علیرضا حقیقت: ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ نه پایان یک پرونده، بلکه آغاز یک تاریخ جدید است. سال گذشته در چنین روزی عروج رهبر مقاومت لبنان به دست ماشین ترور صهیونیستها اگرچه برای دار و دسته اسرائیل خاتمه یافتن حزبالله لبنان معنا یافت اما سیدحسن نصرالله، مجاهدی است که هر بار تاریخ را به شکل تراژدی به اشغالگران تحمیل کرده است. ظهور این رهبر بزرگ در تاریخ جهان اسلام و عرب، همزمان با دورانی بود که به نظر میرسید...
دیگر هیچ مانعی مقابل اسرائیل وجود ندارد و «عصر جاودانگی» رژیم صهیونیستی در راه است. پیروزیهای رژیم در برابر ارتشهای عربی، طوری اعراب را سرخورده کرده بود که پذیرفتند اسرائیل شکستناپذیر است و مبارزه دیگر سودی ندارد. حتی بزرگترین جریان ناسیونالیسم عربی به رهبری جمال عبدالناصر هم یارای مقابله با اسرائیلی را که با پشتیبانی غرب و ایالات متحده برتری نظامیاش در غرب آسیا حفظ میشد، نداشت.
در چنین شرایطی مصر به عنوان بزرگترین کشور و ارتش عربی، همچنین نخستین داعیهدار موضوع فلسطین، به نخستین دولت عرب تبدیل شد که اشغال را به رسمیت شناخت و با پیمان «کمپ دیوید» به درون خزید و تا همین امروز از صحنه کنار رفته و توسط این توافق به گروگان رژیم تبدیل شده.
وقتی هواپیمای «محمد انور سادات» جانشین جمال عبدالناصر در میان بهت و حیرت جهانیان در فرودگاه بنگوریون به زمین نشست و او دست در دست مناخیم بگین در کنست اسرائیل دیده شد، این معنای دردناک را با خود به همراه داشت که جمهوری عربی مصر که با مبارزه برای آزادی فلسطین شروع کرد، قرار است دهههای آتی به بخشی از فشار به مردم مظلوم فلسطین تبدیل شده و خیال دولت صهیونیستی را از مرز جنوب و گذرگاه رفح راحت کند.
دهه 80 میلادی بود و پیش روی اشغالگران فلسطین به نظر فقط یک تهدید باقی مانده بود: ابوعمار و یارانش در لبنان که مزاحم صهیونیستها بودند. پیش از این، رژیم در جنگ ۶ روزه بر دولتهای عرب پیروز شده، بلندیهای جولان در سوریه، کرانه باختری و غزه در فلسطین و صحرای سینا از مصر را اشغال کرده بود. صهیونیستها در این محیط ادراکی، شاید بزرگترین قمارشان از زمان تاسیس را کردند.
حمله به لبنان در سال ۱۹۸۲ قرار بود «خامه روی کیک» پیروزیهای اسرائیل باشد. بنابراین ماشین جنگی بدون توقف اشغالگران به سمت جنوب لبنان راه افتاد. این لشکرکشی عملیات «صلح برای جلیله» نام گرفت و هدفش اخراج یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان بود. آریل شارون مقامات صهیونیست را برای پیشروی تا بیروت و اشغال لبنان توجیه کرده بود. در آن طرف هم هماهنگیها با فالانژها انجام شده و قرار بود آنها به عنوان متحد اسرائیل قدرت را قبضه کنند. این طرح اسرائیل برای عروس خاورمیانه بود.
اما نتیجه این حمله به تولد جنبشی قهرمان و رهبری بزرگ منجر شد که بزرگترین شکستهای تاریخ را به صهیونیستها تحمیل کرد: ۳ شکست بزرگ تاریخی در سالهای ۲۰۰۰، ۲۰۰۶ و ۲۰۲۴ چیزی بود که قرار بود نصیب اسرائیل شود اگر از آینده خبر داشتند! شکستهایی که همه با دستان پرتوان رهبری مقتدر، شهید سیدحسن نصرالله و رزمندگان حزبالله تحمیل شد.
معکوس کردن پیشرویهای رژیم صهیونی و از بین بردن ذهنیت «شکستناپذیری» اسرائیل، دبیرکل حزبالله را به رهبری استثنایی در جهان عرب، اسلام و جهان سیاست تبدیل کرد؛ مجاهدی که در عصر مقامات کسلکننده عرب خاورمیانه ظهور کرد و در قامت یک سیاستمدار سخنور، کاریزماتیک و صادقالوعد ظاهر شد.
بعد از پیروزی مقاومت در جنگ «تموز»، ملتهای عرب، سیدحسن نصرالله را با جمال عبدالناصر، رئیسجمهور فقید مصر و رهبر افسانهای اعراب مقایسه میکردند. در نگاه اعراب ناصر نیز مانند نصرالله، انقلابی و کاریزماتیک بود. هر ۲ سخنورانی عالی بودند که طرفداران زیادی در جهان عرب داشتند اما وقتی صحبت از نبرد با اسرائیل میشود، بین جمال عبدالناصر و سیدحسن نصرالله فرسنگها فاصله است.
در حقیقت، شهید نصرالله تحقق همه آرزوها و رویاهای ناکام ناصر در مبارزه با دشمن اشغالگر بود. جمال عبدالناصر به عنوان یکی از بزرگترین رهبران سیاسی تاریخ اعراب، از نخستین جنگ اعراب و اسرائیل پس از «عارضه ۱۹۴۸» که به عنوان افسری جوان در غزه محاصره شده بود و دستور عقبنشینی دریافت کرد تا ۲ نبرد بعد با صهیونیستها در جنگ سوئز ۱۹۵۶ و جنگ 6 روزه ۱۹۶۷، این بار در قامت رهبر مصر، همه را شکست خورد اما سیدحسن نصرالله بیش از ۲ دهه در تمام میدانها، طعم تلخ شکست را به صهیونیستها چشاند و آنها را زمینگیر کرد. به این معنا، «ناصر (پیروز) واقعی» نه جمال، افسر مصری عضو «ضباطالاحرار» که فرزند یک سبزیفروش در جنوب لبنان به نام سیدحسن بود.
زمانی که سید مقاومت، ماه مه ۲۰۰۰ جنوب لبنان را از اشغال اسرائیل آزاد کرد، به فرماندهای تبدیل شد که دشمن صهیونیست هم وادار شد دربارهاش اذعان کند او درباره هر آنچه که وعده میدهد، صادق است. شهید نصرالله، قول داد جنوب لبنان را آزاد کند و این کار را کرد. سال ۲۰۰۴ قول داد زندانیان لبنانی از جمله «سمیر قنطار» را از زندانهای اسرائیل بازگرداند و این کار را هم کرد. دبیرکل حزبالله سال ۲۰۰۶ قول داد به عمق خاک اسرائیل حمله کند و این کار را کرد و معادله امنیتی جدیدی در برابر رژیم صهیونیستی ترسیم کرد.
شهید نصرالله، حتی ابایی از اعتراف به شکست نداشت، این مجاهد بزرگ بعد از تروریسم پیجری اسرائیل، به طور صریح گفت این اتفاق یک شکست بزرگ امنیتی در تاریخ مقاومت بوده است.
کانال اسرائیلی 24 iاخیرا مستندی در سالگرد شهادت دبیرکل حزبالله ساخته است که در آن افسران صهیونیست که در ترور فرمانده بزرگ مقاومت سهم داشتهاند، به طور ناشناس با این شبکه گفتوگو کردهاند. حتی این تروریستها نیز نتوانستند به تمجید از شهید نصرالله نپردازند. یکی از آنها میگوید او فرماندهای بزرگ بود که توانست معادله بازدارندگی اسرائیل را بشکند. یکی از دیگر افسران امنیتی اسرائیل، شهید نصرالله را مردی آرام، متین و خانوادهدوست توصیف میکند.
افسران صهیونیست بر این نکته تاکید میکنند که اسرائیلیها سالها به اشتباه تصور میکردند فرمانده نصرالله در پناهگاه زندگی مخفیانهای داشته اما او روی زمین و در ساختمانها حضور داشت.
نتانیاهو بعد از ترور شهید نصرالله ادعا کرد کمر محور را شکسته است. او دوباره حماقت اسلاف خود را تکرار و برای یکسره کردن کار حزبالله به جنوب لبنان حمله کرد.
۱۰۰ روز جنگ سنگین با رزمندگانی که فرمانده و رهبر معنویشان و همه کادر نیروهای رضوان را از دست داده بودند، منجر به شکست فاحش صهیونیستها و سیلی بزرگ به صورت نتانیاهو شد. ارتش عبری فقط توانست چند متر پیشروی کند و با تلفاتی سنگین مواجه شد تا در نهایت نخستوزیر کودککش به آتشبس نوامبر ۲۰۲۴ تن دهد.
این از ماهیت آپارتاید رژیم است که از درک واقعیتهای منطقهای و محور مقاومت ناتوان است. اشغالگران، شهید نصرالله را یک جسم میبینند که با حذفش دیگر همه چیز تمام شده است اما نوامبر سال گذشته نخستین شکستشان را نه از «سیدحسن نصرالله» بلکه از «شهید نصرالله» دریافت کردند. رایان کراکر، دیپلمات برجسته آمریکایی که ۴ دهه به عنوان سفیر آمریکا در لبنان، سوریه، عراق، کویت، همچنین افغانستان و پاکستان خدمت کرده، سال گذشته با آغاز تهاجم زمینی اسرائیل به جنوب لبنان در پلیتیکو نوشت: من نگرانم که اسرائیلیها تاریخ خود را فراموش کردهاند. آنها از عملیات صلح برای جلیله (نام عملیات اسرائیل در حمله سال ۱۹۸۲ به لبنان) به عنوان یک پیروزی بزرگ پس از خروج ساف [سازمان آزادیبخش فلسطین] از بیروت یاد کردند و البته چیزی که آنها به دست آوردند، حزبالله بود؛ دشمنی بسیار کشندهتر از آنچه ساف در آرزویش بود.
نتانیاهو و رژیم صهیونیستی بعد از جنایت سال گذشته، عملیات ترور شهید نصرالله را «نظم نوین» نامگذاری کردند و حالا شمایل وعده «اسرائیل بزرگ» و نحوه رسیدن به آن را خیلی عریان به نمایش گذاشتهاند. صهیونیستها آنقدر در رسیدن به این هدف عجله دارند که ممکن است پیروزیهای مقطعی خود را به یک شکست بزرگ تبدیل کنند. این عادت تاریخی اسرائیل است که توان حفظ پیروزیهایش را ندارد.
استفن والت، استاد دانشگاه هاروارد و نظریهپرداز روابط بینالملل سال گذشته در فارن پالیسی نوشت: بعضی اوقات چیزی که به نظر میرسد یک پیروزی خیرهکننده در یک مقطع زمانی باشد، میتواند بذر مشکلات بزرگ را در مسیر پیش رو بکارد؛ پیروزی هم میتواند تبدیل به کارما شود!
این کاری است که اسرائیل حداقل از 1967 به بعد انجام داده و لحظهای که سران صهیونیست تصور میکردند دیگر هیچ تهدیدی باقی نمانده و قدم در «عصر ابدیت» گذاشتهاند، در زنجیرهای از بحرانها گرفتار شدند.
شهید نصرالله کسی است که پیروزی اسرائیل را به کارما تبدیل کرد. نتانیاهو سال گذشته فرمان ترور سیدحسن نصرالله را در نیویورک از محل سازمان ملل صادر کرد. انتشار تصویر نتانیاهو در حال رهبری عملیات ترور شهید نصرالله در یکی از اتاقهای سازمان ملل با نیت ثبت قابی ماندگار انجام شد اما امسال همان مکان تبدیل به صحنه انزوای جهانی نتانیاهو و شناسایی کشور فلسطین شد. حتی رهبران جهان از تریبون سازمان ملل خواستار تشکیل ارتش مشترک برای برخورد با رژیم صهیونی شدند.
یک سال از ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ میگذرد، نهتنها حزبالله به پایان نرسیده، بلکه محور آمریکایی - عبری تمام فشارهایش برای خلع سلاح مقاومت لبنان به شکست کشیده شده و حالا مقامات صهیونیست از روند بازسازی ترسناک حزب میگویند. بله تاریخ تازه آغاز شده است! این را صهیونیستها چند سال بعد خواهند فهمید.
یادداشت
27 سپتامبر، آغاز دوران جدید
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها