بررسی ادعای دروغ بیبیسی فارسی علیه بنیانگذار انقلاب اسلامی در گفتوگوی «وطن امروز» با دکترجواد منصوری
اگر سندی بود سال 57 منتشر میکردند
صادق امامی: درست در شرایطی که عدهای در ایران در دوران پسابرجام به دنبال برقراری کانالهای ارتباطی بیشتر با آمریکا هستند، شبکه تلویزیونی بیبیسی که در زمان مذاکرات هستهای حمایت آشکاری از توافق داشت، با انتشار بخشی از یک بولتن فاقد شماره سیا که مربوط به سال 1980 است، مدعی شد امام خمینی(ره) در آبان سال 1342 پیامهایی با دولت جاناف کندی رد و بدل کرده است. رسانه دستگاه سلطنتی انگلیس این ادعا را در آستانه سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی مطرح کرد تا بار دیگر خباثت انگلیسیها نشان داده شود. اگرچه ماهیت خباثتآلود انگلیسیها و نیز دروغپردازیهای آمریکا بویژه در قبال انقلاب اسلامی ایران واقعیتی غیرقابل کتمان است اما طی روزهای گذشته افراد مطلع، یاران امام خمینی(ره) و نیز برخی مورخان درباره این دروغپردازی اطلاعات قابل تاملی ارائه کردهاند.
«وطن امروز» در این باره با جواد منصوری از مورخان سرشناس و معاون سابق مرکز اسناد انقلاب اسلامی به گفتوگو نشست. منصوری در این گفتوگو به موارد دروغ ادعای بیبیسی فارسی علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی اشاره کرد.
***
رسانه انگلیسی بیبیسی فارسی اخیرا با استناد به اسنادی مدعی شده حضرت امام خمینی(ره) در ابتدای نهضت در سال 42 و همچنین در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب، به طرف آمریکایی پیام داده است که با منافع آمریکا در ایران مشکلی ندارد؛ این ادعا چقدر با سیاست خارجی حضرت امام همخوانی دارد؟
اگر کسی با زندگی، شخصیت، افکار و عملکرد حضرت امام خمینی(ره) آشنا باشد، میداند ایشان قرآنی فکر و براساس سیره اهل بیت(ع) حرکت میکردند. چندین اعلامیه و سخنرانیهای امام گواهی کاملی بر روحیه ضد استکباری و ضدسلطه ایشان دارد. حافظه ما از سال 41 تا 68 چیزی جز موضع قاطع و سازشناپذیر در برابر سلطه خارجی و استبداد داخلی به یاد نمیآورد. علاوه بر این، صدها سند برای اثبات این مساله وجود دارد. امام در دوران قیام و پس از آن جدا از اینکه احتیاجی به ارسال پیام برای آمریکاییها نداشته است، بلکه حملات شدیدی علیه آمریکاییها داشته است. جریان کاپیتولاسیون و موضع امام درباره آن، مشت نمونه خروار این ادعاست. بعد از همین موضع نیز آمریکاییها دستور صریح میدهند که امام به ترکیه تبعید شوند. حسین فردوست در خاطراتش میگوید آبان 43 در دربار میهمانی مفصلی بود و تعداد زیادی میهمان داخلی و خارجی حضور داشتند. در گوشهای از سالن شاه با حسنعلی منصور مشغول صحبت گرمی بودند. از حالت هر دو طرف عصبانیت و ناراحتی را میشد دید. من کنجکاو شدم و خواستم تذکر بدهم که میهمانها برای شما آمدند و شما بیتوجهید. دیدم حسنعلی منصور به شاه میگوید حتما باید [امام] خمینی را به ترکیه تبعید کنید و ما چارهای جز این نداریم. شاه میگفت ما یک بار او را بازداشت کردیم و ماجرای 15 خرداد به وجود آمد. الان ممکن است بدترش به وجود بیاید. منصور پاسخ داد ما چارهای نداریم و تدابیر پیشگیرانه اتخاذ میکنیم.
در واقع تبعید بعد از سخنرانیهای استکبارستیزانه امام(ره) صورت گرفت.
از سال 41 تا آخرین روز حیات، امام به هیچ عنوان مداخلات خارجی در ایران را نپذیرفتند. اساسا تبعید امام به ترکیه، دقیقا به دلیل موضع ایشان درباره دخالتهای آمریکا در ایران و مخالفت با رژیم صهیونیستی بود. شاه نیز چارهای جز تسلیم شدن در برابر خواست آمریکا نداشت. جالب اینجاست که برخلاف عرف بینالمللی و حقوقی دنیا، تبعه کشوری را به کشور دیگر تبعید کردند. در آن زمان ایران، ترکیه و پاکستان جزو حاکمیت آمریکا بودند و الا معمول این است که در صورت انجام جرم در کشوری بیگانه، اینترپل آن فرد را بازداشت کرده و برای ادامه رسیدگی قضایی به کشور خود میفرستد اما برای حضرت امام، این رویه برعکس اتفاق افتاد و ایشان را به کشوری دیگر تبعید کردند. در طول مدت حضور ایشان در پاریس نامههایی از مقامات کشورها به وسیله افراد برای امام ارسال شد. امام به این نامهها پاسخ صریح دادند که در امور ایران دخالت نکنید؛ اگر دخالت نکنید افراد کمتری کشته میشوند. یا زمانی که در نجف بودند، صدام به امام پیغام داد که پس از قرارداد 1975، عراق با شاه وارد دوره دوستی شده و دوران درگیریهای تبلیغاتی تمام شده است بنابراین شما علیه شاه ایران نمیتوانید فعالیت کنید. امام در پاسخ فرمودند «شما نمیتوانید مرا از تکلیفم بازدارید.» لذا از عراق خارج شدند. از روزی هم که وارد ایران شدند در هیچ موردی برابر هیچ یک از دولتهای بزرگ و کوچک دنیا به معنای تسلیم یا سازش یا خلاف اصول خود عمل نکردند. بهعنوان مثال در قضیه حمله شوروی به افغانستان، امام صریح به سفیر شوروی گفتند «اشتباه کردید وارد افغانستان شدید. ملت مسلم افغان شما را قبول نمیکند و باید از این کشور عقبنشینی کنید.» بعدها گورباچف در یک سخنرانی به طور غیرمستقیم بدون اینکه نام امام را بیاورد، گفت: ما در جایی که وارد شدیم دیگر خارج نمیشویم. همچنین درباره مساله فلسطین موضع امام خیلی روشن است و تمام دنیا نظر امام را میدانند. در مورد متحدان و دستنشاندگان آمریکا، مصر، واترگیت و... میتوان یک لیست بلندبالایی از مواضع صریح و قاطع امام جمعآوری کرد.
براساس ادعای بیبیسی که مربوط به یک بولتن غیررسمی «سیا»ست، پیام امام از طریق فردی بهنام حاج میرزا خلیل کمرهای برای سفارت آمریکا در تهران ارسال شده است. شما چه شناختی نسبت به این فرد دارید؟
آقای خلیل کمرهای امام جماعت مسجد فخرالدوله بود که ارتباطاتی نیز با دربار داشت. اما برای پاسخ به این سوال، به اسم کار نداریم. شما فرض کنید آقای کمرهای نزدیکترین فرد به امام بوده است. اساسا تصور چنین مسالهای از امام با واقعیت تطبیق دارد؟ خیر! «سالبه به انتفای موضوع» است. امام یک هوشمندی و دقت سیاسی عجیبی در مسائل داشتند و به این سادگی به یک نفر نامه یا پیام شفاهی نمیدادند که به طرف آمریکایی بدهد. این ادعا با مجموعه نظرات امام هماهنگی و سنخیت ندارد. با فرض محال که چنین اقدامی از سوی امام انجام گرفته باشد، سوال این است که برای چه امام چنین پیامی به آمریکا داده است؟ امام از اینکه آمریکاییها نسبت به ایشان نظر مثبت داشته باشند یا ایشان را دشمن خود ندانند، هیچ سودی نمیبرد. ایشان به صراحت میگفت من خودم را برای دفاع از اسلام آماده کردم و تسلیم نمیشوم. در اعلامیه فروردین 42 ایشان که پس از قتلعام فیضیه منتشر شد امام آوردهاند که من سینهام را برای گلولههای شما آماده کردهام و زیر بار حرف زورتان نمیروم.
اساسا آیا امام پس پردهای داشت که متفاوت از مواضع علنیشان باشد؟
نه! نیازی نمیدیدند. اگر ماموران وزارت امور خارجه یا مسؤولان کشور کاری میکردند شاید ولی خودشان اصلا این کار را نمیکردند.
بسیاری از مورخان و سیاسیون داخلی و خارجی حتی برخی آمریکاییها مثل گری سیک پس از انتشار گزارش بیبیسی، به ایرادهای اساسی صحت اسناد و همچنین تحریفات انتقاد کردند؛ شما نقاط ابهام این اسناد را در کجا میبینید؟
ما اصلی ثابت داریم که میگوید ادعای دشمن فاسق و فاسد را نباید پذیرفت و باید درباره آن تحقیق و بررسی کرد. این مورد هم جزو همین اصول است. نکته دیگر اینکه دشمنی انگلیس و آمریکا با ایران پدیده جدیدی نیست. اینها واقعا با ملت ایران دشمنی فوقالعادهای دارند و این دشمنی دقیقا دشمنی با اسلام است. آیا میتوان به حرف دشمن این چنینی که شبانهروز علیه ما و مسلمانان تبلیغات و توطئه میکند اعتماد کرد؟ به نظر من نباید به این حرف اعتنا کنیم. اما اسناد ادعایی که بیبیسی فارسی به نقل از یک بولتن غیررسمی در آستانه سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی منتشر کرده است، از چند جنبه حائز اهمیت است؛ یک اینکه انتشار این اسناد دروغین نشان از حسن شهرت، نفوذ کلام، حیثیت و اعتبار روز به روز در حال افزایش امام دارد که این مساله حساسیت دولتهای بزرگ را برانگیخته است. مورد دیگر این است که اگر این ادعاها سندیت داشته و در اختیار آمریکا بوده، چرا رسانه انگلیسی آن را منتشر کرده است؟ این نکته قابل توجهی است که دروغ اینها را آشکار میکند. اگر این ادعا مستند است خب! خود آمریکاییها طی این سالها آن را منتشر میکردند. نکته دیگر این است که اگر چنین سندی با این درجه از اهمیت وجود داشت، باید آمریکاییها آن را زمان انقلاب منتشر میکردند تا مردم ایران درباره امام شناخت پیدا کنند. اینها ابهاماتی است که آنها نمیتوانند به آن جواب بدهند. آیا مناسبترین زمان انتشار چنین سندی در زمان انقلاب نبود؟ علاوه بر این مگر نمیتوانستند پس از تصرف سفارت آمریکا که امام اینقدر محکم در برابر آمریکا ایستاد، این سندها را افشا کنند؟ نکته آخر هم این است که بیبیسی مدعی شده در آبان سال 42 حجتالاسلام کمرهای پیامرسان امام خمینی (ره) به سفارت آمریکا بوده است، این در حالی است که حضرت امام از خرداد 1342 تا فروردین 1343 محبوس بودند و شرایط برای اینکه از این قبیل پیامها بدهند فراهم نبود. این هم یکی دیگر از دلایل دروغ بودن ادعای رسانه انگلیسی است. لذا این حرف بیبیسی را خودشان هم قبول نمیکنند و فقط از باب تبلیغات این ادعا را مطرح کردند.
البته مواضع صریح امام(ره) در سیاست خارجی که قابل تحریف نیست.
بله! این ادعا با تمام سخنان امام مغایرت دارد. ایشان صدها جمله علیه آمریکا دارند. اساسا شعار امام از ابتدای قیام، نه شرقی نه غربی بود. حتی یک بار از ایشان در پاریس سوال میکنند که شما فکر نمیکنید اگر این حکومت سرنگون شود، کمونیستها روی کار میآیند و کشور در اختیار آنان قرار میگیرد؟ ایشان در جواب گفتند ما همانطور که ضد آمریکا هستیم، ضد شوروی هم هستیم. ما اجازه نمیدهیم حکومت دست آنها بیفتد. امام جمله معروفی دارند که «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر». همین یک جمله برای پاسخ به اسناد ادعایی انگلیس کفایت میکند. امام به صراحت میگوید آمریکا پشتیبان اسرائیل است. توجیه باید زمینه داشته باشد این گزارش بیبیسی اصلا زمینه ندارد. من میگویم حتی اگر سندی به دست بیاید این سند اثباتکننده ارتباط و مذاکره نیست، زیرا راه و خط امام از ابتدا تا انتها مشخص بوده است. برای درک بهتر این مساله مثالی بزنم. در حال حاضر آقای روحانی رئیسجمهور فعلی میگوید آمریکا کدخداست و لذا در تمام حرفهایش این کدخدایی آمریکا نمود دارد. تاکید دارد که نباید با آمریکا تندی کنیم، نباید محکومش کنیم و.... تمام صحبتهای ایشان اینطوری است ولی امام که اینطور نبود. خط امام روشن است و خط این آقایی که الان سر کار است روشن است. این آقا [روحانی] حاضر نشد یک کلام بگوید که ما آمریکا را به خاطر اینکه برجام را اجرا نمیکند محکوم میکنیم. اصلا نمیگوید و به روی خودش هم نمیآورد. از آن طرف آیتاللهالعظمی خامنهای 14 خرداد در مرقد امام علیه آمریکا آنطور صحبت میکنند. آیا آقای روحانی میتواند مانند رهبر انقلاب اینطور صحبت کند؟ یا آقای هاشمی بعد از جنگ تحمیلی میتواند اینطور صحبت کند؟
به نظر شما هدف بیبیسی از چنین گزارشی در آستانه سالروز ارتحال امام چه بود؟
معمولا دولت انگلستان هر چند وقت یکبار برای مقاصدش و برای اینکه نشان دهد اشراف و تسلط زیادی بر تمام صحنههای سیاسی دنیا دارد، اقداماتی را یا در قالب انتشار اسناد یا تفسیرها و... انجام میدهد بنابراین من این را خیلی عادی میبینم و ارزش تحلیل برایش قائل نیستم. اگر 4 روز دیگر هم علیه مسؤول دیگری سندی منتشر کردند من تعجب نمیکنم همچنان که سالها قبل درباره فراماسون بودن سیدجمالالدین اسدآبادی سند منتشر کردند. انگلیسیها از سال 1270 که جنبش ضد انگلیسی تنباکو به وجود آمد، دست به انتشار اینگونه اسناد علیه علما زدند. در حال حاضر انقلاب اسلامی تثبیت شده و شخصیت امام در دنیا بسیار معتبر و با نفوذ است. به علاوه انگلستان وجاهتی ندارد که دیگران را زیر سوال ببرد. امام در قضیه سفارت گفت «با هیچ کسی مذاکره نمیکنیم» و نماینده آمریکا از استانبول مجبور به بازگشت شد.
برخی یکی از دلایل کذب بودن اسناد گزارش بیبیسی را بازه مورد ادعای سال 42 میدانند. به اعتقاد آنان در آن زمان قیام مردم بتازگی شکل گرفته بود و امام خمینی(ره) همانند سالهای منتهی به انقلاب، مرجعیت تام نبودند که بخواهند برای آینده با آمریکا ارتباط بگیرند. ضمن اینکه تصور پیروزی انقلاب نیز در آن زمان کمی بعید به نظر میرسید.
درست است. حتی تا سال 56 کسی باورش نمیشد انقلاب پیروز شود. من 10 سال زندان بودم و خداوکیلی تا مهر و آبان 57 هم امید به آزادی نداشتم بنابراین در سال 42 تصور اینکه انقلاب پیروز شود و اتفاقات پس از آن، توهمی بیش نبود. ما در آن موقع میگفتیم جنگیدن با رژیم شاه وظیفه است ولی شاید 2 نسل بعد از ما بتوانند رژیم را ساقط کنند بنابراین اینکه امام در آن برهه بخواهند پیامی بدهند، ادعایی است که با هیچ سریشی نمیچسبد. اگر در پس پرده چنین چیزی بود، چرا امام را تبعید کردند؟ یا زمانی که انقلاب پیروز شد چرا تمثال مبارک امام را در شکل هیتلر نشان دادند؟ مگر چنین چیزی میشود؟ مگر آمریکاییها با بنیصدر، بازرگان و کاظم شریعتمداری این کار را کردند؟ این ادعا اصلا با واقعیت
جور درنمیآید.