|
نگاهی به فیلم «هشت نفرتانگیز»
خون به پا خواهد شد
سعید قاسمی: «هشت نفرتانگیز»، هشتمین فیلم کوئنتین تارانتینو شاید برای مخالفان سینمای تارانتینو مانند نام فیلم، نفرتانگیز باشد اما برای دوستداران او قطعا یک اثر دلچسب خواهد بود. چه از تارانتینو متنفر باشیم و چه به او علاقهمند، نمیتوانیم اهمیت او را در سینما، بویژه سینمای پستمدرن انکار کنیم. کوئنتین تارانتینو یکی از ستونها، یا به بیانی دیگر ستون اصلی سینمای پستمدرن محسوب میشود و برخی او را معمار سینمای پستمدرن قلمداد میکنند. او قبل از آغاز فیلمسازی، در یک کلوب اجاره فیلم در آمریکا مشغول به کار بود. اهمیت این موضوع در این است که میدانیم با کارگردانی مواجه هستیم که به عنوان یک «سینه فیل» (عشق سینما) شناخته میشود. به قول خودش فیلم «بیل را بکش» را جهت ادای دین به «بیمووی»های سینما ساخته است. ارجاعات سینمایی در فیلمهای او هم از همین امر سرچشمه میگیرد. او شاید بیشتر از هر فیلمسازی به تماشای فیلم نشسته باشد. تارانتینو اولین فیلم مهم خود را با نام «سگهای انباری» در اوایل دهه 90 ساخت. فیلمی نامتعارف در نوع روایت (روایت غیرخطی و فلشبک و فورواردهای پیاپی) و دارای ساختاری ابسورد که تارانتینو را در سینما مطرح و مولفههای سینمای او را پایهگذاری کرد. مولفههایی که با «پالپ فیکشن» به پختگی و انسجام رسید و تا به امروز همیشه در فیلمهای او مشهود و ملموس بوده است. خشونت اغراقآمیز، مهمترین عنصر فیلمهای تارانتینوست. خشونتی که با استفاده از ابزار گرافیکی، به صورت تشدیدشده نمایش داده میشود و در اجرا، لحنی کمیک به خود میگیرد و به نحوی سمپاتیک جلوه میکند. این دلیل مخالفتهای گسترده علیه فیلمهای اوست. علاوه بر خشونت، پارودی، هجو، استفاده از موسیقی غیراورجینال، دیالوگهای نامتعارف و بشدت رکیک و نژادپرستانه(تا جایی که صدای اسپایک لی را درآورد) دیگر عناصر سینمای تارانتینو هستند که ساختار تمام فیلمهای او را تشکیل میدهند. فیلمهایی که عموما در قالب سینمای پستمدرن جای میگیرند. پیشنیاز تحلیل سینمای پستمدرن، شناخت کافی از سینمای کلاسیک و مدرن است. چرا که سینمای پستمدرن هویت خود را در تضاد با سینمای عصر کلاسیک و مدرن به دست میآورد. همین تضادها و تناقضات، شاکله اصلی سینمای تارانتینوست که غیرقابل پیشبینی بودن آثار او را تضمین میکند. اهمیت این آثار در ساختارشکنیها و آشناییزداییهای مرسوم در روایت، کنشها و واکنشهای کاراکترها و شخصیتپردازیهاست که باید اعتراف کرد به غیر از چند اثر، تارانتینو در آن استادانه عمل میکند. این تناقضات و ساختارشکنیها در اجرا به جایی میانجامد که فضایی پارادوکسیکال و هجوآمیز را در آثار او به دفعات میبینیم؛ مانند مورد تجاوز قرار گرفتن یک گنگستر خطرناک در «پالپ فیکشن» یا قتل ناشیانه یک فرد معتاد توسط 2 آدمکش حرفهای در همان فیلم. قتل یک زن توسط رابرت دنیرو به دلیل پرحرفی زن، در فیلم «جکی براون». فیلم «هشت نفرتانگیز» در 6 فصل روایت میشود. روایت فصلی این فیلم مشابه با فیلم «بیل را بکش» است با این تفاوت که به صورت متوالی و منظم روایت میشود. با این حال فیلم از نظر لحن و رویکرد کلی دنبالهرو اثر قبلی تارانتینو «جانگوی آزاد شده» است، اما تا پلانهای انتهایی فصل سوم، نمود کمتری از مولفههای شناختهشده فیلمساز را شاهد هستیم. ارسال به دوستان
نقد فیلم «33 نفر» ساخته پاتریشیا ریگن
بیگانه با تعلیق
فیلم «33 نفر» به کارگردانی پاتریشیا ریگن، فیلمساز مکزیکی روایت داستانی واقعی درباره سانحه معدن شیلی در سال 2010 است که 33 نفر از کارگران معدن در اعماق معدن طلا زندانی شدند و این ماجرا در آن زمان تیتر یک روزنامههای جهان شد. داستانی اقتباس شده از رمان «اعماق تاریک» اثر هکتور توبار که حادثهای عجیب و دراماتیزه را از تلاش معدنچیان جهت زنده ماندن در برداشت. در فیلم «33 نفر»، آنتونیو باندراس ایفاگر کاراکتر «ماریو سوپلودا» است که در طول محبوس ماندن به همراه کارگردان دیگر هر روز ویدئوهایی را از حال و روز رخدادها تهیه میکرد، به همین خاطر مردم لقب «سوپر ماریو» را به او دادند. فیلم « 33 نفر » به دنبال آن بود که در روایت داستان معدنچیان شیلیایی به تمام جوانب این اتفاق مانند مسائل دولتی، خانواده معدنچیان، رسانهها و... بپردازد و همین مساله باعث شد تا تمرکز بر داستان خود معدنچیان از دست برود و مخاطب نتواند جز یکی، دو شخصیت اصلی، خیلی خودش را همانند معدنچیانش در زیرزمین محبوس حس کند و فیلمساز نتوانست بخوبی همه شخصیتها را برای پذیرش مخاطب بارور کرده و در واقع مدیریت کند. از این رو در فیلم «۳۳ نفر» حدود دو سوم معدنچیهای زیر آوار مانده در حد تزئینات پیشزمینه بدون اسم باقی میمانند و آنهایی که بخش قابل توجهی از زمان بازی در فیلم را در اختیار دارند به تیپهای آشنایی تبدیل شدهاند. برای مثال، یکی از شخصیتها «جوانی است که همسر پا به ماهی دارد»، دیگری «گرفتار و نگران مسائل خواهرش است» و البته در فیلم «مرد پرانرژی و خوشبینی وجود دارد که از خود صفات طبیعی رهبر بودن را بروز میدهد» و همینطور الی آخر. در فیلم «۳۳ نفر» شخصیتهای بسیار زیادی با عمق بسیار کم وجود دارند و مخاطب با توجه به خام بودن شخصیتپردازیها هرگز به این مردان همزادپنداری نمیکند. به نظر میرسد بودجه بسیار اندک فیلم روی میزان تماشایی بودن فیلم تأثیر گذاشته است و پاتریشیا ریگن، کارگردان فیلم نتوانسته آن حس تنگناماندهای که باید در صحنههای زیرزمینی احساس شود را در بیاورد. او بازی پرانرژیای را از آنتونیو بندراس به عنوان ماریو (سوپر ماریو) سپولودا، رهبر معدنچیها، بیرون میکشد، اما هیچ بازیگر دیگری خود را از بقیه متمایز نمیکند. باب گانتون در نقش سباستین پینرا، رئیسجمهور شیلی، بیشتر به خاطر لهجه بسیار نامناسبش به چشم میآید تا به خاطر بازیاش. ژولیت بینوش به اشتباه در این فیلم ظاهر شده است. رودریگو سانتورو در نقش لورنس گولبورن، وزیر معدن، نقشش بسیار حاشیهای است. ضعف اثر بیشتر ناشی از فیلمنامه بوده که به سختی تلاش میکند تا «درام انسانی» را با المانهای ژانر هیجانی فیلمهای مربوط به فجایع طبیعی ترکیب کند. این رویکرد به ندرت در گذشته جواب داده است و اینجا هم جواب نمیدهد. فیلم همچنین خیلی کوتاه به اصلاحات سیاسی در دولت شیلی اشاره میکند. همانطور که پینرا اشاره میکند، سرنوشت دولت او به نجات این معدنکارها بستگی دارد. فیلم تنشی که بین معدنچیها بعد از جایگزین شدن تنفر از فضای بسته با ترس از مرگ قریبالوقوع ایجاد میشود را دراماتیزه میکند. این فیلم پر از فراز و فرود نمیتواند تعلیق لازم را در طول مراحل اولیه نجات ایجاد کند و همه چیز در حد همان ایده ناب اولیه باقی میماند. این در صورتی است که طرح فوق قابلیت رسیدن به اثری معلق و نفسگیر را دارا بوده است. مشکل ریشهای فیلم «۳۳ نفر» این است که فیلمنامهنویس در تلاش برای حیات بخشیدن به شخصیتهای بسیار، آنها را به کاریکاتورهای بیرمقی تبدیل میکند. در تمرکز بر پایانی خوشایند و الهامبرانگیز «۳۳ نفر» نمیتواند تقریبا ۲ ساعت سختکوشی و سختی را به تجربهای ارزشمند تبدیل کند، از این رو فیلم «۳۳ نفر» در اجرا ساختگی و کلیشهای و پر از شعار جلوه میکند که نمیتواند در بستر واقعگرایی مورد توجه مخاطبانی قرار گیرد که از حادثهای عمیق و فاجعه حبس دهشتناک معدنچیان شیلی به دنبال روایت ملموستری بودند. ارسال به دوستان
معرفی فیلم « قبیله»(The Tribe)
فیلم «قبیله» ساخته میروسلاو اسلابوشپیتسکی یکی از متفاوتترین آثار هنری در سالهای اخیر بوده که نیاز به تامل نشانه شناختی و توجه به فرم متمایز در آن است. داستانی از نوجوانی با بازی گریگوری فسنکو که وارد یک دبیرستان ویژه افراد کر و لال میشود. در ابتدا همه چیزی طبق روال است و همه نوجوانان انسانهایی معصوم و بیگناه به نظر میآیند. اما فسنکو به مرور زمان متوجه میشود این دبیرستان در واقع محلی است برای عرضاندام چند دسته از باندهای خلافکار که متشکل از همان نوجوانان کر و لال هستند. فسنکو ابتدا مجبور میشود تمام اموال خود را به یکی از این باندها باج بدهد و سپس با آنها وارد مبارزه میشود. فیلم «قبیله» متشکل از 34 پلان- سکانس است که در زمانی حدود 132 دقیقه روایت میشود. سبک فیلمبرداری فیلم استدیکم است، نوعی فیلمبرداری شناور خلاقانه که صحنههای خشن فیلم را تاثیرگذارتر به نمایش میگذارد. در ساختار متمایز اثر میتوان به فقدان موسیقی متن نیز اشاره کرد که سردی و خشونت جاری بر کلیت فیلم را دوچندان میکند. فیلم از این نظر یادآور فیلم آلن کلارک با عنوان «فیل» است که گاس ونسنت آن را ساخته است. در فیلم « قبیله» تمدید شدن بیامان زمان نماها این فرصت را به ما میدهد که به درستی به ارزیابی موقعیتها بپردازیم. هر چند که این تمهید با آغاز شدن پلان- سکانس بعدی مخاطب را وارد یک جهان پیچیده ذهنی میکند. تعلیق به واقع مهمترین رکن یک درام برای ترغیب مخاطب برای پیگیری داستان فیلم است. از این نظر فیلم «قبیله» فیلمی است که برای سیراب کردن مخاطب، این مزیت کذایی را دارد. شخصیتهای فیلم اسلابوشپیتسکی با اینکه از قوه ناطقه محروم هستند اما حتی زمانی که با زبانی دیگر سخن میگویند هم تاثربرانگیزند. به واقع عدم توانایی آنها به سخن گفتن پیشاپیش این پتانسیل را در نزد مخاطب ایجاد کرده است که اعمال شدیداً مخرب آنها را برنتابد و از مشاهده آنها شوکه شود. این البته اشتباه است که فیلم «قبیله» را فیلمی بدون دیالوگ قلمداد کنیم. فیلم از این نظر از متوسط فیلمهای رایج نیز بالاتر است. اما با این تفاوت که در این فیلم بازیگران دارند به زبان اشاره اوکراینی با یکدیگر سخن میگویند. هرچند فیلم در نهایت به گونهای طراحی شده است که توسط مخاطبانی که زبان مورد اشاره در فیلم را نمیفهمند نیز قابل درک باشد و این بیشک دستاورد عظیمی برای گروه تهیه فیلم محسوب میشود. ارسال به دوستان
اخبار
سیاسیون دولتی روی فرش قرمز جشنواره موسیقی فجر! ارسال به دوستان
رویدادها
امین زندگانی در اختتامیه جایزه کتاب و زندگی: ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|