|
گفتوگوی «وطن امروز» با کارگردان مستند «گیسوان حلب» تازهترین اثر روایت فتح درباره جنگ سوریه
روایتی از آنچه در جنگ دیده نمیشود
گروه فرهنگ و هنر: مستند «گیسوان حلب» یکی از جدیدترین تولیدات بنیاد روایت فتح است که قرار است در بخش جایزه شهید آوینی یازدهمین دوره جشنواره سینما حقیقت که این روزها در پردیس چارسوی تهران در حال برگزاری است، به نمایش درآید. میثم صبوحی، سازنده این مستند در گفتوگو با «وطنامروز» در ارتباط با محتوا و موضوع مستند خود گفت: موضوع این مستند جنگ سوریه است ولی تفاوت آن با بقیه مستندهای ساخته شده این است که بیشتر این مستندها درباره خود جنگ سوریه بوده است؛ مانند: آزادسازیها، جنگها و... ولی این مستند درباره تبعات جنگ و اتفاقاتی است که به واسطه جنگ رخ میدهد و همچنین درباره مظلومترین قشری که بیشترین تاثیر را از جنگ میگیرند یعنی همان زنان و کودکان است. صبوحی با بیان اینکه این مستند خردادماه امسال همزمان با ماه مبارک رمضان در حلب ساخته شده است، درباره سوژه این اثر اظهار کرد: داستان فیلم درباره یک زن و 2 دختر است که در اردوگاه آوارگان زندگی و در یک کارخانه تهیه و بستهبندی آب معدنی کار میکنند. این کارخانه قبل از جنگ سیلوی گندم بوده که بعد از ویران شدن، به کمک نیروهای ایرانی برای زنانی که در این اردوگاه زندگی میکنند راهاندازی شده است تا به این واسطه بتوانند منبع درآمدی داشته باشند. نکته جالب اینجاست که تمام کارکنان این کارخانه زنانی هستند که شوهرانشان یا در حال جنگ با دولت هستند یا کشته و دستگیر شدهاند. اینها در اردوگاه، جایی که نزدیک کارخانه است زندگی میکنند و داستان درباره 3 زن از این اردوگاه است که در این کارخانه کار میکنند. صبوحی با اشاره به این نکته که کوتاه بودن زمان این مستند یک نکته مهم و جالب درباره این کار است، گفت: در مدت 25 دقیقه مستند 3 داستان متفاوت بیان میشود که هر کدام از شخصیتها داستان زندگی خودشان را بیان میکنند. نکته مهم دیگر نوع پرداختن به موضوع جنگ است که درباره خود جنگ نیست و درباره تبعات جنگ و انسانهایی است که در جنگ صدمه و آسیب میبینند و معمولا در مستندها کمتر به درد این افراد توجه میشود. صبوحی درباره چگونگی انتخاب سوژه و داستان مستند خود گفت: این مستند در شهر حلب ساخته شده است. بنده در سوریه 7 کار کوتاه ساختم که از این 7 کار، این 3 داستان را انتخاب کردیم که وحدت موضوع داشتند. در واقع به این معنی که 3 نفر اصلی مستند، 3 نفری بودند که یکجا زندگی میکردند و یکجا کار میکردند. هر 3 نفر هم زن بودند و به خاطر زنانگی کار و اینکه اینها نماد زنان حلب و لطافتی هستند که مورد حمله قرار گرفتند اسم این مستند را گیسوان حلب انتخاب کردیم. کارگردان مستند گیسوان حلب در پاسخ به این سوال خبرنگار «وطن امروز» که چرا در مستندسازی کشورهای عراق و سوریه به سمت سوژههای پشت جنگ نرفتهایم، اینگونه توضیح داد: در درجه اول زمانی که در یک کشوری جنگ رخ میدهد خود جنگ یک سوژه جذاب است به همین دلیل در ابتدای شروع جنگ طبیعی است که مستندسازان به سمت این موضوع بروند اما فضای پشت جنگ چون فاقد هیجان داخل جنگ است مستندسازان هم انگیزه ساخت این سبک مستندها را ندارند به همین دلیل کمتر به این موضوع پرداخته شده است، البته در یکی، دو سال اخیر اقبال درباره ساخت مستندهای پشت جنگ بیشتر شده است و دلیل این هم شاید به این خاطر باشد که جنگ کمی فروکش کرده و منطقه به ثباتی رسیده است. وی همچنین درباره این سوال که منظور از کار ماندگار جنگی چه نوع کاری است، گفت: به نظرم یکی از نمونههای ماندگار جنگی، مجموعه مستندهای روایت فتح شهید آوینی است. یک از ویژگیهایی که مستندهای شهید آوینی دارند این است که روایت فتح انسانهاست نه روایت فتح سرزمینها. این دقیقا همان چیزی است که مدنظر من است، مثلا در هیچ یک از مستندها ما نمیبینیم که درباره استعداد دشمنها یا اینکه چقدر شهید دادهایم صحبت شود. ما روایت فتح انسانها را میبینیم، روایتی که نشان میدهد چگونه آدمها خودشان را فتح کردهاند و با نفس خود مبارزه میکنند و وارد یک معرکهای میشوند. اینها باعث شده است که این مستندها تا ابد دیدنی شوند به همین دلیل است که این الگو همچنان جوابگو است چون یک الگوی انسانی است. به طور مثال مستندی ساخته شود که نشان بدهد فرماندهان داعش چگونه به این نقطه رسیدهاند نه اینکه داعش از کجا تغذیه میشود، البته این موضوعات خوب است اما تاریخ مصرف دارند. درباره مستندسازی بحران این مطلب را عرض کنم که الان منطقه ما منطقه بحران است. خیلی علاقه داشتم به یمن بروم و آنجا مستند بسازم اما نشد. این منطقه متاسفانه هر کجا که آتش جنگ خاموش بشود جایی دیگر آتش جنگ روشن میشود در واقع میتوان گفت که مستند بحران در این منطقه تمامی ندارد. به نظرم اگر کسی بتواند به یمن برود و درباره زنان و کودکان یمنی که از این جنگ زجر میکشند، فیلم بسازد و پخش کند، میتواند از بمب و موشکها هم تاثیرگذارتر باشد. مستند گیسوان حلب، محصولی از گروه مستند روایت فتح است که تهیهکنندگی آن را مهدی مطهر بر عهده گرفته و خانه مستند انقلاب مجری طرح آن است. ارسال به دوستان
نسخه تئاتری از بزک کردن آمریکا با زبان کودکانه
پشت دیوار شهر یاری نیست!
آمنه اسماعیلی*: پیش از آنکه مادر باشم، معلم بودم و این را دریافتم که تأثیرپذیری کودکان از هنر به مراتب بیشتر از انسانهای بالغ است. و هنر و مخصوصا هنرهای تصویری و نمایشی الگوهای مستقیم و غیرمستقیم زیادی در فضای خالی و آماده ذهن کودکان ایجاد میکند و قهرمانپروری بالقوه ذهن کودکان را بشدت تحت تأثیر قرار میدهد. اساسا و بویژه در جهان معاصر، ذهن کودکانه در تعاملات با آثار مختلف فرهنگی و هنری و رسانه شکل میگیرد و همین امر باعث شده شاخههای مختلفی از هنر ویژه سن کودکان و به اقتضای آنها وجود داشته باشد؛ جشنواره فیلم کودک و نوجوان، تئاتر کودک و نوجوان و... و همچنین کمپانیهای تولید انیمیشن و اتاقهای فکر گسترده در سراسر جهان. به آنچه در مقدمه اول گفته شد باید این را هم اضافه کرد که کودکان با عروسکهای نمایشی ارتباط بیشتر و نزدیکتری برقرار میکنند و حس همزادپنداری که با عروسکهای نمایشی دارند با هیچ نوع دیگری از عناصر نمایشی ندارند و استفاده از عروسکهای نمایشی امروز پای ثابت هر برنامه ویژه کودکان است. با این دو مقدمه سراغ تئاتری میرویم که اخیرا به اتفاق فرزندم و همسرم به تماشای آن رفته بودیم. «زبان هنر را درگیر سیاست کن اما فهمت را نه!» این جملهای بود که بعد از اتمام این نمایش به ذهنم رسید. تئاتر موزیکال «اژدها، نخستین حیوان خانگی» که در تالار هنر به نمایش درآمده بود، برای پسرمان خیلی جذاب بود اما بشدت اخمهای ما را در هم برد. این داستان در یک دهکده اتفاق میافتد که آن دهکده یک نانوایی دارد و یک حمام و یک خان بیمنطق. هر روز برای روشنکردن حمام و تنور نانوایی ساعتها وقت صرف میشود تا به روش انسانهای اولیه با چرخاندن یک چوب میان خردهچوب آتش روشن شود. غریبهای از روستا میگذرد و تخم حیوانی را به پسر خان میدهد؛ تخم یک اژدها. پسر خان که در آخر نمایش توسط آن غریبه، بهترین شخص آن دهکده معرفی میشود، شاخصهاش مهربانی و سحرخیزی است! سالها پیش مردم دهکده به خاطر «توهم توطئه» درِ دهکده را میبندند و اجازه ورود و خروج به هیچکس نمیدهند. پسر خان که اردشیر نام دارد، این حیوان تازه از تخم بیرون آمده را به دهکده میبرد و به اهالی معرفیاش میکند و خان را برای نگهداری از اژدها متقاعد میکند که اژدها مهربان است و میتواند آتش روشن کند و نیز میتواند ابزاری برای ترساندن دشمنانمان باشد. خان پذیرفت و آنها از آن اژدها برای روشنکردن آتش و یک قدرت ترسناک در برابر دشمنهای احتمالیشان نگهداری کردند. اژدها با خرابکاریهای ناخواسته که اقتضای جثه و قابلیت آتش روشنکردنش بود از دهکده بیرون انداخته شد. در همین اثنا غریبه دوباره از پشت کوههای دهکده گذشت و با صاحب نانوایی و حمام برخورد کرد و متوجه شد آنها در روشنکردن آتش با مشکل روبهرو شدهاند و به آنها کبریت را معرفی کرد. صاحب حمام گفت: «این وسیلهای است که ما قبل از بستن در دهکده داشتیم و بعد فراموشش کردیم.» آنها با کبریت - درتعامل با یک غریبه - دوباره صاحب آسایش شدند. تا اینکه کبریتهایشان تمام شد و برای گرمکردن خانهها و رونق کار و کاسبیشان، دوباره محتاج اژدها (تحفه غریبه) شدند و هنگامیکه در جستوجوی اژدها و اردشیر که برای یافتن اژدها از دهکده بیرون رفته بود، از دهکده فاصله گرفتند، دوباره با غریبه روبهرو شدند و فهمیدند سالهاست همه پشت در دهکده برای صلح(!) ایستادهاند و با گشودن در دهکده و بازگرداندن اژدها دوباره به آسایش رسیدند. نویسنده اثر با بیسیاستی محض یا شاید هم با غرضورزی سیاسی در آخر نمایش از زبان پیرمرد غریبه میگوید: همه پشت در دهکده شما دنبال مهربانی و صلح بودند و از شما خیلی راحتتر زندگی کردند. در این نمایش هیچکس پی شرافت نبود. همه دنبال آسایش بودند و اگر در دهکدهشان را به روی غریبه بستند، توهم توطئه داشتند. مردمان کمخردی که منطق بستن در دهکدهشان توهم بود نه حفظ حریم، شرافت، انسانیت و تلاش برای عدم وابستگی به دیگری. مردم این دهکده متوهم و تنبل معرفی شدند و بیرون در این دهکده همه انسانهای متمدنی که کبریت و برق دارند در پی صلحند. این تفکر، کجفهمی خیلیهاست که ایشان زبان هنر کودکانه را برای القا در ذهن مخاطب انتخاب کردند. روایتی که رسانههای زنجیرهای تلاش دارند از آمریکای زیبای غیرواقعیشان برای جامعه به تصویر بکشند که دنبال برخورداری از آسایش و صلح برای ماست که اگر در دهکدهمان به روی آن محبت آمریکایی بسته شود، بیشک از تمام چیزهایی که به ما داده است، محروم میمانیم. دقیقتر اگر بگویم این نمایش شمایی از نسبت ایران و آمریکا از منظر غربزدگان داخلی است که به زبان کودکانه و برای کودکان روایت میشود. القصه، برخلاف حنجرههای متورم خیلیها که سالهاست فریاد میزنند آزادی نداریم، باید عرض کنم ما صاحب آزادی بیانیم و در قلب پایتخت کسانی میتوانند با شعار «مهربان باشیم کافی ست»ِ یک فرقه انحرافی و نقل کجفهمیهایشان، کودکان و والدین همراه این کودکان را نسبت به خیلی از حقایق دچار شبهه کرده و این کودک را که بیشک فردای این جامعه است، دچار کجفهمی کنند و او یقین پیدا کند تنها راه به آسایش رسیدنش انتخاب تحفههای جهانی دیگر است. ارسال به دوستان
و قدس هم سوم خرداد خود را خواهد دید
حسین قدیانی
در آنِ واحد ارسال به دوستان
اخبار
انتقاد تند حمید نعمتالله از تأثیر جشنوارهها بر سینمای ایران ارسال به دوستان
اخبار
«فاز» به شبکه 2 میآید ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|