14/آذر/1404
|
23:52
زور استقلال و پرسپولیس به یکدیگر نرسید

زیر صفر

تساوی ملال‌آور و بدون گل سرخابی‌ها در داربی سرد اراک

مهدی مرسلی: جمعه‌ای که همه چشم‌ها به اراک دوخته شده بود، آنچه انتظار می‌رفت یک جنگ واقعی باشد، در نهایت بیشتر شبیه قدم‌ زدن ۲ تیم روی زمین اضطراب بود؛ گام‌هایی لرزان، پاس‌هایی محتاط و ۲ تیم که فقط آمده بودند «نبازند» نه اینکه «ببرند». 
داربی شماره ۱۰۶ جای آنکه با پیروزی‌طلبی، زخمی روی یکی از ۲ تیم بزرگ پایتخت بگذارد، مثل قطره آبی روی سنگ داغ تب فوتبال تبخیر شد. یک مساوی خشک، بی‌هیجان، سردتر از هوای آذر. درست همان جایی که هوادار برای لحظه‌ای فریاد می‌خواهد و زمین چمن برای یک انفجار عاشقانه آماده است اما بازیکنان به‌ جای شلیک، آتش را در سینه نگه می‌دارند.
فوتبال گاهی نه برنده می‌خواهد، نه تاکتیک درخشان؛ فقط یک جرقه کوچک لازم دارد اما در این بازی از همان سوت آغاز مشخص بود همه‌ چیز روی پاشنه ترس می‌چرخد. ۲ نیمه گذشت و تنها چیزی که در ذهن‌ها ماند، صدای برخورد توپ با زمین خشک و رنگ‌پریده ورزشگاه اراک بود؛ زمینی که بیشتر شبیه مزرعه‌ای پاییزی بود تا چمن فوتبال حرفه‌ای. چمنی زرد، پر از وصله و شاهدی خاموش بر نمایش مردد و هراس‌آلود ۲ سوی میدان.
پرسپولیس شروع‌کننده بازی بود؛ توپ را در مالکیت داشت اما نه فکری برای خلاقیت داشت و نه شهامتی برای شکستن قفل آبی‌پوشان. استقلال نیز چشم‌انتظار لغزش حریف، با امید به ضدحملات تیز. آسانی چند بار خودش را به محوطه رساند، ضربه زد، تهدید کرد ولی نیازمند مثل دیواری سرد در مقابلش ایستاد. چند دقیقه جذاب، جرقه‌هایی پراکنده اما هیچ‌ چیز آنقدر خطرناک نبود که تماشاگر بلند شود و بگوید: «این همان داربی است».
۱۰ دقیقه اول بد نگذشت اما انگار بازیکنان بلافاصله یادشان رفت داربی یعنی چه! توپ بین خطوط می‌چرخید، بدون قصد حمله و گلزنی، بدون خلاقیت. شبیه جلسات اداری که همه فقط منتظر پایانش هستند. ۲ تیم گویی فقط برای تیک خوردن یک مسابقه آمده‌ بودند. مربیان کنار خط سکوت می‌کردند؛ انگار دل‌شان با هر حمله حریف می‌لرزید. وقتی فوتبال از شجاعت خالی شود، فقط سایه‌ای از خودش باقی می‌ماند و اینجا دقیقاً همان سایه روی چمن اراک افتاده بود.
نیمه اول بی‌هیچ قاب ماندگاری تمام شد؛ نه دریبل هیجان‌انگیز، نه پاس عمقی برنده، نه لحظه‌ای که تماشاگر مجبور شود نفس را در سینه حبس کند. تنها شوت‌ آسانی بود که برای یک لحظه تپش‌ها را بالا برد اما توپ آرام از کنار تیر رد شد و بازی دوباره به خواب رفت.
با شروع نیمه دوم استقلال شجاع‌تر بود. چند حمله، ۲ فرصت طلایی و فریادهایی که نزدیک بود دهان‌های خسته را باز کند. نیازمند در آغاز این نیمه (دقیقه ۵۰) ناجی سرخ‌ها شد و تک به تک سحرخیزان را گرفت. اینجا به نظر رسید قرار است مسابقه بالاخره شعله بکشد اما تنها چند دقیقه بعد همه‌ چیز دوباره ساکت شد. انگار ۲ تیم با یک سیم نامرئی به عقب کشیده می‌شدند. «بی‌گلی» مثل یک سایه سنگین روی سر مسابقه نشسته بود.
در این میان ستاره‌هایی که قرار بود بازی را امضا کنند، محو و کم‌نور بودند. آسانی وینگر چشم‌نواز همیشگی نبود، منیر مثل مسافر گمشده در زمین راه می‌رفت و ارونوف و علیپور فقط نام‌هایی روی برگه ترکیب بودند. مربیان هم ردای ریسک نپوشیدند و دست به تغییر چندانی نزدند؛ از ۱۰ تعویض ممکن برای ۲ تیم، ۳ تغییر دیده شد؛ اوسمار فقط ۲ تعویض و ساپی تنها یک تعویض کردند! بی‌آنکه نیش تیم‌شان تیزتر شود. انگار هر ۲ مربی بیشتر به رسیدن هر چه زودتر دقیقه ۹۰ می‌اندیشیدند تا دروازه حریف.
پرسپولیس بالاخره در اواخر بازی بیدار شد. یک اوج دیررس، یک همکاری خوب و توپ آخر که بیفوما با تمام توان کوبید اما ضربه‌اش از فراز دروازه گذشت و آهی از سکوهای دوستدار رنگ سرخ بلند شد. درست همان لحظه‌ای که مسابقه می‌توانست سرنوشت پیدا کند، سرنوشت پشت کرد. فوتبال بی‌رحم نیست ولی دروازه منتظر نمی‌ماند؛ باید در همان ثانیه‌ کوتاه شکارش کرد. پرسپولیس شکار نکرد، استقلال هم زهر نداشت. نتیجه قابل‌ پیش‌بینی‌ترین پایان ممکن: مساوی؛ آن هم بدون گل. بازی‌ای که نه برای پیروزی آماده شده بود و نه برای شکست. تنها برای یک امتیاز اغلب همیشگی بی‌مزه!
در پایان، جدول خندان به سمت سپاهان چرخید. آبی‌ها در رده دومند و پرسپولیس پشت سرشان، با فاصله‌ای که فقط با شجاعت می‌شد بلعید اما دیروز در داربی نه اثری از دلاوری بود، نه عطش. تعداد پاس‌های عرضی از تعداد موقعیت‌ها بیشتر بود. تاکتیک‌ها روی کاغذ زیبا بودند اما روی چمن سرد ماندند. داربی ۱۰۶ شاید دقیق‌ترین تعریفش همین باشد: مسابقه‌ای که اگر «جسارت» داشت، همه چیز داشت.
وقتی سوت پایان ‌زده شد، بازیکنان ۲ تیم نفسی به راحتی کشیدند: خدا را شکر نباختیم! اما هواداران فقط به این پرسش فکر می‌کردند: آیا ممکن است داربی بعد پایان این احتیاط بیهوده باشد؟ فوتبال سرمای فصل را با یک آتش واقعی می‌خواهد. داربی‌ها برای این نیست که بگوییم «نباختیم»، برای این است که فریاد بزنیم «بردیم» اما این‌ بار هم ۲ تیم خیلی راضی و خشنود، فقط یک امتیاز به جیب زدند و یک عالم سوال بی‌پاسخ باقی گذاشتند:
- چه کسی قرار است بالاخره در این بازی شمشیر از غلاف بکشد؟
- کِی دوباره شهرآورد سرخ و آبی از شادی می‌لرزد؟
- و مهم‌تر از همه، چه زمانی ترس از دل این مثلا ۲ غول فوتبال بیرون خواهد رفت؟
تا آن روز، این مساوی مطابق اغلب مواقع، نه طعم شیرین برد داشت، نه زهر تلخ باخت؛ فقط مزه خنثای شکست نخوردن را داد!

ارسال نظر
پربیننده