|
مگر«خبر خوش» را چند بار میدهند؟!
فاطمه کریمیمجد: «ایگناسیو کاسیس» وزیر خارجه سوییس، پس از ایرانگردی 3 روزه خود، از مذاکرات موفقیتآمیز و مثبت خود با مقامات کشورمان خبر داده است. سفارت سوییس در تهران با انتشار پیامی در توئیتر به نقل از وزیر خارجه سوییس که به تهران سفر کرده است نوشت: «صلح، توسعه اقتصادی و حقوق بشر- گفتوگوهای مفید با همتای ایرانیام جواد ظریف. خرسندم که توانستیم همراه هم کانال انساندوستانه سوییس را به منظور انتقال ذخایر غذا و دارو برای مردم ایران راهاندازی کنیم».
وزیر خارجه سوییس، از اینکه کشورش توانسته است کانال اختصاصی بشردوستانه این کشور اروپایی را برای انتقال غذا و دارو به ایران راهاندازی کند، بسیار خرسند است! برخی رسانههای اصلاحطلب نیز این «خبر خوش» را با آب و تاب همیشگی منتشر کرده و آن را نماد موفقیت «دیپلماسی اروپایی» تلقی میکنند! اما سوال اصلی اینجاست: مگر «تاریخ رونمایی» از کانال دارویی و غذایی ادعایی سوییسیها، الان بوده است؟!
کانال مورد ادعای سوییسیها، از سال گذشته آماده شده و در قالب آن، تنها یک تبادل دارویی(!) صورت گرفته است. فوریه 2020/ بهمن 98، مقامات سوییسی از راهاندازی کانال مبادلات دارویی و بشردوستانه خود با هدف ارسال دارو و لوازم پزشکی به ایران خبر داده بودند. سفارت سوییس در تهران نیز راهاندازی این کانال را نمادی از بشردوستی و استقلال سوییس در نظام بینالملل دانست. اما زمانی که تنها 100 روز از راهاندازی این کانال سپری شده بود، «فابیان مینفیش» سخنگوی وزارت اقتصاد سوییس اذعان کرد: «تاکنون هیچ مبادلهای از طریق کانال بشردوستانه سوییس- ایران انجام نشده است. متأسفانه، این فرآیند به دلیل همهگیری «کووید-19»، بسیار کند شده است».
بر همگان مسجل بود «کانال انتزاعی سوییسیها»، مانند «ساختار خیالی اینستکس»، تنها یک «شو تبلیغاتی» برای ترویج «چندجانبهگرایی و دیپلماسی اروپایی» محسوب میشود و هیچگونه ارزش ذاتی و اقتصادی برای کشورمان ندارد. با این حال، وزرای اقتصاد و خارجه سوییس، جرأت نداشتند خطاب به افکار عمومی دنیا، سینه خود را سپر کرده و از کسب اجازه خود از کاخ سفید، برای اعلام راهاندازی این کانال بیخاصیت خبر دهند! بهتر است وزیر خارجه سوییس به جای «افتتاح دوباره کانال خیالی» خود، به افکار عمومی ایران پاسخ دهد چرا و چگونه راهاندازی این کانال را منوط به کسب اجازه از خزانهداری آمریکا کرده و دفتر کنترل سرمایههای خارجی آمریکا(OFAC) را نادیده انگاشته است. کانال بشردوستانه سوییس، نه به لحاظ ماهوی، نه به لحاظ حقوقی و نه به لحاظ عملیاتی، ابعاد مشخصی ندارد و تنها روی «کاغذ» قابل ترسیم است!
بهتر بود وزیر خارجه سوییس دلیل سکوت خود را در برابر «اعلام نظارت آمریکا بر کانال ادعایی» نشان میداد! «استیون منوچین» وزیر خزانهداری آمریکا، سال گذشته رسما اعلام کرد بر این کانال نظارت میکند. همچنین خزانهداری آمریکا دسترسی شرکتهای دارویی و پزشکی به این کانال را نیز محدود کرده و هر گونه مبادله دارویی با ایران را به مثابه یک «تجارت پرخطر»(!) معرفی کرده است. در چنین شرایطی «وزیر خارجه سوییس» به چه چیزی مینازد؟! آیا او در پایان سفرش، دستاوردی جز «افتتاح صدباره این کانال نامرئی» نداشته که آن را توئیت میکند؟!
هر چند سوییسیها همواره در تلاش هستند «دیپلماسی سوییسی» را منحصربهفرد و حتی کارآمدتر از «دیپلماسی اروپایی» جلوه دهند اما در واقع، تفاوتی میان این 2 نوع دیپلماسی وجود ندارد! هر 2 طرف «واسطهگری» را «ابزاری» برای «تامین اهداف آمریکا» دانسته و فراتر از آن، هر گونه رفتار، تصمیم و حتی گفتار خود در برابر ایران را با مقامات آمریکایی تنظیم و هماهنگ میکنند. در چنین شرایطی بهتر است وزیر خارجه سوییس، همان «کراواتی» که در سفر اخیرش به اصفهان هدیه گرفته را به گردنش بسته و بدون اینکه بیش از این درباره دیپلماسی سوییسی، کانال اختصاصی بشردوستانه سوییسی و... گزافهگویی کند، از ایران خارج شود! بهتر است آقای «ایگناسیو کاسیس» این موضوع را کاملا درک کند که «دیپلماسی اروپایی» مدتهاست نزد ملت ایران مرده است، حتی اگر هنوز ورد زبان برخی دیپلماتها و مسؤولان اجرایی کشورمان باشد! فاتحه دیپلماسی اروپایی و متعاقبا دیپلماسی سوییسی زمانی خوانده شد که کشورهای اروپایی پس از خروج آمریکا از برجام و قرائت «بیانیه بروکسل» درباره تعهدات 11بندی اروپا در قبال ایران، حتی به یک مورد از آنها عمل نکردند و اکنون پس از 2 سال و نیم ادعا، بهترین خبر آنها برای ملت ایران افتتاح کانالی منسوخ و بیخاصیت، آن هم برای تامین غذا و داروست!
ارسال به دوستان
از مونیخ تا انصاریه
محمدعلی صمدی*: سال 51 خورشیدی، 10 روز مانده به بیستوچهارمین سالگرد تاسیس رژیم صهیونیستی، واقعهای در آلمان غربی رخ داد که تاریخنویسان یهودی و همپالکیهایشان، آن را به نام «کشتار المپیک مونیخ» در منابع تاریخی ثبت کردهاند.
روز شنبه چهارم شهریور 51، سیوسومین دوره بازیهای المپیک در شهر مونیخ افتتاح شد. 9 روز بعد، 8 مرد جوان که همگی مقادیری اسلحه سبک را در میان لباسها و ساکهای دستیشان پنهان کرده بودند، به صورت جداگانه، وارد دهکده المپیک شده و پس از پیوستن به هم، به ساختمان شماره 31، محل اقامت ورزشکاران رژیم صهیونیستی حمله بردند. به گروگان گرفته شدن 11 اسرائیلی در جریان بازیهای المپیک، به سرعت در صدر اخبار سراسر جهان قرار گرفت. از این تعداد، طی تلاشی که برای فرار داشتند، 2 نفر کشته شدند و یک نفر گریخت. گروگانگیران اعلام کردند آزادی شهروندان دولت یهود، منوط به رهایی 234 زندانی عرب و فلسطینی از زندانهای رژیم صهیونیستی است. 24 ساعت مذاکره پلیس و نیروهای امنیتی آلمان و برخی چهرههای سیاسی با گروگانگیران به نتیجه نرسید. همچنین تلاش شد با وعده مبالغ هنگفتی پول و تامین جانی، ماجرا به پایان برسد اما مهاجمان به شکلی صریح اعلام کردند: «نه پول برای ما ارزشی دارد، نه جانمان». آنان درخواست کردند ترتیبی داده شود تا به همراه گروگانها به مصر پرواز کنند. از سوی مقامات آلمان به گروگانگیران وعده مساعدت داده شد و 8 مرد مسلح و گروگانهایشان، با اتوبوسی به نزدیکی بالگردی منتقل شدند و پس از استقرار گروگانها در بالگرد بود که فاجعه آغاز شد. نیروهای امنیتی آلمان عملیات نجاتی ناشیانه و غیرحرفهای را آغاز کردند که راه به جایی نبرد. در نبردی سخت، تمام گروگانها و 5 نفر از گروگانگیران به قتل رسیدند.
ساعاتی بعد اعلام شد تمام 8 مرد مسلح، فلسطینی بوده و خانوادههایشان در اردوگاههای آوارگان فلسطینی واقع در سوریه و لبنان زندگی میکنند. به فاصله کوتاهی، اردوگاه آوارگان فلسطینی در سوریه و لبنان توسط نیروی هوایی ارتش صهیونیستی شخم زده شد و بیش از 200 نفر از پناهجویان کشته شدند. 7 ماه بعد نیز کماندوهای واحد ویژه نیروی زمینی ارتش صهیونیستی، طی عملیاتی نه چندان پیچیده، از مرز لبنان گذشتند و خود را به پایتخت این کشور رساندند. سپس به ساختمان محل اسکان رهبران سازمان فلسطینی «فتح» وارد شده و 3 تن از فرماندهان اصلی این سازمان به نامهای «کمال عدوان»، «کمال ناصر» و «ابویوسف النجار» را با قساوت خاصی به قتل رسانده و سالم و بدون تحمل هیچ خسارتی، به خاک فلسطین اشغالی بازگشتند. سالها بعد، «تلآویو» با گشودن پروندهای قضایی علیه دولت آلمان، غرامتی به مبلغ 3 میلیون یورو نیز از این کشور دریافت کرد!
عملیات گروگانگیری در مونیخ را نمیتوان یک حرکت نظامی و آزادیبخش از سوی یک سازمان آزادیبخش به شمار آورد اما در هر حال، این حرکت، تلاشی بود از سوی ملتی که طی 24 سال، تمام هست و نیست خود را در برابر دیدگان همه جهان از دست داده بود و هیچ راهی برای ابراز موجودیت و اظهار اعتراض در برابرش قرار نداشت. مجامع جهانی حتی حاضر نمیشدند نام «فلسطین» را برده یا حق اعتراض را برای آوارگان به رسمیت بشناسند. این ماجرا گرچه دستاورد ملموسی برای فلسطینیان جان به لب آمده نداشت و صف طویلی از صدها تابوت در اردوگاههای پناهجویان فلسطینی ایجاد کرد اما به یک نتیجه قابل توجه رسید. برای نخستینبار پس از ربع قرن، واژه «فلسطین» در رسانههای گروهی سراسر جهان طنین انداخت و بسیاری پذیرفتند اشغالگری بیرحمانه و بیملاحظه و حمایت چشم و گوشبسته از آن، قطعا تهدیداتی غیرقابل تصور را برای اشغالگر و تمام حامیانش خلق خواهد کرد.
درست 25 سال پرفراز و نشیب پس از گروگانگیری در المپیک مونیخ، این بار در لبنان، یک مرتبه دیگر، 11 تن از اتباع رژیم صهیونیستی در محاصره مبارزانی قرار گرفتند که نه پول و نه جانشان برایشان ارزشی نداشت. این بار ماجرا صورتی بسیار متفاوت داشت. ساعت 3 بامداد روز 14 شهریور 76 خورشیدی، 16 کماندوی سر تا پا سیاهپوش، از اعضای واحد ویژه ارتش صهیونیستی، موسوم به «شیطت 13 [Shitet 13]» در سواحل لبنان پیاده شده و در پوشش تاریکی مطلق و انبوه درختان پرتقال، به سمت دهکدهای به نام «انصاریه» حرکت کردند تا عملیاتی به کلی سری را به انجام برسانند که تا همین امروز هم محتوای آن فاش نشده است. دقایقی بعد کماندوهای صهیونیست، در کمین 20 نفر از شبهنظامیان شیعه، از اعضای سازمان آزادیبخشی به نام «حزبالله» گرفتار شدند. طی نبردی سخت و خونین، 11 صهیونیست به هلاکت رسیدند و برای نجات 5 نفر باقیمانده نیز راهی به نظر مقامات سیاسی صهیونیست نمیرسید، الا اینکه به واسطه یک کشور غربی، به عالیترین مقامات سیاسی لبنان پیغام برسانند که واحدهای نجات و تخلیه مجروحان ارتش اسرائیل قصد فرود در منطقه را دارند. با انتقال این پیام به مسؤولان حزبالله، درگیری آرام شد و چریکهای حزبالله، بدون یک نفر تلفات، انصاریه را ترک کردند. هلیکوپترهای اسرائیلی بهسرعت در محل حاضر شده و نفرات زندهمانده و بقایای اجساد را با خود بردند. مدتی بعد «نتانیاهو» این عملیات را «یکی از تلخترین مصیبتهایی که برای اسرائیل پیش آمده» خواند و گفت: «تعدادی از بهترین سربازانمان را از دست دادیم و در این گفتهام مبالغهای نیست؛ ما در گذشته هم با مصیبتهای فراوانی مواجه شده بودیم ولی سابقه نداشت مصیبتی مثل این رخ دهد».
اما رسوایی هنوز به پایان نرسیده بود. چند ساعت بعد از تخلیه جهنم «انصاریه» معلوم شد چند تکه از اجساد کماندوهای «شیطت 13» در باغهای پرتقال باقی مانده است. صهیونیستها میدانستند حالا دیگر از دست هیچ قدرتی در سراسر عالم کاری ساخته نیست. 2 ماه مذاکره غیرمستقیم بین حزبالله و «تلآویو» به واسطه یک افسر اطلاعاتی آلمانی لازم بود تا چند تکه باقیمانده از اجساد، با پیکرهای 40 نفر از شهدای حزبالله و همچنین 60 زندانی لبنانی معاوضه شود.
نتایج «عملیات انصاریه» که هر 2 به فاصله 2 نسل، توسط سازمانهای آزادیبخش ضدصهیونیستی طراحی و اجرا شده بود، بخوبی به دولت عبری نشان داد مقاومت علیه اشغالگری و سرسختی صهیونیستها در برابر اعتراضات مردمی که از سوی مجامع جهانی تنها گذاشته شدهاند، رشدی فزاینده و خیرهکننده دارد. تنها 4 سال بعد، جنوب لبنان از اشغال صهیونیستها رهایی یافت و سال 84 نیز نوار غزه از اتباع و نظامیان اسرائیلی تخلیه شد و امروز امیدهای فراوانی به پایان کامل اشغالگری یهود در فلسطین اشغالی دوخته شده است. از بحر تا نهر؛ انشاءالله.
*پژوهشگر تاریخ/ کارشناس مسائل بینالملل
ارسال به دوستان
«وطنامروز» گزارش میدهد فسخ واگذاری هفتتپه در مسیر اجرا
حمایت مجلس از دیوانمحاسبات
عصر دوشنبه هفته جاری بود که دیوان محاسبات مجلس نتیجه تحقیق و تفحص خود از عملکرد، روند واگذاری و وضعیت بعد از واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه را اعلام کرد. دیوان محاسبات در اطلاعیه خود اعلام کرد: «پیرو تخلفات و انحرافات صورت گرفته در واگذاری شرکت مذکور نظیر ابهام در قیمتگذاری، انقضای اعتبار قیمت پایه واگذاری، عدم احراز و پایش اهلیت مدیریتی خریداران توسط سازمان خصوصیسازی، ...، عدم تحقق اهداف واگذاری، بدعهدی خریداران در ایفای تعهدات مندرج در قرارداد واگذاری و... سازمان خصوصیسازی به استناد مقررات موضوعه و مفاد قرارداد منعقده مکلف به فسخ قرارداد و تعیین تکلیف مجدد آن میباشد. دیوان محاسبات مراتب تخلفات و تکالیف فسخ قرارداد توسط سازمان خصوصیسازی را به وزارت امور اقتصادی و دارایی اعلام و پیگیری لازم تا استیفای کامل حقوق بیتالمال را انجام خواهد داد». انتشار این اطلاعیه تکلیف نهایی واگذاری مجموعه کشت و صنعت نیشکر هفتتپه به مالکان فعلی را مشخص کرد. «وطن امروز» در گزارش حاضر، مسیر فسخ قرارداد واگذاری و احتمالات پیش رو برای سرنوشت این مجموعه را بررسی کرده است.
با انتشار نتیجه تحقیق و تفحص دیوان محاسبات از روند واگذاری شرکت کشت و صنعت هفتتپه، حالا موضوع اصلی، سرانجام این واگذاری پرشائبه است. آنطور که پیداست دیوان محاسبات به دلیل عدم ایفای تعهدات از سوی خریدار و با توجه به اینکه سازمان خصوصیسازی میتواند در این شرایط با حقی که دارد اقدام به فسخ قرارداد کند، موضوع «عدم اقدام» سازمان خصوصیسازی را پیگیری خواهد کرد.
به زبان سادهتر سازمان خصوصیسازی باید پس از تخلفاتی مانند عدم ایفای تعهدات از سوی خریدار، با توجه به وکالتی که از مالک دارد، در مقام حافظ منافع ملی قرارداد را لغو کند و عدم اقدام در این موضوع قابلیت پیگیری دارد. آنطور که پیداست مالک هفتتپه تعهدات خود را طبق قرارداد منعقد شده با سازمان خصوصی اجرایی نکرده است و این موضوع با وجود محرز شدن طی سالهای اخیر موجبات اقدامی توسط وزارت اقتصاد نشده است.
* حمایت مجلس از دیوان
در همین حال عضو کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با «وطن امروز»، در رابطه با رای دیوان محاسبات در موضوع واگذاری هفتتپه اعلام کرد: دیوان محاسبات بر اساس وظایف قانونی خود در رابطه با بسیاری از موضوعات ورود میکند که یکی از این مسائل، واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه است. البته در گذشته هم دیوان محاسبات گزارشی در رابطه با این موضوع آماده و ارائه کرده بود. همچنین در جلسات مختلفی هم که در رابطه با مساله هفتتپه داشتیم، دیوان محاسبات حضور فعالی داشت.
دکتر سیدنظامالدین موسوی اظهار داشت: دستوری که رئیس محترم دیوان در رابطه با تحقیق و تفحص از روند واگذاری دادند، کار جدید، جدی و میدانی بود که باعث شد کارشناسان دیوان با حضور در شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه، از این شرکت حسابرسی میدانی کنند. در مجموع بررسی میدانی پرونده هفتتپه اقدام خوبی بود. دیوان محاسبات به عنوان یکی از مهمترین دستگاههای نظارتی به همراه سازمان بازرسی کل کشور و همچنین کمیسیون اصل نود مجلس به مساله ورود کردند که اقدام قانونی ارزندهای در جهت بررسی معضلی بود که بخشی از جامعه را متاثر کرده بود.
نماینده مردم تهران در مجلس همچنین گفت: رای دیوان محاسبات مبنی بر فسخ قرارداد واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه گام بزرگی جهت حلوفصل ماجرای هفتتپه است. دیوان محاسبات یک نهاد تخصصی است و کارشناسان دیوان بر اساس نگاه تخصصی ورود پیدا میکنند. کارشناسان دیوان در چند مورد تخلف در واگذاری را احراز کردند؛ اولا در شیوه واگذاری تخلف احراز شد. همچنین درباره اهلیت خریدار، تخلف احراز شد. همچنین مالک به برخی تعهدات خود نظیر پرداخت حقوق و اقساط پایبند نبوده است. در نهایت دیوان محاسبات بر اساس تخلفاتی که در این چند محور به آن رسید، رای به فسخ قرارداد واگذاری شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه صادر کرد. عضو کمیسیون اصل 90 درباره روال اجرایی پس از این مرحله گفت: روال اجرای حکم بدین صورت است که این حکم به وزارت اقتصاد و سازمان خصوصیسازی اعلام میشود و آنها پس از آن موظف به اقدام برای اجرای این حکم هستند. اگر اقدامی از سوی مسؤولان در راستای اجرای این حکم نشود، به طور طبیعی گزارش آن به دادستانی دیوان محاسبات ارجاع میشود و در نهایت دیوان به این موضوع از جنبه حقوقی ورود میکند. در واقع اگر مسؤولان مربوط رای دیوان محاسبات را اجرایی نکنند، مرتکب «ترک فعل» شدهاند که باعث تشکیل پرونده حقوقی برای این مسؤولان میشود. موسوی افزود: مجلس کاملا از دیوان محاسبات حمایت میکند، چون دیوان محاسبات به یک معنا مهمترین بازوی نظارتی مجلس است. زمانی که مجلس به رئیس دیوان و دادستان دیوان محاسبات رای میدهد، یعنی از طرف نمایندگان مجلس نمایندگی برای اعمال نظارت و صدور رای قانونی در موضوعات مربوط را دارند.
ارسال به دوستان
کمیاب شدن کره در بازار و بازخوانی اظهارات اسحاق جهانگیری در مناظره انتخابات 96
کَره آب شد!
گروه اقتصادی: حذف ارز دولتی کره باعث کاهش تولید این کالا در کشور شده؛ کاهشی که متعاقبا به دلیل پایداری تقاضا حالا پدیده «بازار سیاه کره» را به وجود آورده است. کره در فروشگاهها و سوپرمارکتهای تهران در روزهای اخیر کمیاب شده است. این روند که از ابتدای هفته جاری شروع شده، حالا با واکنش مطلعان این حوزه روبهرو شده است. بر همین اساس رئیس هیأتمدیره اتحادیه تعاونیهای فرآوردههای لبنی کشور گفت: از سال گذشته که ارز 4200 تومانی برای واردات کره قطع شد، از ذخایر موجود استفاده میشد که تا پایان شهریورماه پاسخگو است. اکنون این ذخیره رو به اتمام است و به همین دلیل قیمتها در حال افزایش است. با این وجود سازمان حمایت هنوز مجوزی برای افزایش قیمت صادر نکرده است. علیاحسان ظفری در رابطه با افزایش قیمت کره اظهار داشت: با توجه به اینکه سازمان حمایت همچنان قیمتی را اعلام نکرده است، مجوز افزایش قیمت وجود ندارد اما اکنون برخی واحدها به صورت خودسرانه قیمتها را بالا بردهاند و بعضی هم دست نگه داشتهاند و منتظر مصوبه سازمان حمایت هستند. مطمئنا افزایش قیمت وجود خواهد داشت، چون ارز دولتی به ارز آزاد تبدیل شده است. وی اضافه کرد: نیاز سالانه ایران برای واردات کره بین 40 تا 45 هزار تن است. اکنون اگر واردات 45 هزار تن با ارز آزاد را در نظر بگیرم، با این قیمت گزاف طبیعی است که مصرف هم به همان تناسب کاهش پیدا میکند و به نظر میرسد در سال جاری بیش از 30 هزار تن کره وارداتی نداشته باشیم. شاید دولت راهکارهای جدید را در نظر بگیرد و تولید داخل را تغییر دهیم و از محصولات کمچرب یا محصولات دیگر استفاده شود تا از این طریق ذخیرهسازی شود یا تولید شیر خشک تغییر کند تا تامین کره داشته باشیم. رئیس هیأتمدیره اتحادیه لبنی افزود: اکنون باید برای 45 هزار تن کره نیاز سالانه تدبیری اندیشیده شود، زیرا اگر کل این مقدار وارداتی باشد، آن هم با ارز آزاد، امری دشوار برای مردم است. در صورتی که دولت سیاست تولید شیر خشک را نداشته باشد یا محصولات بدون چربی و کمچرب را بیشتر در سبد غذایی قرار دهیم، مازاد این چربی جایگزین چربی وارداتی میشود. وی ادامه داد: مطمئنا اگر دولتمردان دلسوزی بیشتری داشته باشند، میتوانیم در بازه زمانی 2 تا 3 ساله کاری کنیم که دیگر نیازی به کره وارداتی نداشته باشیم و صنعت این آمادگی را دارد. در گذشته پنیر و بسیاری از محصولات وارداتی بود اما صنعت کمر همت را بست و در این راستا پیشرفت کردیم. کره هم موضوعی نیست که قابل تولید نباشد و نتوانیم نیاز کشور را تامین کنیم اما بحثی که وجود دارد آن است که حمایت دولت کجای این کار قرار دارد؟ آیا دولت صنعت را مورد حمایت خود قرار میدهد یا رها میکند. بر اساس این گزارش دولت از شروع سال جاری تصمیم به حذف ثبت سفارش بخش زیادی از کالاهای غیرضروری و حذف ارز دولتی کالاهای با اولویت کمتر کرده است؛ اقدامی در راستای حفظ ذخایر ارزی و جلوگیری از رشد انفجاری قیمت ارز که تا اینجای کار نتیجه معکوس داده است. کاهش صادرات غیرنفتی از یک سو به دلیل کرونا و از سوی دیگر تحریمهای همهجانبه و جایگزین نکردن راههای تامین ارز و آماده نبودن صنعت کشور برای رهایی از اقتصاد برونزا، همه و همه در کنار یکدیگر شرایطی را به وجود آورده است که در آینده نزدیک کره هم برای مردم آرزو خواهد شد. البته این اتفاق یادآور اظهارات اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور در روند مناظرههای انتخاباتی ریاستجمهوری است، زمانی که وی با سیاهنمایی درباره شرایط دولت اسبق گفت: «مردم عزیز یادتان میآید وضع اقتصادی ما چه بود؟ دارو پیدا نمیشد؟ بیمارستان سرطانی و بیماران خاص چه عذابی میکشیدند از بیدارویی؟ کره، شیر و شیرخشک پیدا نمیشد؟ سیلوهای گندم خالی بود؟ یادتان میآید؟ مردم عزیز یادتان میآید مردم هر شب در صف بانکها میخوابیدند تا صبح چند سکه بتوانند خرید کنند؟»
به نظر میرسد مشکلات ارزی به دلیل سیاستهای اشتباه طی چند سال اخیر به حدی زیاد شده است که فضای دروغین ترسیم شده و رعب و وحشت ایجاد شده توسط دولتیها نسبت به رقبایشان در انتخابات، در حال واقعی شدن است.
ارسال به دوستان
پشتپرده دلخوری و ناراحتی گلمحمدی از مدیریت پرسپولیس
قیام علیه وعده
هواداران پرسپولیس همانند همتایان آبی خود نگرانند و ریشه مشترک این نگرانی، مدیریت متزلزل و وعدهگوی 2 باشگاه است. استقلال به وسیله مدیریت عجیب احمد سعادتمند و حمایت عجیبتر وزارت ورزش از این مدیر، حالا سرمربی ندارد و چند بازیکن موثرش هم که قراردادشان به اتمام رسیده، در تمرینات حاضر نمیشوند. این در حالی است که آبیها باید 5 روز دیگر در آسیا به میدان بروند. در آن سو اما بزرگترین دغدغه قرمزها وعدههای اکثرا توخالی مدیریت این تیم است که صدای نفر اول کادر فنی را در آورده است. پرسپولیس با خرید علی شجاعی و آرمان رمضانی
روز گذشته عملا 7 بازیکن لیگ برتریاش را خرید اما با این حال سرمربی این تیم از وضعیت مالی و مدیریتی تیم بشدت ناراضی است و اعتقاد دارد با این وضعیت نمیشود قهرمانی را تکرار کرد. گلمحمدی در تمرین روز یکشنبه صریحا عنوان کرد نامه فسخ قراردادش را به دفتر باشگاه میبرد و بعد از لیگ قهرمانان آسیا از این تیم جدا میشود. حمله تند یحیی به مدیران باشگاه پرسپولیس و تهدید به استعفا در این مقطع فصل، با وجود اینکه برای اولینبار از سوی این سرمربی نبود اما باعث نگرانی هواداران پرسپولیس شد. گلمحمدی که پس از شکست در داربی نیز از خواب خرگوشی مدیران پرسپولیس گفته بود، این بار با حالتی عصبانی، «دروغ» را تنها حرف مدیران باشگاه در چند روز گذشته خواند و تأکید کرد با این وضعیت تیمش در لیگ قهرمانان آسیا شرایط خوبی نخواهد داشت و پس از این مسابقات نیز از پرسپولیس جدا میشود. گلمحمدی میداند بازیکنی که از فصل قبل پولش را نگرفته و این فصل هنوز در حال شنیدن وعده از سوی کادر مدیریتی تیم است، نمیتواند با همه توان در آسیا حاضر شود و در اینجا آنچه به حراج میرود، آبروی او پس از چند شکست سنگین است، آن هم مقابل تیمهای تا بن دندان مسلح عربی.
* اعتصاب بازیکنان؛ دلیل اصلی عصبانیت یحیی
یکشنبه گذشته یحیی گلمحمدی برآشفت و در حاشیه تمرین پرسپولیس با عصبانیت گفت: «نامه قطع همکاری خود را به باشگاه پرسپولیس خواهم داد و بعد از لیگ قهرمانان آسیا از جمع قرمزپوشان جدا خواهم شد. بازیکن جدید پرسپولیس از جیب خود پول رضایتنامهاش را داده است و بازیکنان نگران هستند. قرار بود به آنها پرداختی صورت گیرد اما این اتفاق رخ نداد. اگر نمیخواهند تیمداری کنند اعلام کنند. در پرسپولیس افراد تصمیمگیرنده باید پاسخگو باشند. متأسفانه با این وضعیت اوضاع ما خرابتر از گذشته خواهد بود. کسی که مدیریت باشگاه پرسپولیس را قبول میکند، باید تعهدات گذشته را حل کند. اگر من مدیرعامل میشوم از همه مشکلات باخبر هستم و باید در جهت رفع مشکلات تلاش کنم. در این مدت فقط دروغ شنیدیم و تیم خیلی اذیت میشود». تهدید به استعفای یحیی گلمحمدی اما بیشتر مربوط به اتفاقات حاشیهای تمرین روز یکشنبه بود. ظهر یکشنبه گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه بازیکنان پرسپولیس در اعتراض به مشکلات مالی در تست کرونا توسط باشگاه شرکت نخواهند کرد. این موضوع در تمرین شکلی جدید به خود گرفت و بازیکنان پرسپولیس به سیدجلال حسینی و امید عالیشاه، کاپیتانهای اول و دوم تیم اعلام کردند حاضر به تمرین نیستند. سیدجلال و عالیشاه نیز بهعنوان کاپیتانهای تیم مراتب را به دستاندرکاران باشگاه اطلاع دادند، البته شاگردان یحیی گلمحمدی به ورزشگاه شهید کاظمی رفتند و در رختکن زمین تمرین چنین تصمیمی گرفتند. بلافاصله پس از این موضوع افشین پیروانی و کریم باقری مدیر و مربی تیم به رختکن رفته و از بازیکنان درخواست صبوری بیشتری کردند. این 2 پیشکسوت پرسپولیس از بازیکنان خواستند دست از اعتصاب برداشته و تمرین کنند اما جوابی غیرمنتظره شنیدند: «تمرین نمیکنیم!» با این وجود سرمربی پرسپولیس خودش دست به کار شد، به رختکن تیم رفت و از شاگردانش خواست تمرین کنند تا با شیوه خودش مدیران تیم را به خود بیاورد و پول بازیکنان واریز شود. بازیکنان پرسپولیس که روی افشین پیروانی و کریم باقری را زمین انداخته بودند، این بار پس از صحبتهای یحیی گلمحمدی و وساطت سرمربی تیم، اعتصاب خود را شکسته و حاضر به تمرین شدند اما سرمربی تیم که میدانست اگر بخواهد تنها به وعدهها بسنده کند ممکن است تیمش به مشکل بخورد، به جمع خبرنگاران آمد و آن حرفها را زد. او از گفتن جزئیات و بیان اعتصاب بازیکنانش خودداری کرد اما وقتی به کلیدواژه دروغ اشاره کرد، نشان داد گوشش از شنیدن وعدهها پر است.
* نقش مدیریت در حواشی اخیر
عملی نشدن وعدههای مدیران باشگاه پرسپولیس به سرمربی این تیم باعث شده قهرمان لیگ برتر در آستانه یک بحران بزرگ قرار بگیرد. پرسپولیس این روزها شرایط سختی را از نظر مالی سپری میکند. قرارداد عجیب و پرابهام با کارگزار، کاری کرد این باشگاه بیش از ٩ ماه را از دست بدهد و نتواند درآمدی کسب کند. همین امر کافی بود تا در انتهای فصل، سرخها درگیر یک بحران مالی بزرگ شوند و به اجبار کاری کنند تا کارگزار پولهایی پرداخت کند. منابع مالی تامین شده هم خیلی زود صرف طلب بازیکنان شد تا حالا با ضعف منابع مالی، باشگاه نه تنها در پرداخت مطالبات خارجی خود ناتوان باشد، بلکه حتی نتواند پیشقسط لازم را به بازیکنان جدید بپردازد. به این مشکلات باید جدایی برخی بازیکنان نظیر علیپور، ترابی و بیرانوند را هم اضافه کرد. ضعف مدیریتی مساله مشهود پرسپولیس است، چون تیمی که 4 دوره پیاپی در لیگ برتر قهرمان شده و به نوعی قدرت اول فوتبال ایران محسوب میشود، آنقدر پتانسیل برای درآمدزایی دارد که با مشکلات مالی مواجه نباشد. وقتی در یک قرارداد عجیب، همه «پرسپولیس» به یک شرکت واگذار میشود و منتظر میمانند آنها پولی پرداخت کنند، نتیجهاش میشود اینکه پرسپولیس پولی برای تسویه طلب بازیکنان، پرداخت به تازهواردها و تسویه بدهیهای خارجی نداشته باشد. در این میان مدیران باشگاه هم فقط وعدههای غیرعملی به بازیکنان و کادر فنی میدهند و سعی دارند در مصاحبههای تلویزیونی، با صحبتهای عوامفریبانه، دل هوادار را به دست آورند. برای اثبات این موضوع کافی است فقط سری به صفحه شخصی معاون اقتصادی باشگاه در فضای مجازی بزنید و اظهاراتش را در مصاحبههای گوناگون بخوانید. او که در بحران مالی وظیفهاش تامین منابع مالی است، این روزها فقط به اطلاعرسانی درباره وضعیت ماندن یا رفتن بازیکنان میپردازد و گویی وظیفه اصلیاش را فراموش کرده است. این فقط بخشی از آشفتهبازار پرسپولیس است. در سایر بخشهای مدیریتی هم تقریبا اوضاع همین است. به جای چارهاندیشی برای حل مشکلات، افراد به دنبال این هستند نامشان از کنار جام قهرمانی فاصله نگیرد. یحیی گلمحمدی مربی بیتجربهای نیست. او بخوبی میداند موفقیت و بالا نگه داشتن تیم قهرمان دقیقا چه فاکتورهایی نیاز دارد. او بر مبنای همین مسائل است که حالا تصمیم به جدایی گرفته است. شاید در این میان مربیای چون برانکو با شرایط سختتر نظیر محرومیت از نقل و انتقالات ساخت و تیم را به فینال لیگ قهرمانان آسیا رساند اما باید بپذیریم مربی کروات در روزهای سخت خود، از مدیریت وقت یعنی گرشاسبی دروغ نمیشنید. حالا گلمحمدی فقط وعده و دروغ میشنود و به همین خاطر عطای پرسپولیس را به لقایش بخشیده است؛ تصمیمی که بزودی جدی بودن یا صرفا در حد تهدید بودنش مشخص خواهد شد.
***
[صدای قدیمی ها هم در آمد]
سرپرست باشگاه پرسپولیس در روزهای نقل و انتقالاتی نه تنها با بازیکنان مد نظر یحیی گلمحمدی مذاکره کرده و 7 نفر را به لیست این تیم اضافه کرده است، بلکه با بازیکنان قدیمی نیز جلسات متعدد داشته است. رسولپناه که در ابتدا میخواست از آنها تخفیف بابت عدم دریافت پاداشهایشان بگیرد، وقتی با مخالفت جدی بازیکنان روبهرو شد، از موضع خود کوتاه آمد. قدیمیهای پرسپولیس که نگران عدم دریافت پول خود هستند، وقتی دیدند بازیکنان تازهوارد با قراردادهای میلیاردی به جمع شاگردان گلمحمدی اضافه شدند، سراغ سرپرست رفتند تا پول خود را دریافت کنند؛ طلب ۲۰ درصدی از باقیمانده قراردادهای فصل جاری که رسولپناه قول داد تا لیگ قهرمانان آن را پرداخت خواهد کرد. نکته جالب توجه در رفتوآمد بازیکنان قدیمی پرسپولیس حساسیت آنها روی مبلغ قرارداد تازه واردهاست. بازیکنان قدیمیتر پرسپولیس به هیچوجه دوست ندارند یک بازیکن جدید مبلغی نزدیک به ۶ میلیارد تومان دریافت کند؛ شایعهای که اتمسفر تیم را تحت تاثیر قرار داده بود اما رسولپناه به آنها تاکید کرد مبلغ قرارداد نفرات جدید به مراتب کمتر از این رقمهاست. گفته میشود در این مدت قراردادهایی بین ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان تا ۵ میلیارد تومان با سعید آقایی، حامد لک، عیسی آلکثیر، احسان پهلوان و میلاد سرلک به امضا رسیده است.
ارسال به دوستان
5 نکته درباره چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند
قاب میلیونی یک جشنواره
* حاتمیکیا داور جشنواره تلویزیونی مستند
گروه فرهنگ و هنر: ارتباط با مخاطب، دغدغهای است که هر مستندسازی با آن عجین است بویژه آنکه به واسطه چرخه تعریفشده برای سینمای مستند، به غیر از نمایش در جشنوارهها و اکرانهای خصوصی، معمولا عموم آثار مستند از طریق فروش اینترنتی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد؛ هر چند در سالهای اخیر با توجه به روند رو به رشد فعالیت سامانههای VOD، عرضه آثار مستند نیز همچون سایر محصولات نمایشی به شکل گستردهتری در بستر فضای مجازی پیگیری میشود ولی هنوز هم مخاطب تلویزیون چه از منظر تعداد و چه از منظر تنوع، اختلاف زیادی با فضای مجازی دارد و از این نظر بهترین راه برای ارتباط مستندسازان با مخاطبان، تلویزیون است.
راهاندازی جشنواره تلویزیونی مستند که این روزها چهارمین دوره آن در حال برگزاری است را هم باید اتفاقی در همین راستا دید؛ مسیری برای تسهیل ارتباط میان مستندسازان و مخاطبان که حالا چند سالی میشود در یکی از شبکههای تخصصی تلویزیون یعنی شبکه مستند آغاز شده است. امسال اما این جشنواره ویژگیهای مهم دیگری نیز دارد که قطعا یکی از آنها را باید برگزاری این رویداد در شرایط کرونایی فعلی دانست. در ادامه سعی کردیم در چند بخش وضعیت این جشنواره را که این روزها در میانه برگزاری آن هستیم، بررسی کنیم. پخش آثار این جشنواره بر اساس برنامه اعلامشده تا 23 مهر ادامه خواهد داشت و پس از آن نیز اسامی برگزیدگان بخشهای مختلف آن، اعلام خواهد شد.
* پرده نمایش فیلمهای این جشنواره به وسعت کل ایران است!
چند درصد احتمال دارد یک اثر مستند آن هم در جشنوارههای فیلم مستند که معمولا نسبت به جشنواره فیلمهای داستانی از مخاطب محدودتری هم برخوردار است، دیده شود؟ یک حساب سرانگشتی نشان میدهد ضریب نفوذ این جشنوارهها در میان مخاطبان، عددی بشدت پایین است که البته با توجه به ذات این جشنوارهها، اتفاق عجیبی هم نیست.
اما جشنواره تلویزیونی مستند از اساس برای مخاطب گسترده تعریف و آماده شده است. این در ذات تلویزیون است که هر برنامهاش در کمترین ساعت بازدید مخاطبان و در گمنامترین شبکهها هم مخاطبی چند ده هزار نفری دارد و این یعنی در بدترین حالت، تلویزیون چند هیچ از همه جشنوارههایی که به شکل گعدهای و محدود و متمرکز در یک نقطه برگزار میشوند، جلوتر است. حالا حساب کنید که شبکهای مثل شبکه مستند که اتفاقا در این چند سال اخیر همیشه جزو شبکههای مهم و پرمخاطب تلویزیون بوده، پای کار آمده باشد و خود بانی راهاندازی جشنوارهای شود که اساس آن با مستند گره خورده است. طبیعی است که مخاطبان این جشنواره میتواند تا مرز چند میلیون نفر هم برسد و این یعنی بزرگترین امتیاز و مزیتی که میتوان برای یک جشنواره در نظر گرفت؛ جشنوارهای که فرصت دیده شدن یک اثر مستند را نه در حصار کوچک سالنهای سینمای جشنوارهها، بلکه در سراسر کشور گسترده میکند.
* فرصتی برای دیده شدن در کنار مدعیان جدی «حقیقت»
جشنوارههای مستند زیادی در طول سال در داخل کشور برگزار میشود که تقریبا همه آنها در حاشیه جشنواره مستند «سینماحقیقت» قرار میگیرند. این یک واقعیت غیرقابل انکار است که قدمت و اعتبار «سینماحقیقت» باعث شده همه جشنوارههای مستند در حاشیه این جشنواره قرار بگیرند، بویژه آنکه این جشنواره صرفا مختص حرفهایهای عرصه مستند است و در آنجا فرصت کمتری برای عرض اندام چهرههای جدید وجود دارد. اما جشنواره تلویزیونی مستند در همین 4 دورهای که از راهاندازی آن میگذرد، تبدیل به پاتوقی برای حضور حرفهایها در کنار چهرههای کمتر شناختهشده عرصه مستند شده است.
جدی گرفتن فیلمسازان جوان بویژه آن دسته از مستندسازانی که از شهرستانها اقدام به مستندسازی میکنند، مزیت بزرگی است که در این جشنواره دیده میشود، البته که هنوز فاصله بسیار زیادی تا تبدیل شدن این جشنواره به سکوی پرش فیلمسازان جوان وجود دارد ولی حضور ترکیبی از مستندهای خوب جشنواره حقیقت در کنار شماری از بهترین مستندهای دستچینشده فیلمسازان جوان و غیرشناخته شده، فرصتی را فراهم آورده که نمیتوان براحتی از کنار آن عبور کرد.
* احترام به حق مستندساز، تکمیل چرخه اقتصادی سینمای مستند
سینمای مستند اقتصاد بشدت نحیفی دارد و این نکتهای نیست که بتوان آن را انکار کرد. به همین خاطر هم هست که پرداخت حق پخش به مستندسازان را باید اتفاقی مبارک از سوی جشنواره تلویزیونی مستند دانست؛ اتفاقی که نه فقط از منظر پرداخت حق و حقوق فیلمسازان بلکه از جهت ترویج فرهنگ احترام به حقوق مولفان حائز اهمیت است.
این ماجرا اما از منظر کمک به اقتصاد شکننده سینمای مستند نیز در اولویت توجه قرار دارد. در شرایطی که بیش از 80 درصد آثار سینمای داستانی در ایران نیز با وجود برخورداری از امتیاز اکران عمومی در سینماها باز هم ضررده هستند، انتظار اینکه آثار سینمای مستند آن هم بدون داشتن فرصت اکران عمومی و سراسری بتوانند به سوددهی برسند، خیالی خام است. طبعا در این شرایط حمایت تلویزیون از این آثار و پرداخت حق پخش به آنها میتواند بخشی از موانع مالی پیش روی مستندسازان را مرتفع کند.
* مستندسازی بدون مصالح خوب نمیشود
آنها که با حوزه مستندنگاری آشنا هستند، میدانند طی سالهای پس از دفاعمقدس، چگونه گروهی از راویان و رزمندگان آن دوره با پا گذاشتن به عرصه ثبت و ضبط خاطرات رشادتهای دلاورمردان جبهه و جنگ، سعی کردند به حفظ و پاسداری این میراث ارزشمند بپردازند. خروجی این تلاش که در واقع مستندنگاری رویدادهای جنگ بود، تولید کتابهای ارزشمند متعددی در این زمینه بود که بعدها برخی از آنها منبع تولید آثار سینمایی و مستند زیادی شدند و رمانهای بسیاری نیز با الهام از آنها نوشته شد.
شاید عنوان مستندنگاری بسیاری را دچار این خطا کند که مستندنگاری لزوما به معنای ساخت اثر مستند است؛ در حالی که مستندنگاری پیشمقدمه و البته پایه و اساس شکلگیری یک مستند است. مستندنگاری را میتوان مصالح ساخت یک پژوهش مستحکم دانست که در نهایت سازه مستند که همان خروجی نهایی فیلم مستند باشد، روی آن بنا میشود. هیچ مستندی ساخته نمیشود مگر آنکه برای آن پشتوانهای از پژوهش وجود داشته باشد. همین موضوع است که لزوم توجه به مستندنگاری در شکل و قالب مکتوب یا مجازی را ضروری میکند. اتفاقا جشنواره تلویزیونی مستند در این زمینه نیز ورود کرده و با دخیل کردن 2 بخش «مستندنگاری» و «عکس» در جشنواره تلویزیونی مستند، نشان داده نه فقط خود فیلمهای مستند، بلکه جزبهجز ارکان آن یعنی پژوهش و عکس نیز حائز اهمیت است.
* اینجا «کرونا» ضربهفنی میشود!
کرونا هر چقدر سعی کرد و میکند تا همه جشنوارههای فیلم و رویدادهای فرهنگی مشابه را با آن شیوه ترسناک انتشارش به حاشیه براند و فرصتی جز برگزاری مجازی برای برگزارکنندگان این رویدادها باقی نگذارد اما رویدادهایی همچون جشنواره تلویزیونی مستند که برگزاری آنها اساسا ارتباط چندانی به حضور فیزیکی ندارد، از این ویروس در امان ماندهاند.
اگر از سینما حقیقت و جشنواره فیلم کودک و نوجوان گرفته تا بسیاری از جشنوارههای مهم بینالمللی وادار شدند به شکل مجازی و محدود در سال جاری برگزار شوند اما جشنواره تلویزیونی مستند مثل هر ساله با قدرت به کارش ادامه داد و مخاطبان میلیونی جشنواره نیز براحتی از فرصت دیدن آثار موردپسندشان بهرهمند شدند. این هم از فواید تلویزیون در این روزگار کرونایی است که باعث شده تا ویروس منحوس کرونا حداقل در این یک فقره ضربهفنی شود و فرصتی برای عرض اندام در مقابل مستندهای متقاضی رقابت در این جشنواره تلویزیونی نداشته باشد.
***
داوران چهارمین دوره جشنواره تلویزیونی مستند معرفی شدند
ترکیب 5 نفره هیأت داوران چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند اعلام شد. به گزارش «وطنامروز»، با اعلام دبیرخانه چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند، ابراهیم حاتمیکیا، مصطفی رزاقکریمی، لقمان خالدی، وحید فرجی و محدثه گلچینعارفی به عنوان داوران چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند معرفی شدند. ابراهیم حاتمیکیا، کارگردان و فیلمنامهنویسی است که سابقه کارگردانی 20 اثر سینمایی را در کارنامه دارد و در زمره مهمترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران به شمار میرود. حاتمیکیا از جمله فیلمسازانی است که کارش را با ساخت آثار مستند آغاز کرده است. حضور او به عنوان داور این جشنواره در شرایطی به وقوع پیوسته که معمولا حاتمیکیا از پذیرفتن داوری جشنوارههای فیلم و مستند پرهیز میکند و حضور او در قامت داور این جشنواره موید جایگاه ویژه آن در سینمای مستند است. مصطفی رزاقکریمی نیز از جمله مستندسازان ایرانی است که در عرصه بینالمللی شناختهشده است. یکی از برجستهترین فعالیتهای او در عرصه مستندسازی، ساخت فیلمهای آموزشی در رابطه با ایدز به سفارش آموزشوپرورش اتریش بوده که جزو مواد درسی آن کشور شد. «بانوی قدس ایران» عنوان آخرین ساخته او است که برنده جایزه بهترین فیلم یازدهمین جشنواره سینما حقیقت شد.
لقمان خالدی، کارگردان، مستندساز و تدوینگر است. از مهمترین آثار وی میتوان به مستند و من مسافرم، مستند خصوصی، مستند مشترک مورد نظر، مستند کمی بالاتر، مستند نسا و... اشاره کرد. «فصل هرس» ساخته خالدی است که بهترین مستند نهمین دوره سینما حقیقت شد. وحید فرجی کارگردان، تدوینگر، فیلمبردار و عکاس اهل تهران است. وی فارغالتحصیل رشته عکاسی است و در دهها پروژه فیلم مستند به عنوان تهیهکننده، کارگردان، تصویربردار و تدوینگر فعالیت داشته است. غزال ایرانی، خاطرات نارنجی و زندگی در خط از جمله آثار وی است. محدثه گلچینعارفی، تدوینگر سینما و تلویزیون ایران است. از مهمترین کارهای او میتوان به فعالیت در مستند «بزم رزم» و مستند سینمایی تالان اشاره کرد.
ارسال به دوستان
معادل 1350 تانک
همزمان با صدور کیفرخواست جدید برای نازنین زاغری، جاسوس انگلیسی وزیر خارجه انگلیس از تلاش فعالانه این کشور
برای پرداخت بدهی 42 ساله به ایران به خاطر نقض قرارداد خرید تانکهای چیفتن خبر داد
گروه سیاسی: شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی صبح دیروز نازنین زاغری را به همراه وکیل تعیینیاش احضار و کیفرخواست پرونده جدیدی را به وی ابلاغ کرد. به گزارش «وطن امروز»، یک منبع آگاه در گفتوگو با خبرگزاری صداوسیما گفت: شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی صبح دیروز نازنین زاغری را به همراه وکیل تعیینیاش (وکیلی که متهم برای خود انتخاب میکند) احضار و کیفرخواست پرونده جدیدی را به وی ابلاغ کرد. بنا بر این گزارش، نازنین زاغری که با حکم محکومیت جاسوسی تحت نظر دستگاه قضایی و سازمان زندانهای ایران است با اتهام جدیدی مواجه شده است. این منبع آگاه گفت: پس از حضور زاغری در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی و ابلاغ کیفرخواست پرونده جدید به او، وکیل تعیینی وی ضمن حضور در دادگاه انقلاب در حال مطالعه پرونده جدید وی است. خبرگزاری صداوسیما جزئیات بیشتری از اتهام جدید نازنین زاغری منتشر نکرده است اما به نظر میرسد موارد اتهامی وی مربوط به اقداماتی است که وی در زمان مرخصی خود از زندان انجام داده است. قوهقضائیه پس از شیوع کرونا نازنین زاغری را به مرخصی فرستاد و مرخصی او 3 بار تمدید شد. نازنین زاغری تبعه ایرانی- انگلیسی است که ۱۵ فروردین 95 توسط نیروهای سازمان اطلاعات سپاه کرمان در فرودگاه امام خمینی(ره) دستگیر و به کرمان منتقل شد.
سپاه ثارالله کرمان ۲۶ خرداد سال ۹۵ طی اطلاعیهای از این فرد به عنوان «یکی از سرشبکههای اصلی وابسته به بیگانگان که مأموریتهای مختلفی در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان نظام» انجام داده بود، یاد کرد و در این باره توضیح داد: «وی با عضویت در شرکتها و مؤسسات بیگانه در طراحی و اجرای پروژههای رسانهای و سایبری با موضوع براندازی نرم نظام مقدس جمهوری اسلامی مشارکت داشته است. نامبرده یکی از سرشبکههای اصلی مؤسسات معاند بوده که تحت هدایت و حمایت سرویسهای رسانهای و جاسوسی دولتهای بیگانه، فعالیتهای مجرمانه خود را طی سالیان گذشته انجام داده است».
پرونده زاغری برای ادامه رسیدگیها به دادستانی تهران انتقال یافت و پس از انجام تحقیقات با صدور کیفرخواست به دادگاه انقلاب ارسال شد و شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، زاغری را به 5 سال حبس محکوم کرد که این محکومیت در دادگاه تجدیدنظر تأیید شد. ۲۵ مهر سال ۹۶ عباس جعفریدولتآبادی، دادستان وقت تهران درباره نازنین زاغری گفته بود: شوهر وی تبعه انگلیس و خود وی نیز دارای تابعیت مضاعف از انگلیس بوده و در سیستم آن کشور فعالیت میکرده است. وی مسؤول آموزش خبرنگاری آنلاین بیبیسی فارسی بوده که با هدف جذب و آموزش افرادی برای فعالیت تبلیغی علیه ایران اقدام کرده است. چگونگی استفاده از ایمیل مستعار، پسوردهای پیچیده و طولانی، ذخیرهسازی پسوردها و استفاده از نرمافزارهای رمزنگاری مطالب و اطلاعات، از جمله مواردی است که در این آموزشها لحاظ میشده است و اساتید این دوره، افرادی همچون مهدی یحیینژاد (مدیر سایت بالاترین)، اردوان روزبه (رادیو کوچه) و محمود عنایت (مدیر گروه اسمال مدیا) هستند. جعفری دولتآبادی همچنین ارسال نامه از سوی دیوید کامرون، نخستوزیر سابق انگلیس برای نازنین زاغری را موید ارتباط وی با دولت انگلیس و اهمیت این متهم برای آن کشور دانسته بود. خردادماه سال ۹۷، مسؤولان قضایی از مفتوح بودن بخش دوم پرونده زاغری خبر دادند. نازنین زاغری اواخر اسفند سال ۹۸ به دنبال بخشنامه رئیس قوهقضائیه برای اعطای مرخصی به زندانیان، به مرخصی رفت. اما موضوع نازنین زاغری این بار پس از اظهارات روز شنبه وزیر دفاع انگلیس بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. بن والاس، وزیر دفاع انگلیس گفت «فعالانه» به دنبال پرداخت بدهی کشورش به دولت ایران است که در نهایت میتواند به آزادی شهروندان دوتابعیتی بریتانیا از جمله «نازنین زاغری-راتکلیف» کمک کند. دولت انگلیس برای نخستینبار به طور رسمی بدهی ۴۰۰ میلیون پوندی خود به ایران را پذیرفته و تلویحا ادعا کرده زندانی شدن نازنین زاغری در ایران، با این بدهی مرتبط است. والاس در نامهای به وکلای زاغری گفته دولت در صدد پرداخت این بدهی است. در واکنش به این اظهارات وزیر دفاع انگلیس، سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت موضوع خانم نازنین زاغری ربطی به پرداخت بدهی ایران توسط انگلیس ندارد و اضافه کرد: «او بخشی از محکومیت خود را در ایران گذرانده و آزادی مشروط هم داشته است که پروسه قضایی خودش را دارد و هیچ فرقی بین وی و سایر زندانیان نیست». پیش از این محمدجواد ظریف در حاشیه اجلاس عمومی سال گذشته سازمان ملل در نیویورک به خبرنگاران گفته بود که قرار بوده برای آزادی نازنین زاغری، شهروند ایرانی- انگلیسی به ازای تسویه بدهی ۴۰ ساله لندن به تهران پادرمیانی کند. ظریف گفته بود این پیشنهاد نخستین مرتبه از سوی فیلیپ هاموند، وزیر وقت خارجه مطرح شد اما او چندی بعد در ژوئیه ۲۰۱۶ وزارت خارجه را ترک کرد. پیشنهاد این بوده که انگلیس ۴۰۰ میلیون پوند بدهکاری به ایران را بپردازد و ظریف متقابلا برای آزادی نازنین زاغری- راتکلیف از زندان تلاش کند.
ظریف به خبرنگاران گفت این پیشنهاد حتی تا وقتی که بوریس جانسون وزیر خارجه بود، مطرح بود اما با آمدن جرمی هانت، وزیر خارجه بعدی منتفی شد: «جرمی میگفت شما میخواهید باج بگیرید. من هم گفتم خیر، این را من شروع نکردم بلکه فیلیپ بود». ظریف ادامه داد جرمی هانت چون میخواست نخستوزیر شود، دنبال کار را نگرفت. ظریف بیان کرد پرداخت بدهی لندن به تهران به معنای باج نبود و افزود به عنوان وزیر خارجه هیچ نقشی در تصمیمات قضایی برای یک شهروند ایرانی ندارد: «اما من میتوانم برای فرد خارجی متهم به جاسوسی، مداخله کنم و به دادگاه پیشنهاد مبادله بدهم».
در همین زمینه «دومینیک راب» وزیر خارجه انگلیس روز گذشته با اشاره به اینکه برای آزادی تبعههای انگلیسی گفتوگوهایی با ظریف داشته، بدهی «۴۰۰ میلیون پوندی» این کشور به تهران در پرونده مربوط به خریدهای تسلیحاتی قبل از انقلاب اسلامی ایران را «یک موضوع جدا» از موضوع زندانیان دوتابعیتی دانست.بدهی ۴۰۰ میلیون پوندی انگلیس به اختلاف تهران و لندن بر سر قرارداد خرید تانکهای چیفتن به دوران قبل از انقلاب اسلامی بازمیگردد. ایران سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ در مجموع ۹۰۰ دستگاه از این تانکها را از بریتانیا خریداری کرد و تحویل گرفت. در ادامه ایران قرارداد دیگری برای خرید ۱۵۰۰ فروند از مدل پیشرفتهتر این تانک را با لندن امضا کرد که بعد از امضای قرارداد، بریتانیا ۱۵۰ تانک را به ایران تحویل داد و به دنبال انقلاب اسلامی دولت انگلیس به بهانه مسائل مالی و با وجود پرداخت چند صد میلیون پوند از سوی ایران، از تحویل این تانکها خودداری کرد و نمونههای آمادهشده بر اساس طراحی مورد علاقه و متناسب با ایران را به دیگر کشورها از جمله اردن فروخت.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب با صدور بیانیهای مهم ضمن محکوم کردن اقدام موهن نشریه فرانسوی علیه ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) تأکید کردند مسلمانان جهان نسبت به نقشه شوم آمریکا و رژیم صهیونیستی برای منطقه غرب آسیا غافل نشوند
پیام هوشیاری
«وطن امروز» در گفتوگو با کارشناسان و اساتید دانشگاه محتوای پیام رهبر انقلاب را بررسی کرد؛ ماتریس توطئه
گروه سیاسی: پیام روز گذشته رهبر حکیم انقلاب در واکنش به اهانت مجله فرانسوی شارلی ابدو به ساحت مقدس رسول اکرم(ص) را میتوان به مثابه یک هشدار جدی پیرامون تلاش دولتهای اروپایی با نیت عادیسازی توهین به مقدسات دینی دانست. در عین حال ایشان در بخش دیگری از پیامشان با اشاره به نقشههایی که دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه پیگیری میکنند، نسبت به منحرف شدن اذهان عمومی مسلمانان در سایه چنین اقدامات تحریککنندهای هشدار دادند.
با این اوصاف، پیگیری پروژه اسلامستیزی را میتوان رویهای دائمی در فضای سیاسی و رسانهای غرب دانست؛ پروژهای که از سویی در آن تلاش میشود با وارونهنمایی حقایق و منحصر کردن تصویر اسلام به جنایات گروههای تکفیری و تروریستی که همواره مورد حمایت دولتهای غربی نیز بودهاند، چهره اصلی اسلام و زیست مسلمانان را مخدوش کنند و از سوی دیگر تلاش شده با اقدامات توهینآمیز و انتشار آثار موهن نسبت به مقدسات مسلمانان، رو به عادیسازی توهینهای مذهبی آورند.
مشهورترین اقدام توهینآمیز به اسلام را میتوان انتشار کتاب «آیات شیطانی» توسط سلمان رشدی در سال 1367 دانست؛ کتابی که البته با واکنش گسترده مسلمانان نیز همراه شد و امام خمینی(ره) با انتشار فتوایی حکم به کشتن نویسنده آن دادند. اقدام بعدی در زمینه توهین به مقدسات مسلمانان قریب به 17 سال پس از انتشار کتاب آیات شیطانی و در دانمارک رخ داد؛ جایی که یکی از نشریات این کشور با انتشار کاریکاتوری موهن نسبت به پیامبر اسلام(ص) باعث خشم جهانی مسلمانان شد. درج کاریکاتور توهینآمیز در نشریه دانمارکی را میتوان آغاز فصل جدیدی از رویکردهای اسلامستیزانه دانست. سال 1389 همزمان با نهمین سالگرد حادثه ۱۱ سپتامبر عدهای از افراطگرایان آمریکا اقدام به سوزاندن قرآن کریم کردند و خشم بسیاری از مسلمانان را برانگیختند.
مدتی پس از این اقدام کوردلانه نیز اکران یک فیلم داستانی موهن پیرامون شخصیت پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) در هلند با واکنش مسلمانان جهان روبهرو شد. در این میان ماجرای مجله شارلی ابدو در سال 1394 با درج یک کاریکاتور موهن از پیامبر اعظم(ص) آغاز شد و نهایتا دود آتش این نفرتپراکنی به چشمان عواملش نیز رفت و دفتر این مجله در پاریس در اعتراض به این اقدام مورد حمله قرار گرفت و ۱۷ نفر که ۱۲ نفر آنها کارکنان این نشریه فرانسوی بودند- از جمله کاریکاتوریست این مجله که توهین کرده بود- هلاک شدند. یکی از تاسفآورترین اتفاقاتی که در حاشیه این اقدام رخ داد، حمایت یکی از جراید اصلاحطلب ایرانی از موج همدردی با نشریه هتاک شارلی ابدو به بهانه حملهای بود که به دفتر این مجله صورت گرفته بود؛ مسالهای که بار دیگر نشان از بیاعتنایی جریان غربگرا نسبت به مقدسات مردم ایران در جریان تقابل تمدنی و تاریخی با غرب داشت.
با این همه در هفتههای اخیر باز هم شاهد موج جدید اقدامات توهینآمیز به مقدسات مسلمانان بودیم؛ اقدامی که بخشی از آن با به آتش کشیدن قرآن کریم در شهر مالمو سوئد آغاز و نهایتا با اقدام نشریه هتاک شارلی ابدو فرانسه در بازنشر کاریکاتورهای توهینآمیزش تکمیل شد.
اقدامات توهینآمیز نسبت به مقدسات مسلمانان در تمام دهههای اخیر در سایه حاشیه امنی که دولتهای اروپایی برای توهینکنندگان به وجود آوردهاند، انجام شده است. دولتهای غربی در شرایطی با سوءاستفاده از کلیدواژه آزادی بیان و آزادی عقاید باعث ترویج موج توهین به مقدسات مسلمانان شدهاند که در سالهای اخیر قوانین محدودکننده زیادی برای مسلمانان ساکن کشورهای خود وضع کردهاند و در قالب این استاندارد دوگانه هر فعالیتی که باعث ترویج اندیشههای اسلامی و فراگیری نمادهای دینی شده را با اشکال متفاوتی سرکوب کردهاند. در این فضا پس از اقدام نشریه هتاک شارلی ابدو در بازنشر کاریکاتور توهینآمیز بار دیگر رو به حمایت از این موج هتاکی آوردند. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه روز جمعه در مراسمی که به منظور گرامیداشت تاریخ دموکراسی فرانسه برگزار شده بود در واکنش به مطالبه برخورد با این نشریه هتاک، گفت: نمیتوان بخشی از فرانسه را انتخاب کرد. وقتی فرانسه را انتخاب میکنید، جمهوری فرانسه اجازه ماجراجوییهای تبعیضآمیز را نخواهد داد. وی افزود: آزادی در فرانسه، شامل آزادی اعتقاد داشتن یا نداشتن هم میشود اما این را نمیتوان از آزادیای که حق کفرگویی را هم شامل میشود جدا کرد.
اظهارات مکرون و حمایت تمامقد از گسترش موج هتاکی به مقدسات اسلامی در شرایطی است که دولت فرانسه در سالهای گذشته با بهانههای متعددی اجازه هیچگونه فعالیتی در زمینه نقد هولوکاست و بررسی میزان صحت ادعاهای مطرح شده پیرامون آن را نداده است. بر این اساس، رویه دولتهای اروپایی در حمایت از موج هتاکیها علیه مقدسات اسلامی را میتوان یک استراتژی ثابت و هدفمند با نیت تضعیف جریانات اسلامگرا و کاهش سرعت رواج اسلام در این کشورها دانست که از هیچ منطق و استانداردی غیر از این پیروی نمیکند.
***
[اهانت به بهانه آزادی بیان، غلط و عوامفریبانه است]
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در پیامی، اهانت اخیر یک نشریه فرانسوی به ساحت نورانی پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله را محکوم کردند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن بیانیه رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسمهتعالی
گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریه فرانسوی در اهانت به چهره نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم صلیالله علیه وآله، بار دیگر عناد و کینه شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعه مسلمانان را آشکار ساخت. بهانه آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملا مردود و غلط و عوامفریبانه است. سیاستهای عمیقا ضداسلامی صهیونیستها و دولتهای استکباری عامل اینگونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یک بار بروز مییابد. این حرکت در این برهه زمانی نیز میتواند به انگیزه منصرف کردن ذهن ملتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند. ملتهای مسلمان بویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقه حساس، باید هرگز دشمنیهای سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند.
والله غالب علی امره
سیدعلی خامنهای
18/6/99
***
هتاکی شارلی ابدو؛ تحریف اذهان از معامله قرن
حجتالاسلام محمدمهدی تسخیری*: اگر در پیام رهبر حکیم انقلاب در محکومیت اهانت نشریه فرانسوی «شارلی ابدو» به پیامبر گرامی اسلام، تعمق کنیم، متوجه میشویم ایشان بخوبی توانستهاند پشت پردههای این اهانت را تبیین کنند. ما باید دقت کنیم در شرایطی زندگی میکنیم که آمریکاییها به دنبال تحقق معامله قرن در غرب آسیا هستند؛ هدفی که برای تحقق آن نیاز به مقدماتی دارند که یکی از مقدمات آن حساسیتزدایی نسبت به تعلق خاطر به پیامبر اسلام است. این سیاست رژیم صهیونیستی است تا غیرت دینی مسلمانان را از بین ببرد و از این طریق بتواند اهداف خود را در سرزمینهای اشغالی محقق کند، بدون اینکه تودههای مسلمان به آن واکنش نشان دهند. وقتی حساسیت نسبت به پیامبر عظیمالشان اسلام در بین تودههای مسلمان از بین برود، دیگر تکلیف حساسیت نسبت به رژیم غاصب صهیونیستی مشخص خواهد بود. در واقع رهبر معظم انقلاب در پیام خود قصد داشتند این خط را روشن و برجسته کنند؛ اینکه بازیگردان اصلی در مساله اهانت به پیامبر اسلام، رژیم صهیونیستی است که در پشت پرده سعی دارد با ابزارهای رسانهای برای رسیدن به اهداف خود زمینهسازی کند. این را توجه داشته باشید که نشریه شارلی ابدو 5 سال قبل و 13 سال قبل نیز در کنار همدستان دانمارکی و آلمانی خود، به پیامبر اهانت کرده بود اما اهانت اخیر، با توجه به شرایط حساس کنونی جهان اسلام، یک پیام خاص دیگر و یک هدف دیگری برای کمک به صهیونیستها داشت. هفتهنامه هتاک «شارلی ابدو»، یک هفتهنامه چپگرا است که تاکنون 8 بار تعطیل شده و دوباره فعالیت خود را از سر گرفته است. این نشریه نهتنها به ساحت پیامبر گرامی اسلام، بلکه به کاتولیکها و یهودیهای فرانسه نیز اهانت کرده است.
شرایط زمانی اهانت اخیر این نشریه به پیامبر، پشت پردههای سیاسی آن را شفاف میکند. شما دقت کنید همین چند وقت قبل، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به لبنان سفر و طوری وانمود میکند که آمده است تا مشکلات این کشور را حل کند. در حالی که در خود فرانسه نزدیک به 2 سال است جلیقه زردها در خیابانها تظاهرات میکنند و اعتراض خود را به سیاستهای مکرون و دولت فرانسه ابراز میکنند.
وقتی امانوئل مکرون با این پرسش مواجه میشود که چرا اجازه میدهد یک نشریه فرانسوی به پیامبر اسلام توهین کند، سخن از آزادی بیان به میان میآورد و اینکه فرانسه نمیتواند مانع حق آزادی بیان شهروندان و رسانههایش شود. سوال اینجاست: اگر واقعا آزادی بیان برای فرانسه و آقای مکرون یک خط قرمز است نباید شکسته شود، به چه دلیل این حق را از هر رسانه و دانشمند و محقق و مورخی گرفتهاند که درباره هولوکاست اظهار نظر کند؟ فرانسه در بحث هولوکاست چندین شخصیت علمی را روانه زندان کرد که مرحوم پروفسور روژه گارودی یکی از آنهاست، بسیاری از آنها را ممنوعالقلم کردند، جریمههای چند هزار یورویی برای آنها بریدند، در حالی که این افراد ژورنالیست هم نبودند، بلکه محقق تاریخی بودند. کجای این رفتار با آزادی بیان سازگار است؟ این مشی همیشگی سیاستمداران غربی است که از شعار آزادی بیان برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و هرجا که همین شعار به ضرر آنهاست به بدترین شکل ممکن در برابر آن میایستند و این حق را نقض میکنند. نگاهی به رفتار فرانسه در این مساله نشان میدهد ادعای آقای مکرون در عدم برخورد با نشریه شارلی ابدو به بهانه آزادی بیان، یک دروغ واهی است.
گذشته از اینکه دستکم یک و نیم میلیارد مسلمان درکشورهای مختلف جهان زندگی میکنند، در خود کشور فرانسه 7 میلیون مسلمان حضور دارند، این اقدام نشریه شارلی ابدو جریحهدار کردن احساسات این جمعیت کثیر بود، چگونه اجازه دادن به جریحهدار کردن احساسات چنین جمعیتی با اصول آزادی بیان سازگار است؟
رهبر بزرگوار انقلاب دقیقا در پیامشان، استراتژی اصلی و پشت پرده این اهانت را شفافسازی کردند؛ اینکه باید هوشیار بود که رژیم صهیونیستی برای رسیدن به اهداف خود تنها از ابزارهای سیاسی و نظامی استفاده نمیکند، بلکه تلاش دارد با ابزارهای رسانهای، فرهنگ، ذهنیت و رفتارهای مردم مسلمان را نیز هدف قرار دهد. صهیونیستها وقتی بتوانند حساسیتهای دینی را کمرنگ و اذهان را از خیانت بزرگ معامله قرن منحرف کنند، در واقع پازل برنامههای خود برای مقابله با جهان اسلام را تکمیل میکنند.
این را بدانید که هیچ رهبر دینی در هیچ فرقهای، حتی یهودیان غیرصهیونیست، و سایر ادیان ابراهیمی، و حتی ادیان غیرابراهیمی مانند بودائیان، هیچ کدام راضی به اهانت به ساحت پیامبر عظیمالشان اسلام که نماد انسانیت است، نیستند.
ما در مرکز گفتوگوی ادیان سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی روز گذشته یک ارتباط ویدئوکنفرانسی با رهبران ارتدکس کشور یونان داشتیم، آنها هم اقدام نشریه شارلی ابدو را محکوم کردند، چون توهین به پیامبر اسلام، تنها توهین به مسلمانان نیست، پیامبر اسلام یکی از انبیای الهی است و توهین به ایشان توهین به همه ادیان الهی است. این اقدام توسط همه متدینین به ادیان الهی تقبیح میشود. متاسفانه باید بگوییم در 17 کشور اروپایی گاهی این حرکت منفی اهانت به پیامبر اسلام کم و بیش جریان دارد که هیچ موضعگیری درخوری درباره این موضوع صورت نگرفته است. اتفاقا یکی از محورهای پیام رهبر معظم انقلاب نیز همین موضوع است، رهبری در پیام خود تاکید داشتند این اقدام حتما باید محکوم شود و مواظب باشید حساسیتهای دینی کمرنگ نشود.
*رئیس مرکز گفتوگوی ادیان و فرهنگهای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
ارسال به دوستان
گزارش «وطنامروز» از عوامل افزایش قیمت خودرو
گشایش خودرویی!
خروج سرمایهها از بورس، افزایش قیمت ارز سوداگری در فضای مجازی و تورم انتظاری از اصلیترین دلایل افزایش قیمت خودرو است
گروه اقتصادی: قیمت خودروهای داخلی طی هفته جاری به صورت میانگین 20 تا 30 میلیون افزایش یافت. به نظر میرسد هیچ ترمزی هم برای توقف قیمت صعودی خودرو وجود ندارد و روند رشد قیمت خودرو با سرعت ادامه دارد. برای مثال دیروز قیمت خودرو پراید ۱۳۲ نسبت به روز قبل از آن ۵ میلیون تومان افزایش داشت. اصلیترین دلایلی که کارشناسان درباره رشد قیمت خودرو مطرح میکنند، رشد قیمت ارز، حرکت نقدینگی از بورس به بازار خودرو، قیمتگذاری در فضای مجازی و در نهایت تورم انتظاری ایجادشده طی روزهای اخیر است.
به گزارش «وطن امروز»، قیمت خودرو این روزها هر ساعت افزایش مییابد و این در حالی است که طبق آمار میزان تولید خودرو در سال ۹۹ رشد داشته است. تاکنون مسؤولان به غیر از توصیه به نخریدن خودرو هیچ اقدام دیگری نکردهاند.
رضا شیوا، رئیس شورای رقابت در واکنش به شرایط وخیم بازار خودرو با اشاره به اینکه وظیفه این شورا تنظیم دستورالعمل قیمت است، گفت: این شورا تلاش میکند با تنظیم دستورالعمل، قیمت تعادلی باشد و خودرو به دست مصرفکننده واقعی برسد.
شیوا ادامه داد: از اردیبهشت امسال که مسؤولیت تنظیم دستورالعمل قیمت از وزارت صمت دوباره به شورای رقابت بازگردانده شد، از حدود ۱۴ ماه پیش از آن هیچکدام از خودروها افزایش قیمتی نداشتند. وی با اشاره به اینکه دستورالعمل را برای همه خودروها صادر کردیم، گفت: قیمتهایی را که اعلام کردیم، هم برای مصرفکننده و هم تولیدکننده، عادلانه است. شیوا با اشاره به اینکه قیمت اعلامی ما با بازار آزاد اختلاف زیادی دارد، افزود: وظیفه شورای رقابت این است که در برابر کالاهای انحصاری، قیمت عادلانه را اعلام و متقاضی واقعی را پیدا کند، بنابراین شرطهای زیادی برای خرید خودرو گذاشتیم اما با این حال معلوم نیست آیا همه کسانی که در قرعهکشی برنده میشوند متقاضی واقعی خودروها هستند؟ رئیس شورای رقابت گفت: اکنون سود منطقی حدود ۱۰ درصد و هزینه مالی حداکثر تا ۵ درصد را برای خودروسازان و همچنین هزینه معاملات به علت وضع فوقالعاده کنونی را در نظر گرفتیم و کاهش 5/2 درصد بهرهوری را انجام ندادیم و فعلا با توجه به وضع ویژه کنونی، درباره کیفیت هم دست نگه داشتیم. شیوا افزود: خودروسازان ۱۷ درصد سود تعیین کرده بودند اما شورای رقابت ۱۰ درصد سود و ۵ درصد هم هزینه مالی را در نظر گرفت، بنابراین اختلاف زیادی با خواستههای خودروسازان نداریم. وی با اشاره به اینکه محاسبه تورم با بانک مرکزی است، ادامه داد: انتظار این است که هر خودروساز حداقل برای نیاز ۳ ماه خود کالا داشته باشد، به همین علت افزایشها را برای هر ۳ ماه یکبار در نظر گرفتیم.
شیوا با بیان اینکه وضع کشور و ارتباط ما با خارج ویژه است، اضافه کرد: از نظر علمی و محاسباتی، امکان قیمتگذاری خودرو به صورت روزانه وجود ندارد و نمیشود هر ماه قیمتها را تغییر داد.
* تولید خودرو افزایش یافته است
معاون امور صنایع وزارت صمت با اشاره به اینکه ساماندهی وضع تولید و عرضه متناوب خودرو به بازار از جمله وظایف وزارت صمت است، گفت: تولید خودرو در کشورمان تا ۱۶ شهریور امسال رشد داشت و امسال ۳۹۹ هزار دستگاه تولید کردیم، در حالی که این رقم، پارسال ۳۳۵ هزار دستگاه بوده است.
مهدی صادقینیارکی ادامه داد: امسال از ۳۹۹ هزار دستگاه خودروی تولید شده، ۳۲۴ هزار دستگاه تحویل شده و خودروهای ناقصی که تولید کردیم نسبت به پارسال ۲۴ درصد کمتر بوده است. وی افزود: ورودی صنعت خودروسازی، سیال است و نهادههای تولید به صورت روزانه خرید میشود و نرخ ارز هم سیال است و ماهیت بورس کالا، سیال و انواع نهادههای مصرفی با قیمتهای روز خریداری میشود و دیگر نهادهها هم تابعی از نرخ ارز است. وی با اشاره به اینکه قیمت را عرضه و تقاضا مشخص میکند، گفت: هزینههای مالی در یکی از شرکتهای خودروساز، ۱۶ درصد و در دیگری حدود ۹ درصد است اما شورای رقابت، هزینههای مالی هر کدام از این شرکتها را ۵ درصد در نظر گرفت و این کمبود بالاخره در جایی خودش را نشان میدهد. صادقینیارکی با اشاره به اینکه قیمت کنونی در مقایسه با گذشته عادلانهتر، منطقیتر و واقعیتر است، افزود: روش قرعهکشی خودروها تا زمانی که عرضه و تقاضا متعادل شود، ادامه خواهد داشت. وی اضافه کرد: ناچاریم در فرآیند عادلانه، متقاضیان واقعی خودرو را شناسایی کنیم و خودروهای تولیدی را به آنها اختصاص دهیم.
* باید در قیمتگذاریها بازنگری شود
در همین حال مرتضی شجاعی، کارشناس بازار خودرو گفت: نخستین اثر بدعت قیمتگذاری هر 3 ماه خودرو، تحریک و التهاب بازار آزاد است. وی افزود: قرار بر این شد شورای رقابت هزینه تمامشده محصولات را محاسبه و سود متعارفی را برای شرکتها لحاظ کند و سپس کسی در بازار حق فروش ۱۰ درصد بالاتر از آن را نداشته باشد اما این اتفاق در بازار رخ نداده است.
شجاعی با تایید اینکه وحدت رویه در قیمتگذاری شورای رقابت بین خودروها دیده نمیشود، اضافه کرد: در قیمتگذاریها باید بازنگری شود. کارشناس بازار خودرو درباره الگوی قرعهکشی خودرو در بازار هم افزود: سیاستگذاری متناقض در موضوع قرعهکشی خودرو هم مشکلساز شده است، چرا که در قرعهکشی خودرو سود مشارکت صفر است و خودروساز هر 3 ماه قیمت محصولات خود را بالا میبرد. وی در ادامه گفت: زمانی که پیشخریداران تأخیر قابل توجهی در تحویل خودرو داشتند و از طرفی با قیمتهای فعلی خودروسازان مواجه میشوند، موج نارضایتی به وجود میآید. این در حالی است که رضا شیوا از طرح قرعهکشی خودرو دفاع کرده و میگوید: از زمانی که قرعهکشی خودرو آغاز شد، شکایتهای مردمی حذف شده و قرعهکشی خودرو بهترین مدل در شرایط فعلی است. وی درباره قیمتگذاری خودروی دناپلاس توربوشارژ اتومات هم گفت: دناپلاس توربوشارژ اتومات با دناپلاس حدود ۱۲۰ میلیون تومان اختلاف قیمت دارد و در دناپلاس توربوشارژ اتومات حداقل 30 قطعه نسبت به دناپلاس اضافه شده که قیمت این قطعات توسط بازرس مستقل شرکت تأیید شده است. رئیس شورای رقابت درباره قیمتگذاری خودروهای جدید هم گفت: این خودروها هنوز به بازار نیامده است ولی به محض ورود قیمتگذاری خواهند شد.
***
[طراحی سامانه استعلام قیمت]
برخی کارشناسان دلیل سوداگری و رشد قیمت خودرو را در شرایط فعلی ناشی از قیمتگذاری در فضای مجازی و سوداگری افرادی قلیل میدانند. رئیس اتحادیه فروشندگان خودرو راهحل پایان دادن به این بازار سیاه و جلوگیری از فرصتطلبی تعدادی قلیل را ایجاد سامانهای برای استعلام قیمت میداند. سعید مؤتمنی همچنین با تأکید بر اهمیت راهاندازی سامانه معاملات خودروی اتحادیه نمایشگاهداران خودرو برای مدیریت بازار گفت: در صورت فعال شدن این سامانه، همه معاملات بازار خودرو در آن ثبت میشود و تعداد معاملات کل کشور قابل رهگیری خواهد بود. وی تأکید کرد: از این طریق جلوی قیمتسازی گرفته میشود و کسی نمیتواند در بازار شیطنت کند. مؤتمنی با بیان اینکه کنترل بازار خودرو براحتی امکانپذیر است، افزود: قیمتها در بازار خودرو طی روزهای گذشته مصنوعی بوده است. هر چند شاهد نوسان نرخ دلار بودیم ولی رشدهای غیرقابل قبولی در بازار خودرو اتفاق افتاد. وی ادامه داد: قیمت خودرو در بازار طی 2 تا 3 روز از 5 تا 20 میلیون تومان افزایش یافته اما هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است که باعث این رشد قیمتها شود.
ارسال به دوستان
برخی گزارشها از بروز علائم موج جدید بیماری «کووید-۱۹» در کشور خبر میدهد
دور دور کرونایی!
پیک جدید شیوع کرونا در حالی در کشور آغاز شده است که جامعه پزشکی نگران روزهای سخت کادر درمان در فصول پاییز و زمستان است، چرا که شیوع این ویروس همراه با ویروس آنفلوآنزا میتواند چالشآفرین و تهدیدکننده سلامت جامعه شود.
به گزارش «وطن امروز»، شمار جانباختگان کرونایی از ماه گذشته به زیر 200 نفر در هر شبانهروز رسید؛ آمار امیدوارکنندهای که قبل از تعطیلات تا مرز 100 نفر هم کاهش یافت. علاوه بر کاهش آمار مرگومیر در آن روزها تعداد بستریشدگان و مبتلایان نیز با شیب ملایم روند نزولی داشت اما اکنون تعداد مبتلایان به این بیماری کشنده با گردشی رو به عقب و به صورتی تدریجی در حال افزایش است.
اکثر کارشناسان حوزه بهداشت علت رشد آمار ابتلا و مرگومیر ناشی از بیماری کرونا در روزهای اخیر را حاصل بیتوجهی خیلیها به رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگیری اجتماعی در ۲ هفته گذشته میدانند، چرا که با وجود تاکید مسؤولان و جامعه پزشکی بر نرفتن مردم به سفر اما خیلیها بار سفر بستند و به شهرها و استانهای دیگر رفتند.
رشد آمار مبتلایان به ویروس کرونا و افزایش مرگومیر ناشی از این بیماری در حالی است که طبق اعلام کمیته اپیدمیولوژی کرونا، پیک جدید بیماری کشنده «کووید-19» دوباره در کشور به شکلی خفیف شروع شده است. دبیر ستاد مقابله با کرونا در دانشگاه علوم پزشکی البرز در این باره اعلام کرد: طی ۲ روز گذشته تعداد بیماران کرونایی استان افزایش داشته است. علیرضا سلیمانی افزود: متاسفانه طی ۲ روز گذشته شاهد افزایش آمار پذیرش بیماران کرونایی در بیمارستانهای استان بودیم که نتیجه بیتوجهی مردم به هشدارهای ستاد کرونا مبنی بر خودداری از سفرهای غیرضروری است. وی گفت: با توجه به خستگی پرسنل بهداشت و درمان امیدواریم شرایط از وضعیت کنونی بدتر نشود تا در کیفیت خدماترسانی به بیماران با مشکل مواجه نشویم. این مقام مسؤول با بیان اینکه به نظر میرسد شیوع کرونا در استانهای البرز و تهران شکل سینوسی داشته باشد، معتقد است: کم و زیاد شدن تعداد بیماران رابطه مستقیمی با رفتار مردم و رعایت پروتکلهای بهداشتی دارد و با آغاز فصل پاییز شاهد شیوع بیماریهای تنفسی از جمله آنفلوآنزا نیز خواهیم بود که تشخیص آن از کرونا کار سادهای نیست. سلیمانی به ایسنا گفت: با توجه به اینکه تشخیص کرونا از آنفلوآنزا کار سادهای نیست، شناسایی بیماران کرونایی، جداسازی آنها از سایر بیماران و مدیریت درمان آنها دغدغهای جدی در فصل پاییز است.
* لزوم آمادگی بیشتر جهان در برابر همهگیری بعدی
سخنان عضو ستاد مقابله با کرونای استان البرز در حالی بیان میشود که دبیرکل سازمان جهانی بهداشت روز دوشنبه ضمن دعوت کشورها به سرمایهگذاری در زمینه بهداشت عمومی اظهار داشت: جهان باید آمادگی بیشتری در برابر همهگیری بعدی داشته باشد. بنا به این گزارش، از زمان شناسایی نخستین مورد کروناویروس جدید در چین در دسامبر ۲۰۱۹ میلادی، بیش از 19/27 میلیون نفر در جهان به آن مبتلا شده و ۸۸۸ هزار و ۳۲۶ نفر جان خود را از دست دادهاند. بنا بر گزارش رویترز، تدروس آدهانوم، دبیرکل سازمان جهانی بهداشت با بیان اینکه این آخرین همهگیری نخواهد بود، در یک نشست خبری در ژنو اعلام کرد: تاریخ به ما میآموزد که شیوع و همهگیری بیماریها یک واقعیت زندگی است اما وقتی همهگیری بعدی فرا میرسد، جهان باید آماده باشد، آمادهتر از آنچه این بار بود.
* ایجاد موجهای سوم و چهارم کرونا در پاییز محتمل است
همچنین در این باره فوقتخصص عفونی اطفال گفت: تا پایان پاندمی کرونا یک میلیون کودک ایرانی در خطر هستند و بدترین حالت بروز موجهای سوم و چهارم کرونا در پاییز است که باید آمادگی کامل داشته باشیم. عبدالله کریمی، استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی افزود: باید برای پاییز و زمستان و برخورد علمی و اجرایی مناسب آماده باشیم و سناریوهای مختلف مدیریتی را در نظر بگیریم و خود را برای بدترین وضعیت ممکن آماده کنیم. بدترین وضعیت حالتی است که موج سوم را به خاطر اجتماعات اخیر و مسافرتهای غیرضروری داشته باشیم و بعد از بازگشایی مدارس و ظهور آنفلوآنزا موج چهارمی هم از راه برسد که در آن کودکان هم به خاطر حضور آنفلوآنزا و کرونا در کنار هم میزان درگیری بیشتری را داشته باشند. وی افزود: در ایران حدود ۳۰ درصد جامعه زیر ۱۹ سال سن دارند و حدود ۵ تا ۱۰ درصد افراد درگیر جامعه با بیماری «کووید-19» را این گروه سنی تشکیل میدهند که ۹۵ درصد بدون علامت یا با علائم خفیف، حدود ۴ درصد درگیر با نوع شدید بیماری و کمتر از یک درصد دچار نوع بحرانی هستند. یعنی در کل کشور حدود ۲۵ میلیون نفر زیر ۱۹ سال داریم که ۵ درصد کل افراد درگیر جامعه از بین این ۲۵ میلیون هستند. استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ادامه داد: اگر فرض کنیم تا پایان پاندمی ۸۰ درصد کل جامعه آلوده شوند میشود حدس زد از ابتدا تا پایان پاندمی یک میلیون کودک آلوده خواهیم داشت و ۵۰ هزار نفر از اینها دچار بیماری شدید خواهند بود و ۱۰ هزار نفر آنها دچار وضعیت بحرانی خواهند شد.
کریمی گفت: میزان مثبت شدن تست real time pcr در کودکان ۲ تا ۱۰ سال، حتی در تماس با فرد مثبت، نسبت به بقیه کم است، بنابراین قدرت انتقال بیماری به دیگران در این گروه سنی اگر بدون علامت باشند، نسبت به بزرگسالان کمتر است. اما به هر حال در زنجیره انتقال قرار میگیرند و آنهایی که علائم شدید و بحرانی دارند بیشتر از کسانی که بدون علامت هستند یا علامت متوسط دارند میتوانند بیماری را منتقل کنند.
استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی افزود: یکی از چالشهای پیش روی ما در ماههای آتی شیوع ویروس آنفلوآنزا خواهد بود که یک قرن قبل نزدیک به ۴۰ میلیون نفر را در دنیا کشت و در ۲ پاندمی در قرن بیستم، یک تا ۴ میلیون نفر در هر پاندمی در آسیا کشته شدند. سال ۲۰۰۹ نیز بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر به واسطه این بیماری کشته شدند. میزان مرگومیر در پاندمی یک قرن قبل ۲۰ تا ۴۰ درصد بوده ولی این میزان در نوع فصلی کمتر از یک در هزار است. در «کووید-19» این میزان ۳ تا ۴ درصد است. حالا سوال این است که آیا آنفلوآنزا با کرونا همراهی خواهد داشت یا نه؟
وی گفت: مساله بعدی این است که میزان شیوع کرونا در بچههای زیر ۵ سال کمتر است اما آنفلوآنزا در بچههای زیر ۵ سال میزان بالاتری دارد و میزان کشندگی آن هم بیشتر است. اگر آنفلوآنزا در گردش باشد و عفونت همزمان ایجاد کند، برای این تعداد جمعیت چگونه واکسن آماده کنیم؟ چند دوز واکسن در بخشهای دولتی و خصوصی آماده عرضه به مردم داریم؟ اگر کمبود داریم این کمبود را چگونه مدیریت کنیم تا واکسن به دست افراد پرخطر شامل کودکان زیر ۵ سال، زنان باردار، کادر پزشکی و افراد دارای بیماری مزمن و ضعف ایمنی برسد.
* ۲۳۰۲ مبتلا و ۱۳۲ فوتی جدید
آمار جانباختگان و مبتلایان به ویروس کرونا دیروز افزایش یافت، افزایشی که به عقیده کارشناسان بهداشتی نتیجه سفرهای 2 هفته قبل است. به گزارش «وطن امروز»، مطابق اعلام کمیته اپیدمیولوژی کرونا، پیک جدید شیوع این بیماری مرگبار در کشور به صورت خفیف آغاز شده است. سخنگوی وزارت بهداشت دیروز در این باره از شناسایی ۲۳۰۲ مورد جدید کرونا در کشور طی 24 ساعت خبر داد و گفت: متاسفانه ۱۳۲ تن نیز جان باختند. سیماسادات لاری اظهار داشت: بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، 2 هزار و ۳۰۲ بیمار جدید مبتلا به «کووید-۱۹» در کشور شناسایی شدند که یکهزار و ۲۲۶ نفر از آنها بستری شدند.
وی در ادامه افزود: مجموع بیماران «کووید-۱۹» در کشور به ۳۹۱ هزار و ۱۱۲ نفر رسید. لاری دیروز همچنین گفت: متاسفانه در ۲۴ ساعت گذشته، ۱۳۲ بیمار «کووید-۱۹» جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۲۲ هزار و ۵۴۲ نفر رسید. وی ادامه داد: خوشبختانه تاکنون ۳۳۷ هزار و ۴۱۴ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستانها ترخیص شدهاند. به گفته لاری، ۳۷۱۳ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-۱۹» در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند. وی افزود: تاکنون 3 میلیون و ۴۳۱ هزار و ۶۴۶ آزمایش تشخیص «کووید-۱۹» در کشور انجام شده است. سخنگوی وزارت بهداشت گفت: بر اساس آخرین اطلاعات کرونا در کشور، استانهای تهران، مازندران، گیلان، قم، اصفهان، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی، کرمان، خراسان شمالی، سمنان، یزد، زنجان و قزوین در وضعیت قرمز قرار دارند.
ارسال به دوستان
پرونده «وطنامروز»؛ بلاروس و صربستان دو روی سکه طرح آمریکا علیه کشورهای متحد روسیه هستند
فتنه در سامان اسلاوها
شروین طاهری: بلاروس برای بسیاری از روسها به منزله تونل زمان است. این روزها که «الکساندر لوکاشنکو» قدیمیترین رهبر اروپا با 26 سال ریاستجمهوری بلاوقفه در «مینسک» در حال تنازع بقاست، میتوان این حقیقت را در ضربالمثل کنایی عابران ایستگاه متروی «بلاروسکایا» در قلب مسکو دریافت: شوروی هنوز دارد سقوط میکند. انگار هنوز بقایایی از ابرقدرت فروپاشیدهشان در قرن بیستم را در بلاروس کوچک سراغ میگیرند که حالا همان میراث هم در حال از دست رفتن است؛ کار برای همه، تورم اندک و شکم نسبتا سیر. طبیعی است از بلندپروازیهای پدر روسیه برای احیای اقتدار گذشته نزد فرزند چندان اثری نباشد اما روسهای سفید هنوز طوری به سرزمین پدری افتخار میکنند که گویی یکی از جمهوریهای فدراسیون هستند نه یک کشور مستقل.
همین حس نزدیک بلاروس را برای روسها جذابتر میکند. برای مسکوویچها، مینسک حتی با اتوبوس نزدیکترین پایتخت خارجی و با توجه به روابط خصمانه سیاسی با کییف، در دسترسترین محسوب میشود، آن هم بدون نیاز به ویزا، زبان یا حتی اسکناسهای غیرروسی. عینیترین نمونه از تعریف «خارج نزدیک» که در ادبیات سیاسی معاصر سران کرملین درباره جمهوریهای جداشده به کار میرود، همین اتوپیای کوچک روسی است؛ خواه آن را «ماترشکا»یی (عروسک مینیاتوری) از شوروی بدانیم یا خالصترین جمهوری اسلاونشین جهان. کشوری با 5/9 میلیون نفر سکنه که بیش از 9 میلیون نفرشان را روسهای سفید و سرخ تشکیل میدهند، مانند قطعه زمین کوچکی در غربیترین پارچههای اراضی بیحساب بزرگترین کشور دنیا، انگار که حاکمان کرملین پس از فروپاشی فراموش کردهاند آن را در قلمرو فدراسیون روسیه بگنجانند.
البته روسیه سفید با استانداردهای دراندشت روسی کوچک محسوب میشود، اگرنه با استانداردهای اروپایی، مساحت آن دوسوم همسایه غربیاش لهستان و نصف همسایه جنوبیاش اوکراین، یعنی بزرگترین کشورهای اروپای شرقی است. برای آنکه بهتر متوجه احساس روسها و بلاروسها به یکدیگر شوید، در نظر بگیرید روزی کشوری کوچک به نام خراسان در شرق ایران شکل بگیرد، بدون آنکه واقعا از لحاظ هویتی، جمعیتی، اقتصادی و فرهنگی از ایران مستقل باشد!
با این حال از حالوهوای کومونی کوچهها و خیابانهای مینسک گرفته تا کارخانهها و مزارع دولتی و نیمهدولتی که هنوز به سبک اشتراکی اداره میشوند، سفر به بسیاری از نقاط بلاروس داغ دل آن دسته از اهالی فدراسیون روسیه یا جمهوریهای سابق شوروی را زنده میکند که هنوز نوستالژی عدالت اجتماعی دارند.
هنر لوکاشنکو این بوده که در این 26 سال، یعنی از پنجمین سال پس از توافق بلاژوا برای انحلال اتحاد جماهیر شوروی میان گورباچف و رهبران وقت اوکراین و بلاروس، با تلفیقی از دیکتاتوری و مردمداری، سختکوشی و جاهطلبی و پارانویا و خیرخواهی، اتوپیای طبقه کارگری شوروی را به شکلی نوستالژیک در قلمرو محدود خود حفظ کرده، بدون آنکه نیازی به ایدئولوژیهای کمونیستی و سوسیالیستی داشته باشد. با این حال حتی اگر بخواهیم دیدگاه «سوسیالیسم رمانتیک» را در جهان واقع مجسم کنیم نیز تصویر آن میشود ساختمان سبک استالینی کاخ ریاستجمهوری بلاروس در میدان اکتبر در مرکز مینسک که حد فاصل خیابانهای مارکس، انگلس و کومسومول(شاخه جوان حزب کمونیست شوروی) واقع شده است. در این ساختمان بزرگ یک دفتر اجرایی کوچک غیرمجلل هست که یک رهبر کاریزماتیک تاس و چاق که بیشتر شبیه سرکارگران بلشویک است تا سیاستمداران مدرن، گاهی پابرهنه و گاهی اسلحه به دست، به طور تقریبا شبانهروزی اوضاع خلق را رتق و فتق میکند.
با وجود بروکراسی دولتی سختگیرانه و فساد که حالا دیگر در همه کشورها وجود دارد و البته گم شدن گاه و بیگاه مخالفان و روزنامهنگاران، سبک رهبری «رفیق لوکا» نسبتا کارآمد بوده به طوری که مخالفان سیاسی غربگرای او برای شلوغکاری هیچ بهانهای جز نامزد شدن او برای نهمین دوره متوالی در انتخابات ریاستجمهوری و البته پیروزی نهاییاش پیدا نکردند.
در وانفسای بحرانهای اقتصادی و معیشتی پساکرونا در اروپا و خود روسیه، این افتخاری است برای لوکاشنکو که کشوری محصور و بدون هیچ منابع خاص را همچنان سر پا نگه داشته است. البته به لطف سخاوت پدرانه پوتین که نفت را ارزان در اختیار پالایشگاههای بلاروس برای صادرات مجدد به اروپا قرار میدهد، از خاک این کشور برای دور زدن تحریمهای غربی استفاده میکند که درآمدهای گمرکی را نصیب مینسک میکند، برای برخی محصولات بلاروسی سهمیه واردات قائل میشود و از همه مهمتر مثل یک استان امنیت و تجهیزات نظامی ارتش آن را تامین میکند. حتی وقتی لوکاشنکو گاه و بیگاه به مسکو میتازد، مثل مورد اخیر اختلاف 2 طرف بر سر بهای سهمیه نفت وارداتی از روسیه، پوتین از موضعی پدرانه به روی خود نمیآورد. حتی تارنمای شورای آتلانتیک- اندیشکده آمریکایی صاحبنام پشت سر ناتو که کارویژهاش تئوریزه کردن رهبری آمریکا در جهان است- در جدیدترین تحلیلش درباره اوضاع بلاروس به این موضوع اعتراف میکند که بحران اخیر در این کشور برخلاف تبلیغات رسانههای غربی نه معیشتی و اقتصادی، بلکه صرفا سیاسی است و برساخته جنگ نرم بروکسل و واشنگتن با مسکو.
* خنجر آمریکا
به نظر میرسد زمان، ویروسی خطرناکتر از کرونا برای رهبران قدیمی مثل لوکاشنکو باشد. او از قبل بدرستی احساس کرده بود ثبات حکومت و کشورش میتواند دستخوش چرخشهای خارجی شود. دولتهای او معمولا استقلال نسبی خود را در مسائل خارجی حفظ میکردند و حتی در غائله جداییطلبی روسها در شرق اوکراین، او از موضع مسکو فاصله گرفت و سعی کرد نقش میانجی را میان طرفین دعوا به همراه آلمان و فرانسه بازی کند.
همچنین بلاروس تا حدی سعی کرد تا آنجا که امکان دارد، درهای جامعهاش را را برای جلب رضایت رسانههای غربی به روی فرهنگ نولیبرالی بگشاید اما مثل همیشه از نظر اتحادیه اروپایی و آمریکا، مشکل اصلی استقلال بلاروس بود.
لوکاشنکو حتی در ماجرای دعوای انرژی ابتدای سال 2020 با روسیه به شکلی غیرمنتظره یک وزیر خارجه ایالات متحده را برای نخستینبار پس از 26 سال به مینسک کشید. مایک پمپئو در آن دیدار قول گسترش روابط دوجانبه را داد و لوکاشنکو نیز سوءتفاهمهای مقامات پیشین آمریکا را بیاساس خواند.
اما وقتش که رسید نهتنها غربیها تحریم تسلیحاتی بلاروس را تمدید کردند، بلکه حتی دولت ترامپ که دم از رفاقت با پوتین میزند، برای طرح یک انقلاب رنگی در روسیه سفید درنگ نکرد.
* مثلث مونث
حربه اصلی برای به چالش کشیدن انتخابات ریاستجمهوری 19 مرداد در بلاروس، تشکیل یک مثلث خاموش از رهبران مخالف مونث بود تا با سوءاستفاده از جنسیت آنها موجی اجتماعی و رسانهای علیه حاکمیت بشدت مردانه این کشور به راه افتد.
«سوتلانا تیخانووسکایا» که حالا به عنوان ضلع اصلی این ائتلاف صورتی علیه رفیق سبیلو شناخته میشود، در واقع یک سیاستمدار آماتور است که تا چند ماه پیش کسی نامش را در عرصه سیاست نشنیده بود. او خیلی دیر و پس از دستگیری همسر وبلاگنویسش که به دنبال اعلام نامزدی دستگیر شده بود، وارد صحنه شد و حداقل امضاهای لازم را جمعآوری کرد.
«ماریا کولسنیکووا» شناختهشدهترین زن میان این ائتلاف 3 نفره بود. او به عنوان مسؤول کارزار انتخاباتی نزدیکترین رقیب لوکاشنکو شناخته شده بود؛ «ویکتور باباریکو» دیپلمات سرشناس و رقیب اصلی ریاستجمهوری که کمی قبل از آغاز انتخابات به اتهام ارتکاب تخلفات مالی دستگیر شد. شخص رئیسجمهور هدف از این کار را خنثی کردن توطئه دشمنان برای بیثبات کردن کشورش دانست.
جالب اینکه برای نخستینبار رهبر بلاروس، یک رقیب سیاسی را دستنشانده روسیه معرفی کرد. خلع صلاحیت باباریکو که به نخستین موج اعتراضات گسترده خیابانی و دستگیری صدها تن انجامید، همراه با یکسری تبلیغات ضدروسی دیگر در مینسک انجام گرفت. این نشان میداد لوکاشنکو از ادامه حمایت پوتین از خود ناامید شده و به حمایت سیاسی غرب دل بسته بود یا اینکه دست کم این نمایشی بود که با موافقت ضمنی کرملین برای القای فاصله گرفتن مینسک از مسکو و نزدیکی به اروپا و آمریکا روی پرده سیاست برده شده بود تا بلکه دستکم بخشی از اردوی در حال تقویت غربگرایان در جناح اپوزیسیون را دچار تردید کند. در این چارچوب حتی میزبانی از پمپئو نیز میتوانست با هماهنگی برادر بزرگتر در روسیه باشد.
در این راستا تنها چند روز مانده به انتخابات، عملیاتی بشدت نمایشی در سطح کشور اجرا شد که در آن عوامل خارجی که برای مداخله در انتخابات آمده بودند، دستگیر شدند. جالب اینکه در این عملیات کذایی هم تعداد روسگراهای بازداشتشده بر غربگراها میچربید. یک گروه از بازداشتشدگان در یک هتل در پایتخت به عنوان شبهنظامیان نیروی امنیتی خصوصی «واگنر» مشهور به بلک واتر روسی معرفی شدند.
«ورونیکا تسپکالو» ضلع دیگر ائتلاف زنانه علیه «رفیق لوکا» بود. او همسر تسپکالو بود که پس از رد صلاحیت توسط هیأت نظارت بر انتخابات ریاستجمهوری به مسکو گریخت. این پدیده جدیدی در فضای سیاسی کشور بود، چرا که تا پیش از آن کرملین هرگز از مخالفان لوکاشنکو حمایت نکرده بود.
بدین ترتیب 2 ضلع از 3 ضلع ائتلاف مخالف جدید به روسیه مربوط میشدند.
این سه با هم دست اتحاد دادند و اعلام کردند هدفی یگانه را دنبال میکنند: «پیروزی در انتخابات». تیخانووسکایا، سیاستمدار تازهکار که از 2 متحد شناختهشدهتر دیگرش به غرب نزدیکتر بود، ظرف مدت کوتاهی به همراه آنها به 11 شهر سفر کرد و بویژه در رسانههای بینالمللی شهرتی به عنوان اصلاحگر جدید بلاروس به هم زد.
در حالی که برخی واقعا مجاب شده بودند ردپای پوتین پشتسر این ائتلاف صورتی قرار دارد و کرملین نیروهای اجتماعیاش را با هدف نوگرایی در بلاروس و بازسازی هیأت حاکمه آن شبیه قزاقستان و ارمنستان- 2 عضو اصلی دیگر اتحادیه اقتصادی اوراسیا در کنار بلاروس و روسیه- وارد میدان کرده است اما رویدادهای متعاقب آن نشان داد مثل همه شبهانقلابهای رنگی پیشین در حوزه اوراسیا، پای آمریکا و ناتو در میان است.
خود انتخابات بزرگترین محک ماهیت جریان اپوزیسیون جدید بود، چنان که بلافاصله پس از اعلام اولیه نتایج انتخابات که حکایت از برتری لوکاشنکو با کسب ۷۹/۷ درصد آرا و رای تنها 8/6 درصدی تیخانووسکایا داشت، ناگهان همه نگاهها از روسیه به غرب معطوف شد.
وقتی سوتلانا تیخانووسکایا فردای انتخابات با عبور از مرز به لیتوانی گریخت تا مدعی تقلب سازمانیافته لوکاشنکو شود، آنجا در ویلنیوس یک چهره آشنا در زمینه شورشسازی در کشورها و براندازی دولتها انتظار استقبال از او را میکشید: برنارد هنری لِوی، دلال صهیونیست فرانسوی.
این حامی میدانی سرشناس جنبش منجر به کودتای «میدان» در کییف در سال 2013 برخلاف ملیتش بیش از آنکه مهره دولت متبوع زادگاهش باشد، بازویی است در خدمت طیف نومحافظهکاران آمریکایی به رهبری ویکتوریا نولاند، بانوی براندازی معاون وزیر خارجه آمریکا.
ورود علنی لِوی به غائله بلاروس، تحلیلها از پشتپرده اعتراضات انتخاباتی این کشور را بشدت مغشوش کرد، چرا که تا پیش از آن تصور میشد آمریکاییها دستکم در دوران ترامپ، بدون هماهنگی پوتین در قلمرو روسیه فتنهآفرینی نخواهند کرد و این آلمان و فرانسه هستند که قصد دارند انتقام خفت و خواری اتحادیه اروپایی در ماجرای الحاق کریمه به روسیه را در بلاروس بگیرند.
تیخانووسکایا به عنوان رقیب اصلی مدعی تقلب سازمانیافته در انتخابات شد و عدم ارسال بموقع دعوتنامهها برای ناظران انتخاباتی سازمان امنیت و همکاری اروپا نیز مزید بر علت شد تا این ادعا توسط رسانههای شرکتی غرب در بوق و کرنا شود. سپس یک گروه ناظر مستقل مدعی شد حداقل ۵ هزار و ۹۶ تخلف در شعب اخذ رأی صورتگرفته که واکنش دولت به آن دستگیری ۷۰ تن از اعضای گروه بود.
بدین ترتیب قابل پیشبینی بود که ناآرامیها و اعتراضاتی که از روزهای پیش از انتخابات در کشور به راه افتاده بود، تبدیل به تجمعات خیابانی جدی شود، بویژه تجمع بزرگ مقابل خانه حکومت در پایتخت که مرکز استقرار دولت است. آمار حکایت از حدود 10 کشته و 300 زخمی در مجموع تظاهرات انتخاباتی دارد، ضمن اینکه شمار 7 هزار نفری بازداشتشدگان همچنان در حال افزایش است.
طبق اعلام شبکه یک تلِویزیون دولتی بلاروس، «ماریا کولسنیکووا» نیز جزو دستگیرشدگان است. او بامداد دیروز در حال تلاش برای عبور غیرقانونی از مرز با اوکراین به همراه ۲ تن دیگر از اپوزیسیون داخل یک خودرو بود که توسط نیروهای مرزی بلاروس متوقف و پاسپورتش ضبط شد.
او که عضو هیاتمدیره شورای تازهتاسیس هماهنگی مخالفان دولت بلاروس محسوب میشود، تنها ضلع باقیمانده از مثلث سیاستمداران مونث باقیمانده در کشور بود که اینک دستگیر شده است.
طبیعتا آمریکا و اتحادیه اروپایی آماده بودند از وضعیت جدید بهرهبرداری سیاسی کنند. آنها 20 کشور متحد خود را واداشتند به نفع تیخانووسکایا و اپوزیسیون شکستخورده واکنشهایی دیپلماتیک نشان دهند که البته مهمترین آنها همسایگان بلاروس یعنی لهستان، لیتوانی و اوکراین به عنوان مهمترین پایگاههای ضدروسی و ضداسلاو در شرق اروپا بودند. در این میان لیتوانی و لهستان که در عین حال مهمترین جبهههای ناتو در خط مقدم مرزی با روسیه هستند، ابتکار عمل اصلی را به دست گرفتهاند. مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا خیلی زود پالوده خوردن اخیر خود در کاخ ریاستجمهوری مینسک را به فراموشی سپرد و وارد مذاکرات رسمی با بروکسل، پاریس، لندن، ورشو و ویلنیوس برای بیاعتبار اعلام کردن انتخابات 19 مرداد شد.
* درباره لوی
فردای عکس مشترک تیخانووسکایای فراری با برنارد هنری لِوی در پایتخت لیتوانی، تا حد زیادی غبار از تحولات مرموز بلاروس در ماههای اخیر کنار رفت.
نام لِوی، تاجر و دلال سیاسی 71 ساله از تبار یهودیان الجزایری بیش از 4 دهه است به عنوان فیلسوف نوین و نظریهپرداز جنبشهای اجتماعی در اوراسیا و آفریقا توسط دستگاه تبلیغاتی غرب تبلیغ میشود اما او در واقع بیش از آنکه باعث تحولی بنیادین بویژه در جمهوریهای بازمانده بلوک شرق و خاورمیانه شود، پیامآور جنگ داخلی و کودتا بوده است به طوری که نظریه او در زمینه ظهور چپ جدید که موتور محرکه انقلابهای رنگی و جنگهای تکفیری نیابتی در کشورهای عربی طی ۳ دهه اخیر بوده است، در چارچوب فلسفه سیاسی و جامعهشناسی در مراکز علمی غرب هم خریدار پیدا نکرده و دست آخر مهر «فاشیسم سرخ» را بر پیشانی لِوی زدهاند.
نگاهی به کارنامه جنایتکارانه لِوی، تا حد زیادی اهداف او از ورود به بحران بلاروس را هم روشن خواهد کرد. او نخستینبار در دهه 1970 میلادی در پوشش تاجر چوب وارد شوروی شد و بعد یادداشتهایی انتقادی درباره بلوک شرق منتشر کرد. او سپس با اخوانالمسلمین استحاله شده توسط سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس همراه شد و مسلحین عرب را به جنگ افغانستان با شوروی وارد کرد که رهبر نام آشنایشان کسی نبود جز «اسامه بن لادن». لِوی سپس در جنایات چریکهای کنترا تحت حمایت دولت ریگان به مداخله در نیکاراگوئه رو آورد. او که حالا دیگر بازوی «جان نگروپونته» رئیس ارشد سیا شده بود، پس از آمریکای لاتین متوجه بوسنی و هرزگوین شد. از بالکان بود که کاخ سفید در دوران بوش پدر و سپس کلینتون بر اساس طرح «ریچارد پرل» به سازماندهی جدیدی برای گروههای فاشیست و ملیگرایان افراطی اروپا رو آورد که به بیداری نازیهای خفته تعبیر شد. بویژه اروپای شرقی پساشوروی هدف این حمله بود. او همزمان پروژه سازماندهی گروههای افراطگرای تکفیری در جغرافیای جهان اسلام را پیش میبرد که به همین دلیل میتوان لِوی را یکی از پدران معنوی سازمان تروریستی القاعده برشمرد. اولین ماموریت این تکفیریها در چچن همراه با اعلام دولت خودخوانده امارت اسلامی ایچکریا بود که به بیش از یک دهه جنگهای خونین در قفقاز شمالی انجامید. آخرین بار که لِوی در خاورمیانه آفتابی شد، حین بهار عربی در سال 2011 بود؛ زمانی که او در قاهره در یک نشست مشترک مخفی با سناتور جان مککین، برای حمایت از انقلابیون لیبی تقسیم کار کردند و قرار شد فرانسویها در چارچوب ناتو عملیات براندازی را در طرابلس حمایت کنند تا دیپلماسی دولت اوباما که با قذافی دست دوستی داده بود، خدشهدار نشود. او در این عملیات حتی مقامات دولتی کشور خودش فرانسه را هم غافلگیر کرد و به عنوان نماینده آمریکاییها در این طرح به کاخ الیزه رفت تا سارکوزی را مجاب کند. ۲ سال بعد کودتای میدان اوکراین را با حضور در میان شورشیان نئونازی موسوم به «رایت سکتور» در پایتخت اوکراین سازماندهی کرد و دولت قانونی یانوکوویچ را برانداختند. به نظر میرسد فعالسازی نئونازیها و ملیگرایان یا مسیحیان افراطی در اروپای شرقی در کمربند پیرامون مرزهای غربی روسیه هدف بلندمدت آمریکاییها و شرکای اروپاییشان در ناتو باشد که حالا نوبت به بلاروس رسیده است.
* فشار به پوتین
چشمانداز قطاعالطریق جاده ابریشم بین اوراسیا و اروپا از یک طرف و تسری دادن بیثباتی در کمربند اسلاوی شرق اروپا پیرامون روسیه، 2 هدف اصلی از دخالتهای مشترک واشنگتن و ناتو در بلاروس است.
نباید از نظر دور داشت همزمان با مداخلات غربی در بلاروس، ترامپ و نتانیاهو طرحی موازی را برای جدا کردن بالکان از ائتلاف اخوت اسلاوی با روسیه در شرق اروپا اجرا کردند. بر این اساس، «الکساندر ووچیچ» رئیسجمهور صربستان که او هم با اعتراضات داخلی مواجه شده بود، برای امضای توافقنامهای سهجانبه با جمهوری خودمختار کوزوو (همسایه جنوبی صربها) و رژیم صهیونیستی فراخوانده شد.
۲ رویداد موازی در عمق استپهای روسی و بالکان، اگرچه ظاهرا از جنسی متفاوت بوده و بازیگران متفاوتی هم دارند اما کاملا در یک چارچوب کلی در جهت تضعیف و محاصره محور اتحاد تاریخی- فرهنگی اسلاوها در شرق اروپا هستند که میتواند به عنوان یک مزیت ژئوپلیتیک توسط کرملین برای جلوگیری از توسعه شرقی ناتو مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
برخی مطبوعات انگلیسیزبان در ۲ سوی آتلانتیک علنا توافقنامه واشنگتن با میانجیگری ترامپ میان طرفهای صربستان، کوزوو و اسرائیل را - که با تحقیر رئیسجمهور صرب همراه بود- معامله خرید صربستان (و در مجموع کل بالکان) از روسیه توسط آمریکا خواندند.
پس اینکه چرا لِوی و تیم نومحافظهکاران آخرالزمانی سیا این بار بلاروس را به عنوان باثباتترین متحد روسیه در اروپا هدف قرار دادهاند، چندان عجیب نیست. با این حال ساخت اجتماعی بلاروس با اوکراین یا صربستان متفاوت است. اوکراین از پیش از تشکیل شوروی، کشوری تقسیم شده میان اسلاوگراها و اروپاگراها بوده و امروز هم به طور مساوی بین حامیان نواوراسیا و نئونازیهای تحت حمایت ژرمنها تقسیم میشود. صربها هم در محاصره ناتو قرار گرفتهاند و درگیر تنازعات قومی پیچیده بالکان بویژه موج جدید سلفیگری و تروریستپروری در کوزوو، آلبانی و بوسنی هستند.
واشنگتن و ناتو با بحرانسازی علیه لوکاشنکو، او را واداشتهاند به طور علنی به آغوش مسکو بازگردد اما در عین حال میدانند 93 درصد مردم بلاروس هویت خود را کمابیش روس میدانند و یکپارچهتر از آن هستند که بخواهند دچار شکاف اجتماعی مورد نظر غرب شوند. آنطور که تارنمای اندیشکده آتلانتیک در بخش «هشدار اوکراین»- مختص پوشش انقلابهای رنگی اوراسیا- فاش میکند، تحولات اخیر بلاروس به منزله زیر فشار گذاشتن پوتین است تا مجبور شود آخرین پایگاه جدی خود در شرق اروپا را با دادن امتیازی قابل توجه به آمریکا بازخرید کند. آیا روسیه مجاب خواهد شد آنچه در بلاروس میگذرد، تهدیدی جدی برای عمق راهبردیاش است؟ حتی در این صورت آیا پوتین تن به امتیاز دادن به غرب میدهد یا یک واکنش کریمهای دیگر نشان خواهد داد؟
ارسال به دوستان
آقای مکرون! اهانت جزء اندیشه نیست
کاظم انبارلویی: درست 5 سال پیش در نشریه فرانسوی شارلی ابدو اهانتی به پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله با درج کاریکاتورهایی انجام شد که با واکنش تند جهان اسلام روبهرو شد؛ البته در خود فرانسه ۲ فرانسوی الجزایریتبار به این نشریه حمله کردند و تعدادی از کارکنان این نشریه را مجازات کردند. در پی برگزاری دادگاه آن حادثه، دوباره این نشریه به بهانه محاکمه حملهکنندگان به نشریه، همان کاریکاتورها را بازنشر کرده است. این نشان میدهد دستگاه سیاسی و فرهنگی فرانسه پشت این اهانت ایستاده و از این اهانت حمایت میکند و این یک گناه بزرگ و نابخشودنی است که نسبت به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) صورت گرفته است.
در پیام رهبر حکیم انقلاب که این اقدام را محکوم کردند، ۳ نکته وجود دارد.
1) این اهانت، عناد و کینه شرارتبار دستگاههای فرهنگی غرب با اسلام و جامعه مسلمانان را نشان میدهد و آنها بر این اهانت اصرار دارند.
2) از بهانه آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم سخن میگویند.
3) این حرکت برای منحرف کردن ذهن ملتها و دولتهای غرب آسیا از نقشآفرینی شوم آمریکا و رژیم مجعول صهیونیستی است که در سر میپرورانند. ما شاهد هستیم رئیسجمهور روسیاه فرانسه رسما از این اقدام دفاع و اعلام کرد کفرگویی جزو آزادی بیان است و توهین به مذاهب و مقدسات را جزو آزادی بیان میدانیم. این حرف کاملا مردود و عوامفریبانهای است؛ نمیشود اهانت به یک شخصیت که شخص اول جهان اسلام است و مورد احترام یکونیم میلیارد مسلمان روی زمین قرار دارد را جزو اندیشه حساب کرد. اهانت جزو اندیشه نیست. میتوانند اسلام را رد کنند، حتی خداوند را رد کنند؛ شاید بتوان این رویکرد را جزو اندیشه به حساب آورد اما اهانت به هیچ عنوان نمیتواند جزئی از اندیشه بشری و آزادی بیان باشد. فریبکاری آقای مکرون از آنجایی آشکار میشود که در کشور فرانسه تحقیق درباره هولوکاست به عنوان افسانهای که آنها مدعی هستند اتفاق افتاده، جرم به شمار میرود!
اگر یکی از دانشمندان یا علما بخواهند درباره انکار هولوکاست تحقیقاتی انجام داده و مطلبی بنویسند، به زندان و مجازات محکوم میشوند.
آقای مکرون باید بگوید اگر کفرگویی جزو آزادی بیان است، پس چرا تحقیق درباره افسانه موهوم هولوکاست در فرانسه جرم است و این مساله را تاب نمیآورند؟
چرا دانشمندان بسیاری از جمله مرحوم پروفسور «روژه گارودی» را به جرم تحقیق یا صحبت درباره این مساله به زندان انداخته و مجازات کردند؟ این نشان میدهد رفتار فریبکارانه غرب و دشمنی کینهتوزانه آنها با مسلمانان و چهرههای تابناک اسلام، حکایت از یک خصومتورزی غیرعقلانی دارد. آنها بر سیاستهای غیراسلامی خود که توسط صهیونیستها تقویت و پشتیبانی میشود، مصر هستند. اکنون جهان اسلام بشدت از این موضعگیری فریبکارانه رئیسجمهور فرانسه عصبانی است. تظاهرات بسیار گستردهای در کشورهای اسلامی از جمله پاکستان در پی این اقدام صورت گرفته و واکنشهای بسیاری را از سوی علمای اسلام از جمله در مصر شاهد بودیم. در ایران هم جامعه مدرسین، جامعه روحانیت مبارز، محافل دانشگاهی، احزاب و گروهها این عمل نابخردانه را محکوم کردند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|