گفتوگوی «وطنامروز» با «عباس بهادری» خواننده ترانههای بهاری و نوستالژیک
خواننده صداوسیما بودن ارزش بود!
گل میروید به باغ، گل میروید
گروه فرهنگ و هنر: یکی از کسانی که در دهه 70 توانست فرصتی برای عرضاندام موسیقی پاپ ایجاد کند و در واقع در ردیف آغازگران این حوزه از موسیقی باشد، خواننده ترانههای بهاری و نوستالژیک آن سالهای تلویزیون، یعنی «عباس بهادری» است. بهادری با خواندن چند قطعه در آغاز دهه 70 آغازگر موسیقی پاپ بود. او نوروز 72 معروفترین آهنگش را خواند و با «گل میروید به باغ» در خاطرهها ماند. در آستانه نوروز و به بهانه قطعههای نوروزی و بهارانه «عباس بهادری» با وی به گفتوگو نشستیم. متن این گفتوگو را در زیر میخوانید.
***
آقای بهادری از «گل میروید به باغ» شروع کنیم. این قطعه در ایام نوروز، حتی تا همین چندسال پیش که به صورت مرتب از تلویزیون پخش میشد، با استقبال زیادی از سوی مخاطبان مواجه میشد. درباره شرایط تولید این قطعه صحبت میکنید؟
من قبل از انقلاب فعالیت هنری خود را به عنوان خواننده پیگیری میکردم اما بعد از پیروزی انقلاب افتخار همکاری با واحد تبلیغات سپاه ناحیه کرج را عهدهدار شدم که همکاری من با سپاه به عنوان خواننده و آهنگساز و نمایشنامهنویس بود. همکاری من با مرکز موسیقی و سرود سازمان صداوسیما از سال 1368 آغاز شد و برای این واحد چند قطعه موسیقی هم خواندم. در آن دوران بود که چند قطعه موسیقی منتشر کردم. یکی از آنها قطعه موسیقی «بهار است، بهار است» بود که با همکاری استاد احمدعلی راغب و شعر استاد مشفقکاشانی انتشار یافت. منتها در سال 71 در بخش موسیقی سازمان که آقای زورق مسؤولیتش را عهدهدار بودند، تلاش داشتند موسیقی تازهای برای جوانان تهیه شود، تا آنها به موسیقی شرقی تمایل بیشتری پیدا کنند. به پیشنهاد ایشان بنا شد بنده خواننده آن قطعه باشم. سروده مرحوم استاد محمود شاهرخی به نام «گل میروید به باغ» برای این کار استفاده شد، این شعر را به استاد فرید شبخیز دادند و ایشان هم با ذوق سرشارشان موسیقی این قطعه را تنظیم کردند و در اسفند سال 71 ضبط شد و نوروز سال 72 نخستین قطعه پاپ بعد از انقلاب پخش شد. با توجه به اینکه صداوسیما 2 شبکه بیشتر نداشت، این کار بهصورت مداوم از این 2 شبکه در ایام نوروز پخش میشد و خاطره ماندنی را در ذهن مردم کشورمان ثبت کرد.
در واقع شما نخستین خواننده پاپ بعد از انقلاب بودید!
آنهایی که سنی از آنها گذشته و آنهایی که با تاریخ موسیقی بعد از انقلاب آشنایی دارند، به این نتیجه خواهند رسید که شروع موزیک پاپ و پیشقراول این حوزه بعد از انقلاب به نام حقیر ثبت شده است. البته من ترانههای زیادی با این مضمون خواندهام، ترانههایی مثل «قاصد سبز بهار»، «چلچلهها که قاصد بهارند»، «گلباران»، «فصل عاشقی» و «رقص گلها». کارهایی را با مهدی سپهر انجام دادم. تعداد زیادی ترانه بهاری اجرا کردم و همچنین ترانه «عطر عید» که ساخته برادرم حسین بهادری بود و با همکاری بنده و آقای بیژن خاوری، آقای همایونفال و آقای طاهری آن را اجرا کردیم، دائم تلویزیون پخش میکرد.
عطر عید هم یکی از آثار ماندگار شماست که همراه با چند خواننده دیگر خواندید و در ذهن مخاطبان به جا مانده، درباره آن اثر هم توضیح میدهید؟
آن کار هم مخصوص عید و جشن بزرگ عید بود که برادرم درباره نوروز ساخته بود، کار مشترک 3 نفری بود که اثری بسیار شاد است و رادیو اگر از دستش دربرود گاهی آن را پخش میکند. خوانندههای قدیمی بهطور کلی فراموش شدهاند. یکی از دلایلش این است که تهیهکنندگان جوان وارد میدان شدهاند و عمده تهیهکنندگانی که من و امثال بنده را میشناختند یا بازنشسته شده یا رفتهاند. تهیهکنندگان جوان هم رغبت زیادی به خوانندگان قدیمی نشان نمیدهند، دلیلش را نمیدانم. نسل ما آثار فاخری در موسیقی را رقم زده است اما کمتر رادیو آنها را پخش میکند.
البته بنده 2 سالی هست که دیگر کاری را منتشر نکردم اگر نه جزو آن دسته از خوانندگانی بودم که سالی 4-3 کار برای صداوسیما میخواندم، منتها شرایط فضای موسیقی بهم خورد. در آن هنگام آثار فاخری که ما تهیه میکردیم طی مراحل مختلفی تهیه و تولید میشد اما الان هر جوان یک لپتاپ در منزلش گذاشته و به عنوان آهنگساز و خواننده خود را هنرمند میداند و به این واسطه هرکاری انجام میدهد. اما در آن زمان کارها فاخر بود. صاحبنظران در شورای موسیقی بسیار حساسیت از خود نشان میدادند اما چندسالی است که حساسیت ضعیف شده است. آثاری هم که ما تولید کردیم در آرشیو سازمان خاک میخورد.
به نظر شما دلیل آفتی که در موسیقی صداوسیما دچار آن شدهایم چیست؟
واحد موسیقی با جدیت کارش را دنبال میکند اما تولیدات آن بسیار کم است و بیشتر مناسبتی است. بیشتر کارهایی را که میشنوید حاصل بخش خصوصی موسیقی است. خوانندهها جوانی که با ته صدایی و مبلغ کمی بهواسطه دستگاه که همه را خواننده میکند وارد این حوزه حرفهای شدهاند. دستگاهها و نرمافزارها متاسفانه بسیاری از مناسبات را تغییر دادهاند، براحتی میتوانند ضعف صدا را بپوشانند و فالشهای آن را بگیرند و مخاطب هم وقتی گوش میدهد میگوید چه صدای خوب و زیبایی، در حالی که اگر خواننده زنده اجرا کند همه متوجه میشوند که صدای او با صدای خروجی از دستگاه زمین تا آسمان فرق میکند. کپیبرداریها و تقلید فراوان در آثار هویت موسیقی شرقی را زیر سوال برده و حال و هوای موسیقی دیگر مانند گذشته نیست. بیشتر ریتمها چهارچهارم است و کارها یکنواخت و سطحی شده و همه مثل هم شدهاند. صدای مردانه در آثار کمتر دیده میشود و صداها را به ضجه تقلیل دادهاند. به نظرم شاید در برههای این نوع موسیقی رشد داشته باشد اما دوام نخواهد داشت، همانطوری که زود مطرح میشوند زود هم از خاطر میروند. البته من حرفم خطاب به فضای کلی موسیقی است. الان کارهای ارشاد را که میشنوید باور نمیکنید که این موسیقی در ایران ضبط شده باشد.
نظرتان درباره تیتراژهای فیلم و سریال چیست؟ دنبال میکنید؟
در موسیقی تیتراژها هم به نظرم باندبازی رواج دارد، زیرا عمدتا خوانندهها مجبورند رابطهای با تهیهکننده و کارگردان داشته باشند تا تیتراژ به آنها داده شود. تعدد پخش این موسیقی در سریالها هم برای مردم جذابیت دارد که باعث میشود خوانندههای غیرحرفهای یکشبه ره صدساله را طی کنند و به جایش خوانندههای حرفهای و باتجربه، اسمی از آنها در هیچ جا نباشد.
زمانی خواننده صداوسیما بودن دارای ارزش بود. هرکس نمیتوانست خواننده شود. نظارت زیادی وجود داشت. زیرا باید از بسیاری از مراحل فنی عبور میکردند تا خواننده صداوسیما شوند اما الان آن شرایط دیگر وجود ندارد.
الان مشغول چه کاری هستید؟
الان از موسیقی فراغت دارم و زمان خودم را به مطالعه تاریخ اسلام اختصاص دادهام. الان که دوران بازنشستگی را میگذرانم. بعضی وقتها که رادیو گوش میکنم واقعا به این فکر میکنم که چرا هیچ خبری از خوانندههای نسل قدیم نیست، مهرداد کاظمی، بیژن خاوری، چنگیز حبیبیان و... چرا کارهایشان پخش نمیشود. حس سرخوردگی از تمام جوانب وجود دارد. خانواده میگویند این همه زحمت برای موسیقی در گذشته با وضع امروز ما هیچ تطابقی ندارد. حتی ماهی یک بار هم از نسل ما موسیقی پخش نمیشود. گاه با خودمان میگوییم ایکاش از اول وارد این حیطه نمیشدیم، هرچند وضعیت خودمان را مدیون مردم و محبتهایشان میدانیم اما متاسفانه مسؤولان فرهنگی به خواب رفته و پیشکسوتهای حوزه هنر را فراموش کردهاند. همه آنهایی که برای وطن، انقلاب و دفاع مقدس خواندند الان گوشه خانه نشستهاند.
از نهادهایی غیر از صداوسیما در حوزههای دیگر پیشنهادی داشتید؟
من خودم از بچههای جنگ بودم و خیلی دوست دارم درباره جنگ و دفاعمقدس بخوانم اما باید حرکتی از جانب دستگاههای فرهنگی مربوط انجام شود، بچههای جبهه و جنگ هستیم و آنها هم ما را میشناسند. تجربههای ما در سینه حبس مانده و حیف است که به خاک سپرده شود. باید از تجربیات ما استفاده شود اما فعلا به هر دلیلی سراغمان نمیآیند.
در زمینه تدریس موسیقی هماکنون فعالیتی دارید؟
یک زمانی موسیقی تدریس میکردم اما به دلیل اتفاقی که برای پسرم افتاد آن را برای مدتی کنار گذاشتم. الان هم کلاس خصوصی دارم اما آن هم محدود است.
پیشبینی میکنید عید امسال شما را یاد کنند و از کارهایتان پخش شود؟
خدا کند که به یادشان بیفتد اما به نظرم همان فرآیند فراموشی ادامه پیدا کند اما امیدوارم به یادشان بیاید، به هرحال نوروز فصل زنده شدن و بیداری است. یک آیین سنتی است و ریشه در سنت دارد و کارهای سنتی و قبلی طبیعتا تاثیر خاص خودش را دارد.
نکتهای دارید که به نظرتان مهم است دربارهاش صحبت کنیم؟
امیدوارم مسؤولان به فکر پیشکسوتان عرصه هنر باشند. میگویند بزرگ هر خانواده مانند پیامبری برای آن امت است، کسانی که زحمت زیادی در حوزه هنر کشیدهاند، از سینماگران و اهالی تئاتر و تلویزیون تا شعرایی مثل مرحوم احمد عزیزی اینها به ورطه فراموشی سپرده شدند و یادی از آنها خالی از لطف نیست. باید بدانیم که ما مردمی از یک فرهنگ غنی هستیم و نباید مهر و محبت بین همدیگر را فراموش کنیم، نگذاریم جای گل و گیاه، گلهای مصنوعی پشت ویترین فرهنگ بنشیند و این حس از ما دور شود.