|
ارسال به دوستان
اخبار
«بچه زرنگ» ۵۰ میلیاردی شد
انیمیشن سینمایی بچه زرنگ که از 5 مهر اکران شده است، بعد از شکستن رکوردهای مختلف، توانست در کمتر از ۳ ماه، یک رکورد جدید ثبت کند و وارد باشگاه ۵۰ میلیاردیهای سینمای ایران شود. به این ترتیب بچه زرنگ هفتمین فیلم سینمای ایران است که در کنار آثاری چون فسیل، هتل، شهر هرت، انفرادی، بخارست و دینامیت توانسته است به این میزان از فروش در سینماهای کشور دست یابد.
انیمیشن بچه زرنگ در حالی از مرز ۵۰ میلیارد تومان عبور کرد که ۶ فیلم دیگر سینمای ایران که توانستهاند به چنین فروشی دست یابند، همگی متعلق به سینمای کمدی هستند و بر همین اساس بچه زرنگ نخستین فیلم غیرکمدی چند سال اخیر سینمای ایران است که در گونه کودک و نوجوان، توانسته است با ثبت این رکورد تازه، به پدیده سینمای ایران تبدیل شود.
این انیمیشن تاکنون بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار مخاطب داشته و رکورد پرمخاطبترین و پرفروشترین انیمیشن تاریخ سینمای ایران را در اختیار دارد. تا امروز تنها ۳ انیمیشن سینمایی شاهزاده روم با بیش از یک میلیون مخاطب، فیلشاه با بیش از یک میلیون و ۲۵۰ هزار مخاطب و بچه زرنگ با بیش از یک میلیون و ۵۰۰ هزار مخاطب پرمخاطبترین انیمیشنهای تاریخ سینمای ایران هستند که توانستهاند مخاطبان میلیونی جذب سینماها کنند. بچه زرنگ محصول مشترک گروه هنر پویا و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که به همت یک گروه ۲۵۰ نفره از هنرمندان جوان ایرانی ساخته شده است.
***
مهلت ثبت حضور در بخش مسابقه نمایشنامهنویسی تمدید شد
مهلت ارسال متون و ثبت درخواست حضور در بخش مسابقه نمایشنامهنویسی بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان (تهران - اردکان) تا ۵ دی تمدید شد. نمایشنامهنویسان حوزه تئاتر کودک و نوجوان میتوانند با تکمیل مدارک در تارنمای icy.theater.ir نسبت به تکمیل فرآیند ثبت تقاضای حضور خود در جشنواره اقدام کنند. آخرین مهلت انجام فرآیند ثبت تقاضا در بخشهای «تئاتر خردسال»، «تئاتر کودک»، «تئاتر نوجوان»، «تئاتر خیابانی» و «مسابقه نمایشنامهنویسی» ۵ دی ۱۴۰۲ خواهد بود. مطابق گاهشمار جشنواره، معرفی آثار برگزیده مرحله اول مسابقه نمایشنامهنویسی ۲۵ دی خواهد بود. بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان با دبیری امیر مشهدیعباس از اول تا ۶ اسفند ۱۴۰۲ در شهر اردکان استان یزد برگزار میشود.
***
نماینده سینمای ایران از ادامه رقابتهای اسکار ۲۰۲۴ بازماند
آکادمی علوم و هنرهای سینمایی، فهرست اولیه نامزدهای چند شاخه از جمله بهترین فیلم بلند بینالملل، مستند بلند و انیمیشن کوتاه را اعلام کرد. در بخش بهترین فیلم بلند بینالمللی، ۱۵ فیلم آمریکاتسی از ارمنستان، راهب و اسلحه از بوتان، سرزمین موعود از دانمارک، برگهای افتاده از فنلاند، طعم چیزها از فرانسه، اتاق معلمان از آلمان، سرزمین خدا از ایسلند، من کاپیتان از ایتالیا، روزهای کامل از ژاپن، توتم از مکزیک، مادر همه دروغها از مراکش، انجمن برف از اسپانیا، ۴ دختر از تونس، ۲۰ روز در ماریوپل از اوکراین و منطقه مورد علاقه از انگلستان موفق شدند خود را در بین نامزدهای اولیه قرار دهند. با این انتخابها، نگهبان شب رضا میرکریمی که نماینده سینمای ایران در این شاخه بود، نتوانست خود را در رقابت حفظ کند. در شاخه مستند بلند نیز سمفونی آمریکایی، آپولونیا، آپولونیا، ورای آرمان شهر، بابی واین: رئیسجمهور مردم، ارواح بیطاقت، شهر سیاه و افسانه کابوی نیمه شب، خاطره ابدی، 4 دختر، رفتن به مریخ: برنامه نیکی جیووانی، در پنجره عقبی، مهر خورده از ابتدا، همچنان: فیلمی از مایکل جی فاکس، صدای آرام کم، ۳۲ صدا، کشتن ببر و ۲۰ روز در ماریوپل به عنوان نامزدهای اولیه انتخاب شدند. یونیفورم ما ساخته یگانه مقدم محصول ایران که در بخش انیمیشن کوتاه حضور داشت، موفق شد به فهرست اولیه جایزه این بخش راه یابد. رایگیری نهایی برای انتخاب نامزدهای نهایی، از ۱۱ تا ۱۶ ژانویه ۲۰۲۴ انجام میشود و نامزدهای رسمی اسکار در تمام شاخهها، روز ۲۳ ژانویه ۲۰۲۴ اعلام میشوند.
***
بازیگر سرشناس فرانسوی بار دیگر به تجاوز متهم شد
ژرار دپاردیو، بازیگر فرانسوی که در سالهای گذشته چندین بار مورد اتهام تجاوز قرار گرفته بود، بار دیگر از سوی یک نویسنده اسپانیایی متهم به تعرض جنسی شد. روث بازا، روزنامهنگار و نویسنده ۵۱ ساله اسپانیایی، با بیان اینکه بازگوشدن اتهامات قبلی علیه دپاردیو باعث شده حمله این بازیگر به خود را بعد از گذشت ٣٠ سال به یاد آورد، تایید کرد شکایتی علیه او در پلیس اسپانیا تنظیم کرده است. بازیگر نقش «کریستف کلمب» در فیلم «فتح بهشت» با اتهامات جنسی متعددی روبهرو شده است که برخی از آنها به دههها قبل بازمیگردد. در ابتدای سال جاری، ۱۳ زن، دپاردیو را به «رفتارها یا اظهارات جنسی نامناسب» در صحنه تصویربرداری ۱۱ فیلم یا سریال در فاصله سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۲ یا در مکانهای دیگر متهم کردند. بازا عنوان کرده است جرم تجاوز به عنف علیه او مربوط به اکتبر ۱۹۹۵ و زمانی است که ٢٣ سال داشته است. او مدعی است در جریان تهیه مصاحبه برای مجله سینمانیا با دپاردیوی ۴۶ ساله دیدار کرده و در هر زمان و هر لحظه مورد مزاحمت بدون رضایت قرار گرفته است.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با کارگردان یک فیلم تحسینشده «سینما حقیقت»
رفاقت به سبک «آخرین زنگی زمانه»
مستند «آخرین زنگی زمانه» به کارگردانی مهرداد خاکی، روایتی از زندگی و زمانه «سیدحسن رزاز» از چهرههای سرشناس ورزش زورخانهای و مهمتر از آن از سرآمدان مرام پهلوانی در تاریخ ایران است.
این مستند تلاش داشته است در قالب گفتوگوی رودررو با بازماندگان سیدحسن رزاز و معتبرترین راویان مطلع از سرگذشت او، تصویری از این کاراکتر کمتر شناخته شده تاریخ ایران پیش روی مخاطبان قرار دهد.
به بهانه رونمایی از این مستند در جشنواره «سینماحقیقت» گفتوگویی با مهرداد خاکی داشتیم.
***
* طبیعتا مستندهای تاریخی به طور کامل درباره گذشته نیستند و مستندساز در انتخاب یک سوژه تاریخی، نیمنگاهی هم به امروز جامعه خود دارد. مستند «آخرین زنگی زمانه» هم از آن دست آثاری است که به نظر میرسد به دنبال یادآوری و تذکر یک فرهنگ فراموششده است. از اینجا شروع کنیم که فکر میکنید نسبت این مستند با زیست امروز ما چیست؟
حرف زدن درباره تاریخ و گذشته، همواره میتواند سرلوحه زندگی امروز هم باشد. شاید داستان همین امروز ما هم باشد. این مستند درباره پهلوانی مردی است که همه چیز خود را به پای مردم گذاشته اما بعد از فوتش به کل فراموش شده است. این اتفاق را همین امروز هم میتوانیم ببینیم. در داستانهایی که درباره اساطیر و پهلوانان تاریخی خود هم خواندهایم، این ماجرا همواره تکرار شده است. همواره پهلوانان و قهرمانان، سرانجامی نامعلوم داشتند. سیدحسن رزاز هم به معنای واقعی پهلوان بود و سوال اصلی این است چرا چنین شخصیتی باید در روایتهای تاریخی فراموش شده باشد. به عنوان کارگردان این مستند، این چالش را برای خودم تعریف کردم که ببینم چه کار میتوانم انجام دهم تا فراتر از متن بتوانم حرفهایی را مطرح کنم. در همین راستا توانستم با برخی نماهای استعارهای در فیلم، حرفهایی را که مدنظر داشتم، مطرح کنم. بخش مهمی که در روایت مستند هست، پلان مربوط به تاریکخانه است که شاهد شعلههای آتش روی عکسها هستیم. این حرف اصلی من است که شاید این عکسها هیچگاه آتش نگیرند و آدمها حذف نشوند اما یاد و خاطرهشان فراموش شود. خیلی دوست داشتم این حرف در مستند «آخرین زنگی زمانه»
مطرح شود.
* از نظر کارگردانی، ایدههای فکرشدهای در مستند هست که نشان میدهد برای آن انرژی گذاشتهاید.
ما در پلان افتتاحیه فیلم شاهد قبرهایی هستیم که باد، برگهای خشک روی آنها را میبرد اما هیچ نامی روی این سنگ قبرها نیست. من هم در این مستند قصد داشتم به گذشتهای بروم و غباری را کنار بزنم تا روایتی تاریخی را بیان کنم و تعمدا چنین افتتاحیهای را برای مستند انتخاب کردم. در پایان روایت هم مجدد همان نماها را این بار از بالا میبینیم. از سوی دیگر در زیرلایه مستند خواستیم روایتگر «رفاقت» هم باشیم؛ رفاقتی که در آن مقطع وجود داشته و باعث انسجام بیشتر آدمها بوده است. سیدحسن رزاز و محمدصادق بلورفروش که ۲ شخصیت بزرگ عرصه پهلوانی آن زمان بودند، هیچگاه با هم کشتی نگرفته بودند. این نکته در مستند نیست اما مطلع هستم سیدحسن میگفت اگر محمدصادق بلورفروش را خاک کنم، دیگر حرفش میان اطرافیانش تأثیر ندارد و جایگاه امروزش را از دست میدهد. او تعمدا نمیخواست این اتفاق رخ دهد و در این حد هوای انسجام و رفاقت میان خود را داشتند. این رفاقت واقعا برایم جذاب بود.
* در بخشی از مستند اشاره میشود حین کشتی، کتف حریف میشکست یا آسیبهای جدی میدیدند. سبک و سیاق کشتی در آن سالها چقدر متفاوت از امروز بوده است؟
به تعبیری میتوان گفت در آن دوران «کشتی خصمانه» مد بوده است. به این معنا که در رقابت کشتی، حریف را چنان ناکار میکردند که دیگر نتواند وارد میدان شود. وقتی سیدحسن رزاز صاحب زنگ میشود و در میان همه اعتبار پیدا میکند، این سبک کشتی را تعطیل میکند و این واقعا اتفاق بزرگی در تاریخ کشتی و ورزشهای زورخانهای ما بود. در مستند به این نکته هم اشاره میشود که سیدحسن، حتی هوای آنهایی را که در این سبک کشتی ناقص شده بودند، داشت و خرج زندگیشان را میداد.
* یکی از امتیازات مستند «آخرین زنگی زمانه» متن روایت آن است. درباره همراهی خسرو نقیبی بهعنوان نویسنده متن کمی توضیح میدهید؟
من برای این مستند چیزی حدود 20 نسخه مختلف فیلمنامه نوشته بودم و این چالش را برای شروع ساخت داشتم. 6 تا 7 ماه فیلمنامههای مختلف مینوشتم اما به نظرم نمیتوانست حق مطلب را ادا کند. وقتی خسرو نقیبی با من همراه شد، باز هم این چالش را داشتیم که چگونه میتوانیم یک قهرمان را به تصویر درآوریم، آن هم قهرمانی که از سوی اکثر مردم شناختهشده نیست. به نوعی میخواستیم این قهرمان را به مردم بشناسانیم. به عنوان مثال اگر بخواهید درباره مرحوم تختی مستندی بسازید، همه مردم یک ذهنیت حداقلی از او دارند و آنجا نوع روایت شما اهمیت مییابد. درباره سیدحسن رزاز اما اینگونه نبود و من نمیتوانستم در متن روایت، برخی چیزها را ناگفته رها کنم. به همین دلیل هم نگارش فیلمنامه نهایی این مستند حدود یک سال زمان برد. مدام با آقای نقیبی در ارتباط بودیم و متنهای تازه مینوشتیم تا به روایت مطلوب برسیم. واقعا هم همراهی خسرو نقیبی به من کمک کرد و این همکاری بسیار خوب بود.
* بخشهایی از روایتهای مرتبط با سیدحسن رزاز در این مستند، شباهتهایی به داستان پوریای ولی پیدا میکند؛ تعمدی در بازنمایی چنین تصویری از او داشتید؟
اساسا درباره هر پهلوانی که صحبت کنید، این شباهتها میتواند بروز یابد. آنچه روایت سیدحسن را متمایز میکند، این است: او پهلوانی فراموششده است. به همین دلیل هم بازخوانی سرگذشت او و اتفاقات تاریخی زندگیاش، جذابیت مضاعف پیدا کرده است. حتی ماجرای مربوط به تشییع پیکر سیدحسن، اتفاقی تکرارنشدنی در تاریخ است. تهران تحت تسلط روسها بوده اما مردم میگویند ما میخواهیم پهلوان خود را تشییع کنیم و هیچکس نمیتواند جلویمان را بگیرد. این اتفاقی عجیب در تاریخ است.
* به رفاقت میان سیدحسن و پهلوان صادق اشارهای داشتید و ماجرای عجیبی که در مستند به آن اشاره میشود؛ درگذشت صادق بلورفروش، تنها یک هفته بعد از درگذشت سیدحسن رزاز! این ماجرا واقعا اتفاق افتاده است؟
بله! محمدصادق بلورفروش یک هفته بعد سکته میکند و میمیرد. این نشانه دیگری از همان رفاقتی است که میگویم در آن دوران وجود داشته است. ببینید ۲ پهلوان چقدر میتوانند هوای یکدیگر را داشته باشند که چنین سرنوشتی پیدا کنند. حتی در جایی از مستند اشاره میشود صادق بلورفروش به یک میهمانی میرود و وقتی صاحب سفره توهینی به سیدحسن میکند، سریع مجلس را ترک میکند. در عین حال، حرفوحدیثهایی هم پشت سر آنها بوده ناظر به اینکه محمدصادق به دنبال گرفتن جایگاه سیدحسن بوده اما به نظر خودم این حرفها نمیتواند درست باشد و به همین دلیل هم در مستند اشارهای به آن نداشتم.
* درباره ماجرای درگذشت سیدحسن رزاز به نظر میرسد نمیخواستید با قاطعیت در روایت مستند بگویید او مسموم شده و به قتل رسیده است. تعلیق و ابهام در روایت این بخش دلیل خاصی داشت؟
واقعیت این است که اصل ماجرای مرگ سیدحسن هنوز هم مبهم است و معلوم نیست به دست چه کسی به قتل رسیده اما این بخش ماجرا که او به واسطه سم، مسموم شده است، واقعیت دارد. عدهای میگویند رضاشاه او را به قتل رسانده و عدهای دیگر برخی جریانات سیاسی آن روز را به این ماجرا مربوط میدانند. این بخش روایت مبهم است. حرف ما هم در مستند این است که فارغ از اینکه عامل این کار چه کسی بوده، ما شاهد فروریختن یک کوه بودیم.
* برای صدای راوی در مستند، از همایون ارشادی استفاده کردهاید. کمی درباره این انتخاب هم توضیح دهید، چطور به این گزینه رسیدید؟
برایم خیلی مهم بود که فردی را انتخاب کنم که هم سن و سالی داشته باشد و هم خیلی برای مخاطب آشنا نباشد. سراغ چندین گزینه رفتیم اما آخر سر با همایون ارشادی به جمعبندی رسیدیم. به معنای واقعی هم همکاری بسیار خوبی با ایشان داشتیم. متن روایت، متن سادهای نبود و گاهی 3 تا ۴ ساعت در یک روز برای متنخوانی تمرین میکردیم. الان هم در روایت کار مشخص است چقدر تغییر لحن داریم و آقای ارشادی بخوبی توانسته آن را اجرا کند. برخی حتی میگفتند انتخاب مناسبی نداشتی اما وقتی فیلم نهایی را دیدند، اعتراف کردند انتخاب درستی بوده است.
ارسال به دوستان
چرا سیاست تلویزیون در ویژهبرنامههای شب یلدا قابل دفاع است؟
یک گام در مسیر درست
کیوان امجدیان: بعد از پخش برنامههای صداوسیما در شب یلدا فضای مباحثه میان مخالفان و موافقان این برنامهها ایجاد شده است؛ از مخاطبان عادی تا فلان وزیر سابق و بهمان هنرمند؛ بحثهایی مثل اینکه سیما در چند روز منتهی به شب یلدا و بلندترین شب سال خوب بود یا بد؟ تلویزیون توانسته بود مخاطبانش را پای جعبه جادو نگاه دارد؟ برنامههای شب یلدا چطور بود؟ و...
اما واقعیت این است که شب یلدا و برنامههای پخششده در این شب را - فارغ از کیفیت و محاسن و معایبشان - شاید بتوان نقطه عطفی در مسیر مواجهه تلویزیون با مخاطبانش دانست؛ نقطه عطفی که نشان داد صداوسیما قصد دارد مسیر قبلی را که بیشتر متکی بر کیفیت و همآوازی تولیدات و برنامهها بود تغییر دهد و پیش از همه اینها یک ویژگی اصلی را به عنوان ویژگی ثابت برای پس از یلدا ثبت کند و آن ویژگی هم چیزی نیست جز «اهمیت کمیت مخاطبان برنامهها». البته با این تاکید که موارد دیگری از کیفیت برنامهها گرفته تا محتوا و... موجب خواهد شد بعضی برنامهها حتی با وجود دارا بودن مخاطب پرتعداد هم ناچار شوند برای قرار گرفتن در باکس پخش، دست به اصلاح بزنند و بیمحتوایی و حتی مفهومی مثل «هنر برای هنر» مجال ماندن و گسترده شدن نداشته باشد.
واقعیت این است که اگر بخواهیم خطکش دست بگیریم و مثل معلمها بیاییم از روی نقاط مثبت و منفی به برنامههای تلویزیون در شب یلدا نمره بدهیم، حتما میشود کلی ایراد گرفت و مشکلات برنامهها را برشمرد.
اما اگر بیطرفانه بخواهیم قضاوت درستی از کم و کیف برنامهها داشته باشیم، نمیتوان تغییر جدی برنامهسازی در شب یلدا را نادیده گرفت؛ تغییر ریلی که حتی شاید بتوان آن را بخشی از حرکت تحولی این سازمان دانست؛ حرکتی که نتیجه آن توجه به طیفها و تنوع مخاطب و رضایت مخاطب خواهد بود.
شاید مدیران صداوسیما حتی با بخشی از این روند مشکل داشتهاند اما چون محور و هدف اصلی، پذیرش اصل تنوع مخاطب بود، حاضر شدند بدون دخل و تصرف، خود به عنوان بخشی از مخاطبان به تماشای برنامههای یلدایی سیما بنشینند.
هیچکس فکرش را نمیکرد فلان چهره استندآپ کمدی در قاب تلویزیون تلاش کند مردم را بخنداند یا آواز پیرمرد رشتی که منجر به تنبیه ضمنی او هم شده بود، پخش و توسط میهمانان برنامه همخوانی شود. یا اینکه فلان اینفلوئنسر پرمخاطب را به تلویزیون بیاورند یا حتی اجازه دهند مثلا یک شبکه با شبکه دیگر شوخی کند و از کممخاطب شدنش بگوید و موارد دیگری از این دست که تا پیش از این تابو بود و هرکدامش میتوانست محل کلی اعتراض و ناراحتی باشد؛ در واقع به این ترتیب نشان داده شد کلیشههای ذهنی ساخته و سیاسی، تطبیقی با واقعیات فضای مدیریتی و حکمرانی ندارد.
از سوی دیگر این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که با مشخص شدن مسیر جدید سیما به نظر میرسد دم خروس بعضیها که پیشتر خود را دلسوز صداوسیما و رسانه و مردم نشان میدادند، بیشتر بیرون زده است.
این جماعت گمان میکردند هنرمندان و چهرهها به دلایل مختلف تلویزیون را کنار گذاشتهاند و به دنبال بستری دیگر برای حضور میگردند. پس با گرفتار کردن آنها در مارپیچ سکوت خواهند توانست مانع از حضور آنها در رسانه شوند. از آن پس هم طبیعتا فاصله بین مردم و هنرمندان روز به روز بیشتر خواهد شد و هنرمندان برای فراموش نشدن و ارتباط با مردم انتخابی جز پلتفرمها و اساسا حضور در فضای مجازی نخواهند داشت. برای محکمکاری هم دست به دامان عدد و رقم دستمزدها شدند و اینکه چرا مهران مدیری فلان قدر برای کارگردانی و بازی در فلان برنامه گرفته و احسان علیخانی عدد و رقم زیادی خواسته و فلان چهره حاضر شده به قیمت حضور در یک فیلم سینمایی، به تلویزیون بیاید و....
تلاش آنها هم این بود دست و پای هنرمندان را چنان ببندند که دیگر حتی اگر بخواهند باز هم در تلویزیون کار کنند، از سوی مردم پذیرفته نشوند. هیچوقت هم به این نکته اشاره نمیکردند که صاحبان فلان پلتفرم و بهمان بخش از یک رسانه در فضای مجازی به پیشنهاد خودشان حاضر شدهاند به همین چهرهها که محبوبیت قابل قبولی دارند، حتی 3 - 4 برابر تلویزیون پول بدهند تا مثلا دست صداوسیما در مقابل رسانههای فضای مجازی و پلتفرمها و... خالی باشد.
این، معادلهای بود که میشد با نگاه به پیشینه تلویزیون حدس زد که مدیران صداوسیما نسبت به آن واکنشی تدافعی خواهند داشت و محکوم به شکست خواهند بود. حرکت سنگین، دفاعی و واکنشی صداوسیما در سالهای گذشته این ظن را تقویت میکرد که بسادگی همین اتفاق بیفتد.
اما یک باره در ایام منتهی به یلدا همه چیز عوض شد. این بار موضع صداوسیما کاملا عکس و موضعی کنشی و تهاجمی شد. مدیران رسانه ملی نه تنها تن به بازی بازیگردانان گذشته ندادند که حتی به صورتی کاملا منسجم در عوض دفاع، حمله کردند و در این میان حتی استفاده از ظرفیت اینفلوئنسرها را هم مدنظر قرار دادند؛ حرکتی که باعث شد آرامش چند ساله مخالفان تلویزیون به هم بریزد و با دستپاچگی به نقد موضوعاتی بپردازند که هرکدام از قضا نقاط قوت برنامههای سیما در یلدا بود: چرا دست به دامان فضای مجازی شدهاید؟ چرا آواز پیرمرد گیلانی را خواندید؟ چرا این همه میهمان آوردید؟ چرا مردم را خوشحال و تلاش میکردید فضایی شاد برای خانوادهها به وجود آورید؟ و....
حالا اما اگر این گمان ما درست باشد و حرکت اخیر تلویزیون نه بر اساس سلیقه فردی و اتفاق، که برپایه تغییر مسیری هوشمندانه و با تاکید بر جذب و جلب مخاطب شکل گرفته باشد، میشود امیدوار و مطمئن بود صداوسیما بزودی به روزهای درخشان خود بازخواهد گشت؛ روزهایی که پربینندهترین برنامهها و تولیدات متعلق به سیما باشد و هنرمندان سرشناس با افتخار در سیما حاضر شوند و با علم به زیان رسیدن به محبوبیتشان و صمیمیت میان آنها و مردم در فضای پیشین، کارکرد مارپیچ سکوت را - با همفکری تئوریسینهای این حوزه و مدیران خوشفکر رسانه - تا جای ممکن تضعیف کنند؛ روزهایی که تمام چهرهها، سیما را به عنوان مسیری برای کسب محبوبیت و شهرت هرچه بیشتر قبول داشته باشند و برای حضور در قاب تلویزیون از هم سبقت بگیرند.
قطعا مدیران صداوسیما این اصل بدیهی را میدانند که برای انتقال مفاهیم، ابتدا باید مردم را پای تلویزیون بنشانند، آنگاه مساله آرمانی دانشگاه بودن صداوسیما مورد پیگیری قرار بگیرد.
ارسال به دوستان
نگاهی به یکی از فیلمهای این دوره جشنواره فیلم فجر
مجنونی دیگر در «قرارگاه سری»
گروه فرهنگ و هنر: عملیات خیبر یکی از مهمترین و کمسابقهترین عملیاتهایی است که در تاریخ 8 سال دفاع مقدس طرحریزی و انجام شد و از آن به عنوان نخستین عملیات مبتکرانه آبی - خاکی همراه با جسارت و ازخودگذشتگی 250 هزار رزمنده دلاور یاد میشود. در این بین تاسفآور آنکه تاکنون در سینمای ایران پیرامون این عملیات که به مثابه گنجینه ارزشمند و معدن بکر و بینظیری از روایتهای دراماتیک است، بنا به دلایل مختلف و متعدد چندان اثرقابل توجهی تولید نشده است. هرچند در بین معدود آثار دفاع مقدسی، فیلمهایی که اشاره غیرمستقیم و حاشیهای به این عملیات داشتهاند، به چشم میخورد اما در کنار کیفیت پایین برخی آثار، در مابقی هم آنچنان که باید و شاید به این موضوع پرداخته نشده است.
در حالی که دقیقا 40 روز تا برپایی جشنواره فیلم فجر زمان باقی مانده است، اخبار و اطلاعات آثار متقاضی به صورت قطرهچکانی در حال انتشار است و در این بین سازمان هنری رسانهای اوج به عنوان نخستین نهاد فرهنگی از آثار در حال تولید خود برای حضوردر فجر رونمایی کرد. در اخبار منتشر شده از سوی اوج 2 فیلم «مجنون» به کارگردانی مهدی شاهمحمدی و «قرارگاه سری» به کارگردانی دانش اقباشاوی به چشم میخورد که مستقیما به عملیات خیبر پرداختهاند.
در «قرارگاه سری» تمرکز بر بخشی از فعالیتهای شهید علی هاشمی پیرامون اقدمات انجامشده توسط قرارگاه نصرت در عملیات خیبر است و در فیلم «مجنون» نیز شاهد جانفشانیهای شهید مهدی زینالدین به عنوان فرمانده لشکر 17 علی ابنابیطالب در جزایر مجنون بویژه در 72 ساعت مهم و نفسگیر عملیات خیبر خواهیم بود. این در حالی است که پیشتر اخباری مبنی بر شروع مراحل پیشتولید فیلمی با محوریت شهید همت به عنوان سردار خیبر از سوی سازمان اوج رسانهای شد که از یکسو با توجه به برخی نقدها و از سوی دیگر به دلیل دست پر اوج در فجر پیش رو دیگر بسیار بعید است این سازمان تمایلی برای آمادهسازی آن در سال جاری داشته باشد اما آنچه مشخص است اینکه امسال سازمان اوج اهتمام ویژهای برای شناساندن عملیات بزرگ خیبر دارد. در کنار این اهتمام ویژه که بسیار قابل تحسین است، نکته دیگر حضور کارگردانهای جوان و مستعد و امتحان پسداده است که برای کارگردانی این آثار انتخاب شدهاند. مهدی شاهمحمدی به عنوان یک جوان دهه شصتی و هنرمند سرشناس در حوزه فیلم مستند، در کنار دانش اقباشاوی، کارگردانان این آثار هستند. اقباشاوی در کنار کارگردانی فیلمهای چون هیهات، تاج محل، دختر الهام و سریال نامه آخر، دستیاری آثاری چون رستاخیز و دوئل به کارگردانی احمدرضا درویش، به رنگ ارغوان به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و شب و هر شب تنهایی به کارگردانی رسول صدرعاملی را نیز در سوابق حرفهای خود دارد؛ فیلمسازی که مسیر حرفهای را پله پله طی کرده تا به جایگاه امروزی خود در سینما برسد و در واقع یکی از هنرمندان بدنه سینما به شمار میرود.
در این میان بی تردید یکی از نقاط ضعف و محل اشکال در سینمای دفاع مقدس انبوه تولیدات غیرقابل دفاع و بیکیفیت در دهه 70 است؛ سالهایی که با محوریت عملیاتهای کمنظیر و بزرگ 8 سال دفاع مقدس، آثاری روی پرده رفت که با عدم استقبال و اقبال مخاطبان روبهرو و موجب شد تا سالها نهادها و فرماندهان نظامی و هنرمندان علاقه و رغبتی برای بازسازی و به تصویر کشیدن عملیاتهای غرورانگیز دفاع مقدس نداشته باشند. حال امید میرود با در نظر گرفتن تجربه تولیدات بیکیفیت دهه 70 با دعوت از هنرمندان جوان و مستعد شاهد به تصویر کشیده شدن بزرگترین عملیاتهای دفاع مقدس به شکل درست در قالب آثار باکیفیت باشیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|