|
معرفی آثار تازه منتشر شده در حوزه ادبیات داستانی و سینما
راز معمای بچههای بهشت
مرتضی اسماعیلدوست: کتاب، راهی مطمئن برای دستیابی به قدرت تشخیص میان پدیدههای مختلف و رسیدن به مبنایی درست و علمی برای قضاوت و اظهارنظر درباره مولفههایی آگاهیبخش است. خوشبختانه در سالهای اخیر منابع ارزندهای از آثار مکتوب در شاخههای متنوعی از علوم و دانشهای فنی در اختیار دوستداران کتاب قرار گرفته است که بخش مهمی از آن آثار ترجمه شده است. بتازگی ناشری تخصصی به نام «چترنگ» در زمینه ادبیات و هنر فعالیت خود را آغاز کرده و در همان بدو امر با انتشار آثاری قابل توجه توانسته جایگاه خود را به اثبات رساند. نشر «چترنگ» در زمینه رمان خارجی تاکنون کتابهای «بیلیاردباز»، «شکار و تاریکی» و «برو دیدبانی بگمار» و در حوزه مجموعه داستان، آثاری چون «ماشین میایستد و چند داستان دیگر» و «سه نامه و یک قصه و چند داستان دیگر» را منتشر کرده است. همچنین آثار قابل توجهی در زمینه ادبیات- تئوری، فلسفه و فیلمنامه نیز از این ناشر به چاپ رسیده است که به معرفی برخی از آنها میپردازیم. ارسال به دوستان
نقدی بر زاپاس به بهانه اکرانش در سینماهای کشور
ساده، بیادعا و محترم
حسین ساعیمنش: اگر بخواهیم شروع به ایراد گرفتن بکنیم، احتمالا «زاپاس» فیلمی نباشد که دستمان را خالی بگذارد. ضمن اینکه ایرادهای ریز و درشتی که در گوشه و کنار فیلم به چشم میخورد هم لزوما جزو آن دسته از ایرادهایی نیست که با عبارت «چه اهمیتی دارد وقتی...» توجیه شود. مثلا به سرانجام رسیدن روابط بین شخصیتها (به طور مثال، اکبر و خورشید) بیشتر از آنکه حاصل یک سیر پذیرفته شده در دل فیلم باشد، بیشتر حکم «بستن» این وضعیت نشان داده شده بین این 2 نفر را دارد که وقتی فیلم تمام میشود، مساله مبهمی باقی نمانده باشد. جدا از این نکته که خود همین «پرهیز از ابهام الکی» میتواند ویژگی مثبتی باشد، چنین ایرادی (و ایرادهای دیگری از این قبیل که در «زاپاس» هست) در یکی از نقاط مهم داستان فیلم، آن هم با این ایده نچسب و نامعقول (مشخصا درباره اکبر و خورشید) میتواند باعث «ضعیف» دانستن فیلم و نشانهای برای کمارزش بودن آن باشد ولی در این مورد خاص، سوال اینجاست که چرا به جای اینکه «زاپاس» را با توجه به این موارد، «ضعیف» و «کمارزش» بدانیم، در نهایت با صفت «دلنشین» (یا آنطور که بیشتر گفته شده، «شیرین») به خاطر میسپاریم؟ حتی اگر بخواهیم سختگیری بیشتری به خرج دهیم آن را تلویزیونی هم مینامیم (که البته چندان قابل درک نیست و دلیل خاصی پشت این حرف دیده نمیشود) ولی در عین حال دلنشین بودن آن را کتمان نمیکنیم. جواب احتمالا در جزئیاتی نهفته است که در کنار هم «فضا»ی فیلم را میسازند؛ مثلا همین که محل وقوع داستان فیلم به روستای کوچکی منتقل شده که مثل شهرهای بزرگ، سیاهی و پلیدی جزو بافت روابط و عنصر جداییناپذیر خانوادهها نیست و در عوض میتواند بستری باشد که قصه جالب «چشمهای که هرکس در آن بپرد، مرد میشود»، در آن باورپذیر باشد و به رسمیت شناخته شود و همچنین برخی ویژگیهای کاراکترها (مثل مانوری که داوود روی سکه گرفتنش میدهد) توی ذوق نزند. یا مثلا روایت داستان از زبان کوچکترین فرزند داوود که طبعا با لحن و بازیاش فضای کودکانهای به فیلم میدهد که میتواند برگ برنده آن در مواجهه با موقعیتهای جدیاش باشد و شرایط مناسبی را برای شکلگیری و جاافتادن بازیها- و نه شوخیها-ی کلامی فیلمنامه ایجاد کند که میشد تصور کرد اگر در یک فضای متفاوت اجرا میشدند (مثلا در فیلم «بارکد») چقدر لوس و بیمزه از آب درمیآمدند. میشود عوامل دیگری را هم برای دلنشین شدن فیلم برشمرد و دلایل «شیرین»کننده دیگری هم ذکر کرد (مثل بازی امیر جعفری که برخلاف جواد عزتی نمیشود نادیدهاش گرفت) اما نکته مهمتر چیز دیگری است؛ اینکه این عوامل در طول فیلم، حضور «مداوم» دارند. یعنی راوی هرازگاهی خودش را با شیطنت نشان میدهد و کمرنگ نمیشود، روستا و شخصیتهای ریز و درشتش هم که همیشه هستند و بازیگر اصلی را هم که در اغلب لحظات میبینیم. همین حضور مداوم و همیشگی این عوامل است که لحن کلی فیلم را میسازد و همان دلنشینی را حاکم میکند. یعنی باعث میشود که عوامل اختلالزا در این فضای کلی حل شوند. دیگر شوخیهای بیمزه (مثل اشاره به سوالات تستی و تشریحی) حکم تکمضرابی را دارند و اینکه گاو به کجای همسر سابق خورشید شاخزده و یکی، دو تا شوخی دیگر از این قبیل در میان لحظات ساده و بامزهای که غالبا دیده میشود، گم میشوند. حتی مشکلات اساسیتر مثل همان که در ابتدا گفته شد هم، هرچند در ارزیابی نهاییمان از فیلم تاثیرگذار خواهند بود ولی به هر ترتیب، تحتالشعاع همان کلیت قرار میگیرند و توانایی چندانی در مخدوش کردن تصویر کلیای که در پایان، از فیلم در ذهنمان نقش بسته ندارند. دست به دست دادن تمام این موارد باعث میشود که «زاپاس»، خانوادگیترین فیلم اکران امسال تا اینجا باشد. البته عبارت «خانوادگی» که به فیلم اطلاق شد به این معنا نیست که در مقابل فیلمهای تلخ خانوادگی از آن طرف بام میافتد و تصویر محافظهکارانهای از خانواده نشان میدهد که مورد تایید نگارنده باشد یا اینکه حتما باید با خانواده به سالن رفت و به تماشای آن نشست! عبارت فوق به این معنا به کار رفته که فیلم را در نمایش بالا و پایین و جزئیات ریز و درشت یک «خانواده»، موفق معرفی کند. «زاپاس» لزوما روابط افراد خانواده را در داد و فریاد زدن نمیبیند و سعی میکند با نشان دادن هم فراز و هم فرود این روابط، تصویر کاملتری از خانواده فیلمش ترسیم کند (که خب البته طبیعی است با توجه به ژانرش بیشتر سرخوشانه باشد و روی بحرانها تاکید تلخ نکند). ضمن اینکه ادعایی هم درباره تعمیم دادن این خانواده و ریشهیابی مشکلات جامعهشناسانه ندارد و صرفا این کار را به خاطر نیاز قصهاش میکند. مثل همان کاری که سال قبل، «قندون جهیزیه» (به شکلی دیگر و البته موفقتر) کرده بود. در این وضعیت، حرکت داوود برای در آغوش گرفتن همسرش، در همین چارچوب دیده و توجیه میشود و نشانی از قبحشکنی در آن نیست (مقایسه کنید با «استراحت مطلق») و در نتیجه لزومی هم ندارد که نقش زن را مرد بازی کند یا اول فیلم عنوان شود که این 2 نفر واقعا زن و شوهرند! فرمول کوتاه دلنشینی احتمالا همین است؛ جایگزین کردن خودداری و لطافت با وقاحت و جار و جنجال در تعریف قصه. و فیلمی که مثل «زاپاس» به چنین چیزی دست پیدا کند، حتی اگر درخشان هم نباشد، بدون شک احترامبرانگیز است. ارسال به دوستان
یوسف مرادیان با انتقاد از بازیگران سفرکرده به شبکههای ماهوارهای:
حاضرم در خیابانها ساز بزنم و به این شبکهها نروم
یوسف مرادیان درباره وجود مافیا در سینمای ایران گفت: من سالها و سالها از سمت چنین افرادی بایکوت شدهام ولی الان دیگر کاملا علنی به کار خود میپردازند. این باعث میشود بسیاری به خاطر نفوذ و اعمال سلیقههای شخصی کنار گذاشته شوند. به گزارش فارس، این بازیگر سینما و تلویزیون درباره وجود دلالبازی در عرصه بازیگری افزود: بخشی از ماجرا هم موضوع صنفی است و روابط خاصی که برخی برای خود ایجاد کردهاند. مرادیان درباره برخی بازیگرانی که به بهانه بیکاری از ایران خارج میشوند، افزود: به نظر میرسد بعضی بازیگران به خاطر عدم وجود توزیع مناسب کار و بیکاریهای مداوم از ایران خارج میشوند و پیشنهاد شبکههای خارجی را میپذیرند. بهانه و دلیلشان هم این است که ما سالها در ایران بیکار بودیم و کسی به ما کار نمیداد. چقدر به نظرتان این بهانه واقعی و درست است و آیا کسانی که مدعی بیکاری هستند واقعا از لحاظ تکنیک در سطح بالایی قرار دارند؟ مرادیان با انتقاد از افرادی که به شبکههای ماهوارهای میپیوندند، افزود: در این یک سال اخیر به دفعات پیش آمده با افراد مختلفی روبهرو شدهام و از من پرسیدهاند چرا به شبکه جم نمیروی؟ اصطلاح خودشان را هم دارند. میگویند تیپ، قیافه و استایل تو کاملا به چیزی که آنها دنبالش هستند میخورد! چرا به این شبکهها نمیروی، روی هوا تو را میزنند. من در کنار سینما ساز هم میزنم. از دوم راهنمایی پدرم برایم یک گیتار گرفته و اندکی در این حوزه سررشته دارم. من به شما قول میدهم اگر روزی به پول احتیاج داشته باشم، گیتارم را برمیدارم و کنار خیابانهای تهران ساز میزنم و میخوانم ولی هیچ وقت وارد آن عرصهها نخواهم شد؛ به هزار و یک دلیل. اول اینکه یک هنرمند متعلق به سرزمینش است. اگر عشق و علاقه و حسی وجود دارد متعلق به همین جاست. اگر من امروز به خودم میبالم ولی سختی میکشم یک نگاه مهربانانه شما باعث میشود تا یک ماه حالم خوب باشد و میدانم که این مشکلات سپری خواهد شد. مرادیان ادامه داد: دلیل دیگر اینکه کارهای شبکه جم بسیار سخیف و سطح پایین ساخته و به همان نسبت هم نگاه میشود. شاید کاری مانند وایکینگها را نگاه کنم ولی در حد 3-2 قسمت از کارهای جم را که دیدهام فقط افسوس خوردهام که چی؟ چه کار دارند میکنند؟ ابتداییترین کارگردانهای ما در داخل کشور هم به مراتب آثاری موثرتر و قویتر دارند. پس آن طرف هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد و یک روند غلط است. من فکر میکنم به شکلی از این ور رانده و از آن طرف مانده خواهند بود. ارسال به دوستان
اخبار
حسین علیزاده: ارسال به دوستان
رویدادها
رونمایی از ۲ فیلم فارابی در جشنواره مقاومت ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|