05/مهر/1404
|
01:11
یادداشت

برادری فراتر از مرزها

رسول لطفی: در جهان معاصر که سیاستمداران قدرت کلام را از دست داده‌اند و سخن‌شان یا در هیاهوی پروپاگاندا فرومی‌رود یا به ابزاری برای معامله‌های کوتاه‌مدت سیاسی تقلیل می‌یابد، کمتر رهبر و متفکری یافت می‌شود که بتواند کلمه را به نیروی تاریخ‌ساز بدل کند. شهید نصرالله یکی از همین چهره‌های استثنایی بود؛ رهبر و خطیبی که توانست با تکیه بر ایمان، فصاحت و صداقت، زبان مقاومت را زنده کند و آن را از لبنان تا ایران و از جهان عرب تا سراسر امت اسلام بگستراند. 
او فراتر از یک چهره سیاسی و نظامی، رمز یک «برادری فراملی» بود؛ برادری که جامعه ایرانی را با جهان عرب پیوند زد و جهان اسلام را در زیر پرچم مقاومت به هم نزدیک‌تر کرد. نام نصرالله برای ایرانیان یادآور یک متحد استراتژیک نیست، بلکه نشانه‌ای از یک «پیمان قلبی» است؛ پیمانی که بر پایه ایمان، معنویت و عدالت‌خواهی شکل گرفته و مرزهای جغرافیایی و قومی را درنوردیده است. 
به همین دلیل است که او در قلب تهران، قم، مشهد و هر نقطه‌ای از ایران، به‌مثابه یک «برادر صمیمی» دیده می‌شود؛ کسی که فراتر از سیاست، در قامت یک نماد اخلاق و مقاومت حضور دارد.
یکی از وجوه خاص کاریزمای نصرالله، نسبت او با جامعه ایرانی است. این نسبت فراتر از اتحاد سیاسی ایران و حزب‌الله قرار دارد. در نگاه ایرانیان، نصرالله نه صرفاً یک «متحد منطقه‌ای»، بلکه آیینه‌ای از آرمان انقلاب اسلامی است. نصرالله با حضور و کلامش نشان داد می‌توان از ورای تفاوت‌های قومی و زبانی، به افق مشترک مقاومت دست یافت. او به جامعه ایرانی فهماند «برادری حقیقی» نه در خون و نژاد، بلکه در ایستادن دوشادوش در برابر ظلم معنا می‌یابد. همین تجربه زیسته، تصویر او را در ایران به چیزی فراتر از «یک رهبر منطقه‌ای» ارتقا داد. نصرالله در چشم ایرانیان به صدای دوم انقلاب اسلامی بدل شد؛ صدایی که امتداد و تکامل آن بود.
یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های شهید سیدحسن نصرالله، درک ژرف او از موقعیت جهانی مقاومت بود. او بخوبی می‌دانست نبرد حزب‌الله با رژیم صهیونیستی را نمی‌توان در حد یک نزاع محلی یا یک درگیری مرزی محدود کرد. اسرائیل برای او صرفاً یک دولت مهاجم نبود، بلکه نماد یک سیستم سرطانی بود که ریشه‌های آن در امپریالیسم جهانی تنیده شده است. به همین دلیل، مواجهه با اسرائیل برای نصرالله یک مبارزه ساختاری بود؛ مبارزه‌ای که معنای آن، رویارویی با تمام نظم سلطه جهانی است.
برای ایستادگی در برابر چنین سیستمی، کافی نبود تنها در میدان جنگ ضربه بزند. نصرالله مقاومت را در ساختارسازی هوشمند تعریف کرد. شبکه‌ای گسترده از خدمات اجتماعی، آموزشی و بهداشتی به وجود آمد که هزاران خانواده لبنانی – چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی – به آن تکیه کردند. این اقدامات نه‌تنها پایگاه مردمی حزب‌الله را تقویت کرد، بلکه توانست حاشیه‌نشینی شیعیان را به کنشگری سیاسی و اجتماعی بدل کند و به جامعه لبنان، قدرت چانه‌زنی و حضور در متن سیاسی کشور بدهد.
اگر از قدرت نظامی حزب‌الله و نقش آن در شکست‌های تاریخی اسرائیل سخن بسیار رفته، کمتر به این نکته توجه شده که کلمات نصرالله به اندازه موشک‌های مقاومت کارگر افتاد. او خطیبی استثنایی بود؛ کسی که توانست سنت بلاغت عربی را با شور معنوی قرآن و حکمت سیاسی اسلام درهم آمیزد. خطابه‌های او نه فقط سخنرانی‌های سیاسی، بلکه آیین‌های جمعی امید بود. او میدان گفتاری می‌ساخت. استعاره‌های او فولادین بود؛ ساده اما نافذ، ریشه‌دار در فرهنگ قرآن و در عین حال معاصر. او توانست «زبان مقاومت» را صورت‌بندی کند؛ زبانی که همزمان شور می‌آفرید و شعور می‌بخشید.
عبارات او به لحاظ بلاغی، ساده‌ بود اما در همان سادگی، قدرتی تصویری و نمادین داشت که ذهن و قلب مخاطب را به ‌طور همزمان درگیر می‌کرد؛ نمونه شاخص آن، در تشبیه اسرائیل به لانه عنکبوت که به استعاره از ضعف و توهم امنیتی اسرائیل اشاره دارد و همزمان پیام مقاومت و تسلط بر حقیقت را منتقل می‌کند. این تعبیر نه‌تنها دشمن را تحقیر می‌کند، بلکه پیام مقاومت و تسلط بر حقیقت را به مخاطب منتقل می‌کند.
 این جمله، تصویری زنده و ماندگار از شکنندگی دشمن ایجاد می‌کند؛ تصویری که سال‌ها پس از بیانش، همچنان ذهن شنونده را درگیر می‌کند و به مقاومت عمق می‌بخشد.
این نوع کلمات، برخلاف بسیاری از شعارهای رسانه‌ای که سریع فراموش می‌شود، ماندگار و چندلایه است؛ نه فقط هشدار می‌دهد، بلکه اعتماد، امید و استراتژی جمعی را نیز منتقل می‌کند. کلمات نصرالله عمقی داشت که حتی سال‌ها پس از بیان، به ‌عنوان میراث معنوی و سیاسی مقاومت عمل می‌کند و همچنان در حافظه تاریخی امت و جهان اسلام فعال باقی می‌ماند.
خطابه‌های او، از منظر جامعه‌شناختی نیز نقش «متن‌های بنیان‌گذار» را ایفا کرده‌ است. همان‌طور که متون دینی هویت‌های جمعی را می‌سازد، سخنان نصرالله نیز هویت مقاومت را در ذهن نسل‌ها حک کرده است. این سرمایه نمادین، همان چیزی است که مقاومت را از یک جنبش نظامی به یک فرهنگ اجتماعی ارتقا داد.
او به ما آموخت مقاومت تنها یک تاکتیک سیاسی نیست، بلکه یک شیوه زیستن است؛ شیوه‌ای که بر ایمان به وعده الهی، اتکا به مردم و جسارت در برابر قدرت‌های ظالم استوار است. برای جامعه ایرانی، میراث نصرالله همان پیمان برادری جاودان است؛ برای جهان عرب، رهایی از حاشیه‌نشینی و احساس قدرت و برای امت اسلام، نمادی از امکان‌های تازه در برابر امپراتوری‌های سلطه.
سیدحسن نصرالله بیش از هر چیز نشان داد در عصر رسانه، کلمات می‌تواند تاریخ بسازد. او صدای نسلی شد که از حاشیه برخاست و بر صحنه تاریخ ایستاد. خطابه‌های آتشین و استعاره‌های فولادین او، الهام‌گرفته از قرآن و تکیه‌زده بر نصرت الهی، همچنان در گوش جهانیان طنین‌انداز است.
نصرالله زنده است و زنده می‌ماند چون کلماتش میدان را پر کرده، چون هر استعاره و هر جمله او هنوز در قلب و ذهن میلیون‌ها انسان در سراسر جهان می‌تپد. او زنده است، زیرا قدرت کلامش توانسته هویت، امید و مقاومت را در نسل‌ها شکل دهد، چون خطابه‌هایش، هنوز مسیر و نقشه‌ای برای ایستادگی و تغییر آینده ارائه می‌کند و چون، سلطنت کلمه او، همچنان دشمن را به لرزه می‌اندازد و امت اسلام را به حرکت وامی‌دارد. 
نصرالله زنده است، زیرا کلماتش، همچون سلاحی بی‌زمان و بی‌مرز، هرگز زنگ نمی‌زند و هرگز خاموش نمی‌شود.

ارسال نظر
پربیننده