|
نگاهی به کتاب «تولستوی» نوشته علی تاجدینی
پرواز بر فراز آشیانه عقاب
فهیمه اسماعیلی: سخنگفتن و نوشتن درباره افراد بویژه اگر برجستگی اخلاقی یا شخصیتی داشته باشند، کار دشواری است چه رسد به اینکه آن شخصیت از نظر تاریخی نیز از عصر ما دور باشد و تمام اطلاعات ما محدود به آثاری باشد که از او بر جای مانده است. در خوشبینانهترین حالت باید گفت اگر بتوان قضاوت درستی کرد باز هم با آنچه واقعیت آن شخص بوده، فاصله زیادی دارد. این در حالی است که اطلاعات بسیاری پیرامون آن شخص وجود داشته باشد و بتوان از میان آنها به یک قضاوت درست و نزدیک به واقعیت رسید. ارسال به دوستان
درباره فیلم سینمایی «مصادره» نخستین ساخته سینمایی مهران احمدی
رنگ و لعاب الکی!
حسین ساعیمنش: ساخته شدن فیلمی مثل «مصادره» که به لحاظ سروشکل ظاهری از غالب کمدیهای ایرانی که با سودای فروش بالا در طول سال اکران میشوند، سطح بالاتری دارد و عوامل نسبتا قابلتوجهی هم در ساخت آن دخیل بوده است، نشان میدهد همچنان تصور نادرستی از فیلم کمدی حتی در میان عوامل حرفهایتر سینما هم به چشم میخورد. اینکه یک فیلم سینمایی به این دلیل که قرار است در نهایت و به هر دلیلی، در ژانر کمدی بگنجد و مخاطبش را به خنده بیندازد، میتواند اجازه داشته باشد تمام عناصری را که منجر به ساخته شدن یک «فیلم خوب» میشود، به پای شدت و حجم خندههایی که فیلم از مخاطبش میگیرد فدا کند. یعنی همان سوءتفاهم رایجی که حساب «فیلم خوب» را از «فیلم کمدی خوب» به کلی جدا میکند به طوری که انگار این دومی اساسا موجود جدیدی است و ربط چندانی به سینما ندارد (جز آنکه در سالن سینما تماشایش میکنند) و معیارهای یکسر متفاوتی ارزش آن را تعیین میکند. البته این حرفها را نمیشود تمام و کمال درباره «مصادره» هم زد. فرق «مصادره» با آثار مشابه این است که این بار پوسته فریبندهای از رنگ و لعاب روی فیلم کشیده شده و ظاهرا همین مساله هم قرار بوده به وجه تمایز فیلم با کمدیهای متداول تبدیل شود. اما این ویژگی در همان دقایق ابتدایی بیاثر میشود. به سرعت میفهمیم که «مصادره» هم در حقیقت هیچ فرق قابلتوجهی با امثال «من سالوادور نیستم» ندارد و در غیاب حتی یک شخصیت پرداخته شده، دوباره روی حضور صرف عطاران حساب ویژه باز میکند و در نبود محور اصلی داستانی به مجموعه بسترهایی تبدیل میشود که با حضور عطاران فقط یک هدف خاص را دنبال میکنند: اینکه مخاطب در لحظه بتواند به آنچه میبیند بخندد. دیگر فرقی نمیکند اصلا ماجرا چه بوده (قاعدتا در ابتدای فیلم به این نتیجه میرسیم که باید داستان هومن سیدی را ببینیم) و حالا باید به کجا برود، چون وقتی تنها مسالهای که مورد توجه قرار گرفته همان خنده لحظهای بوده دیگر انتظار خاصی هم نمیشود داشت. فیلم یک رضا عطاران دارد که او را به هر جایی که به نظر میرسد خندهدارتر است، میفرستد. یک بار به کافه، یک بار به آمریکایجنوبی، یک بار به «پاپیون»، یک بار به «روزی روزگاری در غرب»، یک بار به مراسم بعد از ختنه پسرش، یک بار به وان حمام (و حتی کارگردان هم هیچ مشکلی ندارد که مثلا در نشست خبری فیلم در جشنواره فجر، شخصا این روال را ادامه دهد!) و خب، در چنین وضعیتی واقعا نمیشود از این گفت که فیلم دارد با چه هدفی چه کسانی را مسخره میکند و به این دلیل تحسین یا تقبیحش کرد چون اصلا هدف چیز دیگری است. «مصادره» دارد نان را به نرخ لحظه میخورد. ابایی ندارد به بهانه شکنجههای ساواک به مسائل روز متلکی بیندازد و به هم تشبیهشان کند و در عین حال از خیر تمسخر اپوزیسیون بیرون از مرزها هم نمیگذرد. چرا؟ چون عطاران در هر دو موقعیت میتواند خندهدار باشد. و در تمام این لحظات، تنها چیزی که حضورش مدام پررنگتر میشود همان موجود عجیبالخلقهای است که به نام «فیلم کمدی» شناخته میشود و انگار هیچ نسبتی با «فیلم سینمایی» و معیارهای خوب و بدش ندارد و راستش درحالی که فیلم در این حد است، اینکه دارد مخالفان نظام جمهوری اسلامی را مسخره میکند یا نه، کوچکترین اهمیتی ندارد. چون اصلا این بحث که چنین فیلمی دقیقا چه موضعی در قبال مخالفان نظام دارد، به محض مطرح شدن، ارزشی حداقلی برای فیلم ایجاد میکند که در حقیقت فاقد آن است. میتوانیم «مصادره»ای را تصور کنیم که به جای تمسخر مخالفان آنطرف آبی، ارکان کشور را مسخره کند. آیا چیزی تغییر میکند؟ در آن صورت فیلم بدتری میشود؟ نه! چون باز هم «مصادره» است. چون باز هم چیزی است که هنوز نمیشود به عنوان «فیلم» قبولش کرد. پس بدیهی است که «فیلم بدتر»ی هم نمیشود. مگر اینکه کلا زیر همه چیز بزنیم و یک موجود جدید دیگر خلق کنیم که صرفا بهخاطر دوتا شوخی و متلک باب میل ما میتواند اثر مورد قبولی باشد. ارسال به دوستان
حمیدرضا شکارسری:
پروین در شعر مردمدار فارسی برجسته شد
حمیدرضا شکارسری از محققان و شاعران کشورمان به مناسبت هفتادوهفتمین سالمرگ پروین اعتصامی اظهار داشت: تاریخ شعر فارسی اساساً تاریخی مردمدار است، یعنی حکومت مردان را بر شعر فارسی بدون تردید میتوانیم شاهد باشیم. به گزارش تسنیم، وی افزود: در این تاریخ مردسالارانه به تعبیری میتوان گفت برای شاعران زن شانس و فرصتی وجود داشته است، این پارادوکس از آنجا میآید که اگر در خلأ روزنهای باز شود خلأ دچار توفان میشود، در ظلمات نیز اگر نور کوچکی بتابد نور خود را بزرگ نشان میدهد؛ اگر در تاریخ مردسالارانه نامی از شاعران زن میبینیم حکم آن نور و روزنه کوچکی است که خودش را نشان داده است. شکارسری با بیان اینکه در تاریخ ادبی ما برخی شاعران چون مهستی گنجوی(از شاعران زن متقدم تاریخ ادبیات فارسی و همدوره با غزنویان بوده است) هر چند شعر مطرحی نداشتند ولی به این خاطر که زن بودند مطرح شدند، گفت: پروین نیز از این موهبت برخوردار بود و بهرغم زیبایی شعر و اینکه خیلی شعر برجستهای نسبت به شاعران زمان خود نداشت اما از این جهت که یک زن آن را سروده بود شروع به درخشش کرد. وی درباره سبک شاعری پروین بیان داشت: ما از این صنعت تشخیص در ادبیات فارسی بسیار داریم، شاعرانی که از تکنیک گفتوگو (گفتم، گفتها) استفاده میکردند حتی کمی قبلتر از پروین بشدت از این فضاسازیها داریم. ارسال به دوستان
ارزیابی داوود امیریان از ادبیات در سالی که گذشت
آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی!
داوود امیریان با بیان اینکه سال 96، سال درخشانی برای ادبیات نبود، درباره ارزیابیاش از ادبیات در سالی که گذشت اظهار کرد: سال خوب و درخشانی برای ادبیات نبود و کار خوبی نخواندم. تنها کتابی که خواندم و از خواندن آن لذت بردم کتاب «رهش» رضا امیرخانی بود که در این وانفسا، بهاصطلاح آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی، این کتاب امیدوارکننده بود. او با بیان اینکه چندسالی است کار درخشانی در ادبیات ما دیده نمیشود، افزود: اتفاقی که الان افتاده است، فقط مربوط به سال ۹۶ یا تقصیر دولت قبلی و دولت فعلی هم نیست. ادبیات ما به رخوت دچار شده و هنوز از بهت و حیرت خارج نشدهایم. تیراژ کتاب ما بسیار پایین آمده که این روند فاجعهآمیز است. امیریان درباره جایزههای ادبی نیز اظهار کرد: جوایز ادبی باید شأن و اعتبار داشته باشد. یکی از دوستان ما تعریف میکرد در یکی از کشورهای اروپایی کتابش جایزه گرفته بود و باید با هزینه شخصی خود میرفت تا جایزه را دریافت کند. زمانی که جایزه را دریافت میکند، جایزهاش یک جوراب است! اما همین جایزه به قدری معتبر بود که باعث شد کتابش ترجمه شود و تیراژ آن بالا برود یعنی اسم جایزه خیلی مهم است. در کشور ما جایزهها اعتباری ندارد به همین خاطر زود فراموش میشود و خیلی از مردم از آنها اطلاعی پیدا نمیکنند. ارسال به دوستان
اخبار
گرامیداشت سالگرد شهادت آوینی در «داغ شقایق» ارسال به دوستان
اخبار
نقش قالیباف در ساخت «خواب و بیدار» چه بود؟ ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|