|
برای سیدحمید سجادی که امید میرود ورزش را به ریل اصلیاش بازگرداند
دونده در آغاز راه
مهدی طاهرخانی*: سرانجام با 10 سال تاخیر آمد. حق سیدحمید سجادی، ورزشکار پیشکسوت خوشنام «دو و میدانی» ایران این بود که 10 سال قبل از خط پایان بهارستان عبور کند اما متاسفانه آن روز بنا به هر دلیلی رای نیاورد تا حالا بعد از گذشت 10 سال نه به عنوان نخستین وزیر ورزش تاریخ جمهوری اسلامی که در کسوت چهارمین وزیر ورزش و جوانان پا به خیابان سئول بگذارد. بزرگترین دغدغه همه این سالهای ورزشیها یک چیز بود؛ وزیری میخواستند از جنس ورزش؛ قهرمانی که از صفر شروع کرده باشد و به المپیک رسیده باشد، فقر در ورزش را بشناسد، تبعیض را دیده باشد، بفهمد یک مدال با چه «خون دل» خوردنهایی صید میشود. آنچه ما در میدان مسابقه میبینیم، تنها پازل آخر یک ورزشکار است که یا موفق میشود یا نه. اگر پیروز شد که حس میکنیم کار چندان بزرگی نکرده و اگر شکست خورد که خدا به دادش برسد از حجم انتقادات نامهربانانه. اما حالا وزیر ورزش و جوانان یکی از همان مردان جنس ریاضت است. اعراب بدرستی نام ورزش را «ریاضه» گذاشتهاند؛ بدون ریاضت و سختی و ممارست نمیشود در این حوزه به موفقیت رسید. با این اوصاف حالا نخستین پرسش این است: ما از وزیر ورزش و جوانان چه میخواهیم؟ در دولت حسن روحانی از 12 مرداد 1392 تا 12 مرداد 1400 طبق آمار 44 ورزشکار حرفهای ورزش ایران تن به پناهندگی دادند. این همان زنگ خطر است. سجادی آمده تا این روند را متوقف یا معکوس کند. با شعار و حرف هم نمیشود ورزشکار را راضی به ماندن کرد. همانطور که در حوزه آموزش و تحقیقات، بسیاری از نخبگان ما به دلایل مختلف، جلای وطن میکنند و میروند، متاسفانه چنین رسمی در ورزش هم متداول است. نمیشود برای هر 44 ورزشکار یک موضوع واحد را دلیل اصلی مهاجرت دانست اما سرفصلهای مشترکی را میتوان پیدا کرد. توجه مالی، احترام معنوی، قدر دیدن، توجه کردن هنگام شکست و کنار ورزشکار بودن در همه احوال به خودی خود بیش از90 درصد مهاجرتها را کاهش میدهد. البته همین چند کلمه، خودش یک دنیا عمل و همت میخواهد. ورزش را با حرف نمیشود مدیریت کرد. باید مرد میدان بود، درست شبیه همان زمانی که «وزیر» میدوید بیآنکه خسته شود؛ شکست میخورد اما از پا نمیایستاد. بنابراین باید کارگروهی قوی و متخصص و دلسوز را تشکل داد تا در همه فدراسیونها مقابل آفت ویرانگر مهاجرت ایستادگی کرد. باید از مزرعهمان نگهبانی کنیم اما با ضرب و زور، این حراست شدنی نیست؛ زبان مهربانانه میخواهد و توجه انسانی.
«شعار» به وقتش برای تهییج خوب است مانند هواداری که بیرون زمین با همه توان ورزشکار محبوبش را آماده نبرد میکند اما یادمان نرود کار اصلی را «شعور» انجام میدهد و بعد از آن «شور» به کار میآید. ورزش حرفهای چیزی نیست جز هزینه کردن صحیح و درست بودجه. چرا المپیک 2012 لندن بهترین عملکرد ایران در همه ادوار تاریخ است؟ چون در آن دوره بدرستی بودجه مناسب به ورزش تخصیص یافت و ثمرهاش را با رسیدن به آن جایگاه گرفتیم. از این رو امید میرود حمید سجادی بتواند از دولت سیزدهم، بودجهای را که لازم و شایسته است بگیرد. اگر این امر محقق نشود، هیچ موفقیتی در کار نیست و باید دلخوش به تکمدالهای اتفاقی باشیم.
در حوزه فوتبال اما شاید مهمترین دلمشغولی وزارت ورزش همان ۲ تیم محبوب پایتخت باشند. درست یا غلط، خوشبختانه یا متاسفانه این ۲ تیم در همه ایران طرفدار دارند. پس اگر قرار به بسط و گسترش عدالت اجتماعی در حوزه ورزش هم باشد، باید بدانیم این ۲ تیم از تهران تا هرمزگان، از گیلان تا آذربایجانها و خوزستان، هوادار دارند. همانطورکه باید به ورزش استانها و تیمهای هر استان بودجه لازم را داد و توجه کافی را داشت، باید بپذیریم وضعیت این ۲ تیم، دیگر حالت «شبهملی» به خود گرفته است. از این رو امیدواریم بحث غلط و «زیانده» خصوصیسازی ۲ تیم که در دولت روحانی بشدت دنبال شد اما خوشبختانه به سرانجام نرسید، متوقف شود. اشتباه برداشت نکنید، نگارنده اعتقاد دارد تنها راه برونرفت فوتبال ما از این وضعیت، خصوصی شدن «واقعی» است اما این اتفاق باید زمانی رخ دهد که رسانه خصوصی داشته باشیم و ابزارهای کافی دیگر را. خب! وقتی فعلا در قانون اساسی چنین چیزی وجود ندارد و همه چیز در دست صداوسیما با بودجه مشخص است، بدون شک خصوصیسازی سرخابیها همان مسیری را میرود که هفتتپه در اقتصاد رفت، همان راهی را میرود که استیلآذین و تراکتور و دهها نمونه دیگر تیمهای خصوصی در ایران رفتند. از این رو میگوییم در چنین وضعیتی باید به استقلال و پرسپولیس نگاهی شبهملی داشت. این ۲ تیم با توجه به پتانسیل موجود و وجود کارگزارهای مختلف در حوزه تبلیغات و اسپانسرینگ قادرند تا حدود زیادی مخارج خود را تامین کنند و تنها باید در انتخاب مدیران دقت داشت که از انباشت بدهی جلوگیری شود. از این رو بهتر است در دولت جدید و وزارت ورزش و جوانان نوین، برخلاف گذشته بهترین مدیران ورزشی را برای هدایت ۲ باشگاه انتخاب کرد. گماردن دوستان همحزبی در مدیریت ۲ باشگاه خیانتی است که آخرش شأن وزیر ورزش را آنقدر کاهش میدهد که به او لقب هواداری از یک تیم را هواداران تیم مقابل بدهند. شأن وزیر ما باید این باشد؟
سجادی یکی از متخصصترین وزرای کابینه در حوزه خودش است. امید داریم او موفق شود که اگر خدایی ناکرده غیر از این باشد، باز ورزش به دست سیاسیونی میافتد که اینجا را حیاط خلوت رفقای خود میدانند. او مرد دوی نیمهاستقامت است؛ میدانیم به این زودیها خسته نمیشود، میدانیم روی اصولش میماند و در رودربایستی پستهای اساسی را به ثمنبخش به رفقایش نمیدهد. او تازه در آغاز مسیر است. این ماراتن پرپیچ و تاب، دوندهای چون او میخواست و حالا این گوی و این میدان.
* روزنامهنگار ورزشی
ارسال به دوستان
فرهنگ؛ زمینهساز رستاخیز اقتصادی و پیشرفت
امیرحسین کاظمی: رهبر معظم انقلاب، به سنت مألوف و معمول، در نخستین دیدار رسمی با اعضای کابینه جدید، سرفصلها و اولویتهایی را که باید مورد توجه دولت قرار گیرد، مطرح فرمودند. در واقع، آنچه به طور معمول در این نخستین دیدارها از سوی حضرت آیتالله خامنهای مطرح میشود، مانیفست انتظارات و مطالبات کلی ایشان از دولت جدید است.
طبعا آنگونه که قابل انتظار بود و سیاق بیانات رهبری در دیدار مسؤولان در 3-2 سال گذشته نشان میداد، ایشان در بدو امر بر اولویت حل معضلات اقتصادی کشور و ساماندهی به معیشت ملت بزرگ ایران تاکید کردند. اما نکته بسیار قابل تأمل، طرح مساله فرهنگ به عنوان اولویت دوم است که رهبر انقلاب، بلافاصله بعد از مسائل اقتصادی آن را مطرح کردند و در توضیح اهمیت آن فرمودند: «فرهنگ واقعا زیربنا است؛ خیلی از این خطاهایی که ما در بخشهای مختلف انجام میدهیم، ناشی از فرهنگ حاکم بر ذهن ما است. اگر ما اسراف داریم، اگر ما تقلید کورکورانه داریم، اگر ما سبک زندگی غلط داریم، اینها ناشی از مشکلات فرهنگی است؛ فرهنگ حاکم بر ذهنهاست که در عمل، این مشکلات را به وجود میآورد. زندگیهای تقلیدی، زندگیهای تجملاتی و اشرافیگری، غالبا منشأ و ریشه فرهنگی دارد. در واقع نرمافزار این حوادث، فرهنگ کشور و فرهنگ حاکم غلط و انحرافیای است که بر بعضی ذهنها مسلط است».
این تاکید در این مقطع زمانی- که همه نگاهها به مساله اقتصاد دوخته شده و بعضا افراط در نگاه تکساحتی منجر به تقلیلگرایی در تحلیل هم شده- برای اهل نظر بسیار معنادار است.
کسانی که آشنایی عمیقتری با ساحات فکری رهبری دارند و شناخت آنان از اندیشه حضرت آیتالله خامنهای به ورای وجه سیاسی جایگاه ایشان راه میبرد، نیک میدانند رهبر انقلاب صاحب یک منظومه فکری هستند و باور و اعتقادی عمیق و دیرپا به رشد و تعالی متوازن ملی دارند. در چنین منظومهای، نمیتوان ساحات مختلف حیات بشری را از هم منتزع کرد و با تقویت و برجستهسازی یک ساحت و بیتوجهی یا فرعیسازی ساحات دیگر، نتیجهای باثبات و پایدار گرفت. نگاه منظومهای، در مقام تشبیه، مانند طب کلنگر حکمای قدیم ایرانزمین است که در مداوای بیمار، کلیت روح و پیکر بیمار را لحاظ میکردند و به درمان علت و نه علامت بیماری میپرداختند.
در این دید «کلنگر» به حیات اجتماعی انسان ایرانی، بین وضعیت اقتصادی و روحیه اجتماعی- فرهنگی هر دوره، یک برهمکنش یا به تعبیر هگلی، دیالکتیک وجود دارد. در نگاه عمیق آسیبشناسانه به رفتارهای سوء اقتصادی- فساد مالی، اختلاس، احتکار، کمفروشی و رانتخواری- درمییابیم یکی از علتهای اصلی، تغییر مبانی اعتقادی و فرهنگی است. در دهه 60، به عنوان یک دهه آرمانی از منظر توجه به ارزشهای انقلابی و حاکمیت روح انقلابیگری، به اذعان عوام و خواص، رفتارها و عملکردهای فوقالذکر به نحو معناداری کمتر از امروز بود. این در حالی است که با وجود همه فشارها و تنگناهایی که تحریمهای ناجوانمردانه خارجی و سوءمدیریتها در سالهای اخیر بر کشورمان تحمیل کرده، به لحاظ شاخصههای رفاهی، نسبت به دهه 60 بسیار جلوتر هستیم. کسانی که دهه 60 را زیست کردهاند یا به هر صورت تصویر نسبتا واضحی از آن برهه در ذهن دارند، به یاد میآورند به دلایل مختلف، از جمله درگیری ۸ ساله کشور در یک جنگ تحمیلی، مطالبات اقتصادی در حد تامین حداقل کالاهای اساسی و پوشاک و جیرهبندی کالاهای اساسی و صفهای کوپنی بود، در حالی که علاوه بر این در اواسط همین دهه کشور با سقوط قیمت نفت و همچنین کاهش شدید ظرفیت صادرات به واسطه بمباران پیاپی تاسیسات نفتی توسط رژیم بعث هم مواجه بود. با همه اینها، با وجود اینکه میزان برخورداری کلی و رفاه عمومی کشور در 1400 قابل مقایسه با سال 1365 نیست، میزان فساد و رفتارهای سوء اقتصادی در آن زمان، به نحو معناداری کمتر از امروز بود.
فارغ از دلایل متعددی که میتوان برای این مساله مطرح کرد - و پژوهشهای بسیاری هم تاکنون به دلایل این تفاوت پرداختهاند- به زعم نگارنده، یک عامل مهم در روانشناسی اجتماعی و وضعیت فرهنگی جامعه ایرانی در دهه 60، نقش پررنگی ایفا میکرد که باعث میشد هم معیارهای فردی و جمعی، متعالیتر باشند و هم همبستگی و انسجام اجتماعی قویتری را در آن دوره شاهد باشیم. ملت ایران در دهه 60، خود را حامل یک رسالت تاریخی - تمدنی میدانست و اینکه در حال رقم زدن یکی از برگهای مهم تاریخ بشر است. این احساس، تنها «شور» نبود، بلکه برخاسته از یک «شعور» تاریخی و عقبه تمدنی چند هزار ساله بود. شعور و عقبهای که ریشه در رود زنده و پویای تمدن شیعی - ایرانی داشت و «هویتی» به ایرانیان دهه 60 میبخشید که جوانهای این مرز و بوم برای اهتزاز پرچم ۳ رنگ کشور خود بر فراز یک خاکریز که در تصرف دشمن بود در خون خود میغلتیدند و آن پیرزن فقیر اما دریادل پشت جبهه، تنها دارایی خود را که چند تخممرغ بود، به جبههها میفرستاد. از تمدنی حرف میزنیم که به تعبیر بزرگترین فیلسوف قرن نوزدهم؛ «فریدریش هگل» نخستین دولت تاریخ را بنا نهاد و بنا بر روایت مکتوب سیاحان فرنگی در عصر صفوی، صاحب بزرگترین و پرشکوهترین شهر جهان در آن عصر، یعنی اصفهان بود. متاسفانه با پایان جنگ و فاصلهگیری از مبدأ پیروزی انقلاب، تغییرات فکری- فرهنگی ابتدا در بخش قابل ملاحظهای از «مسؤولان» کشور رقم خورد و سپس در روندی تدریجی و بطئی به سطح جامعه تسری یافت. شاید ذکر یک روایت، تا حدی این فضا را روشنتر کند. یکی از فعالان باسابقه انقلابی در حوزه رسانه -که امروز بسان بسیاری دیگر، استحاله شده و حرفهایی کاملا متفاوت با سابقه و کردار سیاسی گذشته خود به زبان میآورد- در کانال تلگرامی خود، از قول نادر طالبزاده، چنین روایت کرده است:
آقای نادر طالبزاده نیز بعدا برای من تعریف کرد وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بیخانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه میکند و وقتی درخواستش را مطرح میکند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجرهای را که در منطقه منهتن نیویورک باز میشد بالا میزند و به طالبزاده میگوید: «برجها را میبینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز؛ نه فقر»!
و او ظاهرا نمیدانست طالبزاده خود در آمریکا بزرگ شده است و کمبودی در برجبینی و مشاهده زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندیدبدیدهای سیاسی هستند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی دیگر از مناطق پرزرق و برق (و البته نه منطقه فقیر و خشونتزده هارلم)، افسون تمدن غربی میشوند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک خواهند رسید.
این نشان میدهد نوع تفکر و زاویه دید آن دیپلمات ساکن نیویورک، در آن مقطع، آیینه تفکر بخش مهمی از بدنه اجرایی کشور بود که بعدها به جریان «تکنوکرات» مشهور شدند. این طلیعه وادادگی هویتی و خودباختگی در برابر تجلیات فرهنگ غربی و فراموشی سابقه درخشان تمدنی اسلامی- ایرانی در اوایل دهه 70 بود.
به عبارت بهتر، به همان نسبت که روحیه اجتماعی ایرانی از ۳ عنصر «رسالت تاریخی، هویت تمدنی و غرور ملی» فاصله گرفت و با نوعی از «فردگرایی جهانوطنی» انس گرفت، با تناسبی معنادار، رفتارهای سوء فرهنگی-اجتماعی همچون سوءاستفاده مالی، رانتخواری، حیف و میل بیتالمال، خویشاوندسالاری، ایجاد شبکههای فساد مالی و منفعتپرستی رشد یافت. به کلام سادهتر، هر اندازه تحت تاثیر فرهنگ القایی نظام سلطه، یعنی اومانیسم فردمحور و جهانوطن، «غیرت ملی» ملت ایران (و هر ملت مستقل دیگری) فرسایش یابد، نهتنها انگیزهها برای زیست «سالم» اجتماعی و مقدم داشتن خیر عمومی بر منفعت شخصی کاهش مییابد بلکه انسجام و یکپارچگی و وحدت ملی نیز تضعیف خواهد شد.
بلاتردید، معبر اصلی بازسازی این «هویت تمدنی»، احیای «غرور ملی» و قوامبخش وحدت و انسجام ملی، حوزه فرهنگ است. همین نگاه تمدنی و لزوم احیای آن که پایه و مایه اصلی آن فرهنگ است، در نخستین دیدار رهبر حکیم انقلاب با اعضای کابینه آقای رئیسی متجلی میشود که ایشان با اشاره به نقش زیربنایی و نرمافزاری فرهنگ، بسیاری از خطاها مانند اسراف، تقلید کورکورانه و سبک زندگی تجملاتی را ناشی از ریشههای فرهنگی دانستند و با تأکید بر ضرورت اصلاح این انحرافها با استفاده از ابزارهای فرهنگی، تأکید فرمودند: «ابزارهای فرهنگی [از قبیل] سینما و هنر و رسانههای صوتی و تصویری و امثال اینها را باید شکوفا کنید؛ مطبوعات و کتاب و امثال اینها ابزارهای فرهنگی هستند، باید به معنای واقعی کلمه اینها شکوفا بشوند».
ایشان البته راه این شکوفایی را نیز مشخص فرموده و بر استفاده از ظرفیتهای جوانان خلاق و مبتکر و رویشهای انقلاب در عرصه فرهنگ و هنر تأکید فرموده و دولت را به حمایت هوشمند از آنان توصیه فرمودند: «بحمدالله لشکر عظیمی از جوانهای علاقهمند به مسائل فرهنگی مشغول کارند، وجود دارند و تلاش میکنند و کار میکنند. اگر دولتها و بخشهای فرهنگی دولت به این مجموعههای جوان و علاقهمند کمک کنند، قطعا کارهای بزرگی انجام خواهد گرفت و قدمهای خلاقانهای برمیدارند؛ صدها طرح ابتکاری در این زمینه وجود دارد در اختیار این جوانها؛ که گاهی اوقات که مثلا انسان یک تماسهایی با جوانها دارد، میبیند کارهای بزرگی اینها میتوانند انجام بدهند و به ذهنشان میآید؛ خب! امکانات میخواهند و امکانات در اختیار دولت است؛ باید حمایت هوشمند انجام گیرد. استعدادها را کشف کنید، از آنها حمایت کنید، آزادیشان را تأمین کنید؛ البته آزادی در چارچوب اصول قانون».
حضرت آیتالله خامنهای همواره در افق دیدشان، چشمانداز احیا و سربلندی ایران فرهنگی (که دایره وسعت آن فراتر از مرزهای رسمی کشور است) را مدنظر داشتهاند و در این مسیر، بارها از اعتبار و جایگاه خود هزینه کردهاند تا بهرغم هجمههای سنگین معاندان و حتی ناباوری دوستان دیرباور، اهداف بلندمدت تمدنی برای انقلاب محقق شود. وقتی رجوعی به بیانات رهبر بزرگوار انقلاب درباره استوانههای فرهنگی و چهرههای شاخص تمدن اسلامی - ایرانی همچون فردوسی، حافظ، سهروردی، ملاصدرا و سیدحیدر آملی میکنیم، ایشان را از معدود چهرههای سیاسی در سپهر جمهوری اسلامی مییابیم که اینچنین انس عمیق با مواریث فرهنگی و تمدنی ایرانی دارند و از صمیم قلب باورمند به امتداد آن میراث در امروز ایران و قرار گرفتن کشورمان در جایگاه تمدنی شایسته آن هستند.
بر این اساس از دولت مردمی و انقلابی آقای رئیسی انتظار میرود همسو با این نگاه تمدنی رهبر معظم انقلاب اسلامی، با تدوین برنامههای عملی برای تحقق منویات و رهنمودهای ایشان، زمینههای بازسازی «انقلابی/ ساختاری» عرصه فرهنگ را فراهم آورند و این حقیقت را در دولت خویش محقق سازند که تا مشعل فرهنگ و میراث فرهنگی و تمدنی اسلامی - ایرانی، پرفروغ نشود و گرمای آن تا بطن جامعه رسوخ نکند، آن انرژی و تکانه جمعی برای رستاخیز اقتصادی کشور به وجود نخواهد آمد و موانع پیشرفت و سرافرازی از پیش پای ملت برداشته نخواهد شد.
ارسال به دوستان
«وطنامروز» از ۱۰ اولویت اقتصادی دولتسیزدهم گزارش میدهد
دهگانه نجات اقتصاد
نجات بودجه
کسری بودجه پدیده عجیبی در اقتصاد دنیا نیست و بسیاری از دولتها بسته به موقعیت و شرایط حاکم بر جامعه خود با کسری بودجه مواجه میشوند، لذا اقتصاددانان راهکارها و طرحهای مختلفی را برای برونرفت دولت از تبعات کسری بودجه ارائه داده و بعضا تجارب مفیدی نیز در این زمینه به دست آوردهاند اما شرایط اقتصادی ایران به گونهای است که امکان اجرای راهکارهای اصولی برای حل معضل کسری بودجه وجود ندارد، بویژه در ۲ سال اخیر که به واسطه شیوع کرونا کشور با کاهش صادرات و در نتیجه کاهش درآمدهای ارزی مواجه بوده است. همه اینها نشاندهنده بحران عمیق کسری بودجه در کشور است و به نظر میرسد دولت باید هر چه سریعتر، از طریق روشهایی مانند اصلاح نظام مالیاتی و افزایش درآمدهای خود از این طریق، هرچه زودتر به علاج کسری بودجه بپردازد. به گفته کارشناسان، رقم فرار مالیاتی در کشور معادل کل درآمد مالیاتی سالانه دولت است که این رقم چیزی حدود کل کسری بودجه امسال دولت است. در واقع تنها با حل شدن یک مساله در نظام مالیاتی کشور، بحران کسری بودجه براحتی حل میشود. یکی از فوریترین اقدامات دولت سیزدهم و سازمان برنامه و بودجه، باید تدوین بودجهای تراز، با اتکا به درآمدهای پایدار و کاهش هزینههای اضافی دولت در سال 1401 باشد. تصمیم به نجات بودجه باید هر چه زودتر اجرایی شود. پیشنهاد این است حتی دولت برای بودجه سال جاری هم متمم ارائه کند و از هماکنون به فکر بودجهریزی سال آینده باشد.
***
اصلاح نظام مالیاتی
در سالهای اخیر بحثهای زیادی درباره ضعف کارکرد نظام مالیاتی کشور مطرح شده است؛ فشار زیاد به بخش مولد اقتصاد، فرارها و معافیتهای گسترده مالیاتی، غیبت مالیات بهعنوان ابزار تنظیمگر در بازارهایی که پتانسیل سفتهبازی دارند و سهم اندک درآمدهای دولت از جمله مواردی است که طی سالهای گذشته از سوی کارشناسان و سیاستگذاران مورد بحث قرار گرفته و بر لزوم اصلاح آنها تاکید شده است.
در چند سال اخیر بویژه با مأموریتی که رهبر حکیم انقلاب برای اصلاح ساختار بودجه به دولت دادند، انتظار میرفت نظام مالیاتی کشور به عنوان یکی از محورهای مهم اصلاحی در مرکز توجه دولت قرار بگیرد، چرا که در حرکت به سمت اقتصاد بدون نفت، لازم بود ضمن کاستن از فشار مالیاتی بخش مولد اقتصاد، از طریق ایجاد پایههای جدید مالیاتی، جلوگیری از فرارهای مالیاتی و کاستن از معافیتهای غیرضرور، درآمدهای مالیاتی افزایش یابد و دولت بتواند با فشار کمتری، کاهش درآمدهای نفتی را مدیریت کند اما برخلاف انتظارها از سال گذشته تاکنون از دولت هیچ خروجیای در زمینه مالیات مشاهده نشده است. بنابراین یکی از اصلیترین و فوریترین اقدامات دولت سیزدهم اصلاح سازوکار نظام مالیاتی است که کمک شایانی به برقراری عدالت اقتصادی و ایجاد درآمد پایدار پاک برای دولت میکند.
***
توانمندسازی اقشار ضعیف
تجربه نشان داده است هر گاه سیاستگذار در اقتصاد ایران یارانه نقدی پرداخت کرده یا به زبان سادهتر جای یارانه پنهان را با یارانه مستقیم عوض کرده، میزان ضریب جینی کاهش یافته است. یک بار این اتفاق پس از یارانه نقدی موسوم به 45 هزار و 500 تومانی در سال 92 رخ داد که پایینترین میزان ضریبجینی پس از انقلاب محقق شد و بار دیگر سال 98 پرداخت یارانه بنزینی با وجود تمام معایبی که این سیاست داشت، باعث کاهش ضریبجینی شد. نباید فراموش کرد با وجود پایین بودن رقم این یارانهها برای بخش قابل توجهی از جامعه اما بر زندگی و معیشت ۳ دهک پایینی بسیار تاثیرگذار است.
دولت سیزدهم میتواند با ادامه قانون هدفمندی یارانهها و اعطای یارانه نقدی آشکار به جای یارانههای پنهان انرژی و ارز 4200 تومانی، از دهکهای پایین حمایت کند. همچنین بخشی از منابع این یارانه میتواند از محل مالیات بر عایدی سرمایه و پایه مالیاتی «مالیات بر مجموع درآمد» تامین شود.
***
تعیینتکلیف ارز 4200 تومانی
از سختترین تصمیمهای دولت سیزدهم تعیین سرنوشت ارز ترجیحی است. با تصویب ارز ترجیحی سعی شد با القای اینکه ارز با قیمت مناسب و به طور نامحدود وجود دارد، فضای روانی جامعه و بازار آرام شود ولی با فاصله گرفتن نرخ آزاد ارز با نرخ ترجیحی و از آنجا که فعالان اقتصادی نسبت به وضعیت اقتصاد و قیمت و ارزش واقعی ارز اطلاع کافی داشتند، این سیاست تبدیل به ضد خود شد. این تصمیم نهتنها باعث تثبیت بازار ارز و کمک به معیشت مردم نشد، بلکه موجب ایجاد مشکلات متعدد برای تولیدکنندگان و همچنین حیف و میل ارزی شد. اختلاف قیمت بالای ارز ترجیحی و ارز آزاد باعث شده است بسیاری از واردکنندگان کالاهای مشمول ارز 4200 تومانی، به جای فروش محصول وارد شده با قیمت تمامشده با ارز ترجیحی، کالای مورد نظر را در بازار آزاد و با نرخ ارز آزاد به فروش برسانند. حتی بسیاری از کالاهای مشمول ارز 4200 تومانی با یک تغییر کوچک، با ارز آزاد به کشورهای همسایه صادر شدند. بنابراین یکی از اولویتهای تیم اقتصادی دولت سیزدهم تصمیم جدی برای آینده این سیاست است که آثار مخرب آن بر کسی پوشیده نیست.
***
اصلاح نظام بانکی
اگر بانکها شفاف و منضبط باشند و بر اساس کارکرد اصلی خود عمل کنند مشوق رقابت قیمتها (کاهشیشدن) و محدودکننده انحصار قیمتی و قیمتگذاریهای دلخواه خواهند بود اما اگر غیرشفاف و انحصاری عمل کرده و از کارکرد اصلی خود منحرف شوند، خود به جزئی از نظام انحصارات اقتصادی و در نتیجه انحصارات قیمتی و قیمتگذاریهای دلخواه تبدیل میشوند. برای اصلاح کارکرد و ساختار نظام بانکی، نقش بانک مرکزی بسیار تعیینکننده است. در وضعیت فعلی، نظارت و عملکرد بانک مرکزی بسیار محدود و ضعیف است. در چند سال اخیر فاصله خلأ وجود یک بانک مرکزی مقتدر و کارآمد موجب اثرات ویرانگری بر اقتصاد ایران شده است. رشد فزاینده نقدینگی و ارائه تسهیلاتی که به جهش تولید کمکی نمیکند شاید تنها بخش کوچکی از نتایج این خلأ باشد. بنابراین یکی دیگر از اولویتهای دولت سیزدهم تشکیل بانک مرکزی مستقل و اصلاح نظام بانکی است که در راستای کاهش پایدار تورم و رونق تولید گام بردارد.
***
تقویت دیپلماسی اقتصادی
بدون شک یکی از اصلیترین محورهای دولت سیزدهم برای بهبود اوضاع اقتصاد، استفاده از ظرفیتهای ژئوپلیتیک کشور و پیوند دیپلماسی و اقتصاد است. نقشه راه دیپلماسی اقتصادی کشور باید مانند قالی ایرانی باشد به گونهای که از تمام فرصتها در کشورهای جهان باید استفاده کرد. هنگامی که 200 کشور در دنیا وجود دارد، چرا باید معطل 5 کشور ماند؟ تعامل با هر کدام از این کشورها، فرصتهای بزرگی را ایجاد خواهد کرد؛ امری که در 8 سال گذشته بدرستی از آن بهرهبرداری نشد. یکی از اساسیترین ماموریتهای دولت باید ارتقای سطح تعامل با همسایگان باشد. باید خاطرنشان کرد لازم است برای هر بخشی از دولت، ماموریتی تعریف شود و با تقسیم وظیفه میان دستگاهها نسبت به هر موضوعی نظیر ترانزیت و... ماموریت هر بخش مشخص شود. در واقع باید مجموعهای از دستگاهها با فرماندهی و مسؤولیت رئیسجمهور، یک کار هماهنگ و قرارگاهی را برای انجام ماموریتهای مختلف شکل بدهند تا اهداف مدنظر در عرصه تجارت خارجی به وقوع بپیوندد.
***
اصلاح سیاستهای ارزی و تقویت پول ملی
از آنجا که بیشترین سهم سبد درآمدی دولت از صادرات نفت است، سیاستهای ارزی نقش بسیار پررنگی در صحنه اقتصادی کشور دارد. همچنین نگاهی به سرنوشت اقتصاد ایران در دهههای گذشته گویای این حقیقت است که هنگام التهابات بازار دلار، سایر بازارها نیز دنبالهرو دلار میشوند. مجموعه رویدادهای شتابدهنده نرخ تورم، راه را برای تاسیس بازار ارز به معنای واقعی در ایران تا همین روزها مسدود کرده است. حرکت دولت سیزدهم به سوی اجرای سیاست تکنرخی در بلندمدت از طریق کاهش شکاف بازار نیما و بازار آزاد در کنار اخذ مالیات بر عایدی سرمایه از معاملات ارزی بابت مابهالتفاوت نرخ ارز، تعیین دقیق نیازهای وارداتی و هماهنگی دستگاههای درگیر با فرآیند تخصیص ارز و واردات در راستای مدیریت صحیح ثبت سفارشات و جلوگیری از پیدایش زمینههای رانتجویی و همچنین افزایش سهم واردات در مقابل صادرات در بسته ارزی بانک مرکزی به منظور زمینهسازی برای بازگرداندن همه ارزهای صادراتی به داخل کشور سیاستهایی است که میتوان از آنها به منظور اصلاح سیاستهای ارزی و تقویت پول ملی بهره گرفت.
***
تکمیل اطلاعات اقتصادی در آیینه شفافیت سامانهها
یکی از اصلیترین ابزارهای ایجاد عدالت در اقتصاد، شفافسازی سازوکارها با ایجاد سامانههاست. سامانهها اگر با سیاست و برنامه درست ایجاد شوند ضمن ایجاد شفافیت در اقتصاد، میتوانند در ارائه خدمات به مردم تسهیل ایجاد کنند. رهبر انقلاب نیز در اولین دیدار رئیسجمهور و اعضای دولت سیزدهم، سامانههای نظارتی و خدماتی را ابزارهای خوبی برای اشراف و هوشمندی دولت در مقوله نظارت بر عملکرد دستگاهها و مبارزه با فساد برشمردند و گفتند: مکرر توصیه کردهایم که این سامانهها را تهیه و به هم متصل کنند اما این کار جلو نرفته است. اشاره ویژه رهبر انقلاب به ایجاد سامانههای شفافیتزا حاکی از اهمیت این سامانههاست. با وجود اینکه دیگر میتوان گفت اکثر دستگاهها و وزارتخانهها درگاههایی برای شفافیت و ثبت اطلاعات دارند اما این اطلاعات به طور متمرکز نیست و قابلیت استفاده از آنها وجود ندارد. این یعنی سامانهها به صورت جزیرهای عمل کرده و دستگاههای مختلف ترجیح میدهند به جای تعامل اطلاعاتی وارد جنگ اطلاعاتی شوند، البته برخی دستگاهها به طور کلی از گزاره سامانه به عنوان منبع درآمد و مفری برای دریافت بودجه بیشتر استفاده میکنند.
نمونه آن، سامانه جامع تجارت است که قریب به 5 سال کشور را درگیر کرده و بارها توسط مسؤولان مختلف افتتاح شده است اما در نهایت هیچ دستاوردی برای کشور نداشته است.
***
نهضت مسکنسازی
آنچه مسلم است حل معضل مسکن در کشور در گرو عزم و اراده قوی و استوار است تا نهضت ساخت مسکن حرکت خود را آغاز کرده و در مسیر درست حرکت کند. با آنکه دولت گذشته کارنامه ناموفقی در حوزه مسکن از خود به جا گذاشت اما سال گذشته و با تصویب قانون جهش تولید مسکن در مجلس شورای اسلامی، این امید در دل متقاضیان مسکن زنده شد که در آیندهای نزدیک بتوانند در قالب این قانون، مسکن مورد نیاز خود را خریداری کنند. قانون جهش تولید مسکن در واقع ریلگذاری مجلس برای به حرکت درآوردن قطار ساخت مسکن در کشور است و طبیعتا تحقق این طرح عزم جدی دولت سیزدهم در حوزه مسکن را میطلبد. دولت سیزدهم در راستای پایانبخشیدن به رویای خانهدار شدن بسیاری از خانوارها و کاهش محسوس هزینه آنها باید این اقدام را در دستور کار و جزو اولویتهای اصلی خود قرار دهد.
***
تعیینتکلیف متولی اصلی محصولات کشاورزی
سردرگمی دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت در تامین نیاز بازار در برهههای مختلف، منجر به بروز شرایط سختی برای تامین مواد غذایی خانوارها و افزایش قیمت محصولات شده است. تداخل مسؤولیت میان ۲ وزارتخانه صمت و جهاد کشاورزی و عدم اجرای «قانون تمرکز وظایف و اختیارات مربوط به بخش کشاورزی» یکی از علل اصلی گرانی و کمبود کالاهای اساسی در کشور است. یکی دیگر از اولویتهای دولت سیزدهم ایجاد هماهنگی بین دستگاههای مختلف در تامین محصولات کشاورزی است. همچنین تداخل مسؤولیت میان وزارت صمت و جهاد کشاورزی باعث آشفتگی بازار کالاهای اساسی شده است. اختیاراتی همچون توزیع، واردات و صادرات را باید به وزارت جهاد کشاورزی سپرد تا موازیکاری وزارتخانهها از بین برود. دولت گذشته (روحانی) مانع اجرای «قانون تمرکز وظایف و اختیارات مربوط به بخش کشاورزی» شد و یکسری اختیارات وزارت جهاد کشاورزی را به وزارت صمت سپرد. اگر صفر تا صد اختیارات تولید و تامین مواد غذایی دست وزارت جهاد کشاورزی باشد، دیگر شاهد مشکلات پیرامون کالاهای اساسی از جمله تامین و افزایش افسارگسیخته قیمتهای آنها نخواهیم بود. از تصمیمهای مهم دولت رئیسی مشخص کردن متولی واحد برای تامین و توزیع محصولات کشاورزی است.
ارسال به دوستان
20 سال اشغال افغانستان چه هزینههای جانی و مالی برای آمریکا در پی داشت؟
لشکر کشی
فرزانه دانایی: پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم به حضور خود در منطقه مشروعیت بخشید. پس از آن سالها آمریکا در جنگهای متعددی حضور داشت که همراه با هزینههای زیادی بود. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹، جنگهای ایالاتمتحده در افغانستان، عراق، سوریه و پاکستان، 4/6 تریلیون دلار برای آمریکا هزینه داشته است.1 اکنون آمریکا قصد دارد تا پایان ماه آگوست، تمام نیروهایش را به طور کامل از افغانستان خارج کند. این تصمیمی بود که از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا مطرح شد و جو بایدن نیز این سیاست را عملی کرد. این تصمیم اما آنقدرها هم که بایدن تصور میکرد با استقبال روبهرو نشد و نتیجه آن افزایش انتقادها هم در رسانهها و هم در بین شخصیتهای سیاسی علیه بایدن بود. این در حالی است که 20 سال حضور آمریکا در منطقه هزینههای زیادی هم برای آمریکا و هم برای افغانستان در پی داشت.
جنگ افغانستان بالاترین هزینه را برای آمریکا داشت؛ هم از نظر هزینه مالی هم تلفات انسانی.
به گزارش آسوشیتدپرس2، در گزارش وزارت دفاع آمریکا منتشر شده در سال ۲۰۲۰ آمده است هزینههای جنگ در افغانستان در طول این سالها، 815 میلیارد دلار بوده است. این هزینههای عملیاتی ارتش آمریکا در افغانستان از سوخت و غذا گرفته تا سلاح، مهمات، هاموی، تانک و خودروهای زرهی و ناو هواپیمابر را شامل میشده است. برخلاف سایر درگیریها در تاریخ آمریکا، واشنگتن برای تأمین بودجه جنگ خود در افغانستان، وامهای سنگینی گرفت و برای بازپرداخت این وامها حدود ۵۳۰ میلیارد دلار سود پرداخت کرد. همچنین ۲۹۶ میلیارد دلار صرف هزینههای دارویی/ درمانی و هزینههای مربوط به مراقبت از مصدومان جنگی شد که این پرداختی سالها ادامه خواهد داشت.
اگر چه در ابتدا آمریکا با هدف مقابله با تروریسم برای جنگ با طالبان و القاعده وارد افغانستان شد اما ایالاتمتحده و ناتو خیلی سریع به این سمت چرخیدند تا «مأموریت ملتسازی» در مقیاسی گسترده را پیاده کنند؛ ماموریتی که هیچ انتها و سرانجامی نداشت. طبق گزارش بازرسان ویژه افغانستان (سیگار3)، واشنگتن از سال ۲۰۰۲ بیش از ۱۴۳ میلیارد دلار برای این پروژه هزینه کرد. از این میزان ۸۸ میلیارد دلار برای آموزش و تجهیز و بودجه نیروهای نظامی و پلیس افغانستان اختصاص یافت، ۳۶ میلیارد دلار صرف هزینههای بازسازی، آموزش و زیرساختهای مهم مانند پروژههای راهسازی و سدسازی شد، 1/4 میلیارد دلار صرف کمکهای بشردوستانه شد و ۹ میلیارد دلار به مبارزه با قاچاق مواد مخدر بویژه هروئین و تریاک اختصاص یافت.
دانشگاه براون ۲ هفته پیش با یک بررسی همهجانبه، مجموع هزینههای ایالات متحده در ۲۰سال گذشته در افغانستان را را 26/2 تریلیون (هزار میلیارد) دلار برآورد کرده است.
همچنین طی 20 سال اشغال افغانستان آمار رسمی تلفات نظامیان آمریکایی نزدیک به 2500 کشته و 20هزار مجروح است که این جز آمار تلفات نیروهای پیمانی و نیروهای ویژهای است که محل خدمتشان برای مخفیکاری، پایگاه های آمریکایی خارج از افغانستان اعلام شده است.
* هزینههای خروج آمریکا از افغانستان
آمریکا در حال حاضر از خروج از افغانستان میگوید، آن هم در شرایطی که ساختارهای اساسی یا شکستخورده یا نیمهکاره رها شدهاند. بسیاری از تحلیلگران بر این عقیدهاند خروج آمریکا از افغانستان، آغاز جنگ داخلی است؛ جنگی که سایر دستاوردهای نصفه و نیمه آمریکا در زمینه تحصیل، حقوق زنان و بهداشت را نیز از بین خواهد برد.
فساد سربازان آمریکایی، عدم نظارت دقیق بر مبادلات مالی و فساد و ضعف حکومت مرکزی و بیمیلی آمریکاییها به ساخت افغانستان باثبات و دموکراتیک باعث شده این کشور روزهای بلاتکلیفی را بگذراند. آمریکا اگر در افغانستان میماند، باید هزینه پرداخت میکرد و حالا که از افغانستان خارج شده است نیز باید هزینههای سیاسی و بینالمللی زیادی بپردازد.
زمانی که «جو بایدن»، رئیسجمهور آمریکا، به قدرت رسید، او نیز مانند سایر رؤسایجمهور 20 سال اخیر آمریکا، جنگ در افغانستان را به میراث برد که باید در برابر آن تصمیمگیری میکرد، بویژه آنکه دونالد ترامپ نیز از بینتیجه بودن حضور در افغانستان گفته بود و خواستار خروج نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان شد. از این رو، ۳ گزینه برای بایدن مطرح بود؛ پایبندی به توافق ترامپ و خروج کامل نیروها تا یکم ماه مه، تعدیل توافق ترامپ با حفظ تعهد به خروج اما تمدید زمانبندی و مشروط ساختن آن به نوعی توافق سیاسی بین دولت افغانستان و طالبان یا رد کامل توافق ترامپ و نگه داشتن نیروهای آمریکایی در افغانستان تا زمان نامحدود. بایدن ترکیبی از ۲ گزینه یک و ۲ را انتخاب کرد؛ به این معنا که به تعهد مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی- صرفنظر از آنکه چه پیش خواهد آمد- پایدار ماند اما بازه زمانی خروج نیروها را تا ۴ ماه تمدید کرد. این تصمیم اما واکنشهای منفی متعددی را به همراه داشت؛ هم رسانهها و هم چهرههای سیاسی به این تصمیم معترض شدند و بایدن را مسؤول پیامدهای خروج آمریکا از افغانستان دانستند.
* آخرین هزینههای آمریکا در فرودگاه کابل
آخرین هزینههای سیاسی آمریکا دقیقا در روزهایی شکل گرفت که این کشور در حال خروج از افغانستان و پذیرفتن شکست در جنگ 20 سالهاش در این کشور بود. کشته شدن 13 سرباز آمریکایی در فرودگاه کابل، تحقیر آمریکا در جهان و اظهار تردید کشورهای مختلف جهان در قابل اعتماد بودن ایالاتمتحده، همه هزینههای جانی و سیاسیای بود که آمریکا در روزهای آخر حضورش در افغانستان پرداخت کرد. امروز آخرین روز از فرصتی است که طالبان به آمریکا داده بود تا نیروهای خود و همکارانش را از افغانستان خارج سازد. از فردا کنترل فرودگاه کابل به دست طالبان میافتد و حالا بحث در رسانههای دنیا و محافل سیاسی این است که آیا دولت بایدن یا سایر دولتهای اروپایی باید حکومت طالبان را به رسمیت بشناسند یا نه. افغانستان در آستانه تحولی بسیار بزرگ است و مطمئنا آمریکا دیگر شریک قابل اطمینانی برای این کشور یا هر کشور دیگری در دنیا به حساب نمیآید.
***
آمریکا در حمله به کابل جان کودکان و همکار افغان خود را گرفت
روز یکشنبه طالبان اعلام کرد یک پهپاد آمریکایی به خانهای در کابل حمله کرده که در نتیجه آن ۹ نفر از اعضای یک خانواده کشته شدند. آمریکا مدعی شده اعضای داعش را مورد هدف قرار داده اما مشخص شد در این حمله ۶ کودک جان باختهاند. «مسلم شیرزاد» روزنامهنگار افغان با مردی که اعضای خانوادهاش در این حمله کشته شده تماس گرفت و او گفت در این حمله ۶ کودک، مادر، پسر عمو و ۲ نفر دیگر از اعضای خانوادهاش را از دست داده است. یکی از قربانیان به نام «زمرای احمدی» متحد نیروهای آمریکایی و «نصیر نجرابی» قربانی دیگر حمله، افسر نیروهای امنیتی دولت سابق در کابل بود.
----------------------------------
پینوشت
1- https://www.cnbc.com/2019/11/20/us-spent-6point4-trillion-on-middle-east-wars-since-2001-study.html
2-https://apnews.com/article/asia-pacific-afghanistan-middle-east-business-5e850e5149ea0a3907cac2f282878dd5
3-SIGAR (Special Inspector General for Afghanistan Reconstruction)
ارسال به دوستان
با توجه به آنکه رعایت پروتکلهای بهداشتی زیر 40 درصد است احتمال ابتلای دریافتکنندگان دوز اول واکسن به ویروسکرونا افزایش مییابد
واکسنهایی که هدر میرود!
با آنکه واکسیناسیون در کشور سرعت بیشتری به خود گرفته است اما کارشناسان بر این باورند همچنان رعایت پروتکلهای بهداشتی و پایبندی به فاصلهگذاری اجتماعی پیششرط مقابله با کرونا به حساب میآید.
به گزارش «وطنامروز»، موج پنجم کرونا این روزها به صورت فراگیر کشور را در بر گرفته است؛ موجی که مقابله با آن نیازمند همگامی و همراهی مردم در رعایت دستورالعملهای بهداشتی است، چرا که در صورت عدم رعایت این پروتکلها اثربخشی واکسیناسیون در کشور با چالش روبهرو میشود که نتیجه آن افزایش تعداد مبتلایان و متوفیان به صورت روزانه است.
آمارها حکایت از آن دارد که در حال حاضر میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی در جامعه 37 درصد است و این بیتوجهی به دستورالعملهای بهداشتی زمانی وضعیت را وخیمتر میکند که بدانیم هنوز تعداد زیادی از افراد بالای 50 سال برای تزریق واکسن اقدام نکردهاند.
طبق فراخوان وزارت بهداشت، در حال حاضر افراد بالای 50 سال در اولویت تزریق واکسن کرونا قرار گرفتهاند تا از این طریق گروههای حساس که میزان آسیبپذیریشان نسبت به دیگر گروههای سنی بیشتر است مصونسازی شوند. طبق آماری که سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا ارائه داده از مجموع ۱۵میلیون و۷۰۰ هزار نفر حاضر در این جمعیت سنی، حدود ۳ میلیون و۹۲۰ هزار نفر هنوز وارد فرآیند تزریق واکسن نشدهاند.
به گفته وزیر بهداشت، این آمار حدود ۲۵ درصد افراد بالای ۵۰ سال را دربر میگیرد؛ این یعنی زنگ خطری جدی که با ورود گروههای سنی جدید به مرحله واکسیناسیون عمومی بر آمار آن افزوده شده و ضریب خطرپذیری در جامعه افزایش مییابد. کارشناسان حوزه سلامت تاکید دارند به منظور حفظ سلامت جمعی، اعضای خانواده باید یکدیگر را ترغیب به دریافت واکسن کنند، چراکه در صورت ایجاد مخاطره برای هر فرد، امکان درگیر شدن دیگر اعضای خانواده با ویروس کرونا دور از تصور نیست.
در شرایط کنونی که دلتا کرونا روزانه جان 600 الی 700 نفر را میگیرد و همچنین خبرهای رسیده حکایت از حضور سویه لامبدا در پشت مرزهای کشور دارد، کارشناسان بر این نکته تاکید دارند که واکسیناسیون و رعایت پروتکلهای بهداشتی، دو کفه یک ترازو برای مقابله علمی با کرونا هستند و در صورت عدم رعایت تعادل در این ۲ بخش، روند توقف زنجیره کرونا در کشور مختل خواهد شد.
با توجه به آمار 4 میلیونی واکسنگریزی در جامعه و سقوط میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی و رسیدن آن به مرز 37 درصد، دور از تصور نیست که مقابله با کرونا روندی طولانیتر به خود گیرد و این فرآیند با چالشهای جدی روبهرو شود. مقاومت در برابر رعایت پروتکلهای بهداشتی و فرآیند مبارزه با کرونا تنها یک پیامد دارد و آن چیزی نیست جز افزایش تعداد مرگومیرهای جامعه.
کارشناسان بر این نکته اذعان دارند در صورتی که رعایت دستورالعملها درصد پایینی را به خود اختصاص دهد و همچنین واکسیناسیون به صورت عمومی انجام نشود، باید منتظر مرگهای 4 رقمی در کشور باشیم.
* کم اثر بودن واکسیناسیون در زمان پیک بیماری
در این باره رئیس بخش عفونی بیمارستان لقمان حکیم درباره اثربخشی واکسیناسیون سالمندان بالای 65 سال در کشور گفت: تزریق واکسن کرونا به این گروه سنی مانع از افزایش آمار مرگومیر در کشور شد و اگر این افراد در مقابل بیماری «کووید-19» واکسینه نمیشدند شمار فوتیهای اکنون بسیار بالاتر از رقمی بود که گزارش میشود.
شروین شکوهی درگفتوگو با «وطنامروز» با بیان اینکه در زمان شروع واکسیناسیون افراد بالای 65 سال میزان سرایتپذیری و ابتلا به ویروس کرونا نسبت به چند هفته اخیر که در پیک شیوع قرار داریم بسیار کمتر بود، گفت: این گروه از جامعه هدف در موقعیت مناسبی واکسینه شدند و اثربخشی آن نیز به دلیل حساسیت بالای آنها در رعایت کردن پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی و همچنین برخورداری از آنتیبادی مناسب بوده است.
وی در ادامه به کاهش میزان اثربخشی واکسیناسیون در زمان پیک بیماری در کشور اشاره کرد و اظهار داشت: بهترین راه برای مقابله با بیماری در زمان پیک، رعایت پروتکلهای بهداشتی و اعمال محدودیتهاست چرا که اگر واکسیناسیون در سطح وسیعی انجام شود اما در مقابل انتشار ویروس و سرایتپذیری آن نیز در حد بالایی باشد، احتمال ابتلای دریافتکنندگان واکسن به بیماری وجود دارد که این موضوع اثربخشی واکسن را صفر کرده و باعث هدررفت منابع و زحمات کادر بهداشت و درمان میشود.
این اظهارات شکوهی به معنای این است که در صورت عدم رعایت پروتکلهای کرونایی و فاصلهگذاری اجتماعی از سوی مردم، سرایت ویروس تشدید و موجهای کرونایی ایجاد میشود. در چنین شرایطی عمده کسانی که دوز اول واکسن کرونا را دریافت کردهاند به دلیل آنکه هنوز فرآیند تولید آنتیبادی در بدن آنها کامل نشده، در معرض ابتلا به کرونا قرار میگیرند. از این رو عدم رعایت پروتکلها توسط مردم موجب ابتلای تعداد بیشتری از مردم، از جمله دریافتکنندگان مرحله اول واکسن کرونا نیز خواهد شد. در این وضعیت نهتنها واکسیناسیون کارایی خود را از دست داده، بلکه موجب هدررفت واکسن نیز خواهد شد و روند ایمنسازی جامعه و شکستن چرخه ابتلای ویروس طولانی میشود.
البته به اعتقاد کارشناسان، عدم رعایت پروتکلها از سوی مردم میتواند افرادی را که هر ۲ دوز واکسن را دریافت کردهاند نیز به کرونا مبتلا کند، چرا که سویههای جدید ویروس کرونا، قدرت سرایت و کشندگی بسیار بالاتری نسبت به انواع گذشته دارند.
شکوهی در ادامه با تاکید بر اینکه کاربردیترین راه گریز و مبارزه با بیماری «کووید-19» رعایت دستورالعملهای بهداشتی در زمان پیک بیماری است، گفت: به نظر میرسد دولت باید با ایجاد محدودیتهای سفت و سخت و جلوگیری از ترددها و تعطیلی مشاغل پرخطر مانع از شیوع گسترده این ویروس در زمان پیک بیماری شود. از طرفی مردم نیز باید برای حفظ جان خود و همنوعانشان پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی را با حساسیت بسیار بالایی رعایت کنند تا میزان سرایتپذیری ویروس در کشورکاهش یابد تا دولت اقدام به واکسیناسیون کند، چرا که در زمان پیک بیماری به دلیل احتمال ابتلای افراد واکسینهشده به ویروس کرونا واکسیناسیون قطعا با پرت زیادی همراه است.
رئیس بخش عفونی بیمارستان لقمان حکیم در ادامه تصریح کرد: عبور از پیک پنجم کرونا در گرو رعایت دستورالعملهای بهداشتی از سوی مردم و ایجاد محدودیتها توسط دولت است. در چنین شرایطی یعنی با نزولی شدن میزان سرایتپذیری و خروج از پیک بیماری دولت باید به صورت ضربتی واکسیناسیون را در سطح وسیعی در کشور انجام دهد تا اثربخشی آن (ایجاد آنتیبادی و ایمنی در مقابل بیماری) ماندگار بماند.
عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا تصریح کرد: برخی سالمندان با بیتوجهی به توصیه کارشناسان بهداشت درباره تزریق واکسن کرونا، ترجیح دادند واکسن نزنند، این در حالی است که اکنون بیشتر آمار فوتشدگان ناشی از کرونا در بین سالمندان همان کسانی هستند که نسبت به تاکید مسؤولان و کارشناسان بهداشت مبنی بر تزریق واکسن کرونا برای ایجاد ایمنی در مقابل این بیماری بیتوجه بودند.
شکوهی تاکید کرد: همه افراد باید بدانند واکسن نزدن عواقب بسیار خطرناکی دارد، بنابراین هر کسی در نخستین فرصت باید خود را در مقابل بیماری «کووید-19» که روزانه جان حدود 700 نفر از هموطنانمان را میگیرد واکسینه کند اما باز هم توصیه میشود که چه قبل و چه بعد از واکسیناسیون، تنها راه مقابله و ریشهکنی ویروس کرونا رعایت دستورالعملهای بهداشتی و فاصلهگذاریهای اجتماعی است.
همچنین دکتر روزبه بیاتی، متخصص بیماریهای عفونی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در این باره گفت: «موارد متعددی از ابتلای مجدد به دنبال تزریق دوز اول گزارش شده است و مواردی هم از ابتلای مجدد به دنبال تزریق دوم دیده شده است. نکته مهم این است که فاصله زمانی بعد از تزریق واکسن و ایمن شدن وجود دارد که خیلی از مردم این نکته را نمیدانند. این فاصله زمانی بین 3 تا 4 هفته به دنبال تزریق دوز دوم واکسن است و معنای آن این است که تا قبل از آن شخص ایمنی ندارد و به همین دلیل مواردی از ابتلای شدید و حتی مرگومیر به دنبال ابتلای مجدد در هفتههای نخست بعد از واکسیناسیون دیده شده است. بر همین اساس رعایت پروتکلهای بهداشتی حتی پس از تزریق واکسیناسیون باید انجام شود و استفاده از ماسک نباید ترک شود. باید به این نکته توجه داشت در مواردی که دو نفر هر ۲ واکسینه شده باشند، میتوانند در فضای بسته از ماسک استفاده نکنند. در غیر این صورت نباید بدون ماسک در محیط بسته بود و نکته آخر اینکه تزریق واکسن سبب ابتلا به «کووید-19» نمیشود و این باور اشتباه باید اصلاح شود».
***
لامبدا در تهران؟
با آنکه این روزها کرونا با سویه دلتا در حال تاختوتاز در کشور است، خبر از مشاهده یک مورد مبتلا به لامبدا در تهران به گوش میرسد. در این باره رئیس ستاد مقابله با کرونای استان تهران ضمن هشدار به کادر درمان درباره سویه لامبدای بیماری کرونا گفت: اخیرا به موردی در یکی از بیمارستانهای تهران با توجه به سفر خارجیای که داشت مشکوک شدیم. جلسه ستاد مقابله با کرونا در استان تهران با حضور محسن بندپی، استاندار و علیرضا زالی، رئیس ستاد مقابله با کرونای استان تهران و دیگر مسؤولان در استانداری تهران برگزار شد. در این نشست آخرین اطلاعات از وضعیت بیماری کرونا در تهران ارائه شد. بر این اساس در تهران از 10.862.252 نفر جمعیت هدف واکسیناسیون به 4.603.772 نفر واکسن کرونا تزریق شده است، این یعنی بیش از 42 درصد از جامعه هدف در پایتخت واکسن دریافت کردهاند. همچنین انجام تست PCR در پایتخت نیز با رشد همراه بوده است. در این نشست علیرضا زالی، رئیس ستاد مقابله با کرونای استان تهران ضمن هشدار به کادر درمان درباره سویه لامبدای بیماری کرونا گفت: اخیرا به موردی در یکی از بیمارستانهای تهران با توجه به سفر خارجیای که داشت مشکوک شدیم. وی در ادامه افزود: بحث منع تردد شبانه تأثیری در کاهش کرونا ندارد و نتیجهای جز به کارگیری و خستگی نیروهای انسانی پلیس نداشته است.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با امیرحسین خلیلزاده کارگردان مجموعه مستند «یه لقمه نون»
حلالخور
* موضوع اصلی مستند چیست؟
رویکرد مجموعه مستند «یه لقمه نون» روایت چگونگی کسب درآمد افرادی است که با دیگران متفاوت هستند و در بر گیرنده ارزشها، اعتقادات و باورهایی است که برخی افراد در کارهایشان دارند و برخی ندارند؛ آنهایی که بیشتر توجه میکنند و اعتقاد دارند را مدنظر قرار میدهیم و روایتی درباره چگونگی کارکردشان داریم. این افراد یکسری ارزشها را برای کارشان قائل هستند که برایشان اهمیت دارد و مطابق آنها کارهایشان را جلو میبرند؛ بر اساس مادیات و نتیجه اینکه چقدر بفروشند یا اینکه چقدر درآمد کسب کنند نیست، بلکه برایشان چیزهای دیگری ارزشمند بوده و در آخر پول هم مهم است.
* ایده ساخت این مستند از کجا به ذهنتان رسید؟
این مجموعه سوم «یه لقمه نون» است. ما از سالهای قبل، حدودا از سال ۸۲ با مدیریت وقت شبکه مستند دغدغه این را داشتیم که افرادی که در کارشان زبانزد مردم هستند را روایت کنیم. مثلا شما در منطقه زندگیتان اگر شنیده باشید فلان مکانیک یا فلان دندانپزشک با بقیه فرق دارد، این فرق چیست که او را برای مردم تو دل برو میکند؟ ما به فکر این افتادیم که به عنوان الگوهای مستند و واقعیاتی که وجود دارد سراغ این آدمها برویم و «یه لقمه نون اول» ساخته شد. اما مجموعه سوم خیلی در شیوه ساختار و فرم با چیزی که آن سالها ساخته شد متفاوت است و به این نتیجه رسیدیم که کسانی که کسبوکار حلال دارند، این حلال بودن یکسری ویژگیهایی باید داشته باشد (انشاءالله همه یه لقمه نان حلال دربیاوریم چون ما قاضی نیستیم که بگوییم این نانش حلال است و آن یکی نه). یکسری از ویژگیها را درآوردیم که یکی از آنها در واقع نانرسانی به دیگران است و در درجه اول مخاطب یا مشتری یا طرف مقابلش در کار مهم است و بعد خودش که باید منافعی ببرد.
* پس از پخش سری اول و دوم و بعضی قسمتهای سری سوم که از شبکه افق روی آنتن رفته، آیا این مستند توانسته دغدغهای که شما دنبالش بودید و توجه مردم به لقمه نان حلال را در بین مخاطبان مطرح کند؟
ما برای کمک کردن و اثرگذاری فرهنگی ۲ راه بیشتر نداریم؛ یا شیوه توصیه و شعار که به جایش خوب است یا نشان دادن نمونههای واقعی با همه کموکاستیهایش به مردم تا مخاطب در برابر نمونههای واقعی که شبیه خودش هستند قرار بگیرد. اختلاف و ویژگی خاص مجموعه سوم که آن را چند قدم جلوتر از مجموعههای قبل میبرد، این است که در مجموعههای قبل ما صرفا سراغ افرادی که همه از ایشان تعریف میکردند و از کارشان راضی بودند میرفتیم که ممکن بود یا فوت کرده باشند یا خیلی پیر باشند و مخاطب الان شاید بگوید او برای دوران قدیم بوده است. این تفاوت بزرگ را با ۳ تا مساله محتوایی به وجود آوردیم: یکی این بود که بازه سنی سوژهها بین ۲۵ سال تا حداکثر ۴۲ سال باشد تا باعث شود مخاطب بپذیرد این قضیه را که ما روایت میکنیم مربوط به آدمها و شغلهای گذشته نیست. دومین مورد شغل آنها بود؛ ما در این سری سراغ شغلهای بهروزتر و شغلهایی که همه ما درگیرشان هستیم رفتهایم؛ از تولید ماسک و لوازم بهداشتی گرفته تا نرمافزار کامپیوتر، مکانیکی، صافکاری، کامیوندار، معلم یا حتی در بحث دانشبنیان و... به نظرم این مساله موجب شد تا مخاطب متوجه شود این سوژهها غریبه، نادر، کمیاب و دستکاری شده نیستند و در جامعه حضور دارند.
* انتخاب سوژهها توسط خودتان بود یا مردم معرفی میکردند؟
در «یه لقمه نون» یکی از سختترین کارها سوژهیابی بود. اینکه وقتی از آدمها سراغ این افراد را میگیرید فکر میکنند کسی که در کار خیر هست و دستی در کار خیر دارد، «یه لقمه نونی» است که الزاما اینطور نیست، خیلیها هستند که دست به خیر دارند ولی یه لقمه نانشان لقمه نون نیست، نه اینکه حلال نیست یا هست بلکه مختصات مجموعه را ندارند. ما از چند طریق این کار را انجام میدهیم، یکی از طریق خود سوژههای قبلی مجموعه؛ وقتی خود آدمها جنس موضوعی هستند آدمهای هم جنس خود را بیشتر میشناسند. قبل از آن نیز در اطرافیان خودمان، افرادی که تقریبا میانسال هستند و تجربه زیاد زیستی دارند، پرسوجو را شروع میکردیم.
* برای پیشبرد مستند، ارگانها و نهادهای خاصی کمکتان کردند؟
مجموعههای اداری که قاعدتا این مدلی است که شما به حراست یک سازمان یا ادارهای بگویید باید یکسری افراد را معرفی کنند ولی باز متاسفانه یکسریاش با معیارهایی که داشتیم همراه نبود و برای همین در این مجموعه وقتم را صرف این کار نکردم به خاطر آنکه کسبوکار و معیشت را متاسفانه سازمانها و ارگانها از یک جنبهای میبینند ولی به صورت فردی که گفتوگویی میکنم موثرتر است. بهنظرم معتبرترین آدمها در کارشان آدمهایی هستند که بدون تبلیغات، بدون نمایش و شعار در دل آدمهای دیگر جا داشته باشند و من جستوجویم را از درون دل آدمها میگذرانم. این نتیجه بهتری میدهد.
* آیا سوژهها براحتی میپذیرفتند جلوی دوربین قرار بگیرند؟ احتمالا هرچه سوژه لقمه نونیتر بود، از آن طرف کار شما سختتر بود؛ چطور این مشکل را حل میکردید؟
در مستندسازی یک چیز روتینی وجود دارد. مثلا سوژه یک ویژگیهایی دارد که هر چقدر اخلاقیتر، شخصیتر و واقعا خالصتر باشد کمتر آن را نشان میدهد؛ من تکنیکم این بود که با خودشان مطرح میکردم، میگفتم مسائلی که مربوط به ویژگیهای شماست را از زبان دیگران خواهم شنید و لزومی ندارد شما ویژگیهای خودتان را شوآف کنید. من به این احترام میگذاشتم، وقتی فرد میدید که برای این موضوع در تولید راهکار داشتیم میگفت دم شما گرم، یک راهکاری دارید، نمیخواهید مستند هیجانی تولید کنید. اما چگونگی رسیدن به آن اعتقاد و باور را باید خودش تعریف کند چه شده به آن باور رسیده است. حالا مثلا سر سفره پدر و مادرش یاد گرفته یا یک آیه و حدیثی بر روی او تاثیر گذاشته یا جذبش کرده که همیشه در کارش اهمیت داشته است. چیزهای شخصی است که خودش میگوید. وقتی میفهمیدند که قرار نیست تبلیغات یا شوآفی از آنها باشد، میپذیرفتند و همراه میشدند بویژه وقتی که از آنها درخواست میکردم با ما در تعهدی که داریم شریک شوند. در واقع تبلیغ کارشان نبود، بلکه بیشتر تبلیغ یا ترویج نوع نگاه به کار بود. سعی میکردم با آن گفتوگو آنها را ترغیب کنم که آنها هم مثل من بیایند در این تعهد حرکت کنند.
* چقدر به پایان این سری از مجموعه مانده است؟
این سری از مجموعه کلا ۲۶ قسمت است که ۴ قسمت تدوینش باقی مانده است. اگر شبکه تصمیم داشته باشد مجموعه بعدی ساخته شود انشاءالله بزودی شروع میکنیم و امیدوارم برای سال بعد حتما این روال ادامه پیدا کند، نه برای منافع شخصیام به خاطر اینکه مجموعه «یه لقمه نون» آنقدر باید تنوع شغل و افراد مختلف در جامعه را نشان دهد تا نمونههای مشابه اکثر مخاطبان در آن دیده شود و این جریان فرهنگی و اعتقادی و باوری را بازآفرینی کنیم.
ارسال به دوستان
پروفسور اسرائیلی مسؤول ساخت واکسن کرونا:
اسرائیلیها موش آزمایشگاهی فایزر شدند
رژیم صهیونیستی تا ۲ ماه پیش مدعی بود نخستین دولتی است که اکثر شهروندانش را به اتکای واردات واکسنهای آمریکایی در مقابل همهگیری کرونا مصون کرده اما حالا واقعیتها نمایان میشود.
به نظر میرسد پروژه بلندپروازانه صهیونیستها برای مقابله با کرونا به اتکای واکسن آمریکایی به همان سرنوشت دل بستن به سراب امنیتی این جامعه اشغالگر به اتکای تسلیحات و حمایت آمریکایی دچار شده است.
حال سرزمینهای اشغالی درگیر موج جدیدی از همهگیری ویروس «کووید-19» شده و آمار ابتلای روزانه به میزان بیسابقه ۶ هزار نفر رسیده است. این در حالی است که مرگومیر روزانه بیش از 30 نفر در میان جامعه اسرائیلیها، آنها را در شرایطی بسیار بدتر از کشورهای اروپایی و حتی همسایگان عربشان با جمعیتی به مراتب بیشتر و نرخ واکسیناسیون عمومی به مراتب پایینتر از آنها قرار میدهد.
روزنامه یدیعوت آحارانوت در مصاحبه با یک پروفسور اسرائیلی، ابعاد ناگفته سیاست تبلیغاتی واکسیناسیون عمومی در سرزمینهای اشغالی را نمایان کرد.
پروفسور «شموئل شپیرا» که در 8 سال گذشته ریاست یکی از مخفیترین و مهمترین نهادهای علمی رژیم صهیونیستی را بر عهده داشته، از آنچه در ماههای اخیر بر او و دیگر اسرائیلیها گذشته احساس خشم و تحقیر میکند. او رئیس یک موسسه بیولوژیکی در «نس زایونا» بود؛ مرکزی که بعد از همهگیری کرونا، مسؤولیت ساخت واکسن بومی اسرائیلی را عهدهدار بود.
پروفسور شپیرا اما امروز از اینکه پروژه ملیشان به حال خود رها شده و جامعه صهیونیستها به موش آزمایشگاهی شرکتهای بزرگ داروسازی آمریکایی تبدیل شدهاند، سرخورده است. او درباره واردات چشمبسته واکسنهای فایزر و مدرنا توسط رژیم صهیونیستی مدعی است: «ما جایی هستیم که به اندازه کافی مهم و بزرگ هست و میتوانیم واکسن مخصوص خود را داشته باشیم. ممکن است فردا روابط خوبی با این کشور [آمریکا] یا کشورهای دیگر نداشته باشیم و واکسن از آنها دریافت نکنیم».
او با کنایه به اینکه ساکنان فلسطین اشغالی موش آزمایشگاهی واکسن فایزر شدهاند، ادامه میدهد: «ممکن است مدیرعامل یک شرکت تصمیم بگیرد آزمایش برای بررسی نتیجه واکسنهایش را نه روی شهروندان اسرائیل، بلکه روی شهروندان سنگاپور انجام دهد؛ آنوقت چه کنیم؟»
شموئل شپیرا از اینکه چرا واکسن اسرائیلی ساخته نشد نیز دل پری دارد و شرح میدهد: من مستندانی دارم که نشان میدهد مقامات دولت ماهها ما را متوقف کردند. آنها گفتند ساخت واکسن اسرائیلی غیرضروری است. ما در جولای ۲۰۲۰ یک واکسن موثر را در دست داشتیم. وزارت بهداشت، 4 مرتبه ما را به دلایلی که در نظر من و بسیاری از افراد موسسه بیربط بود، رد کرد».
به عبارت دیگر در سرزمینی که حکومت صهیونیستی آن تمام موجودیت خود را به کمک آمریکا گره زده و کلمه فایزر در یک سال گذشته در آن تبدیل به واژهای مقدس همانند یک کشتی نجات بینالمللی شده است، این دانشمند هنوز به واکسن بومی اعتقاد دارد.
او درباره دور سوم واکسیناسیون عمومی جامعه صهیونیستها معتقد است در میان مشکلات زیادی که در این راستا وجود دارد، یک مشکل از همه حادتر است: «وقتی یک مشکل پزشکی جدی وجود دارد، ما تلاش میکنیم از چندین جهت متفاوت به عامل به وجود آورنده آن مشکل ضربه بزنیم اما در اینجا آنها دوباره برای دفعه سوم، از همان راه قبلی و با همان واکسنی که برای این نوع جهشیافته مناسب نیست، به کرونا حمله میکنند. فکر نمیکنم واکسن فایزر، واکسن فوقالعادهای بود. این واکسنی بود که برای 4 تا 5 ماه خوب بود اما در مقابل جهشهای جدید، سریعا کارایی خود را از دست میدهد. اساسا ما همچنان آزمایشگاه جهان برای مشاهده نتیجه واکسن هستیم. در تزریق نوبت اول و دوم واکسنها، ما آزمایشگاه واکسن بودیم و اکنون در دور سوم تزریق واکسن، وضعیت ما هنوز مانند دور اول و دوم است و آزمایشگاه جهانی واکسن هستیم. خود من واکسن نمیزنم و کمی منتظر میمانم ببینم چه میشود».
یدیعوت آحارانوت همچنین در گزارش خود از کتاب پروفسور شپیرا نوشته که قرار است منتشر کند. او در کتاب «سیرگ پندمیک» مکررا نوشته است: «اسرائیلیهای واکسینه شده، در واقع در آزمایش جمعی یک شرکت تجاری شرکت کردند». هفته گذشته شمار مبتلایان به کرونا در جمعیت 10 میلیونی ساکن فلسطین اشغالی از مرز یک میلیون نفر گذشت. این در حالی است که نرخ ابتلای روزانه به 5800 نفر و نرخ مرگومیر روزانه به نزدیک 40 نفر رسیده است.
پیشتر شبکه 12 تلویزیون اسرائیل در گزارش دیگری از نارضایتی عمومی در فلسطین اشغالی از مسؤولان رژیم صهیونیستی بر اساس نظرسنجیهای انجام گرفته خبر داد و اینکه رژیم در نگاه جامعه اسرائیلی در موضوع مبارزه با ویروس کرونا نمره قبولی نگرفته است. بر اساس این نظرسنجی، 59 درصد جامعه اسرائیل نسبت به برنامههای مسؤولان اسرائیلی در مبارزه با ویروس کرونا بدبین هستند و تنها 35 درصد آن را خوب توصیف کردهاند. این در حالی است که از زمان این نظرسنجی نرخ ابتلا و مرگومیر بر اثر کرونا در سرزمینهای اشغالی چند برابر شده است.
افزایش میزان مبتلایان در فلسطین اشغالی در حالی است که بیش از 60 درصد اسرائیلیها یعنی 6 میلیون نفر واکسینه شدهاند که از این تعداد نزدیک به 5/5 میلیون نفر ۲ دوز و 6 میلیون نفر نیز یک دوز واکسن تزریق کردهاند.
ارسال به دوستان
شکست پروژه مکرون
ایران در کنفرانس بغداد با یک دیپلماسی فعال نشان داد دوستان عراقی خود را ارجح بر پازل انتخاباتی مصطفی الکاظمی میداند
سمیرا کریمشاهی: در روزهایی که رخدادهای افغانستان در صدر اخبار بینالملل جا گرفته، روز شنبه ششم شهریور، غرب آسیا نیمنگاهی به بغداد داشت؛ جایی که کنفرانس همکاری و مشارکت بغداد با مانورهای تبلیغاتی فراوان از جانب دولت الکاظمی برای جمع کردن سران منطقه برگزار شد.
از هفتهها قبل در بین کارشناسان غرب آسیا درباره فرصت، اهداف و سطح برگزاری این نشست تبادل نظر شکل گرفته بود. با توجه به شرایط و تنشهای موجود میان بازیگران منطقهای، اینکه عراق بتواند سران کشورهایی همچون ایران، عربستان سعودی، مصر، امارات، قطر و... را دور یک میز جمع کند، باعث جلب توجهات به این نشست شد. اما در کنار آن، مساله نیت بغداد و نقش کنشگران خارج از منطقه مطرح بود. نزدیک بودن انتخابات پارلمانی عراق و تلاشهای الکاظمی برای اینکه از یک نخستوزیر موقت به مهره غیرقابل حذف و تاثیرگذار در صحنه سیاسی عراق تبدیل شود، باعث شد اهداف برگزاری کنفرانس تحتالشعاع قرار بگیرد.
از طرف دیگر الکاظمی علاقهمند بود نقش میانجیگری و میزبانی از مذاکرات تهران- ریاض را در حاشیه اجلاس بغداد به اوج برساند اما با توجه به اینکه هم ایران و هم عربستان سطح مشارکت را از سران به وزیر امور خارجه تنزل دادند، میتواند نشاندهنده چنین ملاحظهای باشد که این کشورها به علاوه ترکیه قصد ندارند قطعهای از پازل انتخاباتی الکاظمی باشند. افزون بر این مسأله، تهران ملاحظات جریان مقاومت در عراق و حشدالشعبی را نیز در نظر گرفت.
عدم موفقیت دولت بغداد در افزایش وزن سیاسی نشست دلیل مهم دیگری هم دارد و آن هم دخالت دولت فرانسه است. هر چند گفته میشود چنین کنفرانسی ابتکار امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه بوده و بغداد چنین موضوعی را بهانه عدم توان حذف یک کشور خارج از منطقه در نشست منطقهای عنوان میکند اما نقشآفرینی منفی پاریس از جمله جلوگیری از دعوت سوریه، بخشی از امیدواریها به فرصت بسترسازی اجلاس برای رفع تنشهای موجود را از بین برد.
* رؤیای سایکس- پیکویی مکرون
چشمانداز کمرنگ شدن حضور آمریکا در منطقه و روند خروج نیروهای نظامی این کشور باعث شده طمع دخالت و افزایش نفوذ، بیش از پیش به دولتهای غربی منتقل شود. چنین ارادهای بیش از یک سال است در کاخ الیزه نمایان شده است. تابستان سال گذشته فرانسه سعی داشت نقش رهبری بلوک غرب در تنش با ترکیه بر سر منابع موجود در شرق مدیترانه را ایفا کند و قلمرو تقابل خود با بازیگران حاضر در غرب آسیا را در ماجرای انفجار سال گذشته در بندر بیروت گسترش دهد. در واقع این کشور با نقشآفرینی مکرون در قامت پدرخوانده لبنان و زنده کردن یاد میراث استعماری دوران دولتسازی در خاورمیانه، در صدد بود مدیریت بحران لبنان را به دست گیرد.
اکنون با گذشت بیش از یک سال از حادثه بیروت، ناکارآمدی طرحهای ابتکاری فرانسه نمایان شده و لبنان در بدترین وضعیت سیاسی و اقتصادی به سر میبرد و کمبودهای متعدد کالاهای استراتژیک و حیاتی، زندگی مردم را روز به روز سختتر میکند. این در حالی است که با دخالت محور آمریکایی- غربی و همچنین کارشکنی گروههای تحت حمایت عربستان سعودی، تشکیل دولت لبنان و گشایش کانالهای وارداتی به سوی بنبست سوق داده میشود. در حالی که لبنان میتواند از مسیر ترانزیتی سوریه و اردن سوخت و کالاهای مورد نیاز خود را وارد کند، به دلیل تحریمهای سزار که بر سوریه و لبنان تحمیل شده، عملا دستان ارجی مقابل این درگاه تنفسی قرار گرفته و فقط هنگامی که صحبت از ارسال سوخت از طریق ایران شده، کمی برای بازگذاشتن دست مقامات لبنانی از خود نرمش نشان دادند.
با آنکه پروژه مکرون در لبنان شکست خورده اما اراده الیزه برای نفوذ در منطقه همچنان برقرار است و کنفرانس بغداد نماد جدید آن بود. پافشاری یک بازیگر خارجی بر عدم شرکت سوریه در نشست منطقهای، چالشآفرینی در روند همگراییای بود که بشدت غرب آسیا و شمال آفریقا به آن نیاز دارد. اصرار بر ادامه منزویسازی سوریه پساجنگ، یک پروژه بیرونی برای مدیریت معادلات مدیترانهای است که دولت عراق با وجود تجربه لبنان همراه آن شد.
نظم جدید منطقهای چه در قالب امنیت جمعی و چه تشکیل یک بازار اقتصادی در غرب آسیا به ۲ شرط برای ریلگذاری در این مسیر نیاز دارد؛ ابتدا اینکه مشارکت تمام کشورها را در بر بگیرد یا حداقل منزویسازی کشوری مورد هدف نباشد و دوم یک همگرایی با ابتکار بومی- منطقهای تنظیم شود. به هر میزان که طراحی خارجی وارد اجماع منطقه شود، انتظار کاهش تنشها کمرنگ خواهد شد. همانگونه که تجربه تاریخی دولتسازیهای مصنوعی توسط فرانسه و انگلیس در قالب توافق «سایکس - پیکو» نشان داد با گذشت یک سده همچنان ملتهای خاورمیانه تقاص این ابتکار استعماری را میدهند. در کنار آن تجربه افغانستان و شکست پروژه دموکراسیزاسیون آمریکا با گذشت 20 سال، شاهد اخیر این مدعاست.
* ایران و مصر، فرصت یک دیپلماسی فعال
از حواشی دیگر و البته امیدوارکننده کنفرانس بغداد انتشار فیلم کوتاهی از ورود مقامات به سالن اجلاس بود که در آن امیرعبداللهیان با عبدالفتاح السیسی، رئیسجمهور مصر در حال گفتوگو بود. روابط ایران و مصر- به استثنای یک دوره کوتاه دوران ریاستجمهوری محمد مرسی که آن هم حواشی خاص خودش را داشت- به سمت تیرگی غالب بوده است اما با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک این کشور که کنشگری آن در مساله فلسطین را اجتنابناپذیر میکند و همچنین اهمیت کانال سوئز که باعث شده ایران را با یکسری محدودیتهای مواصلاتی مواجه کند و دلایل متعدد دیگر از جمله ضرورت پایان دادن به نقش کمرنگ ایران در تحولات شمال آفریقا، به نظر میرسد عادیسازی رابطه با این کشور مدتی است در دستور کار وزارت امور خارجه قرار گرفته و این ملاقات هر چند کوتاه در حاشیه کنفرانس بغداد نشان میدهد میتوان به پویایی دیپلماسی منطقهای دولت جدید که از وعدههای رئیسجهور در بخش سیاست خارجی است امیدوار بود.
تیرماه امسال «العربی الجدید» قطر در گزارشی که درباره اراده ایران و مصر به عادیسازی روابط بود، اعلام کرد منابع مصری به العربی الجدید گفتهاند رایزنیهای اخیر بین مصر و ایران با هدف بهبود روابط بین ۲ کشور و دستیابی به دیدگاههای همگرا درباره تعدادی از پروندههای منطقهای انجام شده است. این روزنامه همچنین از سفر یک هیات ایرانی به قاهره برای انجام این رایزنیها خبر داد. «علی هاشم» تحلیلگر لبنانی که روی مسائل ایران متمرکز است، در یادداشتی که در پایگاه «ال مانیتور» منتشر کرده به بررسی وزیر جدید امور خارجه پرداخته که در بخشی از متن به تواناییهای امیرعبداللهیان در حوزه منطقه اشاره کرده و به مساله مصر پرداخته است. هاشم از سابقه وزیر جدید در حوزه معاونت امور عربی و آفریقای وزارت امور خارجه میگوید و اینکه امیرعبداللهیان آخرین مقام ایرانی بود که ساعاتی قبل از کودتای سرنگونی با تیم محمد مرسی، رئیسجمهور سابق مصر تماس گرفت. امیرعبداللهیان خود یک سال بعد در مراسم تحلیف عبدالفتاح السیسی به عنوان رئیسجمهور جدید مصر نماینده ایران بود. این دیپلمات فرصت را غنیمت شمرده و چند روزی را در قاهره اقامت کرد و در آنجا با نخبگان مصری ملاقات داشت و شاید مهمتر از همه، دیدار با نویسنده مصری مرحوم «محمد حسنین هیکل» بود. او همچنین در سالهای قبل از مرگ هیکل در سال 2016، 5 بار با این نویسنده بزرگ دیدار داشت.
با توجه به سابقه و اشراف وزیر جدید نسبت به کشور مصر میتوان انتظار داشت روابط ۲ کشور فصل تازهای را به خود ببیند، بویژه اینکه کشورهای همسایه از جمله ترکیه و قطر به دنبال عادیسازی روابط خود با مصر هستند و عراق هم در قالب نشستهای سهجانبه با اردن و مصر سطح همکاری خود با این کشور را ارتقا بخشیده است.
* بغداد همچنان خط اتصال تهران- ریاض
مقامات عراقی بارها تاکید داشتهاند بغداد محل رایزنیهای هیات ایرانی و سعودی به منظور بازگشت به روابط دیپلماتیک گذشته و بازگشایی متقابل سفارتخانههای ۲ کشور بوده است. تاکنون برگزاری چندین دور این مذاکرات به طور مستقیم و غیرمستقیم به تایید مقامات ایران و عربستان رسیده است. در راستای همین موضوع پایگاه خبری «الجزیره» تحلیلی از مذاکرات تهران- ریاض منتشر کرد که مساله یمن میتواند نقطه شروعی باشد تا 2 طرف را پشت میز بنشاند تا گفتوگو به دیگر موضوعات گسترش یابد. در این تحلیل پیشبینی شده یک توافق جامع بین ۲ طرف در کوتاهمدت بسیار دشوار است.
با توجه به اینکه نشست بغداد بهانهای برای دیدار مقامات چند کشور بعد از سالها تنش شد- از جمله قطر و مصر یا امارات و قطر- پیشبینی شد دیدار تاریخی میان وزرای امور خارجه ایران و عربستان شکل بگیرد که سرانجام این امر تحقق نیافت. با این حال «فؤاد حسین» وزیر خارجه عراق در کنفرانس مطبوعاتی مربوط به اجلاس بغداد اعلام کرد مذاکرات میان ایران و عربستان همچنان در بغداد در جریان است، هر چند اخبار موثقی از میزان پیشرفت و سطح رایزنیها منتشر نشده است. عربستان سعودی با شکست در جنگ یمن از موضع رادیکالی گسترش میدان جنگ به ایران در سال 2016 به تمایل گفتوگو عقبنشینی داشته است اما همچنان میزان حسننیت طرف سعودی به منظور همکاری در تغییر وضعیت تنشی و امنیتی منطقه مبهم است.
------------------------------
منابع
-alaraby. co. uk/politics/ مشاورات-استخباریه- مصریه- إیرانیه- فی- القاهره
-alaraby.co.uk/politics/ختام- قمه-بغداد- اتفاق- على- دعم- العراق- واستمرار-لقاء- السعودیه- وإیران
-al-monitor. com/originals/2021/08/irans-new-foreign-minister-seen-first-fully-fledged-khameneist-post
-aljazeera. net/news/politics/2021/7/9/
المحادثات-السعودیه- الإیرانیه
ارسال به دوستان
در شرایط بحران ارزی و افزایش قیمت ارز ممنوعیت واردات یا اعمال تعرفههای سنگین بر کالاهای لوکس الزامی است
فصل صرفهجویی ارزی
گروه اقتصادی: ممنوعیت واردات کالاهای لوکس سالهاست طرح میشود اما هیچگاه به آن جامه عمل پوشانده نشده است و ذینفعان واردات این کالاها در هر برههای با طرح بهانههای مختلف مانع این کار میشوند. در این اوضاع اقتصادی که کرونا از یک سو و تحریمهای بیسابقه از سوی دیگر، شرایط ارزی کشور را تغییر داده، ممنوعیت واردات کالاهای لوکس میتواند عصای دست دولت برای تامین ارز کالاهای اساسی باشد. به گزارش «وطنامروز»، قیمت هر دلار آمریکا در روزهای اخیر به بیش از 27 هزار تومان رسید و این افزایش قیمت تاثیر خود را بر سایر بازارها و کالاها گذاشته و مردم را در مضیقه شدید برای تامین کالاهای اساسی قرار داده که ناشی از نارساییهای ارزی است.
از سوی دیگر ایران همواره یکی از جذابترین بازارها برای برندهای خارجی تلفن همراه بوده است به طوری که گردش مالی سالانه آن حدود ۳ میلیارد دلار ارزیابی میشود. نکته جالب توجه اینکه بخش قابل توجه واردات تلفن همراه به کشور به برندهای لوکس و گرانقیمت همچون اپل اختصاص دارد. تا پیش از اجرای کامل طرح رجیستری در سال ۱۳۹۸، بیش از ۹۰ درصد نیاز بازار کشور به تلفن همراه از طریق قاچاق و بدون نظارت رسمی به کشور وارد و تامین میشد؛ از این رو در این مدت آمار دقیقی از نیاز بازار داخلی به تلفن همراه در دسترس نهادهای متولی قرار نداشت و امکان مدیریت بازار نیز فراهم نبود. طرح رجیستری به منظور مقابله با قاچاق تلفن همراه برای نخستینبار در سال ۱۳۸۵ مطرح شد اما نخستین گامهای اجرایی آن ۱۱ سال بعد و در سال ۱۳۹۶ برداشته شد. مقابله با سنگاندازی و زیادهخواهی واردکنندگان و دیگر ذینفعان قاچاق ۲ میلیارد دلاری تلفن همراه، اقدام سادهای نبود و به همین دلیل اجرای کامل این طرح ماهها به طول انجامید.
* واردات تلفن همراه حتی بیشتر از کالاهای اساسی
در ۴ ماه ابتدایی سال جاری تلفن همراه با یک میلیارد و ۱۵۶ میلیون دلار واردات، با سهمی ۸ درصدی از کل واردات، رتبه اول را در بین تمام کالاها داشته است به گونهای که در میان تمام کالاها، واردات گوشی توانسته رتبه نخست را به خود اختصاص دهد و بالاتر از کالاهای اساسی قرار بگیرد. با تداوم این روند تلفنهای همراه لوکس و بالاتر از ۶۰۰ دلار سهمی ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون دلاری از کل واردات کشور در سال ۱۴۰۰ خواهند داشت، در حالی که تنها ۵ درصد نیاز بازار کشور را پوشش میدهند. از این رو افزایش تعرفه واردات تلفنهای همراه لوکس علاوه بر کاهش قابل توجه خروج ارز و افزایش درآمدهای گمرکی دولت، آسیب چندانی به بازار تلفن همراه در داخل کشور وارد نخواهد کرد. در واقع به دلیل آنکه گوشیهای لوکس پاسخگوی بخش بسیار اندکی از بازار هستند، ممنوعیت یا تعرفههای چند ده درصدی نیز فشار قابل توجهی را متوجه بازار موبایل نخواهد کرد.
* درآمد ۱۲ هزار میلیارد تومانی دولت از محل رجیستری
مهمترین مزیت طرح رجیستری برای دولت آن است که هر سال از محل واردات تلفن همراه دست کم ۵۰۰ میلیون دلار در قالب تعرفه واردات و مالیات بر ارزش افزوده نصیب دولت میشود. در اخذ این مبلغ اگر دلار ۴۲۰۰ تومانی مبنای محاسبه قرار بگیرد، درآمد دولت نزدیک به ۲ هزار میلیارد تومان خواهد بود اما اگر دلار نیمایی مبنا قرار بگیرد، دستکم ۱۲ هزار میلیارد تومان برای دولت آورده مالی خواهد داشت. این در حالی است که هزینههای اجرایی طرح رجیستری از یک هزارم این مبلغ نیز کمتر بوده است.
* موبایلهای قاچاق زنگ نمیخورند
در ۲ سال اخیر به دلیل اجرای طرح رجیستری و رفع خلأهای آن در ماههای اخیر، امکان ورود غیرقانونی تلفن همراه به بازار به کلی غیرممکن شده است؛ این اقدام نخستین قدم در مسیر مدیریت واردات و مدیریت بازار تلفن همراه داخل کشور محسوب میشود. تا پیش از اجرای کامل طرح رجیستری به دلیل نبود شفافیت در زمینه عملکرد شرکتهای واردکننده تلفن همراه و همچنین برندهای خارجی که در بازار ایران حضور دارند، امکان مدیریت بازار تلفن همراه از دولت سلب شده بود اما اکنون دولت میتواند از طریق قاعدهگذاری مناسب، با برندهای خارجی وارد تعامل شود و آنها را به مواردی همچون داشتن نمایندگی رسمی در داخل کشور، ارائه گارانتی مناسب و حتی ساخت داخل بخشی از قطعات تلفنهای همراه ملزم کند.
غیرممکن شدن واردات غیرقانونی تلفن همراه به کشور بخوبی در آمار واردات رسمی این کالا در سالهای ۹۸ و ۹۹ و همچنین ماههای ابتدایی سال جاری نمایان است. بر اساس آمار ارائه شده از سوی سامانه همتا (رجیستری) میزان واردات تلفن همراه در سالهای ۹۸ و ۹۹ به ترتیب 7/2 و 9/2 میلیارد دلار بوده است و در 4 ماه ابتدایی سال جاری نیز یک میلیارد و ۱۵۶ میلیون دلار تلفن همراه وارد کشور شده است.
نکته قابل توجه اینکه در ۴ ماه ابتدایی سال جاری تلفن همراه در صدر کالاهای وارداتی ایران قرار داشته و به تنهایی
۸ درصد از واردات کل کشور را به خود اختصاص داده است. در صورت تداوم روند کنونی در ماههای آتی، در سال ۱۴۰۰ نیز انتظار میرود بیش از ۳ میلیارد دلار جهت واردات تلفن همراه به کشور هزینه شود.
* سهم بالای تلفنهای همراه لوکس از واردات
بر اساس آمار سامانه همتا، تلفنهای همراه لوکس و بالاتر از ۶۰۰ دلار (معادل قیمت بازاری بالاتر از ۱۶ میلیون تومان)، سهمی نزدیک به ۲۶ درصد در کل واردات تلفن همراه به ایران دارند و نزدیک به ۲ درصد کل واردات ایران را به خود اختصاص میدهند. این در حالی است که از نظر تعداد، این تلفنهای همراه تنها سهمی حدود ۵ درصد در بازار داخل کشور دارند. بر اساس این آمار در هر کدام از سالهای ۹۸ و ۹۹ نزدیک به ۷۰۰ میلیون دلار صرف واردات تلفنهای همراه بالاتر از ۶۰۰ دلار شده است. انتظار میرود در سال جاری نیز مبلغی بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ میلیون دلار صرف واردات این تلفنهای همراه لوکس شود. نکته جالب توجه اینکه نزدیک به ۹۰ درصد تلفنهای همراه لوکس و بالاتر از ۶۰۰ دلار وارداتی به کشور به برند آمریکایی اپل اختصاص دارد که در حال حاضر هیچ نمایندگی رسمی در داخل کشور ندارد و گارانتی آن نیز از اعتبار رسمی برخوردار نیست.
درحال حاضر واردات تلفن همراه مشمول پرداخت مالیات بر ارزش افزوده است اما در عین حال با تعرفه واردات ۵ درصدی به کشور وارد میشود که کمترین میزان ممکن در کتاب تعرفه کشور است. این مساله موجب شده است در طول 3 سال اخیر و با وجود مشکلات معیشتی گسترده ناشی از کرونا و تعطیلی کسب و کارها، روند واردات تلفن همراه به کشور بدون هیچ مشکلی همچنان صعودی باشد. در شرایطی که کشور با کمبود منابع ارزی مواجه است و چشمانداز روشنی درباره افزایش درآمدهای نفتی پیش روی کشور قرار ندارد، محدود کردن واردات تلفنهای همراه لوکس و گرانقیمت از طریق افزایش قابل توجه تعرفه واردات آنها اقدامی ضروری به نظر میرسد.
از آنجا که تلفنهای همراه بالای ۶۰۰ دلار سهمی نزدیک به ۵ درصد در بازار کشور دارند، افزایش تعرفه واردات آنها علاوه بر کاهش قابل توجه ارزبری نزدیک به یک میلیارد دلاری این محصولات و افزایش درآمدهای گمرکی دولت، آسیب چندانی به بازار تلفن همراه در داخل کشور وارد نخواهد کرد و میتوان به اعمال تعرفههای چند برابری نیز فکر کرد.
ارسال به دوستان
2 مدال طلا، یک نقره و یک برنز دستاورد تلاش ورزشکاران ایران در روز ششم پاراالمپیک 2020
صعود ادامهدار
روز گذشته 4 مدال ارزشمند دیگر در پاراالمپیک برای کاروان سردار دلها صید شد. 2 طلا در دوومیدانی و یک نقره و یک برنز در وزنهبرداری. چهارمین مدال طلای ایران در بازیهای پاراالمپیک توسط امیر خسروانی در پرش طول به دست آمد البته بعد از او صاحب یک طلای دیگر هم شدیم که در ادامه به آن میپردازیم. در آغاز ششمین روز بازیهای پاراالمپیک و در مسابقات پرش طول یک مدال طلای ارزشمند برای کاروان پاراالمپیکی ایران به دست آمد. مسابقات پرش طول بازیهای پاراالمپیک توکیو در کلاس T12 با حضور ۱۰ ورزشکار از کشورهای آذربایجان، کوبا، سوئد، ازبکستان، آلمان، بلاروس و ایران برگزار شد. در این مسابقات که در ورزشگاه المپیک توکیو برگزار شد، خسروانی توانست با ثبت رکورد ۷ متر و ۲۱ سانتیمتر به مدال طلا دست پیدا کند. او در پرش اول خود خطا کرد اما در پرش دوم با ثبت رکورد ۷ متر و ۲۱ سانتیمتر هم رکورد شخصیاش را شکست و هم به مدال طلا دست پیدا کرد. ورزشکار کوبا «ساوون پینهدا» هم با ثبت ۷ متر و ۱۶ سانتیمتر توانست به مدال نقره برسد. مدال برنز هم به سعید نجفزاده از آذربایجان رسید که ۷ متر و ۳ سانتیمتر پرید.
* امیر خسروانی: میتوانستم رکورد بهتری بزنم
ورزشکار طلایی پرش طول کاروان ایران در پاراالمپیک توکیو به رغم زدن رکوردش در این رقابتها از اینکه نتوانسته رکورد بهتری بزند ابراز تأسف کرد. امیر خسروانی گفت: میتوانستم رکورد بهتری بزنم. متاسفانه ٢٠ روز قبل از پاراالمپیک از ناحیه آشیل پا دچار مصدومیت شدم که موجب شد نتوانم رکورد بهتری ثبت کنم. وی ادامه داد: پرش 21/7 رکوردی نبود که دنبالش بودم. انشاءالله در آینده تلاش میکنم رکوردهای بهتری ثبت کنم. خسروانی با بیان اینکه به کسب مدال طلا فکر میکرده است، افزود: هرچند در برآوردها مدال برنز را برایم پیشبینی کرده بودند اما من با تمرکز و تمرین ذهنی میدانستم میتوانم طلا بگیرم. رقیب اصلی من ورزشکار ازبک بود که نتوانست رکورد خودش را بزند. او در 5 مسابقه قبلی جدیترین رقیبم بوده است.
* منصور پورمیرزایی جانشین سیامند رحمان
منصور پورمیرزایی، ملیپوش پاراوزنهبرداری کشورمان در دسته ۱۰۷+ کیلوگرم موفق شد مدال نقره رقابتهای پاراالمپیک را از آن خود کند. رقابتهای پاراوزنهبرداری پاراالمپیک توکیو با برگزاری مسابقات دسته به اضافه ۱۰۷ کیلوگرم مردان به پایان رسید. در این دسته ورزشکارانی از ایران، عراق، مصر، کلمبیا، چین، کرهجنوبی، آذربایجان، یونان و اردن حضور داشتند. در ابتدای این مسابقه چند کلیپ از سیامند رحمان، رکورددار جهان و پاراالمپیک این دسته پخش شد. رحمان اسفند ۹۸ به خاطر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. در این مسابقات منصور پورمیرزایی نماینده ایران در دسته فوقسنگین بود. او ۴۰ ساله و اهل استان کرمان است. کادر فنی برای حرکت نخست پورمیرزایی وزنه ۲۳۵ کیلوگرمی را درخواست داد که دارنده مدال نقره جهان برای مهار آن مشکلی نداشت. وی در ادامه وزنه ۲۴۱ کیلوگرمی را مهار کرد تا خود را به عنوان مدعی جدی مدال طلا معرفی کند. پورمیرزایی در حرکت سوم نتوانست وزنه ۲۴۶ کیلوگرم را مهار کند تا مدال طلای این دسته بعد از سالهای نصیب کاروان ایران نشود. جمیل الشبلی، ورزشکار اردنی رقیب پورمیرزایی برای کسب مدال طلا بود که در حرکت نخست وزنه ۲۳۶ کیلوگرمی را مهار کرد. او در حرکت دوم نیز وزنه ۲۴۱ کیلوگرمی را مهار کرد تا رقابت او با ملیپوش ایرانی برای کسب مدال طلا به حرکت پایانی بکشد. وی نیز در حرکت پایانی موفق به مهار وزنه ۲۴۶ کیلوگرمی نشد اما به خاطر اختلاف وزن در جایگاه نخست ایستاد. همچنین سامان رضی، ملیپوش دسته 107- کیلوگرم کشورمان نیز موفق شد مدال برنز را صید کند.
* پرتاب مهدی اولاد هم طلا شد
پرتابگر وزنه ایران به مدال طلای شانزدهمین دوره بازیهای پاراالمپیک دست پیدا کرد تا جمع نشانهای طلای کاروان ورزش کشورمان در این بازیها به 5 برسد. در ادامه رقابتهای دوومیدانی شانزدهمین دوره بازیهای پاراالمپیک توکیو مسابقات پرتاب وزنه برگزار شد که طی آن مهدی اولاد به مدال طلا دست یافت با این طلا رتبه کاروان سرداردلها فعلا به دوازدهم ارتقا پیدا کرد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|