|
توقع همگانی از شورای نگهبان
حجتالاسلاموالمسلمین علیاصغر مجتهدزاده*: لقمان حکیم علیهالسلام: یا بُنَىَّ... وَ اجْهَدْ اَنْ یکونَ الْیوْمُ خَیرا لَکَ مِنْ اَمْسِ وَ غَدا خَیرالَکَ مِنَ الْیوْمِ فَاِنَّهُ مَنِ اسْتَوى یوْماهُ فَهُوَ مَغْبونٌ وَ مَنْ کانَ یوْمُهُ شَرّا مِنْ اَمْسِهِ فَهُوَ مَلْعونٌ؛ فرزندم بکوش تا امروزت بهتر از دیروز و فردایت بهتر از امروز باشد، که هر کس 2 روزش برابر باشد، زیانکار است و هر کس امروزش بدتر از دیروزش باشد، از رحمت خدا دور است[ارشاد القلوب دیلمى، ص 73].
شورای نگهبان قانون اساسی از نهادهای اصلی و بنیادی نظام جمهوری اسلامی است که بیستوششم تیر سال 1359 تشکیل شد. شورای نگهبان، نهادی فراقوهای، تصمیمگیر، تصمیمساز و دارای 12 عضو فقیه و حقوقدان است. 6 فقیه این نهاد با انتخاب رهبری و 6 حقوقدان آن با معرفی رئیس قوهقضائیه به مجلس، انتخاب میشوند. هیچ مصوبه مجلس شورای اسلامی بدون تأیید شورای نگهبان قابلیت اجرا ندارد1. در حقیقت شورای نگهبان حافظ و پاسدار احکام اسلامی و قانون اساسی در نظام جمهوری اسلامی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای شورای نگهبان وظایف متعددی برشمرده است. از میان مجموعه وظایف شورای نگهبان، 3 مورد «نظارت بر قانونگذاری»، «تفسیر قانون اساسی» و «نظارت بر انتخابات» دارای اهمیت بسیاری هستند.2
از منظر حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه شورای نگهبان با هیچ یک از ارگانها و تشکیلات نظام قابل مقایسه نیست، زیرا حفظ سلامت پیکره و محتوای نظام اسلامی، مسؤولیت هدایت صحیح جامعه و حفظ مسیر کلی اجرا و قانونگذاری، از انحراف به عهده این نهاد است.3
شورای محترم نگهبان رسالت صیانت از هویت اسلامی نظام و جلوگیری از استحاله تدریجی آن را در 40 سال گذشته به عنوان افتخار و شرف به عهده داشته است. این نهاد بر اساس قانون، موظف بوده از ورود ناخالصیها به ارکان نظام بویژه در انتخاباتهای مجلس شورای اسلامی و ریاستجمهوری جلوگیری کند که به نظر میرسد این امر مهم مورد بیمهری واقع شده است.
سوالی که در اذهان عمومی وجود دارد و برای برخی بیپاسخ مانده: چرا با توجه به رسالت خطیر این شورا در تأیید صلاحیت برخی کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و ریاستجمهوری تعلل و کوتاهی صورت گرفته است؟
* رسالت مهم و حیاتی نظارت بر انتخابات
شورای نگهبان برای رسیدگی به صلاحیت داوطلبان بر اساس ماده ۴۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی باید از مراجع چهارگانه استعلام بگیرد4، منع قانونی برای استعلام از سایر مراجع چون اطلاعات سپاه، دادگاه ویژه روحانیت و شورای عالی امنیت ملی وجود ندارد. همچنین تحقیقات محلی، موضوع ماده 50 قانون انتخابات مجلس از منابع بررسی صلاحیتهای این شورا است5.
مردم درباره برخی کاندیداهای مجلس و ریاستجمهوری که تایید صلاحیت شده و به آنها رأی دادهاند، خلافهایی مشاهده کردهاند که انتظار داشتند این خلافها از چشم تیزبین شورای محترم نگهبان دور نمانده باشد. مانند: دوتابعیتی، بیتعهدی به ملت و نظام و دین اسلام، ارتباط غیرقانونی با بیگانگان، ارائه مدرک تحصیلی ناقص یا جعلی، مشکلات خود و فرزندان و اقارب درجه اول و دوم، دارا بودن ملک و شغل در آمریکا و کشورهای غیردوست و امثال اینها.... مردم سوال میکنند: واقعا شورای نگهبان اطلاعی از وضعیت و سوابق این آقایان نداشته است؟!
در زمان بررسی صلاحیت برخی افراد به گوش مردم رسید که کاندیدا، صلاحیتش رد شده یا مورد تردید قرار گرفته، لکن به دلایل نامعلوم صلاحیتشان مورد تأیید قرار گرفته! و از طرفی هیچگونه اطلاعرسانی هم نشده است. این افراد تأییدشده توسط شورای نگهبان، به علت سستی و تنبلی و کمکاری و وابستگی به غرب، کشور را به نزدیکی سقوط رساندند. البته مردم با رأی خود این افراد را انتخاب کردهاند و مسؤولیت آن را میپذیرند ولی انتخاب خود را ناشی از اعتماد به شورای نگهبان میدانند.
اینجاست که باید جمله بنیانگذار انقلاب اسلامی را مرور کرد که فرمودند: «...اگر 100 میلیون آدم، اگر تمام مردم دنیا یک طرف بودند و شما دیدید که همه آنها حرفی میزنند که برخلاف حکم قرآن است، بایستید و حرف خدا را بزنید، ولو اینکه تمام بر شما بشورند. انبیا هم همینطور عمل میکردند؛ مثلا موسی علیهالسلام در مقابل فرعون مگر غیر از این عمل کرد؟ مگر موافقی داشت؟»6
با این اوصاف نکات ذیل قابل توجه است:
الف) در برخی موارد شورای نگهبان و دفاتر استانی؛ تحقیقات و استعلام لازم را انجام داده و واقعا صلاحیت فرد محرز شده ولی فرد منتخب در طول مدت خدمت منحرف و اصول و ارزشهای انقلابی ـ اسلامی را زیر پا میگذارد. در این فرض؛ شورای نگهبان مأجور بوده و هیچ خلل و اشکالی بر تصمیم این نهاد وجود ندارد.
ب) در فرض دیگر استعلام و تحقیقات از وضعیت کاندیدا انجام میشود ولی نتیجه به نحوی نیست که صلاحیت فرد محرز شود؛ متأسفانه جوسازی و دخالت رجال سیاسی یا صاحبمنصبان و... ممکن است موجب تأیید صلاحیت فرد شود. یعنی مماشات در رد صلاحیت و عدم قاطعیت، مصلحت بیمورد و احتیاطی نابجا که خسران بزرگی برای مملکت ایجاد کند.
ج) در فرض سوم، نیروهای امنیتی و قضایی به دلایل مختلف در پاسخ به استعلام شورای نگهبان، مدارک و مستندات ارسال نکرده یا مستندات ارسالی برای رد افراد نالایق توسط شورا کافی نبوده است.
د) در فرض دیگر، منابع گزارشدهنده در تحقیقات محلی بر اساس اغراض شخصی یا سیاسی اظهارنظر کردهاند. در این مورد ممکن است شورای نگهبان در تأیید یا رد صلاحیت دچار لغزش شود.
هـ) نقص و خلأ قانون انتخابات نیز از مشکلات این نهاد در تصمیمگیری است.7
برای انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 موارد ذیل پیشنهاد میشود:
1- طبق نظر کارشناسان شورای نگهبان، با نظام انتخاباتی و قوانین موجود، در برخی اوقات هر 2 طرف کاندیدا و شورا ناراضی هستند. لذا اصلاح قوانین انتخاباتی ضروری است.
2- با توجه به پیچیدگی افراد و نفاق و دورویی و سیاست نفوذ در انتخابات آینده، علاوه بر تلاش اعضای شورای نگهبان در تعیین صلاحیت کاندیداها، ملت شریف ایران نیز در این امر مهم و حیاتی با تحقیق و مشورت، افراد را تعیین کنند تا با مشارکت در امر الهی انتخابات، در خدمات و اعمال صالح فرد منتخب، در حفظ ارزشها و دستاوردهای انقلاب شریک باشند.
3- ملت شریف ایران با کمال هوشیاری کمافیالسابق با توجه به توطئهها و بندوبستها که در دست اجراست و نمیخواهند ملت در مراحل انتخاباتی فرد اصلح را انتخاب کنند و در صدد انحراف افکار عمومی هستند، مراقبت جدی کنند.
4- شورای محترم نگهبان بخوبی میداند یک نماینده مجلس یا یک رئیسجمهور که از فیلتر آنها گذشته چقدر میتواند به کشور خدمت کند یا بالعکس، میتواند عزت و استقلال و دستاوردهای یک ملت را به حراج بگذارد و به کشور و ملت در لوای قانون خیانت جبرانناپذیری وارد سازد که حتی استیضاح یا اخراج آنها نمیتواند جبران مافات کند.
5- مجلس اگر رأی داد و شورای نگهبان هم آن رأی را پذیرفت، هیچ کس حق ندارد یک کلمه راجع به آن بگوید.8 در صورتی که ملاحظه میشود برخی قوانین مصوب نهایی توسط رئیسجمهوری ابلاغ یا اجرا نمیشود و مجلس هم بنا به شرایط از اختیارات قانونی خود استفاده نمیکند. لازم است قانونی بگذرد تا در این موارد شورای نگهبان اختیار تعقیب متخلف را در محاکم داشته باشد.
* قاضی بازنشسته دیوان عالی کشور
............................................................................
پینوشتها
1- جز در مورد تصویب اعتبارنامه نمایندگان و انتخاب 6 حقوقدان شورای نگهبان.
2- مباحث زیادی نیز درباره هر کدام وجود دارد که در جای دیگری باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. سایر وظایف شورا مراجعه به اصول: اصل ۱۲1 ، ۹۷، ۱۷۷، ۱۱۱، ۱۰۸، ۶۸، ۸۵ قانون اساسی و...
3- بیانات در دیدار اعضای هیأتهای نظارت شورای نگهبان، 14 بهمن 1374
4- هیأتهای اجرایی اسامی داوطلبان را به مراجع چهارگانه شامل دادگستری، وزارت اطلاعات، سازمان ثبت احوال کشور و اداره تشخیص هویت و پلیس بینالملل در مرکز برای استعلام ارسال میکنند.
5- ماده ۵۰- هیأتهای اجرایی مراکز حوزههای انتخابیه موظفند حداکثر ظرف 10 روز پس از پایان مهلت ثبتنام با توجه به نتایج به دست آمده از بررسیهای لازم در محل و با استفاده از نتایج اعلامشده توسط وزارت کشور، صلاحیت داوطلبان در رابطه با صلاحیتهای مذکور در این قانون را مورد رسیدگی قرار داده و نتیجه را کلا به هیأتهای نظارت اعلام نمایند.
6- ۳۰ تیرماه ۵۹ آغاز به کار شورای نگهبان، در دیدار با اعضای شورای نگهبان
7- به عنوان مثال کاندیدا دارای پرونده اخلاقی، مالی یا امنیتی در محاکم قضایی است اما منجر به صدور حکم نشده است. قانون انتخابات در تایید یا رد وی ساکت است.
8- بیانات در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 6 خرداد 1360.
ارسال به دوستان
سوءاستفاده از تازهترین نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما برای تضعیف شبکههای پرمخاطب
فرصتطلبی ممنوع!
چرا موفقترین شبکههای تلویزیون را شکستخورده معرفی میکنند؟
ماجرای نظرسنجیهای مرکز تحقیقات صداوسیما، خودش شبیه یک سریال دنبالهدار است. با اعلام هر نظرسنجی و اعلام پرمخاطبترین شبکه و برنامه، حرف و حدیثها و فضای رقابتی در میان شبکهها بیش از پیش میشود. بتازگی اعلام این آمار، شرایط نامناسبی به وجود آورده که میشود از آن به «جنگ شبکهها» تعبیر کرد. چندی پیش علیاصغر پورمحمدی از مدیران باسابقه تلویزیون در گفتوگویی پیرامون شکلگیری فضای رقابتی منفی میان شبکهها صحبت کرده بود. حالا این رقابت منفی هر ماه با اعلام درصد آمار مخاطبان شبکههای مختلف، شدت پیدا میکند. رقابتی غیرمنطقی که گاه به ذبح کردن کیفیت نیز میانجامد، قیمت تهیهکنندگان و برنامهسازان را بالامی برد، به برآوردهای غیرمتعارف میانجامد و با تاکید صرف بر مخاطبگرایی موجب تغییر ذائقه مخاطب میشود. بتازگی رویکردهای مرکز تحقیقات صداوسیما در ارائه گزارشها نیز به شکل عجیب و غریبی تغییر پیدا کرده است. به عنوان مثال در آخرین نظرسنجی، مؤلفه رشد شبکهها نسبت به مدت مشابه سال قبل مطرح شده که مواجهه جدیدی با مسأله نظرسنجیها بود. یعنی سازمان دادن ساختاری که «شبکه خبر» شاید برای نخستینبار در طول دوران فعالیتش به شبکه اول تبدیل شده است. در تازهترین نظرسنجی مرکز تحقیقات صداوسیما، نرخ رشد مخاطب نسبت به بهار گذشته نیز دارای جدولی است که در آن شبکه خبر نسبت به مدت مشابه سال قبل 4/14 درصد رشد داشته است. شبکه مستند و سلامت نیز به ترتیب با 10 و 1/8 درصد در رتبههای بعدی قرار گرفتند. در جدول «درصد رشد نسبت به مدت مشابه سال 98» به ترتیب شبکههای خبر، مستند، سلامت، قرآن، نمایش، یک، 5، آموزش، 4، تماشا، افق، ورزش، نسیم و 2 سیما در رتبههای اول تا چهاردهم قرار گرفتهاند. جالب اینکه پرمخاطبترین شبکه فعلی تلویزیون یعنی شبکه 3، با رشد منفی 5/10 در رتبه پانزدهم و آخر این جدول قرار گرفته است. فارغ از اینکه این نوع از اعلام آمار نظرسنجیهای مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما، به خودی خود، مواجههای سوالبرانگیز است اما اگر با نگاهی خوشبینانه نیز به این جدول نگاه کنیم، نمیتوانیم به برآوردهای کیفی درباره شبکهها و میزان مخاطبان آنها دست پیدا کنیم. یعنی حتی با همین جدول نمیتوان درصد مخاطبان شبکهها و رشدشان را نتیجه اعتبار کیفی تلقی کرد. به چند دلیل که نخستین آنها کروناست. همین که شبکه «خبر» بعد از سالها در جدولی به مقام اول دست یافته و اینکه شبکه سلامت با نرخ رشد 8 درصد رتبه سوم این جدول را از آن خود کرده، حاکی از این است که «کرونا» به خودی خود تا چه اندازه بر تحقق این رشد مخاطب تأثیر گذاشته است.
از اسفندماه کرونا به خبر اول رسانههای دنیا و ایران تبدیل شده است. دکتر نمکی، دکتر حریرچی، دکتر مردانی و چند تن از پزشکان دیگر امروز به اندازه معروفترین سلبریتیها شناخته میشوند و شهرت پیدا کردهاند. حضور عمده این پزشکان نیز در شبکههای خبر و سلامت است. طبیعی است این شبکهها بیشتر از روزهای عادی دیده شوند. چنانکه در فهرست شبکههای پرمخاطب نیز، شبکه خبر با 2/45 درصد مخاطب در رتبه سوم قرار گرفته است.
این رویکرد در نظرسنجی البته جنبههای مثبتی نیز دارد. به عنوان مثال شبکههایی مانند خبر، سلامت و برخی شبکههای دیگر متوجه اهمیت خود نیز میشوند. ایجاد فضای رقابتی میان این شبکهها که کمتر در پی تولید برنامه هستند و در فهرست پرمخاطبهای تلویزیون قرار ندارند نیز جدیتر از گذشته میشود. اینها نکاتی است که میتواند به عنوان نتایج مثبت این نوع اعلام نظرسنجی در نظر گرفت.
در نظرسنجی تازه مرکز تحقیقات شبکه خبر در جدول درصد رشد، شبکه سوم سیما در رتبه قابل تامل پانزدهم با رشد منفی 10 درصد قرار گرفته است! با اینکه در جدول مخاطب هنوز با 8/51 درصد مخاطب در صدر پرمخاطبترین شبکههاست. حالا این نظرسنجی به چه معناست؟ به نظر میرسد افت مخاطب شبکه سه نهتنها مقطعی که صرفا کمی است و باز دلیل روشنی دارد: کرونا!
به واسطه کرونا از اسفندماه برنامههای روتین خیلی از شبکههای تلویزیون با اختلال مواجه شده است. شبکه سه نیز که دارای بیشترین تعداد برنامه تولیدی در میان شبکههای سیماست، از این آسیب بینصیب نماند. عصر جدید که حضورش در کنار برنامه برنده باش، در بهار گذشته، شبکه سه را به قله مخاطب رسانده بود و درصد مخاطب این شبکه را به یکی از بالاترین عددهای دوران فعالیت این شبکه تبدیل کرده بود، با شیوع ویروس کرونا، دیگر نتوانست به جهت تعداد برنامه به آمار سال گذشته نزدیک شود. برنامههای دیگری نیز که این شبکه خبرهایی پیرامون تولید آنها رسانهای کرده بود، با ظهور کرونا دچار تعویق شد. این اتفاق البته فقط برای شبکه سه نیفتاده است. شبکه نسیم هم که با رشد منفی 7/1 مواجه شده به نوعی در این ایام شکست خورده است. قابل تامل اینکه شبکه نسیم علاوه بر رشد منفی، در جدول مخاطب هم افت چندپلهای داشته است. شبکه نسیم تا چند سال پیش یکی از موفقترین شبکههای تازه تاسیس رسانه ملی بهشمار میآمد به طوری که براساس آمارها این شبکه سال 95 بالاتر از شبکههای یک، دو و سه، پرمخاطبترین شبکه تلویزیون بود. جز «خندوانه» و «دورهمی» از میان برنامههای نسیم فقط «شبکوک» و «کودکشو»، به موفقیت نسبی دست یافتند. با اتمام پخش «خندوانه» و افت کیفی «دورهمی»، رفتهرفته اقبال نسبت به این شبکه کاهش پیدا کرد. سایر برنامههای این شبکه نیز همچون «دست فرمون»، «شوتبال»، «وقتشه» و... نتوانستند در جذب مخاطب موفق ظاهر شوند. تا اینکه براساس تازهترین نتایج نظرسنجی صداوسیما، شبکه نسیم رتبه ششم مخاطب در شبکههای تلویزیون در بهار امسال را به دست آورد. این آمار نشاندهنده افت شدید مخاطب این شبکه در میان مخاطبان رسانه ملی است.
بعد از اعلام این نظرسنجیها و پس از اینکه وضعیت بسیاری از شبکهها در تعداد مخاطب و رشد نسبت به سال گذشته، آشکار شد مواجهههای غیرمنطقی و البته برنامهریزی شدهای با این آمارها صورت گرفت. به عنوان مثال با توجه به افت وضعیت تعدادی از شبکهها، تنها شبکه سه به کانون انتقادات تبدیل شد. با اینکه معدل درصد مخاطب شبکه سه در طول دوران مدیریت جدید این شبکه بالاتر از عدد مخاطب در دورههای پیش از این مدیریت است و تقریبا در عمده نظرسنجیهای ۲ سال گذشته در رتبه اول قرار گرفته، صرفا مسأله رشد منفی که دلایل روشنی مانند کرونا دارد، بهانه تخریب این شبکه شد، در حالی که همه میدانند این یک فرصتطلبی برای نادیده گرفتن پیشرفتهای دوره جدید این شبکه است. تا ۲ سال قبل برنامههای پرمخاطب شبکه سه، صرفا در فوتبال و برخی سریالها خلاصه میشد. این روند با افزایش تولید برنامههای پرمخاطب تغییر کرده و حالا در خلأ فوتبال و حتی گاهی در خلأ سریال، این شبکه هنوز پرمخاطبترین شبکه سیماست.
![]() ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از طرح مجلس شورای اسلامی برای دریافت مالیات از خانههای خالی گزارش میدهد
مستأجرها امیدوار شدند
* مالیات بر خانههای خالی، نگهداری واحدهای مسکونی خالی را پرهزینه کرده و با اجبار مالکان به عرضه این واحدها
باعث کاهش التهاب بازار مسکن میشود
گروه اقتصادی: نمایندگان در نشست علنی روز گذشته مجلس شورای اسلامی با کلیات طرح دوفوریتی اصلاح ماده 54 مکرر قانون مالیاتهای مستقیم در ارتباط با اخذ مالیات از خانههای خالی با 150 رأی موافق، 67 رأی مخالف و 4 رأی ممتنع از مجموع 230 نماینده حاضر در جلسه موافقت کردند. افزایش بازدارندگی از طریق افزایش نرخهای مالیاتی، افزایش عرضه مسکن و در نتیجه کاهش قیمت مسکن و اجارهبها از جمله مهمترین محورهای مدنظر موافقان این طرح است. در مقابل مخالفان معتقدند اجرای این طرح موجب رونق اجاره کد ملی، رونق امضاهای طلایی و فرار سرمایه از حوزه ساخت مسکن میشود.
جهش قیمت مسکن و نرخ اجارهبها در ماههای اخیر، فشار هزینههای تأمین سرپناه برای مردم را بسیار سنگین کرد. آمارهای رسمی وزارت راه و شهرسازی و بانک مرکزی نشان میدهد رشد قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در تهران طی 3 ماه منتهی به پایان خرداد سال جاری تقریبا با میانگین رشد قیمت سالانه مسکن برابری میکند. این وضعیت باعث شد نمایندگان مجلس یازدهم برای کاستن از شتاب رشد قیمتها در بازار تملیکی و اجاری مسکن، طرحی را برای عرضه واحدهای مسکونی خالی در بازار مسکن تدوین کنند. طرح اصلاح ماده ۵۴ مکرر قانون اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم موسوم به طرح مالیات بر خانههای خالی با هدف افزایش عرضه مسکن و فروکاستن از التهاب این بازار تدوین شد. این طرح نخستین گام مجلس یازدهم برای ساماندهی بازار مسکن و کنترل سوداگری در این بازار است.
نمایندگان در نشست علنی روز گذشته مجلس شورای اسلامی با کلیات طرح دوفوریتی اصلاح ماده 54 مکرر قانون مالیاتهای مستقیم در ارتباط با اخذ مالیات از خانههای خالی با 150 رأی موافق، 67 رأی مخالف و 4 رأی ممتنع از مجموع 230 نماینده حاضر در جلسه موافقت کردند. هفته گذشته بود که نمایندگان مجلس با دوفوریت این طرح موافقت کردند تا بررسی این طرح در اولویت مجلس قرار گیرد.
* برای بازدارندگی بیشتر، ضرایب مالیات را افزایش دادیم
سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس در توضیح این طرح گفت: ماده 54 مکرر قانون مالیاتهای مستقیم در کمیسیون با هدف تاثیرگذاری بیشتر در اجرا اصلاح شد. بر این اساس ضرایب مربوط به اخذ مالیات از خانههای خالی تغییر کرد تا بازدارندگی آن بیشتر و خانههای خالی به بازار عرضه شود. مهدی طغیانی افزود: شیوه جمعآوری اطلاعات نیز تغییر کرد، بنابراین افراد باید خوداظهاری کنند، برای این امر نیز ضمانت اجرا قرار دادیم، چنانکه مبنای ارائه خدمات مختلف به افراد را آدرس ثبت شده در این سامانه قرار دادیم. وی ادامه داد: در شرایط کنونی کشور سالانه یک میلیون واحد آپارتمان جدید نیاز داریم، بنابراین با این طرح باید 2 و نیم میلیون واحد آپارتمان ساخته شده خالی به بازار عرضه شود. سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس با اشاره به مشوقهایی که در این طرح برای تولیدکنندگان مسکن در نظر گرفته شده، گفت: مالیات با فاصله زمانی مشخصی از تولیدکنندگان گرفته میشود، البته مشوقهایی هم در طرح ساماندهی مسکن آورده شده که در کمیسیون عمران در حال بررسی است. طغیانی تاکید کرد: تولید باید از سوداگری در مسکن جدا شود، زیرا مسکن یکی از نیازهای معیشتی مردم است و بدون خوداظهاری این سامانه تکمیل نمیشود.
* نرخهای قانون فعلی مالیات بر خانههای خالی، مؤثر نیست
رئیس سازمان امور مالیاتی با بیان اینکه این طرح در راستای هوشمندسازی نظام مالیاتی است، گفت: با قانون فعلی نمیتوان تاثیرگذاری را شاهد بود، زیرا نرخ و جریمه انتخاب شده برای اخذ مالیات از خانههای خالی موثر نیست. امیدعلی پارسا افزود: هدف از طرح یادشده افزایش درآمدهای دولت نیست اما با ضمانت اجرایی گذاشته شده به بحث هوشمندسازی نظام مالیاتی ورود خواهیم کرد، البته ابهاماتی در ماده واحده وجود دارد که با اصلاح آنها هدف حل مسأله خانههای خالی تحقق پیدا میکند. رئیس سازمان امور مالیاتی یادآور شد: لایحه جامع نظام مالیاتی در مجلس و دولت در دست بررسی است که به موجب آن شاهد ساماندهی در حوزه مالیاتها و معافیتهای نامناسب خواهیم بود. این طرح منجر به اعمال جریمه بازدارندهای برای بهبود مدیریت کشور میشود.
* هدف، شفافیت نظام اقتصادی و بازدارندگی است
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس در توضیح طرح یادشده، گفت: ما در سال 95 قانونی را تصویب کردیم که به موجب آن از خانههای خالی مالیات گرفته شود اما وزارت راهوشهرسازی سامانه جامع املاک و اسکان را ایجاد نکرد. محمدرضا پورابراهیمی افزود: فلسفه ورود کمیسیون اقتصادی نیز موضوع اصلاح قانون مالیات بود، ما با این طرح دنبال جمعآوری درآمد برای دولت نیستیم، بلکه هدف، شفافیت نظام اقتصادی است. وی ادامه داد: نکته دیگر ایجاد عامل بازدارندگی بود، زیرا قانون فعلی جامعیت کامل را ندارد و به سامانه ثبت احوال و اسناد نیز متصل نیست، بنابراین اساس بحث نباید زیر سوال رود و اگر ابهامی باشد میتوان در کمیسیون رفع کرد.
* منتقدان طرح چه میگویند؟
طرح اصلاح ماده ۵۴ مکرر قانون مالیاتهای مستقیم موسوم به طرح مالیات بر خانههای خالی اما منتقدانی هم دارد. رونق گرفتن معاملات غیررسمی، گسترش امضاهای طلایی برای فرار از پرداخت مالیات و فرار سرمایه از حوزه ساخت مسکن از جمله مهمترین محورهای نقد مخالفان این طرح است. در همین راستا علی مروی، کارشناس اقتصادی و مدیر اندیشکده حکمرانی شریف به تشریح نظر خود درباره آسیبهای تصویب و اجرای این طرح پرداخت. مروی درباره آسیبهای این طرح گفت: این طرح چند ایراد اساسی دارد که اگر تبدیل به قانون شود، بشدت مشکلزا خواهد بود. نخستین ایراد این است که در صورت تصویب این طرح، پدیدهای تحت عنوان اجاره کد ملی یا کدهای ملی اجارهای یا بازار اجاره کد ملی به وجود میآید. علت بروز این پدیده هم مشخص است؛ ما نمیتوانیم بگوییم خانوارها اگر خانه دوم دارند، حتما باید اجاره دهند یا اینکه مالیات بر خانههای خالی را بپردازند. این کارشناس اقتصادی افزود: اگر بیشتر از یک خانه را مجاز بدانیم، خیل گستردهای از خانوارها را داریم که حتی یک خانه نیز ندارند و قطعا در این خانوارها فرد بالای ۱۸ سال هم زندگی میکند و خیلی راحت کد ملی این افراد میتواند مورد اجاره مالکان واحدهای خالی قرار بگیرد، بدون اینکه نیاز باشد مالیاتی بدهند یا اجاره دهند.
* امضای طلایی؛ چالش طرح مالیات بر خانههای خالی
مروی گفت: ایراد دوم این است که باید بپذیریم بعضی خانهها قابل سکونت نیستند و به همین دلیل خالی میمانند؛ آیا باید مالکان این خانهها نیز مالیات بدهند؟ مشخص است که نباید مالیات بدهند. از این رو در متن طرح نیز این افراد مستثنا شدهاند اما بحث اینجاست که مرجع شناسایی املاک غیرقابل سکونت را هر نهادی بگذاریم، واجد امضای طلایی میشود، زیرا طبق متن طرح، صاحب ملک باید 2 برابر ارزش اجرای ماهانه را مالیات دهد که قطعا مبلغ بالایی میشود. مسلم است برخی مالکان واحدهای خالی ممکن است به این سمت سوق یابند که برای فرار از پرداخت مالیات، از طریق زد و بند با قضات، حکم غیرقابل سکونت برای املاک خود بگیرند. وی ادامه داد: ایراد سوم این است که عدم شکست این قانون منوط به همراهی کامل دستگاهها بویژه وزارت راهوشهرسازی است؛ ضمانت اجرایی این همراهی چیست؟ به صرف ذکر یک ماده نمیتوان ضمانت اجرایی ایجاد کرد. مادامی که در یک قانونی سازوکار انگیزشی کافی برای مجری ایجاد نکنیم، مجری به صرف تصویب یک ماده حقوقی و تهدید زیر بار اجرای آن نمیرود.
* اجرای صحیح مالیات بر خانههای خالی هم باعث فرار سرمایه میشود
مدیر اندیشکده حکمرانی شریف با اشاره به خطر فرار سرمایه از بازار مسکن در پی اجرای مالیات بر خانههای خالی، اظهار داشت: اگر این قانون بدرستی اجرا نشود، طبیعتا اثری نداشته و به دنبال آن یأس و ناامیدی به همراه دارد اما اگر درست اجرا شود نیز هزینه سرمایهگذاری در مسکن را افزایش میدهد، چرا که در این طرح 6 ماه جهت تنفس برای نقل و انتقال قرار داده شده است و افرادی که در کار خرید و فروش مسکن هستند (مشتمل بر سفتهبازان) براحتی میتوانند در این 6 ماه ملک را به فروش برسانند اما سازندگان املاک شاید به این راحتی نتوانند ملکشان را به فروش برسانند، بنابراین اصابت اصلی این مالیات بر سازندگان است. اگر مالیات بر واحد خالی وضع شود، برخی سازندگان به کلی از بازار مسکن خارج شده و به بازارهای طلا، سکه یا حتی سرمایهگذاری خارجی رو میآورند که این امر کاهش عرضه مسکن و متعاقبا افزایش قیمت را به همراه خواهد داشت. علی مروی با اشاره به برداشت اشتباه عدهای از علت افزایش قیمت مسکن گفت: این ادعا که دارندگان واحدهای مسکونی با احتکار مسکن قیمت را جابهجا میکنند، ادعای صحیحی نیست. مالکان خانههای خالی به اندازه کافی قدرت بازار یا انحصار ندارند و بر اساس آمار نیز میتوان مشاهده کرد که آیا مالکان توانایی افزایش قیمت را دارند یا افزایش قیمت به دلیل شرایط اقتصادی کشور است.
وی ادامه داد: حتی اگر فرض بگیریم به دلیل انحصار مالکان، قیمت مسکن اضافه شده است، راه آن مالیات بر خانههای خالی نیست، بلکه باید با راهکارهای دیگری این انحصار شکسته شود.
* افزایش عرضه مسکن با مالیات بر ارزش زمین رخ میدهد
مدیر اندیشکده حکمرانی شریف با اشاره به راهکار جلوگیری از احتکار خانه گفت: نکته بعدی این است که اگر ما واقعا به فکر مستأجر هستیم، باید برای افزایش عرضه در بازار تدبیر کنیم که یکی از راهکارهای افزایش عرضه، جلوگیری از احتکار زمین است که راه آن نیز مالیات بر ارزش زمین است. اگر مالیات بر ارزش زمین اجرا شود، ضمن اینکه مشکلات مالیات بر واحدهای خالی برطرف میشود، به صورت خودکار این مالیات به واحدهای خالی نیز تعلق خواهد گرفت.
مروی در پایان تاکید کرد: در غیاب مالیات بر مجموع درآمد (PIT)، هم مالیات بر ارزش زمین و هم مالیات بر خانههای خالی میتواند فرار داشته باشد اما در دومی میزان فرار به مراتب بیشتر خواهد بود.
ارسال به دوستان
پرداخت حقوق کارگران هفتتپه هنوز عادی نشده است؛ اعتصاب کارگران ادامه دارد
خصوصیبازی بلای هفتتپه!
اعتصاب کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه در اعتراض به پرداخت نشدن حقوقشان همچنان ادامه دارد. واگذاری این شرکت در سال 94 به افرادی فاقد صلاحیت در قالب خصوصیسازی، به گواه آمارهای مختلف منجر به تنزل شاخصهای اقتصادی این شرکت و همچنین نزول فعالیتهای اقتصادی هزاران نفر از مردم منطقه شده است. تحمیل این خسارتها به مردم منطقه به بیتدبیری مسؤولان در خصوصیسازی این شرکت بازمیگردد.
شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه سال 94 و در زمان ریاست پوریحسینی بر سازمان خصوصیسازی کشور به بخش خصوصی واگذار شد؛ این واگذاری به 2 جوان کمتر از 35 ساله بود که هیچگونه تخصصی در امر کشاورزی و صنعت نیشکر نداشتند!
از ابتدای مطرح شدن موضوع واگذاری شرکت به امید اسدبیگی و مهرداد رستمی (کارفرماهای فعلی هفتتپه) برخی مسؤولان استان خوزستان و حتی کارگران این مجموعه، مخالفت خود را با این مهم اعلام کردند اما سازمان خصوصیسازی بیتوجه به این حواشی، هفتتپه را با قیمتی کمتر از ارزش واقعی به آنان واگذار کرد.
شنیدهها حکایت از آن دارد که سازمان خصوصیسازی یک سال قبل از واگذاری هفتتپه، قیمتگذاری این شرکت را انجام داده و زمانی که قرار بر این شده اسدبیگی مدیریت این مجموعه را برعهده گیرد، شرکت به همان قیمت سال 93 و حتی کمتر از ارزشی که تعیین شده بود، به او واگذار شده است! البته صحت و سقم این ماجرا را باید از سازمان خصوصیسازی جویا شد و اینکه چرا این سازمان طی سالهای گذشته هیچ شفافسازی صریحی پیرامون این موضوع نداشته است؟!
ناگفته نماند هفتتپه با بیش از نیم قرن فعالیت در امر تولید شکر و صنایع جانبی، نخستین شرکت تولیدکننده شکر از نیشکر در ایران با مساحتی بالغ بر 24 هزار هکتار اراضی مرغوب است که زمینه اشتغال 8 هزار نفر به صورت دائم و 4 هزار کارگر فصلی را فراهم آورده و بخشی از میراث منطقه به شمار میرود که اقتصاد شهرستانهای شوش، دزفول، اندیمشک، شوشتر و روستاهای اطراف به آن وابسته بوده و با اینکه این شرکت در تأسیس و راهاندازی دیگر مجموعههای تولید شکر نقش داشته، با قیمتی کمتر از ارزش واقعی به اسدبیگی واگذار شده است.
طبق آمارهای به دست آمده، شرکت هفتتپه پیش از واگذاری و زمانی که از سوی دولت اداره میشده، به طور میانگین بیش از 8600 هکتار سطح زیر کشت نیشکر داشت اما از زمانی که به بخش خصوصی واگذار شده، این میزان به 7300 هکتار رسیده است. در زمینه تولید شکر نیز شاهد روندی نزولی هستیم؛ این شرکت زمانی که دولتی بود به طور متوسط 45 هزار تن تولید داشت اما از زمانی که به بخش خصوصی واگذار شده، تولید شکر آن به کمتر از 31 هزار تن رسیده است. بر این اساس بخوبی میتوان متوجه این موضوع شد که هفتتپه پس از واگذاری روندی نزولی در زمینه تولید شکر داشته است!
با استناد به آمارهای رسمی استان خوزستان و شرکت هفتتپه نیز میتوان متوجه کاهش میزان نیشکر در واحد سطح (تن در هکتار) از متوسط 66 تن در زمان مالکیت دولتی به کمتر از متوسط 63 تن پس از خصوصیسازی شد و در این بخش هم میتوان گفت هفتتپه پس از واگذاری، روندی نزولی را طی کرده است.
سطح برداشت نیشکر هم از متوسط 8400 هکتار به کمتر از متوسط 6700 هکتار در زمان خصوصیسازی رسیده و روند نزولی هفتتپه در این بخش نیز مشهود است. همچنین تناژ نیشکر حمل شده به کارخانه پیش از خصوصیسازی به طور متوسط 580 هزار تن بوده اما بعد از آن به کمتر از متوسط 391 هزار تن تقلیل یافته است.
خصوصیسازی شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه حتی بر تعداد نوبتهای آبیاری و سطوح کوددهی هم تاثیر منفی داشته به طوری که تعداد نوبتهای آبیاری این مجموعه از 19 نوبت به کمتر از 16 نوبت در زمان خصوصیسازی کاهش یافته و سطوح کوددهی نوبت سوم نیز از زمان واگذاری، کاهش 50 درصدی را شاهد بوده، همچنین این سطح در نوبت چهارم از زمان واگذاری، کاهش 70 درصدی داشته است.
گفتنی است کاهش تعداد نوبتهای آبیاری و سطوح کوددهی شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه به دلیل عدم پرداخت آببها و اقساط بدهی به سازمان آب و عدم تامین منابع مالی و خرید کود اوره بوده است.
با مقایسه پارامترهای مختلف قبل و بعد از واگذاری هفتتپه به بخش خصوصی بخوبی میتوان متوجه روند نزولی تولید و حتی وضعیت اقتصادی این شرکت شد و به صراحت اعلام کرد باعث و بانی این وضعیت فقط و فقط سازمان خصوصیسازی است که شرکتی با عظمت هفتتپه را به افرادی که تخصصی در این بخش نداشتند، واگذار کرده است!
البته خصوصی شدن شرکت بر نحوه پرداخت حقوق و دستمزدهای کارکنان و کارگران شرکت هم تاثیر منفی داشته است؛ پیش از واگذاری شرکت، حقوقها در نهایت با 2 ماه تاخیر پرداخت و واریزها از طریق بانک ملی انجام میشد اما پس از واگذاری، تمام حقوقها پس از برگزاری اعتصابات پرداخت میشود و مدت تعویق در پرداخت حقوقهای عقبافتاده گاهی به 5 ماه میرسد و به دلیل اختلاف بین مالکان شرکت و تغییرات همیشگی در سطح مدیریت هفتتپه، حقوقها از طریق چندین بانک مختلف به حساب کارکنان و کارگران واریز میشود.
درباره اعتصابات کارگری این مجموعه هم باید گفت قبل از واگذاری شرکت به بخش خصوصی و از سال 86 به بعد، هیچگونه اعتصاب کارگری در این مجموعه رخ نداد و پرونده قضایی برای کارکنان هفتتپه تشکیل نشده است اما بعد از واگذاری، به دلیل بیتوجهی کارفرما به حقوق قانونی کارکنان، اعتصابات شکل گرفت تا کارفرما از این طریق، مجاب به رعایت قانون کار و پرداخت حقوق کارکنان و کارگران شرکت شود!
با در نظر گرفتن تمام این موارد، به صراحت میتوان گفت خصوصیسازی شرکت کشت و صنعت نیشکر هفتتپه از ابتدا اشتباه بوده و تمام خسارات و ضرر و زیانهایی که اکنون این شرکت با آنها دست و پنجه نرم میکند، ناشی از بیتدبیری مسؤولان مربوط در واگذاری شرکت هفتتپه بوده و نیاز است هر چه سریعتر خلع ید مالکان فعلی از شرکت انجام و از واگذاری مجدد این مجموعه جلوگیری شود.
ارسال به دوستان
روحانی: دستاوردهای اصلی برجام همچنان برای ایران محفوظ مانده است
عشق یک طرفه برجامی
گروه سیاسی: حسن روحانی همچنان از برجام دفاع میکند. او به همراه چند نفر از اعضای کابینهاش همچنان از توافق برجام به نیکی یاد میکنند! روحانی روز گذشته در جلسه هیأتدولت به مناسبت سالگرد برجام که 2 روز از آن گذشته بود درباره فواید این توافق صحبت کرد. او در ابتدای اظهاراتش بدون اشاره به امتیازاتی که ایران به کشورهای غربی در راستای تعطیلی برنامه هستهای داد، درباره توافق هستهای گفت: اساس این حرکت دیپلماتیک بر این مبنا بود که ما به جهانیان ثابت کنیم ایران کشوری صلحطلب است و پروژهای که سالیان دراز آمریکاییها و صهیونیستها به دنبال آن بودند و آن پروژه امنیتیسازی برای جمهوری اسلامی ایران بود، نشان دهیم که این پروژه بیاساس و بیاعتبار است. وی عنوان کرد: از آغاز این حرکت، یک مثلث شومی با آن مخالف بود که شامل صهیونیسم، ارتجاع و تندروهای آمریکا میشد و همه تلاش آنها در آغاز این بود که چنین توافقی به نتیجه نرسد. حتی صهیونیستها وسط مذاکرات به اروپا رفتند. یکی از سران ارتجاع به اروپا رفت برای اینکه توافقات را برهم بزند. رئیسجمهور تصریح کرد: البته تأخیر ایجاد کردند و قرار بود توافق نهایی ما آذر ۹۳ نهایی شود اما این را تأخیر انداختند و موکول کردند به تیر ۹۴ اما برای اینکه این توافق را کلا نابود کنند ناموفق بودند و همین مثلث شوم روند خود را ادامه داد. مخصوصا سال ۹۵ شاهد بودند ایران، منطقه و دوستان ایران دارند از این توافق منتفع میشوند، بنابراین با قدرت بیشتری به میدان آمدند.
روحانی افزود: رژیم فعلی آمریکا که هم در توهمات بود و هم تندروها حاکم بودند و هم نتایج حرکتهای خود را نمیتوانست بدرستی ترسیم کند وارد عمل شد اما هدفشان این بود که شکستن این توافق به گردن ایران در تاریخ ثابت شود. یعنی آمریکا اقدامی انجام دهد و ایران متقابلا کل برجام را کنار بگذارد و از این توافق خارج شود و بعد بگویند این ایران بوده است که از برجام خارج شده و توافق را کنار گذاشته است.
وی با تأکید بر اینکه هنرمندی و هوشمندی ایران از سال ۹۷ که آمریکا این تعهد اخلاقی، حقوقی و سیاسی را کنار گذاشت این بود که نگذاشت این توطئه محقق شود، گفت: ایران تا امروز به دنیا ثابت کرد قانونشکنان آمریکا مقصر اصلی هستند، البته دولت فعلی آمریکا نمیتواند معیار هیچ چیزی باشد. بر مبنای عملکرد کاخ سفید امروز ما نمیتوانیم میزان و معیاری را قرار دهیم برای اینکه یک توافقی را بررسی کنیم و مورد سنجش قرار دهیم.
رئیسجمهور با بیان اینکه امروز همه دوستان آمریکا و بخش بزرگی از ملت آمریکا هم قبول دارند که حرکات اینها به ضرر خود ملت آمریکا و دوستان آمریکاست، خاطرنشان کرد: آنچه جمهوری اسلامی ایران به عنوان دستاورد این حرکت داشت، خوشبختانه به عنوان دستاوردهای اصلی همچنان محفوظ مانده است. همه تبلیغاتی که در طول سالیان دراز علیه ایران میشد که ایران مخفیانه تمام تعهدات بینالمللی خود را زیر پا میگذارد را روشن کردیم که بیاعتبار و بیاساس و فعالیت هستهای ایران همواره در چارچوب مقررات بینالمللی بوده است.
روحانی در بخش دیگری از اظهاراتش گفت: کشورهای ۱+۴ باید بدانند امروز تنها شرایط ایران و روابط ایران با آنها یا روابط ایران با کشورهای منطقه مطرح نیست. امروز بحث حفظ حقوق بینالملل، چندجانبهگرایی و ارزش توافقات بینالمللی مطرح است و اگر امروز با دقت عمل نکنند و بخواهند تحت تأثیر آمریکا قرار بگیرند، ضربه اساسی به حقوق و مقررات بینالمللی و به چندجانبهگرایی زدهاند و این به ضرر همه خواهد بود.
وی گفت: البته تا امروز، آمریکا در حرکات سیاسی و حقوقی خود همواره در طول این 2 سال و چند ماه شکست خورده و امیدواریم با هوشیاری کشورها بویژه ۱+۴ آمریکا همچنان ناموفق باشد و ما بتوانیم در شرایط مناسب جبران آنچه برای این توافق پیشآمده را توسط ۱+۴ شاهد باشیم.
* مذاکره مجدد برجامی قابل تحمل نیست
وزارت امور خارجه نیز روز گذشته با صدور بیانیهای به مناسبت پنجمین سالگرد برجام بر نبود جایگزین برای برجام تاکید کرد. در بخشی از این بیانیه با اشاره به قربانی شدن برجام توسط رویکرد یکجانبه دولت آمریکا آمده است: «سرمایه بینالمللی، حقوقی، فنی، راهبردی و سیاسی این توافق در پنجمین سالگرد تفاهم، متأثر از اقدامات مخرب غیرقانونی آمریکا دچار فرسایشی عمیق شده است. اعضای باقیمانده برجام بر این نکته واقف بوده و با اجماع بر این نظر هستند که دلیل اصلی شرایط کنونی، نقضهای مستمر قطعنامه ۲۲۳۱ و برجام و نهایتا خروج غیرقانونی و یکجانبه ایالات متحده از تفاهمی است که پس از سالها مذاکرات طاقتفرسای چندجانبه بهدست آمد. عدم پایبندی اساسی دولت آمریکا به تعهدات خود ذیل برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ و فقدان اراده دیگر طرفها در اعاده توازن از دست رفته به برجام، شرایط کنونی پیرامون برجام را پیچیدهتر ساخته و عملا سبب شده جمهوری اسلامی ایران، به رغم پایبندی به تعهدات خود، نتواند از آثار برجام همچون رفع تحریمهای هستهای بهرهمند شود». در ادامه این بیانیه با اشاره به عدم انتفاع ایران از رفع تحریمها و مشاهده اقدامات برخی دولتها برای احیای پروندههای مختومه آمده است: «جمهوری اسلامی ایران تاکنون همکاری سازنده و گستردهای با آژانس بینالمللی انرژی اتمی داشته است که آمار و ارقام درباره تعداد و حجم بازرسی و اقدامات راستیآزماییهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی ایران گواه بر آن هستند. هرگونه تلاش برای سوءاستفاده از آژانس برای ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی ایران مغایر مفاد برجام بوده و علاوه بر مخدوش ساختن اعتبار آژانس به عنوان تنها نهاد فنی معتبر بینالمللی برای نظارت بر فعالیت هستهای کشورها، میتواند بر مبانی همکاریهای سازنده پادمانی موجود تأثیرات منفی داشته باشد. علاوه بر این هرگونه همراهی برخی اعضای باقیمانده برجام با توطئههای ایالات متحده علیه برجام بویژه در جهت تخریب و تضعیف نظام رفع محدودیتهای تسلیحاتی در سال پنجم تصویب برجام (مهرماه ۱۳۹۹) جای نگرانی بسیار داشته و همانگونه که مکررا تاکید شده است، مذاکره مجدد برجام و اصلاح نظام رفع تحریمها تحت هیچ شرایطی قابل تحمل نبوده و پاسخ جمهوری اسلامی ایران، قاطع و تعیینکننده خواهد بود. جامعیت و نهایی بودن این توافق که به سختی و پس از ۲ سال مذاکره فشرده در بالاترین سطوح، با ترسیم تمام جزئیات و با جدول زمانبندی دقیق به دست آمده است، نباید به هیچ وجه مخدوش شود. هیچ جایگزینی برای این توافق وجود ندارد، پس اگر اراده سیاسی جامعه بینالمللی بویژه اعضای باقیمانده برجام بر حفظ این توافق مهم است، بسیار مهم است که بر تضمین اجرای متوازن و با حسن نیت توافق تمرکز نماییم».
در پایان بیانیه ضمن تقدیر از دولتهای جمهوری خلق چین و فدراسیون روسیه، بهدلیل اقدامات و مواضع سازنده و توأم با حسن نیت آنها در سطح شورای امنیت، شورای حکام و کمیسیون مشترک برجام به منظور حفظ و اجرای برجام آمده است: «جمهوری اسلامی ایران ضمن اعلام آمادگی مجدد برای حفظ و اجرای کامل مفاد برجام توسط همه طرفهای این توافق، بهخصوص ضرورت انتفاع کامل ایران از آثار اقتصادی نظام رفع تحریمها - آنگونه که در برجام پیشبینی شده - مصمم است در قبال هرگونه زیادهخواهی و رفتارهای غیرمسؤولانه اقدامات قاطع را اتخاذ نماید و 3 کشور اروپایی را قویا فرا میخواند که به جای حرکت در مسیر سیاست فشار حداکثری ایالات متحده، با پایبندی نسبت به تعهدات خویش، زمینه حفظ و اجرای کامل برجام را فراهم آورند».
ارسال به دوستان
بررسی نقش مدیران در بی ثباتی این روزهای فوتبال ایران
فرمان بی اختیار
علیرضا مؤیدیفر: مدیریت باشگاه در فوتبال ایران، با توجه به انواع باشگاههای موجود، به طور کلی به 3 دسته تقسیم میشود؛ مدیران باشگاههای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی. باشگاههای دولتی آنهایی هستند که مستقیما و کاملا توسط نهادهای دولتی اداره میشوند، مثل تیمهای وابسته به وزارت ورزش و وزارت نفت. نیمهدولتیها آنهایی هستند که بهرغم وابستگی به وزارتخانههای دولتی از بابت مقررات بالادستی، به دلیل سازوکار درآمدی مستقل از بودجه، تحت برنامههای بلندمدت و تصمیمات مستقل عمل میکنند، مثل تیمهای صنعتی. تکلیف خصوصیها هم که روشن است. آنها کاملا در اختیار و زیر نفوذ مالکان خود هستند و مدیرانشان عملا اختیار خاصی از خود در اتخاذ تصمیمات اساسی مدیریتی ندارند.
گره کور مدیریت باشگاهی در فوتبال ایران، شاید همین «بیاختیار» یا «کماختیار» بودن مدیرانی باشد که قرار است مهمترین تصمیمات کوتاه و بلندمدت را در مهمترین رکن فوتبال ایران بگیرند.
باشگاههای دولتی، زمین بازی و حیاط خلوت مدیران عالیرتبه هستند و به جبر کوتاه بودن زمان زمامداری آن عالیرتبگان، به تناوب، بازیگران متعددی طی مدتی کوتاه در این زمین بازی حضور پیدا میکنند تا از یک سو بهره از سفره نزدیکی با بزرگان نصیبشان شود و از سوی دیگر، احیانا منویاتی را به ثمر برسانند. نفس این باشگاهها و مدیرانشان، به نفس تصمیمسازیهای بزرگان بالادستی بسته است و هر آن که آنها نخواهند، اینها نخواهند بود. و دایره این بودن، گاهی به مرز حیات باشگاهها میرسد، چنانکه درباره تیمهای وابسته به وزارت نفت، این روزها اینچنین است.
نیمهدولتیها اما از سازوکار بهتری برخوردارند؛ چه از بابت بودجه و درآمد و چه از بابت اختیارات مدیریتی. اما آنها هم کمابیش تحت تأثیر مناسبات درونسازمانی و تصمیمات مقطعی مدیران بالادستی قرار میگیرند. اگر ثبات بودجه و مدیریت در آن باشگاهها ادامهدار باشد، حاصلش فضایی کمتنش برای اجرای برنامههای فنی است. اما این ثبات هم همیشگی نیست.
خصوصیها در ایران اما داستان غمانگیزی دارند. مدیران چنین باشگاههایی عموما تریبون مالکان خود هستند و جایی که مالک محترم نخواهد خود به میانه میدان بیاید، آنها نقش واقعی خود، یعنی سخنگویی مالکان را اجرا میکنند. تناقض جایگاه و اشتباه استراتژیک یکی شدن جایگاه مالکیت و مدیریت و تنزل مدیران باشگاههای خصوصی به مرتبه ماشین امضای اراده مالکان، به طور عام باعث شده تا فرصت طلایی رشد مدیران خلاق و مستقل در چنین بستر آمادهای از دست برود.
فصل مشترک این 3 دسته از مدیران، جز استثناهایی، همان بیاختیاری است که منجر به انفعال، مرگ خلاقیت، پرهیز از یادگیری، دوری از ریسک ولو منطقی و عاقلانه، تملق و سپر بلا شدن آنها میشود. مهم نیست که امروز گوی و میدان به نفع چه کسی در گردش است. این بیاختیاری و تبعات سنگینش، منجر به فجایعی میشود که امروز در فوتبال باشگاهی با آن روبهرو هستیم.
مدیران/ مالکان بالادستی، برای استمرار این بیاختیاری، به سمت افرادی گرایش پیدا میکنند که از خود، ایده یا نظری نداشته باشند. همین قدر که امور جاری را بچرخانند و سر و صدایی از کسی- از هوادار تا کارورز فوتبال- بلند نشود، کافی است. هزینه هم که علیبرکتالله، مهم نیست. به قولی حتی، بدهی را کی داده و کی گرفته؟ آن هم با وجود قانون بقای بدهی در فوتبال باشگاهی ایران: «بدهی از بین نمیرود، بلکه از مدیری به مدیر دیگر انتقال مییابد».
مدیری که در چنین بستری، و با چنان شرایطی برگزیده میشود، هرگز نخواهد توانست قدمی در راه پیشرفت مجموعه زیردست خود بردارد. حتی اگر جرقهای از خلاقیت و تعالی مدیریتی در ذهن داشته باشد، به خاطر شرایطی که بیان شد، هرگز ظهور و بروز نخواهد یافت. او آمده تا مدتی بماند، اطاعت کند و برود. چیز دیگری از او نخواستهاند. اگر هم حرکت یا تصمیم خلاقانهای از او سر بزند، دیری نخواهد پایید، چون مهلت مدیرانی از این دست، برای به ثمر رساندن هیچ برنامه بلندمدتی، کفاف نخواهد داد.
ماحصل آنچه گفته شد، بستری عمیق از بیثباتیهای مدیریتی است که در ترکیب با یا بیاختیاری مدیران، هر روز برگی دیگر بر پرونده ناکارآمدی باشگاهداری در فوتبال ایران میافزاید.
این بیثباتی، عامدانه و آگاهانه و از جهاتی، ناگزیر است. و پیامد این ناگزیری، گزینشهایی است که یکی از دیگری زیانبارتر و تأسفبرانگیزتر هستند. تأسف، از بابت منابع مادی و سختافزاری سنگینی است که تلف میشوند و از بابت منابع انسانی و نرمافزاری ارزشمندی، که هرگز فرصت ظهور و بروز نمییابند. «حقی» که مدیران ارشد برای انتخاب نیروهای دلخواهشان در اداره باشگاهها برای خود قائلند، منجر به پایمال شدن حقوق انسانهای بسیاری که مخاطب یا کارورز فوتبال هستند میشود. این حقوق پایمال شده، ابدا منحصر به سطح لیگ برتر نیست و چه بسا در لیگهای پایینتر با شدت و کراهت بسیار بیشتری در حال وقوع است. تردیدی نیست که هر کس چنانکه با ادعای اصلاح فوتبال ایران پا در عرصه فعالیت میگذارد، باید از گشودن این کلاف سردرگم و بیحاصل آغاز کند. هیچ میانبری وجود ندارد و نخواهد داشت.
***
سوءاستفاده اعضای هیأتمدیرهها
اعضای هیأتمدیره باشگاههای ایرانی حضوری فشرده و بیش از حد در رسانهها دارند. همچنین اعضای هیأتمدیره باشگاههای سرشناس و معروف در ایران همیشه یکی از عوامل مشکلات پرتعداد این باشگاهها بودهاند؛ اعضایی که به عنوان مثال در 2 باشگاه استقلال و پرسپولیس با حکم وزیر ورزش و جوانان به عضویت هیأت مدیره این 2 باشگاه درمیآیند تا در قامت افرادی که مسؤولیت غیرفنی و مدیریتی دارند، تمام تلاش خود را برای حل مشکلات اقتصادی باشگاه و همچنین کسب درآمد و تأمین امکانات لازم به کار بگیرند. با این حال گویی نقش این افراد کاملا در شرایط این روزهای فوتبال ایران تغییر کرده است. اعضای هیأتمدیره این باشگاهها ظاهرا پیش از آنکه تمام تلاش و استعداد خود را برای حل مشکلات این تیمها به کار ببندند، بیشتر به دنبال این هستند با استفاده از پست و مقامی که به اعتبار نام استقلال یا پرسپولیس یا حتی سایر تیمها به دست آوردهاند، برای خود یک برند شخصی بسازند تا بعدها بتوانند از آن منتفع شوند. یکی از سادهترین راهها برای تحقق این امر هم حضور مداوم و مستمر در فضای رسانهای است. اعضای هیأتمدیره باشگاهها به طور منظم با خبرگزاریها مصاحبه میکنند یا به عنوان میهمان حضوری یا تلفنی راه خود را به برنامههای زنده ورزشی در رادیو یا تلویزیون باز میکنند و به همین طریق مدام در معرض توجهات هستند. به این وسیله آنها کمکم تعداد بیشتری فالوئر در فضای مجازی جذب میکنند و از صفحه شخصی خود در این شبکه اجتماعی به عنوان رسانهای پرمخاطب بهرههای زیادی میبرند. این در حالی است که اگر شاید بخشی از این تلاش ها برای چهره شدن و دیده شدن در یافتن راهحل مشکلات باشگاهها نظیر بدهیها، عدم درآمد پایدار و فقر امکانات سختافزاری به کار گرفته میشد، قطعا باشگاههای ایرانی شرایط بهتری پیدا میکردند. روندی که مدیران باشگاههای اروپایی برای اداره باشگاهها در پیش گرفتهاند کاملا متفاوت با آن چیزی است که در ایران وجود دارد. اعضای هیأتمدیره باشگاههای اروپایی به هیچ عنوان تا این اندازه در مقابل دوربینها و رسانهها نیستند و مدام اخبار آنها در کانالهای هواداری یا خبرگزاریها نمیچرخد، بلکه تمرکز آنها بر اداره هر چه بهتر باشگاه است و تلاش میکنند با سودآوری و بازدهی بیشتر، تیم را رو به جلو ببرند.
ارسال به دوستان
داروی ضدکرونای تولید ملی هفتهآینده به بازار میآید
خبر خوب مخبر
رئیس ستاد اجرایی فرمان امام از دستاورد جدید محققان دارویی این ستاد در تولید و ساخت یک داروی تحریمی مخصوص بیماران کرونایی خبر داد. محمد مخبر در حاشیه مراسم «تأمین آب شرب 1000 روستای محروم کشور» با اعلام این خبر افزود: نسخه ایرانی داروی Remdesivir که در بازار سیاه به 60 میلیون تومان رسیده، با قیمتی بسیار پایینتر و با قیمت مصوب وزارت بهداشت از هفته آینده وارد بازار خواهد شد. وی افزود: محققان دارویی ستاد اجرایی از چندین روش علمی روز دنیا، در حال تحقیق و ساخت داروهای مورد نیاز بیماران کرونایی و برطرف کردن خلأهای موجود در کشور و نیازهای وزارت بهداشت با توجه به مسائل تحریمی هستند. مخبر خاطرنشان کرد: جزئیات بیشتری از داروی جدید تولید شده را در روزهای آینده اطلاعرسانی خواهیم کرد. خبر ورود داروی ضدکرونای Remdesivir به بازار که توسط محققان دارویی ستاد اجرایی فرمان امام ساخته شده، در حالی مطرح شده است که این محققان ماه گذشته نیز موفق شدند از طریق روش سلول درمانی، بیماران کرونایی بستری را در زمانی کوتاهتر از روشهای قبلی درمان کنند. محمدحسین زیرکساز، مدیرعامل شرکت سلتک فارمد وابسته به ستاد اجرایی فرمان امام با اعلام این خبر گفت: بعد از دستور مقام معظم رهبری مبنی بر بسیج تمام امکانات برای مقابله با کرونا و دستورالعمل رئیس ستاد اجرایی فرمان امام، کار تحقیق روی درمان این بیماری از طریق سلول درمانی را آغاز کردیم و توانستیم با به کارگیری نیرو و دانش داخلی روندی را برای مهار ویروس «کووید-۱۹» پیدا کنیم. زیرکساز افزود: این روش درمانی در ۲ مرحله روی 22 بیمار مبتلا به کرونا و با وضعیت وخیم بستری در آیسییوهای بیمارستانهای مسیح دانشوری، شریعتی و هاجر انجام گرفت و در نهایت موفق شدیم روند درمان این بیماران را 6 روز تسریع کنیم که موفقیت بزرگی در علم پزشکی به حساب میآید. وی خاطرنشان کرد: تمام این مراحل تحقیقی و درمانی با هزینه ستاد اجرایی فرمان امام و به صورت رایگان روی بیماران انجام گرفت. وی افزود: شرکت سلتک فارمد بزرگترین شرکت توسعه فرآوردههای سلولی غرب آسیاست و تاکنون موفق شدهایم دهها محصول مبتنی بر سلولهای بنیادین در این شرکت تولید کنیم که تاکنون ۴ محصول دارویی مجوز GNP سازمان غذا و دارو را برای مصارف دریافت کردهاند. ارسال به دوستان
رئیسجمهور آمریکا در پاسخ به سؤالی درباره افزایش قتل سیاهپوستان توسط پلیس:
سفیدها بیشتر کشته میشوند!
دونالد ترامپ در چند ماه آخر منتهی به انتخابات 13 آبانماه، حتی تلاشی هم برای پنهان کردن راهبرد «نژادپرستانه» نمیکند. به قول جان بولتون، قله آرزوهای ترامپ برنده شدن در انتخابات بعدی ریاست جمهوری آمریکاست و برای رسیدن به آن ابایی از قربانی کردن هیچ چیز و هیچ کس ندارد.
ترامپ وقتی درباره رویکرد خشن پلیس آمریکا در قبال رنگینپوستان و افزایش قتل آنها که از قضا گزارش نهادهای داخلی دولت آمریکا هم هست، مورد سوال قرار میگیرد، به جای دلجویی از سیاهان آن هم در شرایطی که همین چندهفته پیش هزاران معترض با تابلوی «جان سیاهان مهم است» به خیابان آمده بودند، با اعتماد به نفس به دوربین نگاه میکند و میگوید: اتفاقا سفیدپوستها بیشتر کشته میشوند.
ترامپ بهتر از هر کس میداند سیاهان آمریکایی در بهترین شرایط هم به وی رأی نمیدهند و به خاطر اوباما، رأیشان در سبد دموکراتها ریخته خواهد شد. حالا هم آتش بیار معرکه شده تا با عصبانی کردن سیاهان بتواند اکثریت سفیدپوست آمریکا را که اتفاقا انگیزههای نژادپرستانه بسیاریشان هم کم نیست، متقاعد به رای دادن به خود کند.
وقتی از راهبرد ترامپ برای جنگ نژادپرستی در آمریکا سخن گفته میشود، منظور راهبرد بلندمدت وی است. ترامپ 11 ژانویه سال جاری در جلسهای با حضور نمایندگان جمهوریخواه و دموکرات کنگره، ضمن اشاره به مهاجرانی که از هائیتی، السالوادور و بعضی کشورهای آفریقایی به آمریکا مهاجرت کردهاند، گفت: «چرا این مردم را از کشورهایی که چاه توالت هستند، به اینجا راه میدهیم؟» رئیسجمهوری آمریکا در ادامه سخنان خود گفت ترجیح میدهد مهاجرانی از کشورهایی مانند نروژ به آمریکا بروند.
قانون از میان رفتن تبعیض علیه اقلیتها در حقوق مدنی سال 1964 آمریکا تصویب شد و سابقهای کمتر از 60 سال دارد. کمتر نظریهپرداز یا پیشگویی در عالم سیاست میتوانست پیشبینی کند سال 2020 نژادپرستی موضوع انتخابات آمریکا باشد؛ این اتفاق حالا افتاده و احتمالا وضعیت بدتر هم خواهد شد.
* راهبردهای ترامپ در انتخابات
به گزارش «وطن امروز»، دونالد ترامپ در آخرین اظهارنظر در ارتباط با اعتراضات علیه نژادپرستی در این کشور ضمن چشمپوشی از خشونت نیروهای پلیس آمریکا و قتلهایی که آنها مرتکب میشوند، گفت سفیدپوستان نسبت به سیاهپوستان بیشتر کشته میشوند. ترامپ در مصاحبهای در پاسخ به سوال شبکه خبری «سیبیاس» مبنی بر اینکه چرا آمریکاییهای آفریقاییتبار به دست پلیس کشته میشوند، گفت: «سفیدپوستان نیز همینطور! سفیدپوستان نیز همینطور! چه سوال مزخرفی». ترامپ در ادامه گفت: «راستی! سفیدپوستان بیشتر [کشته میشوند]». رئیسجمهور آمریکا در اظهارنظری دیگر به پرچمهای کنفدراسیونها در این کشور اشاره کرد و گفت مردم این پرچمها را دوست دارند. این در حالی است که مشاهده این پرچمها برای سیاهپوستان آمریکایی و برخی دیگر در این کشور که آن را نشانهای از نژادپرستی میدانند، دردآورد است. ترامپ در پاسخ به این سوال که آیا متوجه میشود این پرچمها برای این مردم دردآور است؟ گفت: «مردم این [پرچمها] را دوست دارند و من افرادی را میشناسم که از پرچمهای کنفدراسیون خوششان میآید و به فکر بردگی نمیافتند». حامیان حقوق بشر و کنشگران اجتماعی در این کشور خواستار برچیدن پرچمها، مجسمهها و بناهای شخصیتهای نظامی و سیاسی دوران کنفدراسیون هستند، چرا که به گفته آنها اینها نماد نژادپرستی و بردهداری هستند.
* واکنش رسانهها به اظهارات ترامپ
خبرگزاری آسوشیتدپرس در واکنش به ادعای ترامپ مبنی بر بیشتر بودن تعداد کشتهها در میان سفیدپوستان نسبت به سیاهپوستان نوشت: مطالعات نشان میدهد احتمال کشته شدن سیاهپوستان آمریکایی توسط پلیس بیشتر است، اگر چه سفیدپوستان بیشتری با توجه به جمعیت بیشتر آنان کشته میشوند. آسوشیتدپرس با استناد به مطالعهای که در زمینه به کار بردن زور توسط نیروی پلیس آمریکا از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ انجام شده، مدعی است در حالی که قربانیان سفیدپوست نسبت به سیاهپوستان بیشتر بودهاند اما نرخ مرگ و میر در میان سیاهپوستان نسبت به سفیدپوستان بیشتر است. تجزیه و تحلیل واشنگتن پست هم نشان میدهد حدود نیمی از کسانی که توسط پلیس آمریکا کشته شدهاند سفیدپوست هستند ولی سیاهپوستان با نرخ نامتناسبتری هدف شلیک ماموران پلیس قرار میگیرند. سیاهپوستان کمتر از 13 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند ولی ۲ برابر بیشتر از سفیدپوستان توسط ماموران پلیس به قتل میرسند. بر اساس آمار منتشر شده در سال 2019 میلادی، تعداد سرانه سیاهپوستان کشته شده به دست پلیس آمریکا 3 برابر سفیدپوستان بوده است.
* نژادپرستی به مثابه راهبرد انتخاباتی ترامپ
اظهارات ترامپ درباره بیشتربودن تعداد سفیدپوستان کشته شده از سوی پلیس در حالی مطرح میشود که طی ۲ ماه اخیر در پی اعتراضات گسترده مردمی به خشونت پلیس و نقض سیستماتیک حقوق سیاهپوستان ایالات متحده، ایالتهای مختلف این کشور صحنه درگیری بین مردم و پلیس بوده است. ترامپ با اتخاذ سیاست تقویت شکاف و افزایش حس تبعیض بین سیاهپوستان و سفیدپوستان با اظهارات نژادپرستانه عامدانه به تنش و آشوب در این کشور دامن میزند؛ اظهاراتی که عمدتا در جهت توهین به معترضان و غلیان حس ملیگرایی سفیدپوستان است. به زعم تحلیلگران، سفیدپوستان آمریکا که برخی از آنها حامی ترامپ هستند، نه تنها با نژادپرستی ترامپ و نوع نگاهش نسبت به سیاهپوستان و اقلیتهای دینی و نژادی در آمریکا موافق هستند، بلکه استفاده از زور برای سرکوب آنها را نیز تایید میکنند و این امر علت پافشاری عجیب ترامپ بر استفاده از نیروی نظامی علیه معترضان است. تحلیلگران معتقدند سخنان ترامپ در فاصله کوتاه ۳ ماه و نیم مانده به روز انتخابات با هدف تاثیر مستقیم بر رأیدهندگان سفیدپوست است. ترامپ اطمینان دارد درصد پایینی از آرای سیاهپوستان را که ۱۳ درصد جمعیت کل آمریکا را تشکیل میدهند، خواهد داشت و در مقابل گمان میکند در صورتی که به عنوان منجی آمریکای سفیدپوست در مقابل سیاهپوستان باشد، آرای اکثریت سفیدپوستان را کسب خواهد کرد. ترامپ چندی قبل هم در مراسم روز استقلال این کشور با حضور در پارک ملی «مونت راش مور» در ایالت داکوتای جنوبی ضمن سخنرانی در تجمع کمتعداد حامیانش، در اظهاراتی کمسابقه ضمن انتقاد شدید از معترضانی که قصد تخریب مجسمههای کنفدراسیون را دارند، آنها را به تلاش برای سرنگونی «انقلاب آمریکایی و ایجاد تغییرات ساختاری در این کشور» متهم کرد و این حرکت را یک فاشیسم جدید چپگرای افراطی معرفی کرد. او با ترساندن شهروندان آمریکایی هدف نهایی معترضان را پایان دادن به آمریکا خواند.
* ماهیگیری دموکراتها از آب گلآلود
در این بین دموکراتها نیز که در 8 سال ریاست جمهوری اوباما اقدامی قابل توجه و جدی برای حمایت از حقوق سیاهپوستان نداشتند و حتی به گفته برخی فعالان حقوق سیاهان، دوره اوباما یکی از بدترین دوران زندگی سیاهپوستان بوده است، با ژست حمایت از حقوق سیاهان در برابر ترامپ وارد عرصه انتخابات شدهاند. نمونه بارز این مدعا نیز اتفاقات ناگواری از جمله حادثه فرگوسن است که در 2 دوره ریاستجمهوری اوباما و معاونت بایدن علیه رنگینپوستان رخ داد و عملا جمعیت 13 درصدی سیاهپوستان آمریکا را از تحول و تغییر وضعیتشان توسط دولت ناامید کرد.
* ضربه به بایدن؛ راهبرد جدید ترامپ
با افزایش نگرانی اطرافیان ترامپ از آینده انتخابات و سرنوشت او در انتخابات، مشاوران سیاسی رئیسجمهور پیشنهاد کردهاند ترامپ در کنار افزایش تبعیض نژادی مشخصا به بایدن ضربه بزند. ترامپ نیز با تایید نظر مشاورانش در آخرین سخنرانی خود درباره انتخابات، ۳۱ بار نام بایدن را بر زبان آورد. انبیسی نیوز در این باره نوشت مشاوران ترامپ وی را تشویق کردهاند سابقه پروندههای عمومی بایدن را هدف قرار دهد اما رئیسجمهور آمریکا اصرار داشته از هر چیزی که خود او کوچک میشمارد، از جمله شمار مبتلایان به ویروس کرونا انتقاد کند. در روزهای اخیر، او از بسیاری مسائل در کشورش از جمله رسانهها انتقاد کرده و حتی باعث ایجاد درگیری بین خود و آنتونی فائوچی، متخصص بیماریهای عفونی در دولتش شده است. این رسانه آمریکایی همچنین نوشت ترامپ به درست یا غلط همه چیز را شخصی میداند و علاقه شدید او برای انتخاب اسامی مستعار برای رقیبانش، او را از ضربه زدن به بایدن دور کرده است. او بارها بایدن را با اسامی خاصی از جمله «جو فاسد» و «جو خوابالو» خوانده است. بر این اساس به نظر میرسد در کنار دامن زدن به نژادپرستی از سوی رئیسجمهور، نقشه اصلی کمپین ترامپ برای شکست دادن بایدن در انتخابات این است که از مواضع وی درباره مسائل تجاری از جمله نظر او درباره قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی انتقاد شدیدی به عمل آید.
![]() ارسال به دوستان
ناو جنگی آمریکا پس از ۳ روز خاموش نشده است
همچنان می سوزد
ناو جنگی آمریکا که بر اثر یک انفجار از ۳ روز پیش طعمه حریق شده است، همچنان میسوزد و بیش از ۴۰۰ آتشنشان هنوز نتوانستهاند آتش را مهار کنند. ناو جنگی بونهایم ریچارد صبح یکشنبه بر اثر یک انفجار داخلی، دچار آتشسوزی شد و از آن زمان هنوز آتش و دود در این ناو چند میلیارد دلاری ادامه دارد.
تارنمای نیروی دریایی آمریکا سهشنبهشب به وقت محلی نوشت: آتشنشانان شهر سندیگو (شهری که این ناو جنگی برای تعمیر در آن پهلو گرفته است) و ملوانان برای نجات این ناو تلاش میکنند. علاوه بر آنها، چند بالگرد از اسکادران سوم هم بیش از 1200 بار مخازن آب خود را بر روی این ناو تخلیه کردهاند تا سطوح فوقانی و عرشه را خنک نگه دارند که شاید آتشنشانان بتوانند روی عرشه حضور یابند.
بونهایم ریچارد یکی از ناوهای هواپیمابر سبک آمریکاست که برای ارتقای آن قراردادی تا ۲۵۰ میلیون دلار داشته است.
قرار بود این ناو حامل جنگندههای اف۳۵بی برای اقیانوس آرام بویژه دریای جنوبی چین باشد. فیلیپ سوبک، فرمانده یگان سوم دریایی آمریکا تایید کرده است آتشسوزی با یک انفجار در عمق پنجم این کشتی شروع شده، اما تاکنون دلیل این انفجار مشخص نشده است. بسیاری از کارشناسان ارشد نظامی در 3 روز گذشته نسبت به این حادثه اظهار نظر کردهاند که به اعتقاد همه آنها، این ناو دیگر نمیتواند به ماشین جنگی آمریکا بازگردد.
* خطر انفجار 4 میلیون لیتر سوخت
ناو جنگی بونهایم ریچارد به پهلو کج شده و با توجه به درجه حرارت بالایی که حاصل از آتشسوزی و وجود ۴میلیون لیتر سوخت در این ناو است، بیم انفجار دوباره آن میرود. نیویورکتایمز افزود: این بدترین واقعه انفجار و آتشسوزی در تاریخ برای یک رزمناو آمریکایی آن هم خارج از منطقه درگیری به شمار میرود.
دریابان فیلیپ سوبک، فرمانده یگان سوم دریایی آمریکا درباره آسیبها به بدنه این ناو جنگی به خبرنگاران گفت آتشسوزی منجر به از بین رفتن بخشهایی از بدنه کشتی شده است اما وی پاسخ روشنی به این پرسش که آیا تمام بدنه بیرونی این ناو آسیب دیده است، نداد. به نوشته نیویورکتایمز، این فرمانده نیروی دریایی آمریکا درباره اینکه امیدی به نجات این ناو جنگی میرود به خبرنگاران گفت: در حال حاضر هرکاری را برای نجات این ناو انجام میدهیم اما اولویت اطفای آتش است و آنگاه برآورد میزان خسارتها.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|