بوسیدن دست حضرت زهرا(س) امری عاطفی نبود
آن وقت در چنین دنیایی، پیامبر اکرم دختری تربیت میکند که این دختر شایستگی آن را پیدا میکند که پیامبر خدا بیاید دست او را ببوسد! بوسه بر دست فاطمه زهرا از طرف پیامبر را، هرگز نباید حمل بر یک معنای عاطفی کرد. این خیلی غلط و خیلی حقیر است اگر ما خیال کنیم چون دخترش بود و دوستش میداشت، دستش را میبوسید. مگر شخصیتی به آن ارجمندی آن هم با آن عدل و حکمتی که در پیامبر است و اتکایش به وحی و الهام الهی است، خم میشود و دست دخترش را میبوسد؟ نه، این یک چیز دیگر و یک معنای دیگری است؛ این حاکی است که این دختر جوان، این زنی که وقتی از دنیا رفته، بین 18 تا 25 سال سن داشته - 18 سال هم گفتهاند، 25 سال هم گفتهاند - اصلاً اوج ملکوت انسانی قرار داشته و یک شخص فوقالعاده بوده است. این، نگرش اسلام به زن است.
سیدعلی حسینیخامنهای
انسان 250ساله
مؤسسه جهادی مرکز صهبا
صفحه ۱۰۵
***
اعتراض حضرت زهرا(س) به سکوت انصار
«ثُمّ رَمَت بِطَرفِها نَحوَ الأنصارِ فَقالَت: یا معشرَ الفِتیَه وَ أعضادَ المِلّه»؛ سپس حضرت [زهرا(س)] نگاهشان را به طرف انصار انداختند و فرمودند: ای جماعت جوانمردان (یا ای باقیمانده و بازمانده گذشتگان) و ای بازوان دین و شریعت. تعبیر «بازوان شریعت» یعنی این انصار بودند که اسلام را یاری دادند. این عبارت نشان میدهد که در مسجد، انصار در یک قسمت جدا از مهاجرین و دیگران نشسته بودند. چون سردمداران سقیفه و غاصبان خلافت از مهاجرین بودند نه از انصار، لذا حضرت حساب انصار را از مهاجرین جدا میکند. البته انصار هم مقصر بودند اما آن جرم بزرگ متوجه مهاجران است.
«وَ حَصَنه الاسلام» و شمایی که از اسلام محافظت میکردید. اگر «حِصنِه» باشد یعنی شما حافظ اسلام بودید و اگر «حَضَنَه» باشد یعنی یاریدهنده اسلام بودید. اشاره حضرت به زمانی است که پیغمبر اکرم(ص) به مدینه مهاجرت کرد و انصار از وی حمایت کردند و اسلام گسترش یافت.
«ما هذِهِ الغَمیزَهُ فی حَقّی؟» پس چه شده که در شما نسبت به حق خودم سستی میبینم؟
«وَ السّنَهُ عَن ظُلامَتی؟» و آیا خوابتان برده در این ظلمی که به من شده؟ آیا چرتتان گرفته است؟ خوابیدهاید؟
«اَما کانَ رَسولُاللهِ أبی یَقولُ: ألمَرءُ یُحفَظُ فی وُلدِهِ؟» آیا پدرم پیغمبر اکرصم(ص) نفرمودند: احترام هر شخص را با احترام به فرزندانش حفظ میکنند؟ آیا نفرمودند احترام به فرزند احترام به پدر است؟
«سَرعانَ مات أحدَثتُم وَ عَجلانِ ذا اِهالَه»، اما چه زود حادثه آفریدید و چه زود چربیها از بینیهای شما خارج شد.
دقت کنید؛ اینجا کنایه است. حضرت به انصار میفرماید شما دست روی دست گذاشتید، تماشاگر شدید و به تعبیری عملاً آنچه واقع شد را پذیرفتید. از طرفی شما که سوابقتان خوب بود و در گسترش اسلام نقش داشتید. پس از 2 حال خارج نیست: یا از آن مسیری که در آن حرکت میکردید به کلی منحرف شدهاید و 180درجه تغییر مسیر دادهاید و دیگر حمایت و حفاظت از حق نمیکنید، یا اینکه نیرویتان را از دست دادهاید؛ یعنی میخواهید از حق حمایت کنید اما نمیتوانید. یعنی مشی شما هنوز عوض نشده اما قدرت و توانایی دفاع از حق را از دست دادهاید. چقدر حضرت زیبا بیان کردند؛ در عرب ضربالمثلی است که میگویند کسی بزی لاغراندام داشته که دائماً آب از دماغش بیرون میآمده و میگفتند این چربیهایش است که از دماغش بیرون میآید و بعد هم آرامآرام میمیرد. یعنی جانش از دماغش بیرون میآید. حضرت به انصار میگوید آیا شما هم مثل کسی شدهاید که جانش را دارد آرامآرام از دست میدهد؟
«وَ لکم طاقَه بِما اُحاوِلُ وَ قُوَه ما أطلُبُ وَ أُزاوِلُ» و حال آنکه شما به آنچه من از شما میخواهم توانایی دارید و توانایی شما از بین نرفته است.
همانطور که ملاحظه میکنید، حضرت در اینجا در واقع انصار را به قیام علیه ظلم دعوت میکند، آن هم بهصراحت، زیرا میگوید شما حرکت کنید، نیرو دارید، دست روی دست نگذارید و علیه ظلم اقدام کنید. اگر حضرت علی(ع) میخواست تنها حرکت کند، یک داماد بود و بعدش هم آن آثار سوء، اما حضرت زهرا(س) برای اینکه برخی نگویند اگر حق بود چرا دختر پیغمبر ساکت نشسته است، اینچنین وارد صحنه شده و ضمن تبیین حق، انصار را به قیام علیه ظلم و حمایت از حق دعوت میکند و این حرکت حضرت تا قیامت در تاریخ بشریت ثبت میشود... ضمناً این خود اتمام حجت است که اگر بگویند چرا از انصار حمایت نخواستید، پاسخ این است که حضرت از انصار طلب قیام کرد اما آنها اقدامی نکردند.
مجتبی تهرانی
بحثی کوتاه پیرامون خطبه فدک
مؤسسه پژوهشی - فرهنگی مصابیحالهدی
صفحات 119 تا 122
گردآورنده، تقی دژاکام