|
نگاهی به آثار مکتوب پیرامون شخصیت حاج احمد متوسلیان
کوه در غبار
گروه فرهنگ و هنر: نام احمد متوسلیان، سالهاست در هالهای از ابهام و شایعات، همواره با خود گزارههای ضدونقیضی به همراه دارد. در حالی سال گذشته مسؤولان تراز اول کشور، پیرامون زنده بودن ایشان پس از این 30 سال سخن گفتند که تا سال 75 به دلایل نامعلوم هیچگونه سخنی از ایشان مطرح نمیشد. حتی به نظر میرسد پیگیری چندانی از جانب مسؤولان امر برای آزادی ایشان صورت نگرفته بود. اما پس از سال 76 بتدریج نام این فرمانده بزرگ جنگ بر سر زبانها افتاد و تحقیقات نسبتا درخوری پیرامون شخصیت ایشان صورت پذیرفت و از همان ابتدا کتابهایی نظیر «گمشده در افق» و «مرد» نگاشته شد. همچنین کتاب «کمین چهارم جولای» به عنوان نخستین اثر مکتوب در ادامه پیگیری سرنوشت 4 دیپلمات ربودهشده ایرانی بود که به قلم حمید داوودآبادی در قالب روزشماری از همه اخبار و وقایع اتفاق افتاده از 14 تیر 1361 (چهارم جولای 1982- روز ربوده شدن 4 دیپلمات) تا تابستان 84 بیان شده بود. «هالهای در غبار»،«فرمانده جدید»، «میخواهم با تو باشم»، «متوسلیان» و «جلد 9 یادگاران: کتاب متوسلیان» از جمله آثار مکتوبی است که به حاج احمد متوسلیان پرداخته است. این درحالی است که عرصه سینما جز اثر «ایستاده در غبار»، به صورت جدی هیچگاه حاج احمد متوسلیان و زندگی سراسر هیجان، عشق و معنویت او را به تصویر نکشیده است. به نظر میرسد بهرغم کمکاری مسؤولان، تولید آثار رسانهای پیرامون این فرمانده بزرگ جنگ، علاوهبر روایت شخصیت ایشان، راهی برای افزایش فشار افکار عمومی بر مسؤولان، جهت پیگیری سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان باشد. در ادامه نگاهی خواهیم داشت به کتابهای «همپای صاعقه»، «وقتی کوه گم شد» و «مرد». ارسال به دوستان
تماشای روزهای جهاد و مقاومت
سیفالله نجاریان: مرور خاطرات روزهای حماسه و دفاع فرزندان ایرانزمین همواره برای هر ایرانی مایه غرور است و بازخوانی اتفاقات آن روزها که سرشار از سلحشوری است غرور ملی و میهنی هر ایرانی را برانگیخته میکند. از این رو خواندن خاطرات و کتابهایی که در این عرصه منتشر شده و به آن روزها میپردازد برای آنهایی که میخواهند روزگار گذشته و حماسهآفرینیهای مردم ایران را مرور کنند، کم نیستند. یکی از کتابهایی که در این حوزه منتشر شده «همپای صاعقه» اثر مشترک حسین بهزاد و گلعلی بابایی است که نشر سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب که کارنامه عملیاتی تیپ 27 ارسال به دوستان
ریزنقشی از کوه، بر تارک سینما
امیرمهدی نوابی: «وقتی کوه گم شد»، روایت داستانی بهزاد بهزادپور از احمد متوسلیان است که بنا بود در یک سریال 25 قسمتی تولید شود. بهزادپور که در سالهای اخیر بشدت کم کار شده اما با همان محدود آثار خود ثابت کرده است قلمش یارای روایتی بجا و غیر شعاری از افلاکیان را دارد. این نویسنده و کارگردان صاحبسبک سینما، با «خداحافظ رفیق» طرحی نو در سینمای ایران در انداخت. در حالی که همه سینماگران به این بهانه که پای کاراکتر سینمایی باید در زمین باشد، از بیان اعجازهای دفاعمقدس امتناع میورزند، روایت صادقانه و حرفهای بهزادپور توانست این اثر را در خاطرهها ماندگار کند و ساختار سینمای ارزشی و ماورای ماده را تغییر دهد. بهزادپور داستان را اینگونه آغاز میکند که جوانی تمام کتابهای کتابخانه پدرش را که خبرنگار بوده و 2 ماه است فوت کرده به جهت خرید کامپیوتر به مرد کتابفروشی میفروشد. وقتی کتابها به مغازه کتابفروشی منتقل میشود، در بین کارتنهای کتاب، مجموعه زیادی از کاغذهای دستنوشته نمایان میشود. مرد کتابفروش با دیدن کاغذها آنها را روی میز میگذارد و مشغول چیدن کتابها میشود. پسر مرد کتابفروش که عاشق دختری است به نام حمیده و برای او نامههای زیادی مینویسد اینبار هم از نبود پدر استفاده کرده و شروع به نوشتن نامه عاشقانه میکند. او برای این کار از کاغذهای دستنوشته یک رو سفیدی که روی میز است استفاده میکند. اما حمیده اینبار بهجای مطالعه متن نامه پسرک اشتباها شروع به خواندن نوشتههای پشت کاغذ میکند و هرچه بیشتر ادامه میدهد تعجب و حیرت او بیشتر میشود. نوشتههای پشت کاغذ، یادداشتهای خبرنگار است درباره حاج احمد متوسلیان و حمیده در تلاش است به دیگر کاغذها دست پیدا کند. . در طرف دیگر داستان گروهی قصد دارند این دستنوشتهها به دست نسلهای بعد نرسد و برای این کار به هر دری میزنند. از وعده و وعید دادن به پسر خبرنگار تا تهدید و تعقیب حمیده و... . داستانپردازیهای موازی که در 3 موقعیت با ضرباهنگ بالا و مستمر، باعث شده مخاطب با شخصیتهای داستان همزادپنداری کرده و فراموش کند در حال خواندن یک فیلمنامه است. شخصیتپردازیهای این قصه، بیشتر به «تیپ» تمایل دارند و در واقع هرکدام نماینده بخشی از جامعه هستند؛ روشنفکران قلم و وطنفروش، نسل جوان آرمانخواه که گاهی دچار لغزشهای عقیدتی میشود، نسل جوانی که هویت خود را فراموش کرده و سخت در عطش تکنولوژی و مظاهر مدرنیته است و دشمنانی که همواره برای نابودی فرهنگ مقاومت و به طور کلی فرهنگ جامعه ایرانی وقت و بیوقت مشغول کار هستند. بهزادپور همواره از تخیل بالایی برخوردار است و این قابلیت او توانسته همواره داستانهایی بدیع و جذاب را خلق کند. فیلمنامهها، داستانها و حتی تئاتری نظیر «شبهای آفتابی» از جمله آثاری است که ثابت میکند بهزادپور تخیل و توانایی قصهپردازی بالایی دارد. به نظر میرسد از لازمههای سینمای عرفانی و فرامادی، خلق جهانی جدید است که اقتضائات خاص خودش را داشته باشد. در واقع نمیتوان با ادبیات رئال، بسیاری از مسائل و شهودات غیرمادی را شرح داد اما با قوه تخیل و خلق دنیایی جدید از نگاه نویسنده، بدون شک میتوان بسیاری از مفاهیم والای اخلاقی و عرفانی را در قاب سینما، به تصویر کشاند. ناگفته نماند ابتدای این کتاب با عبارت «یا موسی بن جعفر ادرکنی» آغاز شده است که امید است حاج احمد ما به همراه دیگر همرزمانش هرچه زودتر با مدد ارسال به دوستان
مردانگی آموز اگر طالب فیضی
نسیم محمدی: رمان «مرد» شرح داستانی از زندگی سردار حاج احمد متوسلیان برای مخاطب نوجوان است. این کتاب که جزو نخستین آثار داستانی پیرامون حاج احمد متوسلیان محسوب میشود، به قلم داوود امیریان، نویسنده آثار ادبی دفاعمقدس نگاشته شده است. «مرد» راوی 3 برهه از زندگی حاجاحمد متوسلیان است: دوران حضور حاج احمد در سپاه مریوان، تشکیل تیپ 27 و فرماندهی او بر این تیپ که در نهایت منجر به سفر او به لبنان و اسیر شدنش و همچنین روایت دوران بعد از اسارت ایشان حول محور رزمندهای به نام «رضا» شکل گرفته است. سیدرضا هاشمی تنها فرزند یک ارتشی زمان پهلوی است که مادرش قبل از انقلاب بهخاطر اینکه پدر مست رضا او را دیر به بیمارستان رسانده است، به همراه بچهای که در شکم داشته از دنیا میرود و رضا از همان زمان که نوجوان بوده با پدرش و خط فکریاش اختلاف پیدا میکند. او به مردمی که علیه شاه تظاهرات میکردند میپیوندد و در آنجا توسط ساواک دستگیر میشود. سیدرضا در زندان هویت خود را مخفی میکند و بعد از انقلاب با سایر زندانیان از زندان آزاد میشود. در جریان غائله کردستان به آنجا رفته و زخمی میشود و حاج احمد او را نجات داده و به بیمارستان مریوان منتقل میکند. اتصال سیدرضا هاشمی با حاج احمد از این نقطه شروع میشود. سیدرضا بعد از شناخت حاج احمد عاشق و شیفته او میشود و دیگر تاب جدایی از این مرد بزرگ را ندارد. تا اینکه خبر تشکیل تیپ 27 حضرت رسول صلیاللهعلیهواله و رفتن حاج احمد به جنوب میرسد. در همین حین وقتی اسم سیدرضا در لیست کسانی نیست که با حاج احمد به جنوب میروند، سید رضا بشدت ناراحت میشود. این ناراحتی به حدی است که حاج احمد مجاب میشود در آخرین لحظه او را به همراه خود به جبهه جنوب ببرد. در جنوب رضا دست راست حاج احمد است و تقریبا هرجا حاج احمد باشد او را هم میتوان پیدا کرد. سیدرضا در جنوب علاوه بر حاج احمد با منش مردانگی افرادی چون شهید همت، عباس کریمی، حسین قچهای و... آشنا میشود و با آنها زندگی میکند تا اینکه خبر میرسد اسرائیل به لبنان و سوریه حمله کرده و سوریه از ایران کمک نظامی خواسته است. داوود امیریان در رمان خود از حاج احمد شخصیت فرماندهای مقتدر و در عین حال دوستداشتنی به تصویر کشیده است که حین روایت، مخاطب بارها با داستانهای آن میخندد، گریه میکند، حسرت میخورد و در یککلام در هوای پاک آن زمان تنفس میکند. آشکار کردن چهره واقعی بنیصدر و مظلومیت بچههای سپاه در آن دوران یکی از ویژگیهای این رمان به شمار میآید. این در حالی است که حاج احمد و سایر نیروهای سپاه در شهرهای مختلف کردستان بشدت مشغول جنگ با دمکراتها و کوملهها بودند. البته امیریان پرده از ارتباط این گروهکها با بنیصدر برمیدارد. یکی دیگر از ویژگیهای این اثر فاخر را میتوان معرفی یک مدل ارتباط بین فرمانده یا رئیس با زیردستها و بالعکس دانست؛ آنجا که حاج احمد در مریوان این مدل را پیاده میکند یا در دوکوهه آن پادگان خشک را به محل عشقبازی رزمندگان تبدیل میکند. جنگی که امیریان آن را برای مخاطب نوجوان توصیف کرده سراسر زیبایی است؛ نه اینکه امیریان موافق جنگافروزی باشد بلکه این نویسنده خوشذوق با روشی مناسب سراغ زیباییهای دفاعمقدس میرود؛ زیباییای که دوکوهه را مأمن عاشقان کرده است. این را ما در حاج احمدی میبینیم که با پای زخمی حاضر نمیشود لحظهای به عقب بازگردد مبادا نیروهایش از نظر روحی تضعیف شوند؛ این حس را ما بخوبی در رمان جدید امیریان میبینیم و حس میکنیم و میخوانیم. ارسال به دوستان
اخبار
ابوالقاسم طالبی سریال تاریخی میسازد ارسال به دوستان
رویدادها
گیشه سینما آبرو ندارد ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|