|
گروههای تروریستی تکفیری، فلسطین را فتنه جهان اسلام میدانند
داعش، سپر اسرائیل
معصومه مرادجانی: براساس اسناد منتشره از سوی ادوارد اسنودن، تنها راه حمایت از اسرائیل ایجاد یک دشمن نزدیک مرزهای فلسطین اشغالی است. وی با ارائه اسنادی از همکاری اطلاعاتی آژانس امنیت ملی آمریکا، 6MI و موساد برای شکلگیری داعش خبر میدهد. از سوی دیگر سایت «اینترسپت» صحه محکمی بر اظهارات اسنودن گذاشت و تاکید کرد این ارسال به دوستان
روش غلط مذاکرات، علت امتیازدهی نامتوازن
امید محمدی: از جمله نقدهای جدی که به هیأت مذاکرهکننده کشورمان در موضوع هستهای وارد است شیوه و روش انتخابی آنان در مواجهه با 6 کشور طرف مذاکره است که ریشه در سیاستهای نادرست دولت و رئیسجمهور درباره پرونده هستهای کشور دارد. خطمشی دولت یازدهم که همواره بر آن تأکید میکرد عبارت بود از موضوعیت دادن به توافق جمهوری اسلامی ایران با قدرتهای جهانی. یعنی دولت اصرار داشت که نظام لزوما باید با طرفهای مقابل به توافق دست یابد، البته دولت برای فرار از متهم شدن به این امر در مقام شعار و حرف بر نیل به توافق عزتمندانه تأکید میکرد ولی عملا آنچه از رفتار و شیوه مذاکرات هیأت ایرانی دیده میشد در تناقض آشکار با گفتار آنان بود. انتخاب شیوه مذاکراتی مستمر و بهاصطلاح لاینقطع دلیلی بر این ادعاست. دولت و هیأت مذاکرهکننده عملا با گزینش این طریقه ناصحیح پا در بیراههای گذاشت که منجر به انحراف از جهتگیریهای اصولی نظام در سیاست خارجی شد. روی آوردن به اینگونه مذاکرهکردن معلول تغییر بنیادی دولت یازدهم در سیاست خارجی است، یعنی کنار آمدن و مصالحه با قدرتهای زورگوی جهانی به هر قیمت گزافی که لازم است برای آن پرداخته شود. در حقیقت هیأت مذاکرهکننده کشورمان با تعیین این استراتژی از طرف رئیسجمهور مأموریت پیدا کرد تا برای دست یافتن به این هدف اقدام کند که این امر عملا ابتکار عمل را از آنان گرفت و در موضع ضعف قرار گرفتند. رئیس دولت با ابلاغ این سیاست به هیأت ایرانی قدرت مانور آنان را گرفت و در مقابل زیادهخواهیهای طرف مقابل دست بسته شده و در بنبست قرار گرفت و چارهای جز تن دادن به خواستههای ظالمانه قدرتهای جهانی نداشت. وندی شرمن، مذاکرهکننده ارشد آمریکایی در اظهاراتی به این نکته اشاره میکند. وی عباراتی قریب به این مضامین گفته که هیأت ایرانی بهخوبی چانهزنی میکند ولی در شب آخر خواستههای ما را قبول میکند. نگارنده بر این باور است که این نقد در درجه اول متوجه رئیسجمهور بوده تا هیأت ایرانی چراکه آنان مأمور شدهاند به هر وجهی به توافق برسند و به قول معروف مامورند و معذور، به همین منظور هیات ایرانی چنین روشی را برای مذاکره برگزید چرا که برای رسیدن به توافق در هر صورتی چارهای جز مذاکره مستمر و عقبنشینی از خواستهها برای آنان باقی نمیماند. نکته مهم دیگر در این باره اطلاع دشمن غدار از این نقطه ضعف در هیات ایرانی بوده است. آنان بهخوبی میدانستند که طرف مقابل رسیدن به توافق را هدف خود قرار داده و سخت به آن محتاج است و حاضر است برای حصول توافق امتیازات زیادی بدهد. هیات ایرانی با اصرار بر ادامه مذاکرات و پرهیز عملی از قطع آن، این امید را به طرفهای مقابل داد که میتوان با سماجت و فشار امتیازهای زیادی گرفت. در واقع هیات ایرانی از برندهترین حربه در مقابل زیادهخواهی دشمن یعنی قطع مذاکرات هیچ بهرهای نبرد. ما میتوانستیم با اتکال به خداوند متعال و اعتماد به نفس با قطع مذاکرات و ترک عملی و نه شعاری میز مذاکرات، طرفهای مقابل را که بشدت نیازمند توافق بودند به عقبنشینی وادار کنیم و خواستههای مشروع و بحق خود را به کرسی بنشانیم البته این به آن معنی نیست که ما در مذاکرات هیچ چیزی نباید به طرف مقابل بدهیم بلکه به این نکته اشاره میکند که ما نباید تحت فشار طرف مقابل از خطوط قرمز خود عقبنشینی میکردیم. ما میتوانستیم با قطع مذاکرات، اراده جدی و قاطع خود را به طرف مقابل تفهیم کنیم. وقتی دشمن عزم راسخ و جدی ما را درمییافت بعد از مدت زمانی کوتاه سر عقل آمده و خود پس از عقبنشینی از خواستههای نامشروعش تقاضای ادامه مذاکرات را میداد. به عبارت دیگر باید هدفگذاری دولت از موضوعیت داشتن توافق به دستیابی به توافق خوب تغییر میکرد که با این استراتژی صحیح ما باید روش درست رسیدن به آن هدف یعنی مذاکرات منقطع را انتخاب میکردیم. مذاکرات منقطع یعنی وقتی هیات ایرانی با زورگویی دشمنان مواجه میشود، دستبسته و مستاصل و منفعل نباشد و ابتدا با تهدید به ترک میز مذاکره و سپس در صورت اصرار طرف مقابل بر خواستههای نامشروعش با عملی کردن آن واکنش موثری به آنها نشان بدهد و دشمن را تحت تاثیر اراده قوی و مستحکم خود قرار دهد. اما در حال حاضر با توجه به متنی که به برجام موسوم شده و مورد توافق قرار گرفته در شرایط فعلی تصویب و تایید آن از طرف شورایعالی امنیت ملی چیزی جز تن دادن به یک توافق نامتوازن و یکطرفه و متوقفکردن پیشرفت صنعت هستهای نیست، پس لازم است مسؤولان و اعضای شورایعالی امنیت ملی با رد این متن و تغییر روش مذاکرات از روش لاینقطع به روش منقطع، منافع و مصالح ملی را دنبال کرده و با ادامه فعالیتهای هستهای و به موازات آن ادامه مذاکرات، اهداف نظام را دنبال کنند، نه اینکه با تن دادن به خواستههای دشمن، مصالح و منافع ملی را ارسال به دوستان
فردوست: اسرائیل دارای 3 پایگاه جاسوسی در ایران بود
در خاطرات ارتشبد فردوست درباره تحرکات سفارت اسرائیل در ایران آمده است: «سفارت اسرائیل در ایران فقط در زمینه اطلاعاتی فعال نبود، بلکه در سایر زمینهها نیز فعالیت چشمگیر داشت. گاه به گاه سفارت، یهودیان ایران را در سالنی جمع مینمود و در این جلسات ضمن سخنرانی و تحریک روحیه قومی آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمعآوری میشد و هر بار مبالغ کلانی پول ارسال میگردید. در این جلسات، که تصور میکنم ماهانه بود، مأمورین اداره کل هشتم ساواک شرکت داشتند. در سفارت نیز میهمانیهای نیمهخصوصی داده میشد و سفرای برخی کشورها و کارمندان سفارتخانهها و یهودیان سرشناس و گاهی مقامات ایران در این میهمانیها شرکت میکردند. از اداره کل هشتم ساواک نیز دعوت به عمل میآمد. به علاوه، سفارت اسرائیل هر از گاهی از مقامات ایرانی برای بازدید از اسرائیل دعوت میکرد و هدف بیشتر تبلیغ پیشرفت کشاورزی و صنعت اسرائیل بود. تصور میکنم سال 1340 بود که وزارت کشاورزی اسرائیل از وزیر کشاورزی ایران دعوت کرد که هیاتی را برای بازدید از تأسیسات زراعی و آبیاری اسرائیل اعزام دارد. وزیر کشاورزی هیاتی را تعیین نمود و من نیز از شعبه 2 «دفتر ویژه اطلاعات» افسری را اعزام داشتم. افسر مزبور پس از بازگشت هر روز قسمتی از گزارش خود را میفرستاد تا بررسی کنم». مهمترین بخش ارتباط اسرائیل با حکومت پهلوی را همکاری اطلاعاتی و امنیتی برشمردهاند. به اعتراف فردوست «در دوران محمدرضا [پهلوی] سازمان اسرائیلی پس از سرویسهای آمریکا و انگلیس فعالترین سرویس در ایران بود و این فعالیت در سایر کشورهای منطقه و شاید جهان کمنظیر بود». آنچه از ظواهر امر برمیآید، تشکیلات برونمرزی سازمان اطلاعات اسرائیل در ایران، از فعالترین و در عین حال سریترین ادارات اطلاعاتی بود که مطامع رژیم صهیونیستی را در حوزه تحرکات جاسوسی در کشورهای اسلامی و عربی دنبال میکرد. درباره اهمیت این تحرکات، ارتشبد سابق حسین فردوست به نقل از «یکی از استادان ردهبالای اسرائیلی و عضو برجسته سازمان امنیت اسرائیل» که در ساواک مشغول فعالیت بود چنین گفته است: استاد اسرائیلی، اداره برونمرزی [اسرائیل] را بسیار مهم تلقی میکرد و میگفت: «ما باید اطلاعات دقیقی از کشورهای همسایه داشته باشیم.» در آن موقع تأکید او بر مصر (بویژه صحرای سینا)، لبنان، سوریه، اردن، عراق و عربستانسعودی بود. شبکه اطلاعات برونمرزی اسرائیل در ایران پایگاههای مختلفی را در مناطق مرزی کشور تأسیس کرده بود و از آن طریق با استخدام مأمورین مورد نیاز خود، به جاسوسی و کسب اطلاعات در برخی کشورهای عربی مبادرت میورزید. به هر حال، اسرائیل دارای 3 پایگاه برونمرزی در ایران بود که احتمالاً از سال 1337 این پایگاهها ایجاد شده بود. این 3 پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز)، ایلام (مرکز ایلام) و کردستان (مرکز بانه یا مریوان) و در محلی مستقر بود که ساواک هم در آن محل باشد. در آن زمان اطلاعی از وضع این پایگاهها نداشتم و اداره کل آموزش هم وجود نداشت تا کسب اطلاع کنم، لذا برای آشنایی کامل و دقیق از سازمان برونمرزی اسرائیل و نحوه گردآوری اطلاعات، خواستم بهترین رئیس پایگاه به تهران احضار شود که گفته شد رئیس پایگاه خوزستان است. او 3 روز در تهران ماند و صبح و بعدازظهر هر چه لازم بود، دیکته کرد و من همه را نوشتم و بعداً براساس آن یک جزوه مدون، تنظیم کردم. این جزوه به حدی کامل بود که بعدها هرچه در ساواک در زمینه برونمرزی آموزش داده میشد به کاملی این جزوه نبود. از همان روز اول مشهود بود که این فرد از افراد ممتاز سازمان برونمرزی اسرائیل است. لذا بعدها او را چند بار برای آموزش به اداره کل دوم دعوت کردم و متوجه شدم حتی از نیمرودی نیز ورزیدهتر است. پایگاههای برونمرزی از طریق جذب و گماردن مزدوران داخل ساواک و بعضی بلاد اسلامی و عربی، به سهولت قادر به تعقیب مطامع صهیونیسم در کشورهای عربی از طریق ایران بودند. هدف پایگاههای برونمرزی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای عربی بود و اکثر مأمورین را این 3 پایگاه استخدام میکردند و پس از آموزش کامل مرحله بهرهبرداری شروع میشد. اکثر مأمورین پایگاهها عراقی بودند ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور کویتی و بحرینی و از امیرنشینهای امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به کار گمارد. بهطوری که از این 3 پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سوریه جمعآوری میشد. البته منظور اسرائیلیها در شروع کار عراق بود ولی به تدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای فوقالذکر را نیز تحت پوشش قرار داد. یک نسخه از کلیه اطلاعات جمعآوری شده به اداره کل دوم ساواک تحویل میشد و یک نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال میگردید. باید اضافه کنم که اداره کل دوم ساواک نیز دارای حدود 10 پایگاه برونمرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی بود ولی نتیجه کار این 3 پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع کار آن 10 پایگاه نیز قابل مقایسه نبود. علت، عدم ورزیدگی و عدم تجربه کافی رهبران برون مرزی اداره کل دوم بود. ارسال به دوستان
تقویم تاریخ
تظاهرات دانشجویان در آمریکا در حمایت از نظام اسلامی(1359ش) ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|