15/مهر/1404
|
00:59
چگونه پرسپولیس با هاشمیان به این روز افتاد؟

کاملا قابل حدس بود

داریوش مجلل: تقریباً یک سال و نیم گذشته اما انگار ۱۰۰ سال از آن روز دور شدیم؛ روزی که پرسپولیس با شجاعتی بی‌مانند برابر استقلال خوزستان به صدر جدول بازگشت ‌و‌ دیگر پایین نیامد که نیامد.
شبی که تعقل بر شور احساسی غلبه کرد، مدیریت بازی، استادانه پیش رفت و شاهد تعویض‌هایی بودیم که جایش در فوتبال ما خالی است.
همان بازی تاریخی که فرزین گروسیان در دروازه حریف بود و پرسپولیس با وجود عقب‌ افتادن ۳ بر صفر، در نیمه دوم با اراده و جسارت، بازی را برگرداند. آن شب، کلید پیروزی تنها یک پنالتی معمولی بود که وحید امیری گرفت اما تیمی که در زمین می‌جنگید و از تمام داشته‌هایش استفاده می‌کرد، توانست ناممکن را ممکن کند. آن شب بعد گل دوم، اوسمار و‌یرا نگفت اگر تیمم را جلو بکشم ممکن است چهارمی را هم بخورم. وقتی بازی مساوی شد نگفت استقلال هم در قائمشهر متوقف شده، پس ریسک نکنم. او می‌دانست فقط برد قهرمانش می‌کند. حمله کرد و خودش را برد در قلب تاریخ پرسپولیس. کلا کارهای بزرگ، دل‌های بزرگ می‌خواهد.
* از آن شب تا جمعه‌شب
امروز اما همه چیز متفاوت است. پرسپولیس نه‌تنها ستاره‌هایش را از دست داد، بلکه با هر پنجره نقل و‌ انتقالاتی آب رفت، لاغر شد. از مهدی ترابی تا دانیال اسماعیلی‌فر؛ جای خالی آنها هر روز بیشتر حس می‌شود و بازیکنان تازه‌وارد نتوانسته‌اند همان کیفیت را ارائه کنند. حیف آن تیم که حفظ نشد و حالا تنها دلخوشی خیلی‌ها این شده که دست کم ترابی و دانیال در تبریز تمدید نکنند و برگردند! می‌گویید نه، از تک‌تک هواداران بپرسید.
* در دنیای وحید چه می‌گذرد؟
وحید هاشمیان در کنفرانس‌ها از شجاعت و بازی خوب تیمش سخن می‌گوید اما واقعیت در زمین چیز دیگری است. تیمی که مقابل دفاع فشرده حریف تنها به پاس‌های عرضی بسنده می‌کند و در بهترین حالت 3-2 موقعیت گل در طول بازی به دست می‌آورد، چگونه می‌تواند به قهرمانی فکر کند؟ در فوتبال امروز شانس برد با  ایجاد چند موقعیت مختصر گل خلق نمی‌شود؛ تیمی موفق است که دست‌کم ۱۰ بار با قدرت در یک نیمه به دروازه حریف یورش ببرد و او را مجبور به اشتباه کند اما فاصله حملات جدی تیم هاشمیان چند دقیقه است؟  
هاشمیان مربی جوانی است که در بهترین حالت  ممکن است یک دهه بعد به سطح امروز همین  مهدی تارتار برسد.
او نشان داد از تجربه و شهامت لازم برای هدایت پرسپولیس برخوردار نیست. رزومه اروپایی و مدرک مربیگری روی کاغذ خوب است اما آنچه در زمین می‌بینیم تصویر دیگری است. در مقابل، مربیانی مانند سیدمجتبی حسینی ـ بی‌حاشیه و کم‌ادعا ـ هر سال با تیم‌های متوسط و جوانان بی‌نام‌ونشان عملکردی قابل تحسین دارند، بی‌آنکه نام‌شان در ویترین تبلیغاتی فوتبال ایران، بزرگ جلوه کند. البته این به معنای موفقیت حتمی و قطعی حسینی در پرسپولیس نیست اما همان‌طور که زمستان ۱۴۰۲، بدون ترس از اعتراض سکوها، درویش ناگهان به اوسمار اعتماد کرد، در تابستان ۱۴۰۴ هم می‌توانست یک ریسک بزرگ‌تر کند.
مدیریت شجاعانه یعنی اعتماد به چنین مربیانی، نه انتخاب نام‌های بزرگ برای فرار از انتقاد هواداران. پرسپولیس امروز نه پیشرفت فردی در بازیکنانش دارد، نه برنامه‌ای مشخص و شجاعانه در زمین برای گلزنی. 
مصدومیت‌های پی‌درپی، بازیکنان ناآماده و روش‌های محافظه‌کارانه همه دست‌به‌دست داده‌ تا تیمی که روزی شجاعت را معنا می‌کرد، حالا خسته و بی‌رمق به نظر برسد.
اما به دور از هر حاشیه یا سیاه‌نمایی حقیقتا با این وضعیت، موفقیت پرسپولیس خودش یک معجزه است. در بازی خانگی، یک ساعت قبل شروع، سکوها یکصدا علیه درویش شعار می‌دهند، در حین بازی این انتقادات فزونی یافته و سپس به وحید هاشمیان تسری پیدا می‌کند. چرا باید در چنین فضایی یک تیم موفق شود!؟ این بستر مانند زمین بایری است که خاکش سال‌ها آب نخورده؛ عاری از مواد مغذی است، حالا هی بذر بکارند و بخواهند آب را پمپاژ کنند. بعید است حتی به روش گلخانه‌ای هم بشود در این وضعیت به محصول رسید! خاک خوب، آب به اندازه، نور کافی و بذر عالی باید همه و‌‌ همه کنار هم مهیا باشند؛ تازه اگر بعدا آفت به مزرعه نزند!
چه با ماندن این کادر فنی و مدیریتی، چه با تعویض توأمان هر دو بعید است ناگهان زندگی شیرین شود. درست شبیه همان داستان فصل قبل. شاید دل خیلی‌ها خنک شود اما آن هم مقطعی و گذراست.
تیم خوب، قصه‌اش با مربی خوب شروع و تمام می‌شود. هر کس هر آدرس دیگری داد، یا جاهل است یا کاسب.

ارسال نظر
پربیننده