش از هر دولت دیگری از این آسیب‌ها رنج ‌برده است. تاریخ سیاسی لبنان از این‌ جهت سرگذشت بحران‌های داخلی، جنگ، اشغال و مداخله نیروهای خارجی است؛ مداخله‌ای که روند طبیعی ملت‌سازی را با مخاطرات اساسی مواجه کرده و امکان شکل‌گیری و تثبیت دولت ملی را تا حد زیادی تحت‌تأثیر قرار داده است. در چنین شرایطی لبنان به کشوری تبدیل شده که زندگی در آن همواره با بحران گره‌ خورده است؛ جنگ‌های داخلی، اشغال‌های خارجی، ویرانی اقتصاد و ناتوانی دولت، این سرزمین کوچک را به عرصه‌ای پیچیده و پرتنش تبدیل کرده است. با این ‌همه و درون این بحران‌ها، مفهومی سربرآورد که توانست هم‌ معنای تازه‌ای به اسلام سیاسی بدهد و هم حس کرامت را در جامعه محروم شیعه زنده کند؛ مفهومی که عام‌ترین صورت‌بندی خود را در کلام سید‌حسن نصرالله پیدا می‌کند: مقاومت. مقاومت در کلام سید‌حسن نقشه راهی برای ملت‌سازی است؛ مفهومی که هم افق جدیدی برای ایجاد وحدت در درون ملت را در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد و هم حدود ملت را در بیرون از مرزهای سرزمینی آن معلوم می‌کند. مقاومت در کلام سید‌حسن نصرالله اصل راهنمای هویت سیاسی لبنان در مقام یک اراده جمعی برای مشترک بودن است. این مشترک بودن - یا اگر دقیق‌تر بگویم سهیم بودن در یک روایت مشترک - که به لبنانی‌ها اجازه می‌دهد بدون توجه به چندپارگی‌های داخلی، حول یک محور واحد جمع شده و از خود در مقابل دشمن خارجی دفاع کنند، به مهم‌ترین عنصر کلام سید‌حسن تبدیل شد؛ صورت جدیدی از روایت سیاسی از اسلام در بیان او مشاهده می‌شد که نمایانگر قِسمی هویت سیاسی در لبنان بود. این هویت سیاسی که از آموزه‌های دینی تغذیه می‌کند، در عین‌ حال، با مسائل روزمره زندگی مردم گره می‌خورد. او مکرراً تأکید می‌کرد مقاومت نه‌تنها یک وظیفه مذهبی، بلکه یک تجربه اخلاقی و اجتماعی است که مردم را در مواجهه با بی‌عدالتی، محاصره و جنگ، به یکدیگر پیوند می‌دهد. این نگاه، اسلام را به یک چارچوب زندگی واقعی تبدیل می‌کند؛ چارچوبی که فراتر از عبادات فردی، سیاست و زندگی اجتماعی را شکل می‌دهد. در این معنا سخنرانی‌های نصرالله ابزار انتقال و تثبیت یک نظام هویت سیاسی است که در «بافت اجتماعی و تجربه زیسته مخاطبانش ریشه دارد».
* دوستان ملت؛ دشمنان دولت
برای اینکه بتوانیم کلامی را به عنوان کلام سیاسی به رسمیت بشناسیم، باید بتوانیم نشان دهیم مفاهیمی مانند ما، دیگران و مشترک بودن در این کلام شکل‌ گرفته است. اینها مهم‌ترین ویژگی‌های یک ادبیات سیاسی معنادار است. این مساله مخصوصاً درباره مردمی که هنوز نتوانسته‌اند به لحاظ تاریخی خود را در مقام یک دولت مستقر تثبیت کنند، ضرورت دارد. از این‌ جهت ادبیات نصرالله حاوی عناصری است که به طور برجسته‌ای این وظیفه اساسی را انجام می‌دهد. از این منظر، یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته ادبیات  نصرالله، استفاده از مقابله نمادین میان حق و باطل بود. او به ‌روشنی خطوط تمایز دشمن، دوست، مقاومت، اشغالگری و عدالت، ظلم را ترسیم می‌کرد اما این تمایز نه به شکل انتزاعی، بلکه در قالب تجربه‌های ملموس زندگی روزمره ارائه می‌شد. وقتی نصرالله از جنایات اسرائیل علیه شهروندان جنوب لبنان یا فلسطین سخن می‌گفت، این روایت‌ها با خاطرات شخصی، داستان‌های محلی و تجربه زیسته مردم گره می‌خورد و مخاطب می‌توانست خود را در آن تجربه کند. این پیوند میان تجربه زیسته و تحلیل سیاسی، سخنرانی را از سطح بیان استراتژیک صرف، فراتر برده، آن را به یک روایت اخلاقی و اجتماعی تبدیل می‌کند؛ روایتی که در آن نیروی اشغالگر، مرزهای دولت، معیارهای واقعی برای تعیین محتوای ملت و عناصری مانند این در آن وجود دارد. در ادبیات نصرالله مقاومت به معیاری برای تعیین حدود هویت سیاسی تبدیل می‌شد. این عام‌ترین مفهومی است که می‌شود به اعتبار آن جمیع اعضای یک کشور را بدون توجه به کثرت در تعلقات فرهنگی، دینی و باورهای خصوصی در کنار هم و به عنوان ملت تعریف کرد. این ظرفیت ویژه‌ای است که در مقاومت اسلامی به روایت سید‌حسن نصرالله مشاهده می‌شود.
* مقاومت و مبانی مردمی آن
منطقه غرب آسیا از نظر سیاسی - تاریخی استثنائی است. از این‌ جهت که شکل‌گیری دولت در آن مختصات خود را دارد. از این‌ جهت برای فهمیدن مسائل آن نیز باید به قانونمندی‌های خاص آن مراجعه کنیم. اگر این مساله را پذیرفته باشیم آنگاه برای مطالعه‌ درباره عناصر دولت به مختصات موجود در این محدوده مراجعه می‌کنیم. این تاریخ با مفهوم مقاومت پیوندی بنیادین دارد. از این‌ جهت کلام سید‌حسن نصرالله شیوه متفاوتی از مواجهه با مفهوم هویت جمعی را برای ما نمایان می‌کند. در کلام نصرالله یک‌جور حس قدرت و خودآیینی وجود داشت که احساس همبستگی اجتماعی و احساس تعلق به یکدیگر در سرنوشتی مشترک را به وجود می‌آورد. او بارها در سخنرانی‌هایش تأکید کرد مقاومت، محصول اراده مردمی است. از نظر فرمانده شهید مقاومت لبنان، مقاومت صرفاً بر اساس توان نظامی جمعی برای جنگیدن در مقابل دشمن خارجی تعریف نمی‌شود. این پیام متضمن نوعی تجربه زیسته مبتنی بر توانمندسازی جمعی است که مخاطب را به فعال ‌بودن در تاریخ و شرکت در هویت جمعی دعوت می‌کند. از این منظر، سخنرانی نصرالله هم یک روایت تاریخی بود و هم دستورالعمل عملی برای زندگی سیاسی - اجتماعی هرروزه مردم که در زیر پرچمی واحد اتفاق می‌افتد.
* بسترهای شکل‌گیری وحدت ملت در زبان مقاومت؛ زمان و مکان
ادبیات سید‌حسن نصرالله در مقام رهبری سیاسی ادبیات روایی بود؛ ادبیاتی که مردم را دعوت می‌کرد حول محور ایده مقاومت، در مقام دستی واحد عمل کنند. برای اینکه چنین روایتی بتواند از عهده چنین کاری بر آید، باید بر استفاده معناداری از زمان و مکان استوار باشد. این موضوعی است که بخوبی در کلام سید‌حسن مشاهده می‌شد. نصرالله با استفاده از زمان و مکان به عنوان عناصر روایی، مخاطب را در جریان یک داستان تاریخی و اخلاقی قرار می‌داد. او گذشته، حال و چشم‌انداز آینده را در یک چارچوب منطقی و احساسی کنار هم قرار داده و به مخاطب حس تعلق به یک پروژه مشترک طولانی‌مدت را می‌داد. این روش، فراتر از آنچه ممکن است در پروژه‌های سیاسی و تبلیغاتی مشاهده کنیم، هویت جمعی مقاومت را به یک فرآیند تاریخی و زیسته تبدیل می‌کند.
در مجموع آنچه درباره ادبیات سیاسی سید‌حسن نصرالله می‌توانیم بگوییم این است که ادبیات او یک تجربه زیسته عملی از اسلام سیاسی را در خود جای ‌داده بود که هویت جمعی، مقاومت و اخلاق را با یکدیگر پیوند می‌داد. در کلام او نه‌تنها پیام‌های سیاسی درباره موضوعات جمعی، بلکه روایتی از زندگی واقعی مردم وجود داشت که عناصر مختلفی از این تجربه مشترک را در وحدتی مفهومی به مخاطبان ارائه می‌کرد. مخاطب کلام نصرالله با دردها و امیدهایی مشترک آشنا شده و درک عمیق‌تری از هویت خود و جامعه‌اش پیدا می‌کند. این پیوند میان تجربه زیسته، اسلام سیاسی و مقاومت، نصرالله را به یک رهبر روایی - سیاسی تبدیل کرد؛ کسی که سخنرانی‌هایش نه‌تنها تحلیل سیاسی، بلکه تجربه زیسته و اخلاقی یک جمعیت را در خود حمل و به دیگران منتقل می‌کرد. او به مخاطب خود این ایده را منتقل می‌کرد که هویت جمعی، مقاومت و اخلاق، در بافت واقعی زندگی روزمره شکل می‌گیرد و نمی‌توان آنها را صرفاً از طریق نظریه‌های سیاسی یا استراتژیک فهم کرد. این رویکرد، اسلام سیاسی را به یک چارچوب عملی و زیسته تبدیل می‌کند که زندگی مردم را هدایت و هویت سیاسی آنها را تثبیت می‌کند.

ارسال نظر
پربیننده