16/مهر/1404
|
00:22
اندیشکده استیمسون افزایش خودیاری کشورهای منطقه خاورمیانه را بررسی می‌کند

کاهش نفوذ آمریکا در خاورمیانه با پیمان دفاعی ریاض - اسلام‌آباد

پیمان دفاعی عربستان و پاکستان باعث می‌شود واشنگتن بخشی از کنترل خود بر معماری امنیتی غرب آسیا را از دست داده و نفوذ خود بر ریاض را کاهش دهد.
دکتر «اسفندیار میر»، عضو ارشد بخش آسیای جنوبی مرکز استیمسون در مقاله‌ای نوشت: پیمان دفاعی مشترک عربستان سعودی و پاکستان در واقع نقطه عطفی برای منطقه خاورمیانه و جنوب آسیاست. ریاض و اسلام‌آباد دهه‌هاست عمیقاً در زمینه امنیت با هم همکاری دارند اما این بار آنها با پیوند دادن رسمی و صریح امنیت خود به یکدیگر، یک گام فراتر رفته و اعلام کرده‌اند: «هرگونه تجاوز به هر یک از ۲ کشور، تجاوز به هر ۲ کشور تلقی خواهد شد». این پیمان برای عربستان سعودی تضمین‌های خارجی محکم‌تری را ارائه می‌دهد که این کشور به طور فعال‌تری در منطقه‌ای بی‌ثبات به دنبال آن بوده است. 
این پیمان دفاعی برای پاکستان همکاری‌ای تاریخی را احیا می‌کند و جایگاه ژئوپلیتیک آن را ارتقا می‌دهد. همچنین یک تضمین امنیتی ضمنی سابق را به یک توافق دفاع جمعی دوطرفه تبدیل می‌کند که به امنیت اسلام‌آباد می‌افزاید و در بحبوحه تنش شدید با هند اهمیت بسیاری دارد.
پیمان دفاعی عربستان و پاکستان به هیچ وجه منافع آمریکا را تهدید نمی‌کند، بلکه نوعی شانه خالی کردن از بار مسؤولیت دفاع از امنیت عربستان است که واشنگتن باید از آن استقبال کند. منتقدان استدلال می‎‌کنند این پیمان نشان‌دهنده تردیدهای عربستان سعودی درباره قابل اعتماد بودن چتر امنیتی ایالات متحده است؛ با توجه به تنش‌های منطقه‌ای ناشی از جنگ غزه و شکاف‌های گاه‌به‌گاه در تأمین امنیت توسط آمریکا، باید گفت حتی اگر این پیمان به دلیل تردیدهای عربستان نسبت به تامین امنیت توسط آمریکا شکل گرفته باشد، کمتر به معنای رد امنیت ایالات متحده آمریکاست و بیشتر یک تصمیم عمل‌گرایانه از سوی ریاض جهت به اشتراک گذاشتن ریسک و کاهش وابستگی و در مقابل، مشارکت سازنده پاکستان در امنیت منطقه‌ای است. 
باید گفت این پیمان، بار امنیتی را از دوش آمریکا برمی‌دارد. در دهه‌های گذشته ایالات متحده ضامنی پیش‌فرض در منطقه خلیج ‌فارس بوده است، سربازان خود را در این منطقه مستقر کرده، ناوهای هواپیمابر را در حال گشت‌زنی نگه داشته و هر زمان بحران‌هایی علیه قدرت‌های خلیج‌فارس رخ داده، مداخله کرده است. واشنگتن در جنگ‌ها و نبردهای نیابتی عربستان سعودی - از ارائه پشتیبانی لجستیکی برای بمباران یمن گرفته تا رهگیری موشک‌ها و پهپادهای حوثی‌ها بر فراز خطوط دریایی دریای سرخ - از این کشور حمایت کرده است. دارایی‌های آمریکایی همچنان بشدت به حفاظت از کشتیرانی خلیج‌فارس و زیرساخت‌های حیاتی عربستان سعودی متعهد هستند. این تعهدات با افزایش تهدیدات فناوری پهپاد و موشک نه‌تنها کاهش نیافته، بلکه در حال افزایش است. با سرمایه‌گذاری سنگین عربستان سعودی در فناوری‌های نوظهور مانند هوش مصنوعی که به زیرساخت‌های فیزیکی امن و مقاوم وابسته هستند، این خطرات افزایش خواهد یافت.
دولت بایدن در کنار سایر مشوق‌ها، یک توافقنامه دفاعی مشترک رسمی با عربستان سعودی را برای تشویق عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل مطرح کرد؛ گامی که تعهدات آمریکا در منطقه را عمیق‌تر می‌کند اما پهنای باند جهانی واشنگتن محدود است و حتی تعهدات امنیتی از پیش موجود در بسیاری از نقاط جهان از جمله خاورمیانه، برای حفظ حمایت امنیتی با مشکل مواجه است. با توجه به فعالیت نظامی اسرائیل در سراسر منطقه خاورمیانه، آمریکا با خطرات درگیری بیشتری روبه‌رو است. از این منظر، پیمان دفاعی عربستان - پاکستان نشان‌دهنده‌ نوعی شانه خالی کردن مؤثر است: ریاض به جای چانه‌زنی جهت تضمین عمیق‌تر امنیتی توسط آمریکا، امنیت خود را به اسلام‌آباد گره می‌زند.
این پیمان همچنین بدون تعهدات جدید توسط آمریکا، میزانی از ثبات را به ۲ منطقه‌ بی‌ثبات تزریق می‌کند. اسرائیل هیچ علاقه‌ آشکاری به حمله به عربستان سعودی نشان نمی‌دهد اما در صورت وقوع چنین حمله‌ای، حمایت پاکستان از عربستان سعودی می‌تواند مانع تشدید تنش شود. در جنوب آسیا نیز معادله تغییر می‌کند؛ هند و پاکستان همچنان مستعد رفتارهای نظامی تشدیدکننده هستند که ناشی از بحران‌های ناشی از خشونت، تروریست، اختلاف نسبی قدرت و حمایت خارجی موجود برای هر ۲ کشور است. اکنون که پاکستان با آزار هند روبه‌رو است، ریاض همکاری امنیتی خود با اسلام‌آباد را افزایش داده است که دلیلی برای دهلی‌نو خواهد بود تا قبل از اقدام نظامی علیه پاکستان محتاط‌تر عمل کند. این پیمان همچنین اسلام‌آباد را به خویشتن‌داری تشویق می‌کند، زیرا ریاض علاقه‌ای به کشیده شدن به یک رویارویی غیرضروری با هند نخواهد داشت - واقعیتی که اسلام‌آباد از آن بی‌خبر نیست - پاکستان همچنین می‌خواهد این توافق و مزایای مرتبط با آن پابرجا بماند تا اینکه به دلیل رفتار تند و تیز با هند، حمایت عربستان و همچنین وجهه ژئوپلیتیک خود را از دست بدهد. 
برخی کارشناسان در واشنگتن نگران فشارهای متقابل هستند. روابط امنیتی نزدیک‌تر عربستان و پاکستان، اسلام‌آباد را در برابر دهلی‌نو تقویت می‌کند که این امر استراتژی هند - اقیانوسیه ایالات متحده را تضعیف می‌کند اما این توافق رویکرد دولت ترامپ به آسیا را که بر ایجاد روابط دوجانبه سودمندتر برای آمریکا متمرکز است - بویژه مذاکره مجدد درباره شرایط تجارت دوجانبه آمریکا و هند در عین محدود کردن خرید نفت روسیه توسط هند- تضعیف نمی‌کند.  برخی افراد و مقامات دهلی‌ ممکن است وسوسه شوند همکاری نزدیک‌تر هند و اسرائیل را بررسی کنند که این امر هند را از تمرکز بر منطقه هند و اقیانوسیه دور می‌کند. با این حال اشتهای استراتژیک هند برای ایجاد تعادل سخت در رابطه عربستان و پاکستان، به دلیل تمایل اسرائیل برای عادی‌سازی نهایی روابط با عربستان سعودی احتمالاً کم خواهد بود. هند همچنین منافع اقتصادی عمیقی در عربستان دارد که نمی‌خواهد در مواجهه با موانع ژئوپلیتیک متعدد، آنها را از بین ببرد.
لازم به ذکر است پیمان عربستان سعودی و پاکستان به مهار نفوذ رقبای اصلی ایالات متحده آمریکا کمک می‌کند. چین و روسیه در حال گسترش نفوذ خود در ریاض بوده‌اند، در حالی که وابستگی اسلام‌آباد به پکن بویژه در حوزه امنیتی چندین برابر شده است. برخی ممکن است استدلال کنند سعودی  ممکن است در مدار نظامی چین قرار گیرد، زیرا پاکستان به‌شدت به تجهیزات نظامی چین متکی است اما این برداشت نادرست است؛ ریاض به فناوری دفاعی چین نیازی ندارد. این کشور در حال حاضر یکی از پیشرفته‌ترین زرادخانه‌های سیستم‌های عمدتاً آمریکایی و غربی را در منطقه مستقر کرده است. پاکستان از این فرصت برای تنوع‌بخشی به اقتصاد خود و کاهش وابستگی به چین و تقویت جایگاه دفاعی خود از طریق سرمایه‌گذاری‌های عربستان در پایگاه صنعتی دفاعی داخلی خود، علاوه بر جذب سرمایه از خلیج ‌فارس برای اقتصاد استفاده خواهد کرد. در مجموع این پیمان به این معنی است که عربستان و پاکستان می‌توانند امنیت یکدیگر را بدون اینکه بیشتر به سمت پکن یا مسکو حرکت کنند، تقویت کنند. 
در نهایت باید گفت مساله هسته‌ای باید با دقت بررسی شود. این پیمان می‌تواند راه را برای ایجاد چتر هسته‌ای پاکستان بر سر عربستان سعودی هموار کند. این امر ممکن است در محاسبات ریاض نقش اساسی داشته باشد. برای دهه‌ها فرض بر این بوده است که قابلیت‌های هسته‌ای پاکستان حداقل به طور غیرمستقیم در دسترس عربستان سعودی بوده است و این پیمان پوشش هسته‌ای پاکستان برای عربستان را رسمیت می‌بخشد. اکنون سوالی که مطرح می‌شود این است: چتر هسته‌ای واقعی پاکستان بر فراز عربستان سعودی چگونه گسترش خواهد یافت، سعودی‌ها از نظر مادی چه چیزی را ممکن است دنبال کنند و پاکستان ممکن است مایل به انجام چه کاری باشد؟ 
اگر این پیمان منجر به اعلام و آزمایش سیستم‌های برد بلند پاکستان یا استقرار دارایی‌های پاکستان در خاک عربستان شود، مطمئناً با توجه به نگرانی‌های دیرینه ایالات متحده آمریکا و تلاش‌های سیاسی مربوط به مهار پاکستان از داشتن موشک‌هایی که به طور کامل اسرائیل را هدف قرار ‌دهند، نتیجه‌ای منفی برای واشنگتن خواهد بود اما رهبر نظامی پاکستان، به‌رغم لفاظی‌های برخی رهبران غیرنظامی آن، به طور معقولی نسبت به این نگرانی حساس است. علاوه بر این، ریاض با تهدیدات وجودی قابل مقایسه با تهدیدات کره‌جنوبی، ژاپن و کشورهای اروپایی مواجه نیست و بنابراین الزامات بازدارندگی آن مبهم است که فضا را برای طیف وسیعی از ترتیبات و محدودیت‌ها باز می‌کند. آمریکا همچنین نفوذ خود را بر عربستان سعودی و پاکستان حفظ می‌کند تا شرایط شکل‌گیری هرگونه چتر هسته‌ای احتمالی را کاهش دهد و اشتراک‌گذاری فناوری هسته‌ای را محدود کند- پویایی‌ای که امکان حفظ منافع منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ایالات متحده را فراهم می‌کند- نتیجه نهایی واضح است: عربستان سعودی و پاکستان به جای اینکه آمریکا را بیشتر درگیر کنند، با کمک یکدیگر در امنیت خود سرمایه‌گذاری می‌کنند. در واقع با این پیمان، واشنگتن بخشی از کنترل خود بر معماری امنیتی خاورمیانه را از دست داده و نفوذ خود بر ریاض را کاهش می‌دهد اما معماری امنیتی منطقه‌ای مقاوم‌تری شکل می‌گیرد که راه را برای ایالات متحده هموار می‌کند تا درباره مجموعه‌ای از مشکلات منطقه‌ کمتر دخالت کند. در نهایت باید گفت منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا که در آن قدرت‌های منطقه‌ای درگیر خودیاری بیشتری می‌شوند و در نتیجه تعادل منطقه‌ای بهبودیافته‌ای در بحبوحه تهدیدات فزاینده ایجاد می‌شود، گامی به سوی وضعیت امنیتی پایدارتر برای آمریکاست.

ارسال نظر
پربیننده