|
بررسی علل ناکامی دولت «مصدق» به بهانه پنجاه و دومین سالگرد درگذشتش
از عرش به فرش در 13 ماه...
صادق فرامرزی: فرضیهای مشهور اما اثبات نشده است که واکنش اجتماعی و سیاسی ایرانیها نسبت به شخصیتهای مشهورشان در حد زیادی متاثر از موفقیت و ناکامی آنهاست. چنانکه بر این مبنا تاریخ ایران همواره به قربانیها ارج و قربی زیادی گذارده و مظلومیت پایان کارشان را سنگینتر از تمام عملکردهای پیشین آنها وزن میکند. با چنین فرضیهای میتوان «محمد مصدق» را در آستانه پنجاه و دومین سالگرد درگذشتش، سیاستمداری موفق از جهت نشاندن خود در جایگاه محبوب «مظلومیت» در تاریخ ایران دانست. مصدق فراتر از فراز و نشیبهای عمده زندگی سیاسی خویش نمونهای کامل از سیاستمدارانی محسوب میشود که شیوه پایان یافتنشان به آنها زرهی ایمن در مقابل بررسی عملکرد خاکستریشان را اعطا کرد. در چنین احوالی طبیعی است که گام برداشتن میان روایتهای سیاه و سفیدی که از مهمترین و تاثیرگذارترین نخستوزیر دوران پهلوی دوم به نگارش درآمده، کاری سخت باشد. ارسال به دوستان
نگاه
*مهمترین راهکار برای دستیافتن به هرگونه قضاوت در باب علل منتهی شدن وضعیت تیر31 به مرداد32 شناخت شکافهای موجود میان سیاستهای در پیش گرفته شده و واقعیتهای موجود در صحنه معادلات اجتماعی است. ارسال به دوستان
مشروطهخواهی - اقتدارگرایی
عدم برقراری نسبت صحیح و شفاف در جریان پیشبرد سیر مبارزات از سوی نخستوزیر در قالب «مشروطهخواهی» یا «اقتدارگرایی» باعث آن شد تا با گذشت زمانی محدود حداقل در افکار عمومی فضا به این سمت و سو برود که رهبران مشروطهخواه مبارز با نظام سلطنتی خود تبدیل به مهمترین نافیان آن شدهاند. روشن نبودن نسبت صحیح میان پیشروی مصدق از حالتی که خود با تاکید بر مساله حقوق نخستوزیر پیرامون انتخاب وزیر جنگ با استعفایی پرهزینه شاه را مجبور به پذیرش این حق برای وی و جا انداختن این مساله که قرار است «شاه سلطنت کند و نه حکومت» برد اما نوع واکنش وی با مجلس هفدهم و دستور تعطیلی آن درست در زمانی که جامعه او را بهعنوان نماینده برحق یک نهضت ضدسلطنتی میدید، مقدمات شکلگیری این سوال را فراهم کرد که نسبت اصلی میان نهضتی با ارسال به دوستان
موازنه منفی - نیروی سوم
هرقدر که فضای بینالمللی ایران از میانه دوره قاجار با مفهوم «موازنه مثبت» در قبال 2 بازیگر خارجی پرنفوذ در ایران یعنی روسیه و بریتانیا آشنا بود، مفهوم «موازنه منفی» صحبتی جدید محسوب میشد. اگر در جریان «موازنه مثبت» همه تلاشها معطوف به آن بود تا با پرداخت کردن میزان یکسانی از امتیازات و انحصارات به 2 قدرت رقیب حاضر در ایران، آنان را برای حفظ تمامیت ارضی و ثبات سیاسی به یک رضایت نسبی برساندند، در «موازنه منفی» رویکرد بر آن بود که با نپرداختن هیچگونه امتیاز مازاد به این دو قدرت آنان را به سطحی از اقناع در این جهت برسانند که کشور مورد رقابت تبدیل به پایگاه هیچکدام از رقبا نمیشود؛ آنچنان که خود مصدق نیز در یکی از سخنان خود اشاره میکند: «مقصود از موازنه (مثبت) سیاسی این است که حساب دیرینه خود را با دول مجاور تصفیه کنیم و به هر یک کم دادهایم مابقی آن را بدهیم و به هریک زیاد دادهایم مازاد آن را دریافت کنیم و توازن منفی چنین اقتضا میکند که از این به بعد به هیچ دولتی برخلاف مصالح خود چیزی ندهیم». با چنین تفاسیری پیش کشیدن الگوی «موازنه منفی» را میتوان از مثبتترین اقدامات سیاسی مصدق دانست، اقدامی که خود را در قالب پیگیریهای منجر به «ملی شدن صنعت نفت ایران» در مقابل بریتانیا و «بازپسگیری شیلات دریای خزر» در مقابل شوروی نشان داد. غلبه کردن بر 2 جریان حامی بریتانیا که سپردن نفت جنوب به این کشور را پیششرط ثبات و امنیت تفسیر میکردند و حزب توده که متقابلا درخواست سپرده شدن نفت شمال را به دیگر قدرت پرنفوذ در ایران یعنی شوروی میداد، دستاورد چشمگیری از سوی جریان مصدق در قالب «استقلالطلبی» محسوب میشد. اما آنچه رخ داد آن بود که پس از فشارهای غیرقابل کتمان بریتانیا به دولت مصدق او مسیر خود را به سمت الگوی «نیروی سوم» که سالها طرح اولیهاش مطرح شده بود تغییر داد. بر اساس این الگو کشور ایران برای حفظ استقلال خود مقابل 2 نیروی متنفذ «بریتانیا» و «شوروی» باید به سمت ائتلاف با نیروی سومی میرفت که آن نیرو مانع از تاثیرگذاری این دو قدرت در جریان تحولات و مطالبات استقلالطلبانه ملی شود. در چنین فضایی «ایالات متحده آمریکا» بهعنوان بهترین نیروی سوم برای مهار دخالتهای بریتانیا و شوروی انتخاب شد، بدین ترتیب آمریکا که تلاشش برای خارج کردن نیروهای نظامی شوروی در میانه دهه 20 از کشورمان باعث شده شده بود تا چهرهای مثبت و قابل اعتماد از آن ساخته شود بهعنوان بهترین «نیروی سوم» از جانب مصدق انتخاب شد. الگوی «نیروی سوم» که خود یک گام به عقب نسبت به «توازن منفی» و یک گام به پیش نسبت به «توازن مثبت» محسوب میشد، نقش چشمگیری در روند آینده سیاسی دولت مصدق ایجاد کرد. اما از آنجا که «سیاست استفاده از نیروی سوم باید از طرف کشور مستقل و رجال سیاسی کارآزموده و امین و بافراست و سیاستدان انجام شود و از آنها طی یک برنامه راهبردی و مشخص و زمانبندی شده در فرآیندی معلوم استفاده گردد، سیاست نیروی سوم میتواند از یک واکنش مقطعی و زودگذر در یک «بحران مقطعی» برای حل مساله خاص شروع شده و تا یک سیاست و «استراتژی ملی» بلندمدت ادامه یابد». (موسی نجفی) در پیش گرفته شدن این سیاست باعث شد نقش ایالات متحده آمریکا در روند تغییرات داخلی نقشی پررنگ و غیرقابل انکار شود که بعدها در شکلدهی به کودتای 28 مرداد خود را بخوبی نمایان کرد. تعریف استقلال ملی ذیل حمایت خارجی آمریکا در شرایطی شکل گرفت که نمونهای از بدعهدی آنها وجود نداشت و این کشور نیز تعریف خود بر مبنای منافع متقابل اروپایغربی را که بریتانیا نیز جزو آن بود چندان نمایان نکرده بود که این امر باعث شد مرحله به مرحله سرنوشت حرکت ملیگرایانه مصدق بیش از هر چیز دیگر به استانداردهای ایالات متحده و وعده کمکهای اقتصادی آن گره بخورد. ارسال به دوستان
قدرت - خلأ قدرت
عمده جریانات مبارزی که سعیشان بر آن بوده تا خود را بر مبنای کنش و الگوی انقلابی تعریف نکنند، مهمترین ادلهای که برای این امر میآورند تبعات و هزینههای گریزناپذیر شکل گرفتن بازهای از «خلأقدرت» در ساخت کلان کشور است، به عبارت سادهتر، هرگونه انقلابی در حدفاصل براندازی تا ساخت نظام مطلوب سیاسی خود دورهای از «خلأقدرت» را تجربه میکند که ممکن است منجر به هزینههای عمیق سیاسی نیز شود. با چنین مقدمهای رویکرد مصدق نسبت به قدرت سلطنتی «محمدرضا شاه» آمیزهای از حفظ ساختار پادشاهی برای دچار نشدن به بحران «خلأقدرت» و مبارزه تودهای برای به حداکثر رساندن «قدرت» نخستوزیر بود. با این حال بهرغم ضعف شدید قدرت نهاد سلطنتی و فرار شاه از کشور در روزهای پایانی نخستوزیری مصدق، نوع مواجهه غلط وی با فضای اجتماعی باعث ایجاد بحران «خلأقدرت» و شکلگیری باور عمومی بر مبنای این فرضیه شد که در نبود شاه کشور توانایی حفظ ثبات و تعادل را از جنبههای مختلف ندارد. نوع برخورد مصدق با نیروهایی موجود در صحنه سیاسی نیز در تقویت این باور نقشی کلیدی داشت، تاثیرپذیری عمیق او از اوامر «نیروی سوم» خارجی یعنی آمریکا باعث شد خود او به اعتراف عمده نویسندگان حامی جبهه ملی فضایی را ایجاد کند که در آن «خلأقدرت» ایجاد شده به «قدرت» گرفتن سلطنت منجر شود. یرواند آبراهامیان در این باره مینویسد: «25 مرداد 3 روز پس از رفتن شاه به سواحل خزر برای «یک معالجه تفریحی» سرلشکر نصیری با داشتن یک فرمان سلطنتی مبنی بر برکناری مصدق از نخست وزیری و انتصاب زاهدی به جای او رهسپار دفتر نخستوزیری شد. البته این اقدام به شکستی مفتضحانه انجامید، زیرا فرمانده ارتش که طرفدار مصدق بود و شبکه نظامی حزب توده او را از ماجرا آگاه کرده بود، سرهنگ نصیری و گاردهای سلطنتی همراه وی را هنگام نزدیک شدن به اقامتگاه نخستوزیر بازداشت کرد. روز بعد شاه به بغداد گریخت، جبهه ملی کمیتهای برای تعیین سرنوشت سلطنت تشکیل داد و تودهایها هم به خیابانها ریختند، مجسمههای شاه و پدرش را پایین کشیدند. صبح روز بعد مصدق پس از گفتوگویی سرنوشتساز با سفیر آمریکا که وعده داد بود در صورت برقراری دوباره نظم و قانون، آمریکا به دولت مصدق کمک خواهد کرد به ارتش فرمان داد خیابانها را از تظاهراتکنندگان پاک کند. جالب اینجاست که مصدق تلاش کرد برای پراکنده کردن مردم که پشتیبان اصلی او بودند از ارتش، دشمن پیشین خود، استفاده کند. شگفتیآور نیست که ارتش از این فرصت برای سرکوبی خود مصدق استفاده کرد. 28مرداد که تودهایها در نتیجه پشت کردن مصدق به آنها صحنه را ترک کرده بودند، زاهدی با فرماندهی 35 تانک شرمن اقامتگاه نخستوزیر را محاصره و پس از 9 ساعت درگیری مصدق را بازداشت کرد. در تکمیل این اقدامات شعبان بیمخ تظاهرات پرسروصدایی به سوی بازار ترتیب داد». عدم سنجش صحیح بازیگران موجود در قدرت توسط مصدق که بخش عمده آنها تا مدتی قبل حامی دولت ملی وی بودند، باعث شد با منزوی کردن وزنههای اصلی «قدرت» شرایط به سمت «خلأقدرت» و روی کار آمدن نیروهای حامی نهاد سلطنت و شاه حرکت کند. با این پیش فرض بسادگی میتوان متصور شد که چگونه عمده جریان مبارزات ضدسلطنتی در سایه عدم مدیریت نیروهای حامل قدرت از سوی دولت به آن سمت و سویی رفت که در نهایت به ضد هدف اولیه خود تبدیل و باعث قدرت یافتن دربار و شخص شاه شد. به عبارت سادهتر، «قدرت» مطرود سلطنت، در سایه «خلأقدرت» و بحرانهای پیشآمده در جریان مدیریت مصدق، توانست خود را با حداقلی از حامی و جمعیت (که عمدتا شامل بزهکاران میشد) تبدیل به ما به ازای عینی قدرت ناتوان مستقر کند. مصدق آنقدر طیفهای گوناگون حامی خود را حذف و منزوی کرد تا در سایه بیقدرتی آنها قدرت به سمتی سرازیر شود که از اساس او برای مقابله با آن خود را تعریف کرده بود. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|