|
درباره گفتمان عادل فردوسیپور در ۹۰
لیلی محسنی: گفتمان از آن مفاهیمی است که اغلب تلقی نادرستی از آن وجود دارد و نابجا بهکار برده میشود. گفتمان را میتوان «بازنشر و تاثیر گفته اعم از بیان و متن در جامعه» دانست. یعنی کسی حرفی یا تعبیری یا مفهومی را بگوید یا بنویسد و دیگران آن را بازگو کنند، دربارهاش حرف بزنند و گفتار و رفتار و بینششان را تحت تاثیر آن تنظیم کنند. ارسال به دوستان
آقای صدام! عذر میخواهیم
حسین قدیانی: هفته دفاعمقدس، عدل با پاییز شروع میشود؛ «پادشاه فصلها». بعضی بر این تصورند که پاییز، فصل مرگ برگهاست اما هیچ برگی از هیچ درختی نمیافتد، الا آنکه خود را هزینه کند پای مقاومت همان درخت. ریشه فقط آب نمیخواهد، نوازش پاره تن خود، برگ را نیز میخواهد. اگر جز این است، برگو مرا چیست آن سبب که برگ، رقصکنان از درخت فرو میافتد؟! تو هیچ نظاره کردهای افتادن شهید را بر خاک؟! تا ناز نکند برای زمین و زمان، مگر میافتد؟! هیهات! که این افتادن، تجلی مرگ باشد. مرگ آن عفریتی است که همه زندگی را از آدمی میستاند، لیکن خون شهید، بهار را مدیون خود خواهد کرد، زندگی را، جان را... چه میگویم؛ حیات را. پس اگر پاییز، پادشاه فصلهاست، دوران خوش دفاعمقدس هم تا ابد «امالفصول انقلاب اسلامی» باقی خواهد ماند. و الا آغاز حمله دشمن به کشور، چه جای جشن و سرور؟! آنچه ما این روزها، به پاسداشت آن نشستهایم، آن لحظه نیست که دشمن وارد خاکمان شد، بل آن دمی است که خدا و خون، دفاع ما را رنگ تقدس بخشید. بر این خون خدایی، مباد که پای بگذاریم. این «سرخ مقدس» فراتر از برگ، برگ شناسنامه ماست. اگر بیمروت، برگ پاییز را له میکنیم، این یکی را دیگر لگدمال نکنیم و این همه بد تا نکنیم با جنگ! 8 سال جنگ، مهمترین برگ شناسنامه ما، مظهر اراده و غرور و استقلال و ایستادگی ما، تجلی مردانگی ما، عامل عزت ماست. فقط آنها که جنگ را درشت مینویسند، آن را بر وزن مرگ مییابند اما جنگ را باید درست نوشت تا متوجه شد که جنگ 8 ساله، اتفاقا بر وزن زندگی است. مگر چند سال از جنگ گذشته که بعضیها این همه به کام ملت تلخ میکنند هفته مظلوم دفاعمقدس را؟! کاش لااقل دست فتنه را از سر جنگ بردارند! قسم به خون شهدا، بعضیها برای جنگ هم دارند «نامه سرگشاده» مینویسند! و بیهیچ سلامی به شهدا، جنگ شهدا را میزنند که آنجا اشتباه رفتند، آنجا خطا کردند، آنجا دچار تندروی شدند! من واقعا نمیدانم در این مقال باید جناب عالیجناب را «آقای هاشمی» خطاب کنم یا «آقای رفسنجانی» اما فرمانده محترم جنگ! گیرم عزیزی در میدان سیاست، فلان کار شما را نقد کرد. خب! در همان میدان سیاست، جوابش را بدهید! چه کار به جنگ دارید؟! شما «فرمانده جنگ» بودید و ما، با یک نگاه درست، منطقی و ملی - صرف نظر از گلایههای کاملا درست این روزها - شما را در آن فتح باشکوه، کاملا سهیم میدانیم لیکن شما خود چرا آداب فرماندهی را رعایت نمیکنید؟! کجای دنیا، فرمانده مافوق، در ملأعام، زیرمجموعه خود را مینوازد؟! آن هم به ناراستی؟! آیا امام خمینی(ره) که فرمانده شما یعنی «فرمانده کل قوا» بود، به بهانه فلان شکست یا بهمان عدمالفتح، حضرتعالی را میزد که شما غالبا بیهیچ توجیه موجهی، یک روز این سردار زیرمجموعه خود در جنگ را مورد لطف قرار میدهید، دگر روز، سردار دیگری را؟! و بر فرض غالبا نزدیک به محال، آنچه میگویید درست باشد! پس شما چه کاره بودی در جنگ؟! آیا جز این است که دیگر فرماندهان جنگ، دقیقا زیرمجموعه حضرتعالی بودند؟! اینگونه که شما دارید فرماندهی خود را زیر سؤال میبرید! غیر از این است؟! معالاسف، کاش فقط یک روز به محسن رضایی بند کنید و روز دیگر به رحیم صفوی! که اغلب به این بهانهها، خود جنگ را میزنید؛ گاه این عملیات را، گاه آن عملیات را. این و آن عملیاتی که پایش صدها «شهید» داده شده. آقای فرمانده جنگ! میزان تقوای شما برای من موضوعیتی ندارد اما میخواهم بپرسم؛ «آیا رواست جلوی چشم خانواده شهدا، این همه بگومگو؟!» شما عمدتا هر وقت که در سیاست، جواب درست در چنته ندارید، این تاکتیکتان است که بردارید و جنگ را درشت بنویسید! اما این وسط، گناه مادران شهید داده چیست؟! آقای فرمانده جنگ! بگذار خیالتان را راحت کنم. ما هم دقیقا عین پیر خون دل خورده جماران، ولو برای ذرهای، از 8 سال جنگ، نادم و پشیمان نیستیم. باز هم بگذار خیالتان را راحت کنم! ما خوب میدانیم که جنگ، جنگ بود و در جنگ، آنهم یک «جنگ تحمیلی» آنچه بسی محتمل است، بروز اشتباه. ارسال به دوستان
سلام وطن
با آرزوی موفقیت در رشتههای باقیمانده ورزشی، نتایج ایران در این دوره از مسابقات چندان دلچسب نبوده و بویژه حذف ناباورانه تیم ملی امید در همان دور مقدماتی آن هم با نتیجه فاجعهبار نشان میدهد فوتبال پایه در کشور ما دچار مشکلات عدیدهای است که در اینچئون خود را نشان داد. چند هفته قبل هم که تیم ملی فوتبال نوجوانان حذف شد. جودو هم که شکست بدی خورد و دیگر حتی در آسیا هم یک مدال برنز نمیگیرد. چه کسی باید جوابگوی نتایج این روزهای ورزش باشد. وزارت ورزش در بخش جوانان که هیچ کاری نکرد و بیشتر عملکردش معطوف به ورزش بود. در ورزش هم غیر از والیبال و کشتی که آن هم در سالهای قبل برنامهریزیاش انجام شده بود، موفقیتی نداریم که بگوییم وزارت ورزش در حوزهای که فعالیت خود را متمرکز کرده، توفیقی کسب کرده است. اوضاع فوتبال باشگاهی و حاشیه و معافیت پزشکی جعلی و... هم که استادیومها را خالی کرده است. باید یک مدیر کاربلد مسؤولیت ورزش کشور را برعهده بگیرد. ارسال به دوستان
معالجه قلب
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی: قرآن در آیه دوم سوره مبارکه انفال مومنان حقیقی را حصر میکند در کسانی که قلبی بیمناک دارند. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ الله وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» آیه ادامه دارد و ما فقط محل شاهد بحث را ذکر کردیم. «مومنان تنها کسانی هستند که هرگاه یاد خدا میکنند، قلبشان بیمناک میشود.» آیه شریفه مومن حقیقی را از روی قلبش معرفی میفرماید. ما که قلبی ترسان در برابر خدا نداریم، مومن مجازی هستیم و چون گرفتار نفاق عملی هم هستیم، به زبان میگوییم که از خدا میترسیم اما قلبمان به دنیا توجه دارد و از آن اعراض نکرده تا یاد خدا کند. این قلب در تصرف نفس و شیطان است. در مقابل قرآن کریم درباره کسانی که به آخرت ایمان ندارند یعنی از حقیقت ایمان خارج هستند، در آیه 45 سوره مبارکه زمر میفرماید: «وَ إِذَا ذُکِرَ الله وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَه وَ إِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»، «و چون خدا به تنهایى یاد شود، دلهاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، از آن بشدت ناراحت و بیزار مىشود، و چون کسانى غیر از او یاد شوند، بناگاه آنان شادمانى مىکنند». این آیه درباره کفار نازل شده است اما به منافقان و در بحث ما به کسانی که گرفتار نفاق عملی یا شرک پنهان هستند هم قابل تطبیق است. با خود خلوت کنیم، قلبمان را مطالعه کنیم، وقتی یاد خدا میکنیم، دلمان باز میشود، یا دلتنگ میشویم؟ در مقابل وقتی یاد امور دنیوی چون ثروت و قدرت میکنیم، شادمان میشویم یا ترسان؟ مومن اینگونه است که دل تنها با خدا شاد است، خدا سرور و شادمانی قلب مومن است. اما منافق را با خدا چکار؟ چرا ما از دعا فراری هستیم؟ چرا نماز شب بر ما خوشایند نیست؟ چرا نماز به قلب ما نمیچسبد؟ جز اینکه قلب ما وقتی یاد خدا میکند، ناراحت و فراری میشویم و اگر منزجر نشویم، حداقل دلتنگ و خسته میشویم. قرآن و دعا و روضه دلمان را تنگ میکند، اما لودگی و مسخرگی شادمانمان میکند! توجه داشته باشید که بنده با طنز و خنده مخالف نیستم، پیامبر ما همواره لبانی خندان داشتند و مزاح هم میفرمودند اما حرف چیز دیگری است که خواننده محترم به آن توجه دارد. در هر صورت مطالعه قلب به ما نشان میدهد که کجا قرار داریم، در دایره ایمانیم یا از آن خارج هستیم؟ آن وقت فرصت معالجه داریم تا عیوب خود را برطرف کنیم تا قلبمان با خدا باز شود. اشتباه نکنید، بیمناک بودن قلب از خدا به معنای ناراحتی و سختی نیست بلکه قلب را باز میکند و درون دارای بهجت معنوی میشود. برخلاف دنیازدگی است که قلب را از توجه به خدا منجز میکند و همه شادمانی را در امور دنیایی میجوید و اگر از آن جدا شود، بیمناک میشود. پس ملاک روشن است، قلب مومن هنگام یاد خدا بیمناک است زیرا از خدا دور افتاده است، و هرچه نزدیکتر شود، بر سرور آن افزوده میشود تا لقاءالله حاصل شود که سرور بیمنتهایی برای او است که قابل وصف و بیان نیست. اما اگر قلب از یاد خدا بیمناک نباشد، در قیامت سخت هراسناک خواهد بود: «قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ» [نازعات: 8] «قلوبی در آن روز سخت هراسناک و مضطرب است.» این قلبها در دنیا به غیرخدا خوش بوده و در قیامت مضطربند. زیرا قیامت روزی است که در آن قلبها و چشمها منقلب میشود: «یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» [نور: 37] معلوم است که این روز ترس دارد زیرا همه اعتبارات دنیوی از بین رفته و حقیقت ظهور مییابد و پردهها از جلوی دیدگان آدمی کنار زده میشود. در این هنگام انسانها از حقیقت امر آگاه میشوند که چگونه مشاغل دنیوی آنان را از خدا باز داشته است، و چهبسا از سعادت ابدی محروم و گرفتار عذاب جهنم شدهاند. [المیزان: 15/128 ـ 129] آیا چنین روزی ترس ندارد و قلوب و چشمها منقلب نمیشود؟ چنین روزی فقط قلب سالم که قلب منیب است، بهکار میآید. خلاصه ما در صحنه قیامت، قلبمان را به میدان میآوریم، بنابراین لازم است پیرامون قلب خود مطالعه کنیم، خودمان را میشناسیم، آنگاه میتوانیم آن را معالجه کنیم. پس مطالعه و معالجه قلب شرط مهمی در انسانشدن ما و جلوگیری از نفوذ شیطان در قلب ما و جلوهگریهای نفس است. ارسال به دوستان
تقویم تاریخ
رحلت فقیه و مرجع کبیر آیتالله «سید عبدالله شیرازی» زعیم حوزه علمیه مشهد (1363 ش) ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|