راحله کاویار: شهید «هیثم علی طباطبایی» به عنوان نفر دوم حزبالله و فرمانده نظامی این جنبش، نقشی کلیدی در ساختار مقاومت لبنان ایفا میکرد. ترور وی - نخستین حمله رژیم صهیونیستی به بیروت پس از آتشبس- بار دیگر نشان داد دشمنان مقاومت قصد دارند با اقدامات تروریستی، فرماندهان برجسته محور مقاومت را از صحنه خارج کرده و خلل در ساختار سازمانی آن ایجاد کنند. با این حال، تجربه حزبالله و سایر گروههای محور مقاومت نشان داده ترور فرماندهان، اگرچه خسارتبار است اما توان عملیاتی و فرماندهی این تشکیلات را مختل نمیکند. «وطن امروز» در گفتوگو با دکتر «احمد دستمالچیان» سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در بیروت، به این اقدام رژیم و تبعات احتمالی آن پرداخت.
***
* شهید هیثم علی طباطبایی به عنوان نفر دوم حزبالله و فرمانده نظامی این جنبش شناخته میشد. ارزیابی شما از نقش او در ساختار مقاومت لبنان چیست و این ترور بر فرماندهی حزبالله اثر میگذارد؟
یکی از کارهای بسیار ماندگار سیدالشهدای مقاومت، آیتالله شهید سیدحسن نصرالله، ساختارسازی منسجم و مستحکمی بود که در حوزه جهادی پایهگذاری کرد. او با دوراندیشی، به کادرسازی در حزبالله اهتمام ویژه داشت و یکی از اولویتهای اصلیاش تقویت بدنه انسانی و تخصصی حزبالله بود. با همان تیزهوشی و روحیه تشکیلاتی، برای ردهها و تخصصهای مختلف پیشبینی تربیت نیروهای جایگزین را انجام داده بود. به همین دلیل، وقتی کادرهای رده اول نظامی حزبالله توسط رژیم صهیونیستی ترور شده و به شهادت رسیدند، بلافاصله نیروهای جایگزین وارد عمل شدند. این برای یک تشکیلات، اقدامی خارقالعاده و بسیار مهم است؛ اینکه حتی اگر کادرهای اصلی در یک مقطع همه با هم از صحنه فرماندهی حذف شوند، جایگزینها بیدرنگ در مأموریتها حاضر شوند. همانطور که در جمهوری اسلامی ایران هم تجربه شد و ترور فرماندهان درجه یک سپاه در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه نتوانست خللی ایجاد کند. حزبالله نیز امروز دقیقاً همینگونه است. شهید سیدحسن نصرالله تربیت کادر را پیشبینی کرده بود و به همین دلیل در امر فرماندهی خللی ایجاد نمیشود. دلیل روشنش هم این است که به محض شهادت خود سیدحسن نصرالله به عنوان رأس هرم تشکیلات حزبالله و ترور همزمان فرماندهان درجه یک، بیش از ۳ ماه بخش رزمی حزبالله در برابر ۷ لشکر رژیم صهیونیستی در شمال لبنان مقاومت کرد. بنابراین این موضوع فقط یک ادعا نیست، بلکه در عمل اثبات شده است. البته شهادت فرماندهان، خسارت بزرگی است اما نیروهای متعددی تربیت شدهاند و هر فرماندهی که به شهادت برسد، فردی تازهنفس جای او را میگیرد و مبارزه را قویتر و با انگیزهتر از گذشته ادامه میدهد. اصولاً در امر جهاد، ترور قرار نیست مانع باشد؛ شهادتها باعث افزایش انگیزه و تقویت روحیه رزمندگان میشود. این یکی از ویژگیهای بارز تشکیلات جهادی و اعتقادی حزبالله است و سایر گروههای محور مقاومت نیز چنینند. دشمن تصور میکند با ترور میتواند حرکت بزرگ، توفنده و رو به جلوی مقاومت را متوقف کند اما نتیجه کاملاً عکس است؛ این درخت تنومندتر و شادابتر و عزم مبارزه راسختر میشود. این واقعیت در سالهای اخیر بارها خود را نشان داده است.
* این ترور، نخستین حمله رژیم صهیونیستی به بیروت پس از آتشبس است. به نظر شما این اقدام تا چه اندازه نقض حاکمیت لبنان و توافقات بینالمللی محسوب میشود و چه واکنشی از سوی مردم لبنان انتظار میرود؟
این اقدام صهیونیستها قطعا و بیتردید یک حماقت بود که مرتکب شدند و نشان داد دولت و ارتش لبنان باید بیش از گذشته به مسؤولیت خود در دفاع از حاکمیت ملی، مردم و امنیت کشورشان اهتمام داشته باشند. اگر رژیم صهیونیستی بخواهد این حملات را ادامه دهد، بیتردید مردم از دولت خود سوال خواهند کرد: چگونه ممکن است در قلب پایتخت لبنان حملهای انجام شود و دولت نتواند وظیفهاش را در تأمین امنیت و جلوگیری از تعرض به حاکمیت ملی انجام دهد. این اتفاق، به نظر من انگیزهای ایجاد میکند که مردم بیش از گذشته به این باور برسند که سلاح مقاومت، سلاحی بازدارنده و استراتژیک است و باید حفظ شود. در واقع، رژیم صهیونیستی با این اقدام، منطق اشتباه و بسیار عجیب دولت «نواف سلام» درباره خلع سلاح حزبالله را تضعیف و بیش از پیش این منطق را بیرنگ کرد. بنابراین به نظر میرسد این حادثه به تقویت این برداشت کمک میکند که سلاح مقاومت باید بیش از گذشته حفظ و تقویت شود.
* دولت لبنان در برابر این اتفاق چه واکنشی باید نشان دهد؟
دولت لبنان باید واکنشی قاطع نشان دهد و اگر نتواند، اعتبار خود را از دست میدهد. لازم است در برابر این تجاوزات، هم در سازمان ملل، هم در سطح منطقهای و هم از طریق رایزنیهای سیاسی، اقدام کند و جلوی این شرارتها را بگیرد. اگر در این زمینه ناتوان باشد، در واقع جایگاه و اعتبار خودش را از دست خواهد داد.
* رژیم صهیونیستی پس از آتشبس، حملات هوایی و پهپادی به جنوب لبنان را افزایش داده است. از نگاه شما برنامه بلندمدت این رژیم درباره لبنان چیست؟ آیا این ترور بخشی از تلاش برای بازسازی توان نظامی خودش محسوب میشود؟
رژیم همیشه تجاوزگر بوده است؛ یعنی اگر به این ۷۸ سال عمر نحسش نگاه کنیم، در هیچ مقطعی خوی تجاوزکارانه و توسعهطلبانه خود را کنار نگذاشته. بر اساس همان اعتقادات باطل صهیونیستی که در پروتکلهایشان آمده، رؤیای متوهمانه «اسرائیل بزرگ» را دارند؛ همان طرح معروف از نیل تا فرات. رژیم هر زمان فرصت پیدا کرده، این تجاوز را عملی کرده است. اکنون هم با خیال خام خود تصور میکند با سقوط سوریه، فرصتی برای ادامه تجاوز و توسعهطلبی دارد. اسرائیل جنوب سوریه را اشغال کرده و میخواهد اگر بتواند به لبنان و دیگر مناطق دستاندازی کند. این هدفی است که هیچگاه از ذهن صهیونیستها خارج نشده است. نتیجه چنین رفتاری این است که ضرورت مقاومت برای مردم آشکارتر میشود. این همان منطقی است که در برابر جریانهای سازشطلب مطرح میشود و مردم بیش از گذشته درمییابند مقاومت یک ضرورت اجتنابناپذیر برای مقابله با زورگوییهای رژیم صهیونیستی است. بدون تردید، رژیم از اصل غافلگیری هم استفاده میکند؛ همانگونه که اکنون در قالب پروژههای ترور انجام میدهد. از سوی دیگر، برای عبور از بحرانهای داخلی خود، همواره به سمت بحرانآفرینی خارجی رفته است. همچنین توسعهطلب و تجاوزگر است و هرجا دستش برسد جنایت انجام میدهد و هیچ ابایی از خطوط قرمز ندارد، زیرا اساساً برای او خطوط قرمز معنایی ندارد. وقتی در این چارچوب نگاه کنیم، رژیم صهیونیستی یک غده سرطانی است که اگر جلوی آن گرفته نشود، خود را در سراسر منطقه گسترش خواهد داد. رژیم با کمک آمریکا در قالب توافقات موسوم به «آبراهام» تلاش دارد استیلای سیاسی، امنیتی و نظامی خود را توسعه دهد و بر کل منطقه مسلط شود. متأسفانه برخی کشورهای سازشکار عرب نیز ناآگاهانه به این طرح کمک میکنند و نمیدانند در آینده خودشان هم در تیررس این خطر قرار میگیرند و حتی موجودیت سیاسیشان در معرض تهدید خواهد بود.
* ارزیابی شما از نقش آمریکا در تشویق رژیم صهیونیستی به نقض آتشبس و ادامه تجاوزات به لبنان و غزه چیست؟ آیا این اقدامات بخشی از استراتژی گسترده غرب برای تضعیف محور مقاومت است؟
بله! بدون تردید! رژیم صهیونیستی بدون چراغ سبز از سوی آمریکا نمیتواند کمترین تحرکی داشته باشد، چون موجودیت ننگینش به حمایتهای واشنگتن وابسته است. آمریکا تلاش دارد با کمک رژیم صهیونیستی در قالب طرح ادغام منطقهای - که هدفش ایجاد استیلای امنیتی و نظامی اسرائیل بر منطقه است- پیش برود. تصور آنها این است اگر منطقه را به اسرائیل بسپارند، خودشان میتوانند به طور کامل بر مقابله با چین متمرکز شوند اما این چیزی جز یک توهم نیست. دیوار بلند مخالفت مردمی و مقاومت گسترده در میان ملتهای منطقه اجازه نمیدهد آمریکا و رژیم صهیونیستی مانند گذشته هر اقدامی را آزادانه انجام دهند. امروز در همه کشورهای عرب - بدون استثنا - مردم نسبت به رژیم صهیونیستی و آمریکا نفرت آشکار و عمیق دارند. درست است برخی دولتها صدای مردم را خفه میکنند اما واقعیت و پتانسیل بالقوه این مخالفت وجود دارد و روزی آشکار خواهد شد.
بیتردید، منطقه در شرایط فعلی نمیتواند تحت اختیار آمریکا و رژیم قرار گیرد. بسیاری از حکومتها همانند دوره بهار عربی ممکن است دوباره دچار بحران شوند و در معرض تهدیدات بالقوه و بالفعل قرار گیرند. چه بسا برخی حکومتهای وابسته و مزدور که اکنون بر سر کارند، بر اثر خشم مردم از میان بروند.
* این ترور چگونه بر امنیت منطقه اثر میگذارد؟ ایران به عنوان حامی اصلی مقاومت چه اقدامی میتواند برای حمایت از حزبالله و لبنان انجام دهد؟ آیا این رویداد ممکن است به تشدید درگیریها در لبنان و دیگر جبههها در عراق و سوریه منجر شود؟
رژیم صهیونیستی در یک برنامه مدون و حسابشده تلاش دارد با این ترورها مقاومت را به واکنشهای احساسی و بیمحابا تحریک کند و آن را در تلهای گرفتار کند که طراحی کرده است. به نظر من محور مقاومت بسیار زیرکانه و هوشمند عمل میکند. ممکن است در آینده، صبر استراتژیک مقاومت به یک اقدام تهاجمی بالفعل تبدیل شود اما هرگز در دام طرحهای آتشافروزانه رژیم نخواهد افتاد. مقاومت به شکلهای مختلف میتواند پاسخ این شرارتها را بدهد اما همواره در زمین خودش بازی میکند، نه نقشه دشمن.
* پاسخ مقاومت به این ترور چیست؟ آیا رژیم صهیونیستی با این اقدام، خود را به سمت یک جنگ گستردهتر سوق نمیدهد؟
رژیم صهیونیستی بویژه شخص نتانیاهو، ۲ سال پیش در سازمان ملل یک نکته اساسی و صریح مطرح کردند و تاکنون چند بار هم تکرار کردهاند: آنها در حال «جنگ بقا» هستند. جنگ بقا یعنی در شرایطی قرار گرفتهاند که مرگ و زندگیشان در گرو این جنگ نهایی است؛ جنگی که یا در آن شکست میخورند یا پیروز میشوند. طرف مقابل، یعنی محور مقاومت نیز در شرایط مشابهی قرار دارد اما رژیم صهیونیستی به دلیل نداشتن عمق استراتژیک، توان مقابله با خشم گسترده مردم منطقه غرب آسیا و محدودیت در تحقق اهداف توسعهطلبانهاش، مجبور است وارد این بحران شود تا به زعم خود نابودیاش را به تأخیر بیندازد اما همین اقدام، در واقع باعث تسریع فروپاشی آن میشود؛ چگونه؟ رژیم در غزه جنایات وحشیانه و بیسابقهای انجام داد اما به پیامدهای احتمالی آن، یعنی خیزش افکار عمومی و خشم جهانی، توجه نکرد. هرچه رژیم صهیونیستی در خونریزی و جنایت گستردهتر عمل کند، بیشتر در باتلاق گرفتار میشود؛ درست مانند تکفیریها که با جنایات سنگین و موحش قصد داشتند منطقه را تحت کنترل خود درآورند اما در نهایت در دام اقدامات خودشان افتادند. رژیم صهیونیستی اکنون در همان شرایط تکفیریها قرار دارد و چارهای جز بحرانآفرینی ندارد، بویژه شخص نتانیاهو اما ادامه این بحران، توفان خشم علیه این رژیم را در غرب و منطقه تشدید خواهد کرد و تبعات آن نیز سنگینتر خواهد بود.