اختلافافکنی شاه بین مراجع
شنبه ۵۱/۲/۲: صبح شرفیاب شدم. کارهای نفتی را عرض کردم. آيتالله خوانساری که مقلد [مرجع تقلید] شیعیان و در تهران است گزارش عرض کرده بود که مسجد و مدرسه جعفری جنب صحن عتیق را تعمیر کند، تصویب فرمودند. فرمودند: بهتر است پای خوانساری را در مشهد باز کنیم که آنجا دربست در دست میلانی مجتهد و مقلد شیعیان که در مشهد سکونت دارد نباشد. احسنت بر این فکر و پیشبینی دقیق شاه.
یادداشتهای اسدالله علم
انتشارات کتابسرا - جلد ۲، صفحه ۲۳۱
***
فقط آقای خمینی!
یک شب من به اتفاق 2 تن از طلاب خراسانی به محضر ایشان [آیتالله وحید خراسانی] رفتیم و من مطلب را مطرح کردم. گفتم: به نظر شما بین آیتالله میلانی و آیتالله خمینی کدامیک مقدم هستند؟ ایشان فرمود: آقای خمینی. گفتم: نسبت به آقای قمی چطور؟ فرمود: آقای خمینی. گفتم: به مرحوم آقای سیداحمد خوانساری چطور؟ فرمود: آقای خوانساری فقه خوبی دارد اما به پای خمینی نمیرسد. گفتم: خُب بین مراجعی که در قم هستند بین آیتالله شریعتمداری و آقای خمینی کدامیک ارجح است؟ ایشان گفت: آقای خمینی. گفتم: آقای گلپایگانی و خمینی؟ گفت: آقای خمینی. گفتم: آقای خمینی و آقای مرعشینجفی؟ ایشان فرمود: خمینی. مراجع ایران که تمام شد رفتیم سراغ مراجع نجف. گفتم بین آقای خمینی و آقای حکیم؟ ایشان فرمودند: آقای خمینی. آقایان دیگر هم بودند یکییکی اسم بردم. ایشان گفت: آقای خمینی. فقط باقی ماند آقای خویی. گفتم خوب حالا رسیدیم به بزنگاه، بین آقای خویی و آقای خمینی به نظر شما کدامیک مقدم است؟ گفت: رسیدی به همانجایی که برای من مشکل است نظر بدهم، ولی اینقدر بگویم که بین آقای خویی و آقای خمینی یا تقلید از آقای خمینی معیّن است یا طرف تخییر است. یعنی فرد حتماً باید از آقای خمینی تقلید کند یا اینکه از یکی از این دو تا، اینها را مساوی ببینید.
اسماعیل فردوسیپور/ خاطرات
نشر عروج - صفحه ۱۰۰
***
از سرنوشت معمر قذافی عبرت بگیرید!
س- ارتشبد کیم! چرا به تولید و آزمایش سلاح و موشکهای هستهای ادامه میدهید، با اینکه میدانید نتیجهاش تحریمهای اقتصادی فلجکننده خواهد بود؟
ج- کشور من با یک چالش اساسی روبهرو است: بقا. رژیم ما امروز بیش از هر زمان دیگری با تهدید روبهرو است. امروز، اتحاد جماهیر شوروی به تاریخ پیوسته و چین با نظام غرب درآمیخته و ایالات متحده علناً گفته است که به دنبال تغییر رژیم در کشور من است و با همه اینها، ما بقا یافتهایم. چطور؟ چون با سلاح هستهای برای خودمان سپری دفاعی ساختهایم. این تنها ضامن بقای ما است. صدام حسین را ببینید، ببینید چه بلایی سر معمر قذافی آمد، بعد از اینکه پذیرفت برنامه تولید سلاح هستهای خود را کنار بگذارد!؟
فرید زکریا
شاید زیرک، شاید استراتژیک
اندیشه پویا - شماره ۴۶، صفحه ۳۳
***
از دفتر خاطرات یک الاغ
نمیتوانم جلوی خندهام را بگیرم وقتی میشنوم که یک آدم به آدمِ دیگری بابت نفهمیاش میگوید: «الاغ!» به نظرم در بین حیوانات از ما فهمیدهتر وجود ندارد. این جمله را از وقتی که پدربزرگم به پدرم گفت به خاطر دارم. پدربزرگم میگفت: «ما همیشه سر ساعت غذا میخوریم، سر ساعت میخوابیم و درست موقع جُفتگیری عاشق میشویم!» اما آدمها که هیچکدام از این امور را رعایت نمیکنند؛ موقع پرخاش به یکدیگر، اسم ما را برای طرفِ خود انتخاب میکنند!
پدرم در آخرین دیدار به من گفت: «خر بودن نعمتی است که از آدمها دریغ شده و به خاطر همین آنها خیلی عصبانی هستند و موقع دشنام، خود را به نفهمی میزنند و حرفهای بیهوده میگویند». امروز در طویله کناری، ماده خر جوانی را دیدم که حسابی چشمم را گرفت. ولی من خوب میدانم یک الاغ تا موقع جفتگیری عاشق نمیشود!
قبرس - طویله شماره ۱۳- دسامبر۲۰۰۲
علیرضا غفاری
دفتر خاطرات حیوانات
انتشارات سوره مهر- صفحه 21
***
ترفندی برای ندیدن پوچی زندگی!
«اگر جهان فاقد معناست، پس چرا تعداد كسانى كه اين فقدان را درمىيابند اينهمه قليل است؟»
پاسخ تلويحى كامو اين است كه آدمها ماهرانه و مصرّانه خودشان را در باب ماهيت واقعى جهان فريب مىدهند. آدمها صحنه زندگىشان را با معناهاى جعلى دكور مىكنند و اين هنر را در خود مىپرورانند كه زياد عميق نشوند. چنان سرگرم ايفاى نقشهاى روزانهشان در همسرى، پدرى، مادرى، دوستى، شغلى و... مىشوند كه ديگر نمىتوانند پوچى را ببينند. برخاستن از خواب، تراموا، 4 ساعت در اداره، غذا، تراموا، 4 ساعت كار، خواب، و دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه، همه با همان آهنگ. اما پيش مىآيد كه دكور فرو بريزد. يك روز «چرا» سر بلند مىكند و همه چيز در خستگى و ملال آغاز مىشود.
ریچارد کمبر/ فلسفه کامو
خشایار دیهیمی
انتشارات طرح نو - صفحه ١٢٩
گردآورنده، تقی دژاکام