آن یکهتاز در میدان، آن از چشم همه پنهان، آن برهم زننده خواب اهریمن، آن به خاک و خون کشنده دشمن، آن ترساننده اسرائیل بیمقدار، آن تکتیرانداز بیتکرار، مولانا یحیی سنوار که تا واپسین لحظات عمر خویش پیوسته در حال سرویسکاری
رژیم بود.
وی در اردوگاه آوارگان خانیونس چشم به جهان گشود. آوردهاند که نتانیاهو گفت اگر میدانستم در چنین سالی چنین کسی به این دنیا میآید در آن صورت هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم مثل هم اکنون که جز کودککشی کاری نمیتوانم بکنم.
گویند که قریب به 22 سال در زندانهای رژیم به سر میبرد. امیدوار بود و پیوسته در فکر. آن هنگام که در زندان رژیم روزگار میگذراند، به زندانبانش بگفت: بگذار تا زمانش برسد چنان جدوآباد صهیونیستتان را از گورستان بیرون کشیده و جلوی چشمانتان بیاورم که سوراخ موش را گزاف در پاچه یکدیگر کنید.
بیگانگان مریدان وی را گفتند او شما را در کارزار جنگ رها کرده و خود در هتل چهار یا پنج ستاره (ظن آن میرود که در اثر اصابت موشک یکی از ستارهها افتاده باشد) انواع اطعمه و اشربه تناول میکند. اما در زمان شهادت وی نه تنها مریدان بلکه کل دنیا او را در میدان کارزار چون شیر بدیدند. و اگر شرایط میبود میتوانستند مبلی که در لحظات آخر رویش بود را در مزایدهای میلیارد دلاری بفروشند.
سرویسکار رژیم
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها