|
تنیدن تار به دور خود!
حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی : از جمله ظهورات نفس که متأسفانه در بسیاری از ما وجود دارد، غرور است. غرور از رذایل اخلاقی است که در وجه جمعی و اجتماعی؛ جامعه و اجتماع انسانی و اسلامی را از درون تهی میکند و گذشته از اینکه خود انسان مغرور را هلاک میکند، جامعه را هم به ورطه انحطاط میکشاند. غرور به معنای فریبخوردن است. یعنی هرچیزی که انسان را فریب بدهد، شیطان باشد یا نفس، مال، جاه و شهوت، از آن به غرور تعبیر میکنند. چنانکه عرب میگوید: «غَرَرْتُ فلاناً» یعنی از بیتوجهی او سود بردم و به آنچه از او مىخواستم، رسیدم [مفردات: 603]. مرحوم مصطفوی مینویسند: «اصل آن به معنای حصول غفلت و بیتوجهی به دلیل تأثیر چیزی دیگر در آن است... از لوازم آن نادانی، فریب...است. و از آثار آن فریب و برّانی است.» [التحقیق: 7/207] اما غرور در اصطلاح به دو رذیله اخلاقی اطلاق میشود، نخست غرور به معنای خودبرتربینی است. دوم که دقیقتر است و معنای اول را هم دربر دارد، غرور به معنای خودفریبی و فریبدادن است. سنجیدهتر فریب هواهای نفسانی و شیطان را خوردن غرور گویند [جامعالسعادات: 3/3]. انسان کار و روشی را در پی بگیرد و به آن هم مطمئن باشد اما در واقع این کار و روش مبتنی بر نفسانیت و هوای نفسانی باشد که نوعی خودفریبی است. یعنی نفس و شیطان آدمی را فریب میدهند. به این دلیل درک حقیقت آن بسیار سخت و صدالبته بسیار مهم است زیرا به لایه زیرین جان و قلب آدمی بازمیگردد که از چشم ظاهری ما ناپیداست. پس غرور فریبکاری نفس و مکر شیطان است تا آدمی را به وضع خود مطمئن کند و به آن وضع آرامشی کاذب پیدا کند. به زبان دیگر غرور حالتی نفسانی است که انسان به وضعی که دارد، دلخوش است، زیرا مطابق طبع و هوای نفسانی اوست و این آرامش دروغین است، زیرا آن را درست میپندارد، اما در واقع آن فریب نفس و مکر شیطان است. در این حالت حتی خودش هم توجه ندارد که دچار مکر و خدعه شده است و خطر هم اینجاست. [همان:4] این تعریف جامع غرور است که معنای نخست را هم دربردارد و اقسام مختلفی هم دارد. مشکل اینجاست که بسیاری از ماها در حدخیال زندگی میکنیم، و به تعبیر قرآن «مُخْتالٍ فَخُور» [لقمان: 18] «خودپسند خودستا» هستیم و چشم بصیرتمان کور است. انسان مغرور؛ دستخوش خیال و خودفریبی است. به این دلیل فخر میفروشد و تصور میکند که راه درستی را در پیش گرفته است. نتیجه چنین ویژگیای چیست؟ نمیتوانند خوب و بد خود را تشخیص دهند. زیرا همه اندیشه خود را بر فریب و مکر بنا نهادهاند. به این دلیل در خیالات خود زندگی میکنند. دوستیها و دشمنیهای آنها خیالی است. آنها را که دوست میپندارند، در حقیقت دشمن آنان هستند و آنان را که دشمن میانگارند، دوستشان هستند. حق و باطل را هم اشتباه میگیرند، حق را باطل و باطل را حق میپندارند. همگونه است خیر و شر و حقیقت و پندار و سعادت و شقاوت [المحجه البیضاء: 3/413]. کافی است پرده فریب و تزویر از جلوی چشمانشان برداشته شود، آنگاه حقیقت را میبینند اما آیا نفس میگذارد؟ بله، با مرگ حقیقت را مشاهده میکنند و تاری که به دور خود تنیده بودند، پاره میشود و میفهمند معیار آنان کاملاً غلط بوده و نفس آنان را فریب داده و شیطان هم اسیر مکر خود کرده بود. بنابراین غرور یکی از جلوههای نفس و ظهورات آن است که حتی بسیاری از متدینین هم گرفتار آن هستند زیرا نوعی سکون و اطمینان کاذب به انسان میبخشد که واقعیت ندارد و همین باعث هلاکت آدمی میشود. یعنی اطمینان و آرامش حقیقی نیست بلکه وهمی و خیالی است که نفس با دسیسه آن را در درون جان ما ایجاد کرده است. خطر هم اینجاست که ما از بیماری درونی خودمان اطلاعی نداریم و با همین بیماری واگیردار، جامعه را هم بیمار میکنیم. نهتنها خودمان را از خدا دور میکنیم بلکه جامعه را هم به انحراف میکشانیم. این نکته را هم تأکید کنم که این بیماری در مسؤولان و کارگزاران حکومتی خطرناکتر و مهلکتر است زیرا شدت تأثیر منفی آن بر مردم بسیار بیشتر است و توان به انحراف کشاندن جامعه آن به مراتب مخربتر از هر ویروس کشندهای است. ارسال به دوستان
ترس فیلمساز ترسو از دفاع
امین مهدینژاد :از ویژگیهای بارز سینما به شکل خاص و هنر به طور عام این است که در آن نمیتوان دروغ گفت. سینما آینه هرآنچه در درون فیلمساز میگذرد است. از همین رو است که آثار بسیاری از هنرمندان جهان بر پشتوانه زندگی کودکیشان استوار است و برخی از آنان، قسمت کودک وجودشان، بسیار شفاف است و زنده. برخی نیز کودک وجودشان درگذشته یا به جای لحظههای زیبای کودکی، کابوسهای هولناک نشسته. کیارستمی فیلمساز را میتوان جزو دسته دوم دانست. فیلمسازی که ترس را نه بهعنوان یک کنش که در قامت یک منش اجتماعی در سلوک خود نهادینه کرده است. او همچنان در دام اولین فیلمش «نان و کوچه» که چند دقیقه بیشتر هم نیست گرفتار است؛ فیلمی راجع به ترس پسربچهای از یک سگ. شاید هم اینگونه بهتر باشد که بگوییم او از اولین فیلمش در دام جهانبینی ترس گرفتار بوده است. درآثار بعدی کیارستمی درمییابیم که تفاهم پسربچه «نان و کوچه» با عامل ترس- سگ- توسط تکهای نان، راهحلی کاذب است، چراکه پسرک مدرسهای «خانه دوست کجاست» که 16 سال از آن ماجرا گذشته، همچنان از پارس سگ وحشتزده میشود و مستأصل. این عامل ترس با عوامل دیگر به هم میآمیزد و به هراسی پارانوئید بدل میشود. پدر، پدربزرگ، برادر، معلم و ناظم و تا حدی مادر، همگی نماد هراسهای کودکان فیلمهای کیارستمی هستند و به این عوامل، خود فیلمساز هم افزوده میشود که برای بازی گرفتن از کودکان، به آزار و شکنجه روحی و جسمی آنها میپردازد. تمام این عوامل «هراسآور» کنشی دارند که کودک را به «حسین سبزیان» تبدیل میکنند. در فیلم دوم فیلمساز؛ «زنگ تفریح» درست همان ترسها نمایش داده میشود به اضافه ترس از تنبیه به خاطر شکستن شیشه در هنگام بازی. در «2 راهحل برای یک مساله» ترس دارا از بازگرداندن کتاب امانت گرفته شده از دوستش ظاهرا به سرانجامی میرسد و راهحلی نمایان میشود اما در انتها در مییابیم که راهحل ارائه شده چندان واقعی نبوده است. محرک اصلی داستان «لباسی برای عروسی» ترس و نگرانی از سرنوشت لباس عروس قرض گرفته شده است. «خانه دوست کجاست» درصدد فریب مخاطب است که آری! فیلمساز ما فیلمساز عشق و دوستی است، غافل از آنکه آنجا هم که به دنبال همشاگردی میگردیم انگیزه اصلی ترس از تنبیه شدن همکلاسی است و لاغیر. کیارستمی درباره دوران کودکی حرف میزند اما نه خلاق و سازنده که تاریک و مخرب. اکثر فیلمهای او درباره کودک و «دنیا»ی کودکی است. حتی آخرین فیلمش «مثل یک عاشق» نیز با وجود آدمهای بزرگسال چشم بادامی، باز هم مملو از ترسهای کودکانهای است که در آثار قبلی کیارستمی شاهدش بودهایم. پیرمرد فیلم که از برقراری روابط اجتماعی میترسد کپی برابر اصل فیلمسازی است که ترسهای درونی او در دوران کودکی شکل گرفته و عینک دودی همیشگیاش نشانگر آن است. ترسهایی که برای فرار از آنها او فیلمساز شده است. فردی که 6 سال دوران ابتدایی را فقط با یک نفر رابطه برقرار کرده است. او در جایی گفته است: «ارتباط برقرار میکنم، پس هستم، باید احساساتم را منتقل کنم که فراموش نشود! که هستم. قبلاً در کودکی مشکل ارتباط داشتم اما حالا ندارم». ترسهای کیارستمی نهتنها در فیلمهایش که در تمام سلوک و سکنات این فیلمساز نیز عیان است. همانقدر که پشت عینک تیره برای فرار از برقراری ارتباط اجتماعی سنگر میگیرد، از جاذبههای فرمالیستی برای فرار از ارائه یک محتوای ارزشمند در آثارش، به مثابه دیوار حائل بین خود و مخاطب استفاده میکند. غافل از آنکه وقتی به سراغ فرم و اداهای فرمالیستی میروی باید مطابق نظر عدهای عمل کنی که به قولی اینکاره این فضا هستند و اگر آن گونه که اینها میخواهند نباشی مسخره میشوی! مسخره شدن هم که برای فردی با مختصات شخصیتی ذکرشده بسیار ترسناک و دردآور میتواند باشد. پس چارهای نیست جز فیلمسازی به سیاق موردپسند جشنوارهها و عدهای مخاطب خاص با جهانبینی غالب! مقدمه نسبتا مفصل ذکر شده دریچهای است برای بررسی اتفاقاتی که این روزها پیرامون اظهارنظرهای این فیلمساز پیرامون دفاع مقدس افتاده است. اتفاقاتی که اگر در چارچوبی معین و مطابق با منش کیارستمی مورد مداقه و بررسی قرار نگیرد نمیتواند معقول به نظر برسد و نتیجهای در بر داشته باشد. داستان از این قرار است که آقای فیلمساز در میان دانشجویان دانشگاه سیراکیوز آمریکا با تمام خصوصیات آمریکایی بودنش در جمعی حضور دارد که واقعا صحبت از مخالفت با استکبار و لیبرالیسم و هر آنچه انقلاب اسلامی با آن سر ستیز دارد دل شیر میخواهد پس اولا اصل موضعگیری همسو با انقلاب و دفاع مقدس منتفی است، ثانیا در این میان با پدیدهای روبهرو است به اسم سینمای پرمخاطب و مردمپسند که آقای فیلمساز بعد از سالها فهمیده است سنگ محک اصلی در سینما همین است. بدیهی است فیلمسازی که ادعا دارد مشق شبش را همه دیدهاند! و هیچ اثرگذاری روی جریانهای اجتماعی ایران و جهان ندارد، زمانی که یک فیلم دفاع مقدسی که بهزعم ایشان پریودیک است! پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران میشود، نسبت به مقوله دفاع مقدس موضع بگیرد و باز هم سعی کند به فرار رو به جلو بپردازد. زمانی که میبیند فیلمی مثل «چ» تمام توجه بدنه سینمای ایران و جامعه مخاطب سینمایی را به خود جلب کرده حتما هم باید نسبت به آن موضع بگیرد. فیلمسازی که سعی دارد اثبات کند در آنسوی آبها برای خودش کسی است ولی به غیر چند مجسمه سنگی و فلزی و معدود کف و سوتی در سالنهای با مخاطب خاص هیچ دستآورد دیگری ندارد، مجبور است برای ابراز وجود هم که شده ادای عدهای جربزهدار را در بیاورد تا بلکه بتواند در ژست اپوزیسیون برای خود اعتبار و محبوبیتی عمومی فراهم آورد. زمانی که عکسالعملها نسبت به اظهارنظرهایش از کیارستمی به اوج رسید و دعوا از نزاع بین دو فیلمساز فراتر رفت و جنبه ملی پیدا کرد دیگر جای پافشاری بر صحبتها نیست. ترس از فشار افکار عمومی و مقابله با خواستهای ملت ایران از فردی که از داشتههای مقوم شخصیتی چون اعتماد به نفس، عزت نفس، شجاعت و غیرت بیبهره است، کاملا قابل پیشبینی و محتمل است. عقبنشینیهایی از جنس کی بود کی بود من نبودم! که هم از جناب فیلمساز بهزعم خود جهانی و هم از جانب مسؤولان سینمایی کشور نسبت به این اظهار نظر اتفاق افتاده کاملا بیانگر ترسهای درونی هر دو در مقام کنشگر فرهنگی- اجتماعی است. توان ایستادن پای حرف و ایدئولوژی خود شجاعتی میخواهد مثالزدنی. حال سوال اساسی اینجاست که آیا آقای مسؤول از کیارستمی و کیارستمیها میترسد یا کیارستمیها از آقایان مسؤول حرف شنوی دارند؟ به هر سو آنچه در کنشهای اجتماعی امروز جامعه ایران تعیینکننده است موضع مردم به عنوان تنها کنشگران اجتماعی است که در 30 سال گذشته نشان دادهاند کمترین اشتباه و انحراف را در موضعگیریهای خود دارند. ارسال به دوستان
زنان، کار و مسؤولیت
حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی رهبر : چنانکه گفتیم در نظام خانواده از نظر اسلامی زن هیچگونه مسؤولیت مادی و معیشتی ندارد و همه هزینههای زندگی بر عهده مرد است و کار زن در خانه به رضایت و تمایل او است. در عین حال بار سنگین خارج خانه از دوش زن برداشته شده است. پیامبر اکرم(ص) عقد ازدواج علی(ع) و زهرا(س) را بستند با سادهترین لوازم زندگی آن روز و مهریه بسیار کم که به مهرالسنه معروف است (البته در ازدواجهای امروزی در کنار مهرالسنه مبالغ هنگفتی از جواهراتی و 400 ، 500 سکه بهار آزادی ناقابل(!) هم میگذارند و به مهرالسنه دلخوش هستند مثل همان چند تکه نان جو بر سفره افطار ماه رمضان در کنار 7 رنگ غذای چرب و شیرین دیگر). رسول خدا سپس کارها را بدین گونه تقسیم کردند: از در خانه به بیرون به عهده علی(ع) و درون خانه به عهده زهرا(س). حضرت زهرا(س) که این تقسیم کار را شنید، گفت: «از اینکه پدرم کار بیرون خانه را که به عهده مردان است، به دوش من نگذاشته بسیار خشنود شدم» و در همین حال کمک کردن مردان به خانواده در کار منزل توصیه روایات ما است که برای آن پاداش مقرر شده است. این را مقایسه کنیم با برخی خانوادهها که اگر نیازی هم به کار خارج منزل ندارند اما کار بیرون زن بویژه کار اداری را یک امتیاز شخصیتی میدانند در حالی که این خانمها با مشکلات داخل منزل و فرزندداری و خستگی و فشارهای روحی دیگر روبهرو هستند و شب که به خانه برمیگردند خسته و کوفتهاند و برای شوهر و فرزندانشان حوصلهای ندارند. این یک تقلید غربی است که روند آن میتواند برای جامعه تبعات اجتماعی منفی همراه داشته باشد از قبیل، دلسردی نسبت به خانهداری و شوهرداری، گریز از بارداری و فرزنددار شدن، ترک ازدواج و گاه اختلاف و جدایی و تبعات دیگر و مشخصا یکی از دلایل کاهش بارداری و بحران نسل همین اشتغال زن در بیرون خانه است، بنابراین مدیریت اقتصادی باید بهگونهای باشد که زن اجبار به کار بیرون نداشته باشد، مگر در موارد ضروری که حضور زنان را میطلبد. در اسلام اصلیترین وظیفه زن خانهداری، شوهرداری و فرزندداری است و این در روایات به مثابه جهاد زن به شمار آمده است. علی(ع) فرمود: «جهاد المرئه حسن التبعل» و شریفترین کار زن تربیت فرزند است که آدمسازی و پرورش نسل صالح است که از هر صنعت و خدمتی بالاتر است. به بیان مقام معظم رهبری؛ مهمترین نقشی که یک زن در هر سطحی از علم و سواد و معلومات و تحقیق و معنویت میتواند ایفا کند آن نقشی است که بهعنوان یک مادر و بهعنوان یک همسر میتواند ایفا کند. این از همه کارهای دیگر او مهمتر است. در همین حال برای زنان هیچگونه محدودیتی در تحصیل بویژه تحصیلات عالیه و دانشگاهی و حوزوی و کار بیرون منزل در چارچوب شرعی وجود ندارد و حتی در بسیاری موارد مانند تعلیم و تربیت و پزشکی لازم و ضروری است و تا آنجا که با حقوق شوهران و فرزندان تزاحمی نداشته باشد، سودمند است، همانگونه که زنان مسلمان ما بعد از انقلاب در عرصههای مختلف حماسهها آفریدند. در دفاع مقدس فداکاری کردند، شهید و جانباز دادند، با همسران جانباز و رنج بسیاری صبر و شکیبایی پیشه کردند و در پستهای کلیدی نقش موثر داشتند که میبینیم. البته هیچیک از این امور نباید به وظایف اولیه زنان لطمه بزند. کار اصلی زن همان است که حضرت زهرا(س) الگوی شایسته آن بودند. متاسفانه برخی روشنفکران این روزها با تاثیرپذیری از ایده فمنیستی به این اصل حیاتی توجه نکرده و حضرت معصومه(س) را مثال میزنند که همسر و فرزند نداشتند و از حضرت زهرا(س) غفلت دارند در حالی که درباره نداشتن همسر و فرزند برای حضرت معصومه که در سن جوانی فوت کردند دلایلی وجود داشت که موضوع بحث ما نیست. البته از تبعات اشتغال زن در بیرون، در کارهای غیرضرور و در محیطهای مختلط نباید غفلت ورزید. بسیاری از این محیطهای مختلط بویژه هنری، سینمایی و نمایشی تبعات نامطلوب و برخوردهای غیرشرعی را به بار میآورد که در فیلمها و سریالها دیدهایم و متاسفانه فراگیر شده است. لذا محیط کار مختلط پسران و دختران در اوج جوانی که یک تقلید صددرصد غربی است، تبعات نامطلوبی دارد و در غیر موارد اضطراری به سوی تکجنسیتی دانشگاهها باید حرکت کرد. تجربه نشان داده و گزارشها حاکی است که بازدهی تحصیلی کلاسهای تک جنسیتی بهتر و مفاسد کمتر بوده و در این راستا سیاستگذاران فرهنگی بویژه شورایعالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم شایسته است از سیاست تکجنسیتی حمایت کنند و متاثر از فضای تبلیغاتی بیگانه نباشند. ارسال به دوستان
سلام وطن
مطالب مربوط به بحث سایبر و خطراتی که سازمانهای جاسوسی دنیا و کشورهایی که با ایران اسلامی خصومت دارند، میتوانند با کلاه گذاشتن سر مسؤولان وزارت ارتباطات بر سر ایران و ایرانی بیاورند، خیلی جالب، پندآموز و عبرتانگیز است. لطفا ادامه دهید و تا زمانی که بخش سایبری ملی و بومی در کشور از سوی این وزارتخانه پیگیری نمیشود، به این موضوع بپردازید که کشور خدایی ناکرده با بیتدبیری برخی افراد مدعی که در میانشان هم افراد ناآگاه حضور دارند و هم با سابقه مشارکتی برخی مسؤولان این وزارتخانه این احتمال بعید نیست که در راستای اهداف دشمن گام برمیدارند، به خطر نیفتد. هنرپرور اگر حقوقهای میلیونی و رانتهای آنچنانی به برخی مسؤولان داده نمیشد، مطمئناً هیچ وقت برای پذیرش مسؤولیت آن هم در سنین بالا و پس از بازنشستگی، اعلام آمادگی نکرده و وضع کشور را به چنین روزی نمیانداختند. خوب است به این موضوع رسیدگی شود تا هر کسی به پست و مقام نرسد. آخر چرا باید برخی وزرا در دولت محترم حاضر باشند که توانایی ندارند و در دهههای 60 و 70 هم که میانسال بودند، کارآیی نداشتند و فقط به خاطر تکنوکراسی به کار گرفته شدند؟ یک خانهتکانی اساسی برای بهبود اوضاع و بهینه شدن مدیریتها لازم و ضروری به نظر میرسد. اشکذر ارسال به دوستان
تقویم تاریخ
شــهادت حضــرت مسلمبن عقیل نماینده امام حسین(ع) در کوفه(60 ق) مسلم بن عقیل که از شخصیتهای برجسته و باتقوای زمان خود به شمار میرفت، برای ارزیابی میزان وفاداری مردم کوفه به امام حسین(ع) به این شهر رفته بود زیرا مردم کوفه، طی هزاران نامه، از امام حسین برای رفتن به این شهر و قیام علیه حکومت ستمگر یزید بن معاویه، دعوت کرده بودند. مردم کوفه اگرچه در ابتدا به گرمی از مسلم بن عقیل استقبال کردند اما هنگامی که عبیدالله بن زیاد که مردی سنگدل و بیرحم بود بر کوفه حاکم شد، کوفیان، فریب وعدههای دروغین او را خوردند و به خاطر ترس و جهل، دست از حمایت امام حسین(ع) کشیدند و مسلم را تنها گذاشتند. در پی آن، مسلم به دست عمال ابن زیاد گرفتار آمد و به دستور آن حاکم پلید، فرستاده امام حسین(ع) را از بالای دارالاماره به پایین انداختند و او را به شهادت رساندند. روز عرفه (روز نیایش) روز 9 ذیالحجه به عنوان روز عرفه از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار میرود، اگرچه به اسم عید نامیده نشده است. در این روز خداوند تبارک و تعالی بندگان خود را به عبادت و اطاعت خود فراخوانده و سفره جود و احسان خود را برای بندگان خود گسترانده است. شیطان در این روز خوار و حقیر و خشمناک است. از ظهر روز 9 ماه ذیالحجه، زائران خانه خدا در صحرای عرفات وقوف میکنند و برای این وقوف، فضایل بسیاری بیان شده است. در غروب این روز، زائران از عرفات به مشعرالحرام میروند و خود را برای سایر مناسک پرشکوه حج آماده میکنند. هجرت حضرت امام خمینی(ره) از عراق به کویت تحت فشار رژیم بعثی عراق (1357 ش) پس از تبعید امام خمینی(ره) به نجف، ایشان باز هم فریادهای حقطلبانه و ظلمستیز خود را علیه رژیم، از طریق سخنرانی، ارسال پیامهای کتبی و شفاهی به گوش ملت ایران میرساندند و بدین وسیله ماهیت بیدادگری و فساد و وابستگی رژیم را افشا و آشکار میکردند. امام در حوزه علمیه نجف به تدریس فلسفه سیاسی حکومت اسلامی، تحت عنوان ولایت فقیه، همراه با دروس فقه و اصول پرداختند و شاگردانی برجسته و همفکر تربیت کردند. ثمره مجموعه این فعالیتها، باعث آگاهی و رشد سیاسی روزافزون همه اقشار، اعم از تحصیلکردهها، روحانیان، بازاریها، شهریها، روستاییها و... شد. از این رو، رژیم طاغوتی ایران با اعزام هیاتی به بغداد و مذاکره با مقامات عراقی، خواهان ایجاد محدودیت برای امام بود. تا آنجا که منزل ایشان در نجف، در دوم مهر 1357 ش توسط نیروهای امنیتی عراق محاصره شد و رفت و آمدها، محدود و کنترل شد. پس از اینکه دولت بعثی عراق، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی را از فعالیتهای سیاسی و مذهبی بر ضدرژیم شاه در کشور عراق منع کرد، ایشان نجف را به قصد اقامت در کشور کویت ترک کرد اما دولت کویت برای حفظ روابط خود با رژیم شاه از ورود امام به این کشور جلوگیری کرد بنابراین امام پس از توقفی کوتاه در مرز بصره، به بغداد رفته و روز دیگر عازم پاریس شدند. رحلت آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی زعیم شهیر حوزه علمیه نجف(1365ق) سیدابوالحسن اصفهانی در سال 1284 ق در یکی از روستاهای اصفهان به دنیا آمد. پس از گذراندن دروس ابتدایى در زادگاهش، به حوزه اصفهان رفت و در نهایت تنگدستی به فراگیری علوم دینی و تدریس همت گماشت. در 24 سالگی راهی نجف شد و از محضر میرزای شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی، محمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و... بهرهمند شد. 10 سال آخر حیات وی، همزمان با مرجعیت عامه و زعامت دینی شیعیان بود. از مهمترین آثار ایشان، وسیلهالنجاه و اَنیسالمقلدین است. همچنین آیات عظام سیدمحسن حکیم، سیدمحمدهادی میلانی، سیدمحمود شاهرودی، سردار کابلی، علامه طباطبایی، سیدعبدالله شیرازی و میرزاهاشم آملی و... از جمله شاگردان او هستند. این عالم ربانی سرانجام پس از 81 سال عمر پربرکت در کاظمین دارفانی را وداع گفت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|