07/مهر/1404
|
02:10
چگونه پرسپولیس محبوس سیستم محتاطانه هاشمیان شد؟

شکار با تفنگ تک‌تیر

مهدی طاهرخانی: داستان وحید هاشمیان و پرسپولیس می‌توانست - و شاید هنوز هم بتوان گفت کماکان می‌تواند- از قصه‌های دلنشین و عامه‌پسند سده جدید فوتبال ما باشد. مردی که بی‌هیچ رانت و رابطه‌ای، تنها بر پایه توانایی‌های خود در فوتبال آلمان، مدارک مربیگری گرفت؛ مدتی دستیار اسکوچیچ در تیم ‌ملی بود و با اعتماد رضا درویش، بر صندلی سرمربیگری پرسپولیس نشست.
وقتی می‌گوییم «صندلی سرمربیگری پرسپولیس»، سخن از جایگاهی است که بیش از ۹۰ درصد بزرگان تاریخ این باشگاه، رؤیای دست‌نیافتنی نشستن بر آن را داشتند و دارند.
* حواسش به این صندلی بادآورده هست؟
هاشمیان بسیار خوش‌شانس بود که پیش از بسیاری دیگر، بر پایه اعتماد درویش این فرصت تاریخی را یافت و البته اگر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه پیش نمی‌آمد، شاید این شانس هرگز سراغش نمی‌آمد. همه دوست دارند او موفق شود اما فوتبال بی‌رحم‌تر از آن است که تنها به ‌خاطر نام و شخصیت وحید هاشمیان امتیازی ببخشد یا دل بسوزاند.
حقیقتا ناکامی‌های پرسپولیس در تهران را نمی‌توان تنها به شانس گره زد، شاید در مصاف با سپاهان بخت یارش بود اما در ۴ مسابقه دیگر در تهران، به‌رغم انکه موقعیت‌هایی از دست رفت اما نمی‌شود این ۴ تساوی را صرفا به حساب «بدشانسی» واریز کرد.
* تاوان بازی با یک مهاجم
در بازی با ملوان همان ابتدای کار خدابنده‌لو توپ را از ۲ متری به بیرون زد، بیفوما تک‌به‌تک خراب کرد، در بازی دیگر شکاری از ۲‌ متری در چند مرحله نتوانست گل بزند... اینها اگرچه ظاهراً به شانس مربوط است اما حقیقت آن است که پرسپولیس آنقدر موقعیت خاصی خلق نکرد که بخواهد بگوید در همه آنها بدشانس بودم. مشکل دقیقاً همین‌‌جاست.
از سوی دیگر وقتی عوض ۲ مهاجم تخصصی تنها با یک حمله‌کننده، بازی می‌کنی قطعا آنها هرگز مانند علیپور و‌ دورسون گلزن نیستند. این انتخاب خود هاشمیان بود. خودش خواستار دورسون نبود و حالا با قحطی واقعی «مهاجم آزاد خوب» مواجه شده است؛ محتاط به معنای واقعی کلمه!
اما برسیم به مشکل بزرگ‌تر پرسپولیس؛ هاشمیان آنقدر از شکست می‌ترسد که راه پیروزی را از یاد برده. در فوتبال ۳ امتیازی، ترس از باخت گاه به‌ معنای فراموشی شیوه برد است. او همه‌ چیز را فدای «نباختن» کرده. در ۶ مسابقه ۴ بازی را ببازی ‌و ۲ بازی را ببری هم اندازه ۶ بازی مساوی، امتیاز می‌گیری. با هر متر و معیاری پیروزی  در فوتبال ۳ امتیازی ارزش ریسک را دارد اما خدا می‌داند چه کسی به‌ وحید مشاوره داده تا نبازی عذرت را نمی‌خواهند!
* حبس مدافعان کناری در زمین خودی
کافی است به ۲ مدافع کناری پرسپولیس نگاه کنیم؛ در تمام ۱۰ سال گذشته، یا سمت چپ یا راست پرسپولیس محور حملات خطرناک بوده است (چه با نفوذ مدافعان کناری، چه با حرکات ترکیبی وینگرها) اما امروز چه؟ فرشاد احمدزاده  در پست غیرتخصصی دفاع چپ قرار گرفته و اگرچه در امور دفاعی عملکرد قابل قبولی داشته اما از حیث نفوذ، سانتر، پاس گل و هماهنگی با وینگر چپ، حقیقتا هیچ ندیدیم. او صرفا مدافع است.
در سمت راست هم شرایط مشابه حاکم است. چه سهیل صحرایی، چه میلاد محمدی؛ همه صرفاً وظیفه دفاع را ایفا می‌کنند. دستور هاشمیان روشن است: «ببندید و ریسک نکنید برای نفوذ تا پشت‌تان خالی نشود». شاید برابر سپاهان چنین احتیاطی توجیه داشته باشد اما در تهران مقابل تیم‌هایی که تنها دفاع می‌کنند، این ترس بیش از حد همه‌ چیز را فلج می‌کند.
نتیجه‌اش همین است که می‌بینید؛ پرسپولیس تیمی محتاط، بی‌رمق و گاه بی‌برنامه‌ از کناره نشان داده. شاید هم باید منتظر سرژ و جمال باشیم! اما آیا وحید این فرصت را خواهد داشت آنها را در جناحین تیمش ببیند!؟
هواداران که تا همین اواخر، حتی در شکست‌ها، از  نیمکت تیم‌شان حمایت می‌کردند، امروز لب به اعتراض گشوده‌اند. وحید هاشمیان با سبک محتاطانه‌اش میراث حمایت بی‌دریغ هواداران از نیمکت را بر باد داده است. فوتبال پرسپولیس در اکثر مواقع باید هجومی باشد؛ این شعار نیست، حقیقت زمین مسابقه است. حقیقتی که از دقیقه ۵۰ تا ۷۰ بازی با ملوان باید دیده می‌شد و نشد.  
کاش هاشمیان در همه زندگی‌اش ۲ فصل سرمربیگری می‌کرد تا ناظر بر آن تجربه، پیش‌بینی کنیم توان بازگرداندن آب به جوی را دارد یا نه. بعید است مهاجم خوبی در بازار مانده باشد که جذبش کند. تنها دلخوشی‌اش می‌تواند حضور ۲ مدافع کناری خوب خارجی باشد: جمال لوییس در چپ و سرژ اوریه در راست؛ شاید هم روزی که محمد عمری و ارونوف ۲ وینگر رونده راست و چپ پرسپولیس باشند.
اینها تنها تیرهای باقیمانده در خشاب این پرسپولیس هستند اما سوال مهم این است: اگر  همه آنها در شرایط مسابقه قرار گرفتند، آیا با تاکتیک «اول نباز بعد ببر» هاشمیان، می‌توانند جادوکننده ترکیب شوند؟ مدام می‌خواهم خودفریبی کنم که اگر مصدومان برسند پرسپولیس با وحید چهره تیم گلزن و هجومی را به خود می‌گیرد اما ناگهان یادم می‌آید هاشمیان همانند جواد نکونام شاگرد مکتب پاس است!
شخصا توان فریب خویشتن را ندارم چه رسد مهندسی کلمات تا خواننده را امیدوار کنم به آینده. باشد که نگارنده اشتباه کرده باشد.

ارسال نظر
پربیننده