|
نقش شورای امنیت در ناامنی و دیپلماسی منفعل ما
توانمندیها را پنهان نکنید!
محمدحسن اقتصاد: محمدحسن اقتصاد: آنچه در صحنه جهانی رخ میدهد و مسائلی از جمله اقتصادی، امنیتی، جنگ و آشوب را در مناطق مختلف جهان ایجاد میکند، ناشی از عملکرد و تصمیمات خنثی و ضعیف اعضای شورای امنیت سازمان ملل است. شورایی که باید حافظ صلح و امنیت باشد محل ناامنی و تهدید صلح شده است. بهعبارت دیگر خواستهها و عملکرد آمریکا و همراهی بیچون و چرای انگلیس و فرانسه با آن، زمینهساز بحرانهای منطقهای و جهانی است. اروپا تابعی از آمریکا و آمریکا تابعی از صهیونیسم است. امروز صهیونیسم بینالملل عمده سیاستها و تصمیمات جنگی و اقتصادی و دیگر موضوعات موردنظر خود را توسط آمریکا و اروپا رقم میزند. مداخلات پیدا و پنهان و ریشه جنگها و تخاصمات و جنایتها در حق بشریت توسط صهیونیسم بینالملل افروخته و شعلهور میشود. آمریکا بعد از جنگ ویتنام و با شکست مفتضحانه در نبرد معروف «دینبینفو» به فرماندهی ژنرال «جیاپ» دیگر در هیچ جنگی بهتنهایی شرکت نکرده است. این بهاصطلاح ابرقدرت حتی در حمله به افغانستان از ترس پیامدهای آن کشورهای بسیاری را با خود همراه کرد. جالب اینجاست که محل اصلی ناامنی و گسترش جنگ از شورای امنیت نشأت میگیرد. شورایی که در قبضه چند رژیم زورگو قرار دارد که برای منافع نامشروع خود حاضرند تمام بشریت را به نابودی بکشند، چنانکه در سوریه، عراق، یمن، فلسطین و آفریقا شاهدیم. این شورا در جنگها ساکت است و یا طرف زورگو و ظالم را میگیرد، همچنان که در جنگ تحمیلی نیز چنین بود و حق مظلوم را پایمال میکند و مدافع ظالم است. آمریکا با اشاره صهیونیستهای زیادهخواه کشورها را مطیع و ثروت آنها را تحت کنترل خود میخواهد. این رژیم علاوه بر دزدیهای آشکار و پنهان، کشورهای صاحب نفت و معادن را فقیر و عقبافتاده از تکنولوژی و پیشرفتهای روز نگه داشته است. آفریقای سرشار از معادن طلا جزو کشورهای فقیر به شمار میرود. نفت و طلا برای کشور صاحب معادن، فقر و بیکاری و برای غربیها ثروت و آبادانی و پیشرفت بهدنبال دارد. غربیها با پیچیدن نسخههای اقتصادی و دهنپرکن توسعه، کشورهای صاحب ثروت و معدن را عقبافتاده و خود را پیشرفته نمودند. کشورهای تحت سلطه به لحاظ پذیرفتن نسخه توسعهای آنها و نداشتن کارشناسان دلسوز و سیاستمداران دانا و بااطلاع و اجرای برنامههای کذایی توسعهای آنها سالها از کشورهای توسعهیافته و پیشرفته فاصله دارند. حال سوال اساسی این است: کشورهایی که نسخه توسعه پیچیده و اجرا کردهاند، چرا هنوز عقبافتاده و نیازمند غربیهایی هستند که با اعمال روش جنایتکارانه تحریم، کشورها را تحت فشار شدید قرار میدهند. از جنبه انسانی با وجود خودنمایی در حقوقبشر کمترین احساس بشردوستانه یا ترحمی به بشر ندارند [بریدن سر انسانها و آواره کردن پرمصیبت میلیونها مردم سوریه، عراق و یمن توسط تروریستهایی که خود بهوجود آورده و حامی آنها هستند]. آمریکا، انگلیس و فرانسه نهتنها از اعمال ضدانسانی و ضدتمدنی جلوگیری نمیکنند که زمینهساز تجاوزات و نابودی اماکن و انسانهای بیگناه با ارسال انواع سلاحهای مخرب و سنگین نیز هستند. بمباران متناوب نیروهای عراقی زمانی که تروریستها به عقب رانده میشوند تا از پیشروی نیروهای عراقی جلوگیری کنند و شرکت علنی در جنگ با سوریه حاکی از جنایات آمریکا در حق بشریت است. آمریکا با پشتیبانی از تروریستها تابلوی بزرگی از مداخلات بیجا، جنایت، بیشرمی، قلدری و کشتار فجیع انسانها را به نمایش گذاشته است. جهانیان امروز ماهیت این جرثومه ضدبشر را به عیان میبینند. با زورگویی و قلدری، حاکمیت قانونی سوریه را به نفع رژیم پلید و کودککش رژیم اشغالگر قدس میخواهند تغییر دهند تا بهزعم خود مقاومت را دچار تزلزل کنند. آمریکا در زمان حاضر نماد دروغ و فریب و بدعهدی، زورگویی و قلدری، خونریزی و شیطانپرستی است. مدعیان سیاستدانی که به آمریکا حسننیت نشان دهند و عناوین حقوقبشر ادعایی و مضحک یا دموکراسی را از او قبول کنند عنوان دیپلمات را یدک میکشند و در اصل مرعوب یا مجذوب افکار پوسیده قرن گذشته هستند که سلطهپذیر و نوکر و ارباب هنوز در ذهنشان رسوب دارد. از سیاستهای اصولی و محوری جمهوری اسلامی ایران سیاست نه شرقی و نه غربی است که امام راحل بنا نهادند. لذا روش تعامل با دشمنان و امتیاز دادن و تفکر برد- برد و بدعهدی دشمن، ناقض سیاست مستقل نه شرقی و نه غربی است که تابلوی وزارت امور خارجه مزین به آن است. بر دستگاه دیپلماسی و دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران فرض و شایسته است با تبیین تغییرات شگرف جهان، ساختار پوسیده و استعماری شورای امنیت متناسب با جهان امروز را تشریح و اذهان سیاستمداران مستقل و خیرخواه بشر را معطوف به این امر مهم در امنیت پایدار و صلح واقعی کنند تا چند کشور زورگوی دارای حق ناحق وتو برای مطامع خود کماکان نتوانند از آن سوءاستفاده کنند. اکثر وقت وزارت امور خارجه با مذاکرات کمتر مفید برجام گذشت و پس از آن بهدنبال اجرایی شدن تعهدهای بر زمین مانده توسط آمریکا سپری میشود. تجربههای متراکم ثابت کرده هرکس و هر کشوری به آمریکا نزدیک شده از هر حیث متضرر میشود. عدم پاسخگویی به گستاخیهای آمریکا باعث شد کشورهای کوچک و بعضاً بدون هویت مستقل مثل بحرین، جیبوتی، مالدیو، سودان و سعودی نیز زبان دراز پیدا کنند. دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم ضعیفترین واکنش و پاسخگویی و عدم عکسالعمل مناسب و بهنگام را نسبت به جسارتهای آمریکا و وهابیت سعودی داشته است. این شیوه باعث شده آنها زبان تهدید و توهین را نسبت به ملتمان بهکار برند. از گزینههای تکراری مقامات آمریکایی و اهانتهای آنها بعد از برجام و رفتار وهابیت سعودی به ارسال به دوستان
تماشاگران نا«امید»
بهروز منتظری: شخصا به مطالعه رفتار اشخاص در فضای مجازی علاقهمند هستم. زمانی که از مطالعه حرف میزنم منظورم یک نگاه و تحلیل ذهنی است که بدون اعمال هیچ یک از اصول روششناسانه در حوزه مطالعات جامعهشناسی و روانشناسی و انسانشناسی و... انجام میپذیرد. تنها دوست دارم ببینم اشخاص در برخورد با موقعیتهای تناقضآمیز، چه واکنشی از خود نشان میدهند. این مطالعه در فضای مجازی از یک نظر جذابیت بیشتری به موضوع میدهد، زمانی که به خاطر ناشناس بودن هویت افراد، شما میتوانید عمیقترین دریافتها و واکنشهایشان را بدون هیچ پردهپوشی دریابید. گویا کاربر برای شما، دریچهای به اتاق تاریک ناخودآگاه ذهن خود میگشاید. از این مقدمات که بگذریم اخیرا یکی- دو خبر نظر مرا به واکنش مخاطبان فضای مجازی، جلب کرد. یکی مربوط به اردیبهشت ۹۳ است که مشخص نیست چرا در این زمان انتشار یافته و برجسته شده و دیگری کاملا جدید است. خبر اول مربوط به مراسم ازدواج فرزندان 2 تن از دستاندرکاران فتنه ۸۸ است که تصاویر آن پس از تقریبا 2 سال، از آرشیو یک وبسایت تصویری، بازنشر و رسانهای شده و در همان وبسایت مبدأ، در توضیح کوتاهی به دستگیری مادر عروس (مشاور کروبی) و پدر داماد (معاون وزیر کابینه خاتمی) بعد از فتنه ۸۸ اشاره میشود. آنچه نظرها را به خبر جلب کرده، عاقد مراسم، یعنی محمد خاتمی است. خبر دوم مربوط به سنت مبارک افشای مبالغ نجومی فیشهای حقوقی مدیران دولتی است که اینبار پدر جوانترین نماینده لیست امید تهران (فاطمه حسینی) را در کوزه انداخته و مبلغ تقریبا ۶۰ میلیونی حقوق صفدر حسینی، تکان شدیدی به هواداران لیست امید وارد کرده است. اما جزئیات باز هم جالبتر است و زمانی که از نگاه کلان و بررسی فساد حاکم در میان مدیران و نخبگان اصلاحات بگذریم، به نگاه خُرد مخاطبان عام این خبرها میرسیم که پس از دریافت اطلاعات و گذر از شوک اولیه، به مرحله تحلیل دادهها میرسند و این فرآیند عموما به طور تطبیقی و مقایسهای انجام میشود. بگذارید کمی بحث را ملموس کنیم: در گام اول یک مخاطب اصلاحطلب را در نظر میگیریم که با خبر و تصاویر مراسم ازدواج 2 خانواده رفرمیست مواجه میشود. با در نظر گرفتن این نکته که در این مخاطب اصلاحطلب، به صورت پیشفرض نوعی همدلی با اخبار مربوط به این جریان وجود دارد، فرد شروع به دریافت دادهها کرده و در مرحله بعدی این دادهها را برای تحلیل، با 2 الگوی ذهنی منطبق میسازد: الگوی اول مرامنامه پذیرفتهشده اصلاحات است که همان مرام لیبرالی است. طبق این دیدگاه مخاطب اصلاحطلب، شیخ اصلاحات را در مراسمی که شؤون اسلامی از جمله حجاب در آن نادیده گرفته شده است، میبیند و مشکل چندانی با آن پیدا نمیکند. الگوی دوم ذهنی مخاطب، موقعیت فردی اوست. در اینجا اگر بپذیریم جمعیت اصلاحطلب شهری و از طبقه متوسط جامعه و در فضای مجازی، مورد مطالعه ما است، آنگاه میتوان واکنشها به این خبر را درک کرد. واکنش نخست سکوت است: تشریفات میلیاردی در مراسم فوقالذکر، این جمعیت متوسط شهرنشین اصلاحطلب را که عموما با مشکلات بیکاری و عدم برخورداری از امکان ازدواج مواجه هستند، سرخورده میکند، زیرا حزبی که بنا بوده مطالبات شهروندی ایشان را پاسخگو باشد، سران آن پس از آن همه وامصیبتا بر مظلومیتشان(!) خیمههای عظیم برافراشته و جشنهای آنچنانی برای عزیززادگان خود میگیرند و جوانانی را که خوش دارند تا چند نفر از آنها را برای اهداف حزبیشان کشته ببینند، پشت سر گذاشته و نازدانههای خود را در ناز و نعمت مینوازند. این گروه از مخاطبان تنها به بازنشر این تصاویر و گاهی فقط مشاهده آن بسنده کرده و ترجیح میدهند چیزی درباره آن نگویند. در این مرحله اگر احساسات غیرستیزانه و متعصبانه غلبه نکند، ممکن است در نگاه خود به ماهیت جریان متبوعشان تجدید نظر کنند. واکنش دوم مربوط است به آن دسته از مخاطبانی که در سلسلهمراتب حزبی قرار گرفتهاند و مثلا در یکی از انجمنهای دانشجویی حزبشان جاگیر شدهاند و خوب میدانند در رأس اصلاحات چه چیز در حال وقوع است و میخواهند هر چه سریعتر خود را به سرشاخهها نزدیک کنند تا به تعبیر سیدحسن خمینی سر این سفره نشسته و پنجه در پلوی اصلاحات بزنند. این گروه که بسیار معدود هستند و بیشترین کنش جناحی در فضای مجازی را پوشش میدهند، به تمجید از هر آنچه میبینند میپردازند: از لیبرال بودن رئیس اصلاحات در مراسم نه چندان متناسب با آن عبای شکلاتی، از اینکه اصلاحطلبان معیار، غذای خوب میخورند، لباس خوب میپوشند و احتمالا سوار هواپیما هم میشوند، از اینکه چقدر آزادی (بخوانید اباحه) طلبند این جماعت و... اما واکنش سوم، مربوط به کسانی است که به دنبال اصلاح حقیقی امور هستند (که هر چند در این رویکرد با عموم مردم و مقام معظم رهبری همسو هستند) ولی این اصلاحات را از مجرای اشتباهی دنبال کرده و بهزعم خود جریان موسوم به اصلاحطلبی را نماینده این تفکر میدانند، جریانی که در تصمیمسازیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بارها به دامن پدرخوانده کارگزارانی خود عقبگرد کرده و جماعت اصلاحطلب را ناامید ساخته است. جریانی که در حقیقت هیچ هدفی جز بقای خود به هر قیمت و منتفع شدن از مزایای ماندن در قدرت ندارد که جلوه بارز آن را میتوان در صف کشیدن لیست امید پشت در کمیسیونهای اقتصادی و امنیتی دید. این گروه به نقد رفتارهای اباحی و تجملپرستانه جریان اصلاحطلبی پرداخته و به تاثیر نقد خود امیدوارند. در حالی که این نقد متوجه یک یا 2 رفتار خلاف جریان اطلاحطلبی نیست و اگر اصلاحات بخواهد این اشرافیتگرایی و پرورش طبقه الیت که خود را برتر از توده مردم میداند را تغییر دهد، باید هر آنچه هست را دگرگون سازد که یعنی چیزی از اصلاحات باقی نمیماند، چون اساس تفکر لیبرالی اصلاحات، بر شکلگیری طبقه حاکمان نخبهای بنا شده است که با یک «تَکرار» تودههای مطیع را به سمت منافع حزبی خود حرکت داده و از ابزار دموکراسی برای تقویت بازوان قدرت خود بهره میبرد. چهره سخیف این سوءاستفاده از تودههای مطیع، در رای فلهای و قبیلهای جریان اصلاحات به لیست امید قابل مشاهده است. اکنون که خبر فیش حقوقی یکی از اعضای قبیله اصلاحات همچون سیلی به صورت رایدهندگان «امید»وار خورده، هیجان و شادیشان برای پیروزی اربابان قبیله، تبدیل به خشم و ناامیدی شده است. زمانی که جوان بیکار متولد دهه شصت، مشاهده میکند آقازاده دهه شصتی که در فیش حقوقی پدرش ردیف «کمکهزینه اوقات فراغت فرزندان» داشته و کمکهزینه ورزش و خرید کتاب دریافت میکرده، اکنون به مدد رای او، وارد مجلس میشود تا ارث پدری خود و سهمش از انقلاب را شخصا از حلقوم رایدهندگان و رایندهندگان بیرون بکشد، نگاهی به خود خواهد انداخت و یک چرتکه خواهد انداخت که سهمش از حمایت بیدریغی که کرده، چه بوده است. ارسال به دوستان
مغالطه با لفظ آزادی برای استقرار دیکتاتوری
سیدمهدی حاجیآبادی: رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تاریخی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در سال 79، اشاره به موضوعی کردند که غفلت از آن توسط جناح انقلابی موجب دریافت ضربات سهمگینی برای کشور شد. ایشان در قسمتی از سخنانشان به موضوع آزادی اشاره کرده و فرمودند آزادی هم گرفتنی است، هم دادنی و هم آموختنی. بخش مدنظر ما، قسمت سوم سخن ایشان است که فرمودند آزادی آموختنی است. ایشان از مفهومی به نام فرهنگ آزادی نام برده و اشاره کردند آزادی برای خود آداب و فرهنگی دارد و این نعمت از حقوق والای فطری انسان است و در خلقت او توسط خداوند نهادینه شده است. در ادامه اما فرمودند اگر فرهنگ و ادب آزادی در جامعهای نهادینه نشده و فاقد چنین شناختی باشند، نعمت فطری آزادی در آن جامعه به زوال کشیده خواهد شد و این از نظر اسلام فاجعه است. اگر ندانیم که چگونه باید با آزادی معامله کنیم و فرهنگ آن را نشناسیم عدهای از آب گلآلود ماهی خود را گرفته و ضربات سنگینی بر بدنه نظام اسلامی وارد میکنند. یکی از نتایج نبود چنین شناختی از فرهنگ آزادی، برقراری دیکتاتوری فردی یا حزبی در کشور است. نمونه بسیار نزدیک و کامل آن فتنه 88 بود. فتنهای که عدهای خاص که دستشان از صندلی ریاست و قدرت کوتاه ماند به دنبال وتو کردن حق رأی مردم، برای انحراف کشتی انقلاب به سوی ساحل کاخ سفید بودند. کاری که آنان با آگاهی از این نقطه ضعف بزرگ جناح انقلابی کلید زدند اینگونه است که سعی میکنند در خلأ شناخت از فرهنگ آزادی، هرج و مرج و بیانضباطی را در کشور به وجود آورند تا جایی که مردم تشنه استبدادی قدرتمند شوند! به زبان سادهتر با اغتشاش و به آتش کشیدن سرمایههای کشور و خراب کردن وجهه نظام اسلامی در داخل کشور و القای عدم توان مدیریت توسط نظام و جناح انقلابی، ناامنی را به سرحد خود رسانده و با تنزل سطح توقعات، مردم را تشنه استبدادی قدرتمند کنند که تنها امنیت جانی و مالی را برایشان به ارمغان بیاورد! ارسال به دوستان
بار بر زمین مانده
علی قاسمی: یکی از شعارهای دولت بنفش در کوران تبلیغات انتخاباتی، تنشزدایی در روابط با کشورهای همسایه عنوان میشد. موضوعی که با ادبیاتی خاص همچون «بازگشت آبرو و اعتبار به پاسپورت ایرانی» بر آن تاکید مضاعف میگردید. از این رو اکنون گذر زمان فرصت مناسبی را برای نقد و ارزیابی این شعار تبلیغاتی فراهم کرده تا ضمن واکاوی دیپلماسی منطقهای دولت به این سوال اساسی پاسخ داده شود که بار بر زمین مانده دستگاه سیاست خارجی برای حفظ منافع و امنیت کشور بر دوش چه کسانی است؟ در نگاه اول به طور اجمالی به مفروضات حوزه مطالعات بینالمللی باید اشاره کرد. براساس تعاریف موجود کنشگران فعال در محدوده جغرافیای سیاسی هر منطقه، بهعنوان بازیگران اصلی آن منطقه قابل ارزیابی هستند. برابر اظهارات متقن بسیاری از کارشناسان روابط بینالملل، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بازیگر قدرتمند منطقه غرب آسیا، از نفوذ و تاثیرگذاری مناسبی در سطح کشورهای خاورمیانه برخوردار است. از این منظر همواره نوعی رقابت بین کشورهای منطقه با ایران وجود داشته و این رقابت منطقهای همواره از ویژگیهای حاکم در نظام بینالملل قلمداد میشود. لیکن بازخوانی دیپلماسی منطقهای دولت بنفش که با شعار تنشزدایی در روابط با کشورهای همسایه و بازگشت اعتبار به پاسپورت ایرانی سر کار آمد نشان از تناقض در گفتار و کردار است. زیرا حوادث و نوع برخورد برخی کشورهای منطقه نهتنها حاکی از تنشزدایی نیست؛ بلکه وضعیت روابط فیمابین نشان از عدم احترام متقابل دارد. در واقع نحوه عملکرد منفعلانه در حوزه سیاستهای منطقهای دولت ضمن ایجاد تنش، گستاخی برخی از رژیمهای اجارهای در منطقه همچون آلسعود در عربستان، آلخلیفه در بحرین، شیوخ زیادهخواه امارات و کشور ناپیدا در نقشه- شما بخوانید جیبوتی- را به دنبال داشته است. بهعنوان مثال در ماجرای اهانت بازرسان فرودگاه جده به 2 نوجوان ایرانی برخورد مناسبی با خاطیان امر صورت نگرفت. در فاجعه منا و بیتدبیری مسؤولان سعودی در مدیریت حج، موضعگیری قاطعانهای در قبال عملکرد ناصحیح آلسعود انجام نشد، لیکن پس از بیانات باصلابت رهبر فرزانه انقلاب، آلسعود رویه گستاخانه خود را کنار گذاشت و بازگرداندن ابدان مطهر مهاجران الیالله را آغاز کرد. پس از اقدامات وقیحانه آلسعود، متاسفانه دستگاه سیاست خارجی در اظهارات خود آنان را «دوستان ما در عربستان» خطاب کرد. این نوع تعامل نهتنها آنان را متوجه اشتباهات خود نکرد بلکه رژیم سعودی در کمال گستاخی و درست در زمان تجاوز وحشیانه خود به مردم مظلوم یمن، ایران را به دخالت در یمن متهم کرد. رژیم وهابی سعودی پس از مساعد دیدن شرایط منطقه پا را فراتر گذاشته و در حوزه تعارض ایدئولوژیک با اعدام شیخ باقرالنمر یکی از علمای بزرگ جهان اسلام، محو کردن گفتمان شیعه در منطقه را در دستور کار خود قرار داد. در مقطع فعلی نیز در ادامه همان سیاست خصمانه سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم از سوی آلخلیفه صورت میپذیرد و این مساله در حالی است که دولت به حساب خود در چهارمین سال اجرا و پیگیری سیاست تنشزدایی با کشورهای منطقه قرار دارد. از این رو آنچه بیش از پیش در کارنامه 4 ساله دولت بارز است عدم کسب توفیق در دیپلماسی منطقهای است. گویا دستگاه سیاست خارجی برای دستیابی به توفیقات منطقهای، سیاست جابهجایی مدیران ارشد خود را برای تحقق تنشزدایی در منطقه دنبال میکند. هر چند دولت این جابهجایی در سطوح بالایی دستگاه سیاست خارجی را اقدامی دروننهادی تحلیل میکند؛ لیکن این اقدام بلافاصله مورد رضایت و خوشحالی مقامات و رسانههای عربی در منطقه قرار میگیرد که خود ضمن تامل و تفکر، بیانگر شکستی دیگر در حوزه دیپلماسی منطقهای قابل ارزیابی است. در واقع دولت عنصر قاطعیت و شفافیت در مقابل گردنکشی رژیمهای دستنشانده در منطقه را از گردونه ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|