|
«روبرتو مانچینی» گزینه سرمربیگری تیم فوتبال چلسی شد
یک رسانه ایتالیایی اعلام کرد تیم چلسی قصد دارد فصل آینده «روبرتو مانچینی» را در اختیار بگیرد. پایگاه خبری «DAZN» ایتالیا اعلام کرد این مربی
۵۲ ساله یکی از گزینههای اصلی سرمربیگری تیم فوتبال چلسی در فصل آینده است و مدیران این باشگاه قصد دارند او را در آغاز فصل 25-۲۰۲4 فوتبال انگلیس به خدمت بگیرند. در حال حاضر «موریسیو پوچتینو» هدایت چلسی را بر عهده دارد و این تیم با کسب ۳۱ امتیاز در رده یازدهم لیگ برتر انگلیس قرار دارد.
ارسال به دوستان
آیا با قهرمانی قطر میتوان ادعا کرد این کشور در شاخصههای توسعه از فوتبال ایران پیش افتاده است؟
ما و رنکینگ فیفا و خودتحقیرها
باربد بهراد: همیشه خراب کردن، بد دیدن، غر زدن و آیه یأس خواندن، سادهتر از ساختن، خوشبینی، امیدواری و دلگرمی است؛ درست شبیه فوتبال. سادهترین کار برای مربیانی که تازه در آغاز مسیر هستند، ساختن تیمهای تدافعی است. تیمهایی که ۹۰ دقیقه با همه توان دفاع میکنند و چشم به ضد حملات میدوزند. نه اینکه این کار ساده و آسان باشد، هرگز! اما اگر قرار باشد با تیمی هجومی مواجه شود، با دفاع چند لایه اتوبوسی، به مراتب کار سادهتری است. این مقدمه لازم بود تا برسیم به بررسی وضعیت فوتبال ایران در خاتمه جام ملتهای آسیا. ما همانند چند دهه گذشته، متاسفانه قهرمان این تورنمنت نشدیم و قطر میزبان برای دومینبار متوالی موفق شد جام را در خانه بالای سر ببرد. اما از این قهرمانی قطر و ناکامی ایران در رسیدن به فینال، چه چیزهایی را میشود استنباط کرد؟
قطر به عنوان کشوری که با هرگونه صندوق رای و اصول اولیه دموکراسی و جمهوریت به هر شکل و نوع ممکنی غریبه است، آیا به واسطه این قهرمانی میتواند الگویی صحیح در حوزه توسعه معرفی شود؟ موفقیت قطر که از جمعیت ۲.۵ میلیون نفریاش، به زور ۸۰۰ هزار نفر بومی و تمام قطری محسوب میشوند، در زمینه توسعه در حوزههایی همانند رسانه، ساخت ورزشگاههای مدرن و حتی داشتن خطوط هواپیمایی عالی در سطح جهان، بدیهی و مبرهن است و لازم به واگویی دوباره ما نیست اما تعمیم قهرمانی این کشور در فوتبال به سایر حوزهها و جمع زدنش با موارد مذکور هرگز دلیلی بر ارائه یک الگوی مناسب برای همه کشورها نیست. بحث را در همین ورزش حفظ میکنیم و به سایر حوزهها سرک نمیکشیم که صدالبته اگر قصد قیاس در همه حوزهها باشد، باید قدرت فرهنگ، نیروی انسانی، امور نظامی و حتی همه ورزشها جز فوتبال را یک به یک در جدول قیاس قرار داد و دست آخر گفت چه کسی موفقتر است. در این متون به هیچوجه ارادهمان این مقایسه نیست و تنها قرار است درباره فوتبال صحبت کنیم. کشور قطر یک دهه قبل با تبانیای که اینک بر همگان ابعاد ناگفتهاش مکشوف شده، موفق شد میزبانی جامجهانی ۲۰۲۲ را از آن خود کند. این تنها یک اتهام نیست. برکناری بلاتر و پلاتینی از ریاست فیفا و یوفا به همین دلیل بود. حتی رقمهای رشوه داده شده از سوی رئیس قطری وقت کنفدراسیون فوتبال آسیا، «محمد بن همام» هم مشخص شد و کار به بیکاری و بیآبرویی او هم کشید. اما اگر از این موضوع عبور کنیم، حقیقتا قطر با درآمدهای پایدار از حوزه نفت و گاز و جمعیت کمی که اندازه یک ناحیه تهران است موفق به ساخت و سازهای بزرگی در کشور کوچکش شد. جامجهانی بسیار آبرومند و خوبی را هم برگزار کرد. آنها به واسطه همین زیرساختها، بعد از کنار کشیدن چین از میزبانی بازیهای جام ملتهای آسیا ۲۰۲۳، در بزنگاه مناسب، میزبانی این بازیها را عهدهدار شدند و بدون شک و تردید، همین میزبانی نقش بسزایی در قهرمانیشان داشت. فوتبالیها میدانند در اختیار داشتن یک ورزشگاه پر از هوادار در یک تورنمنت یک ماهه چه آپشن بیهمتایی به حساب میآید. البته منهای این امتیاز بزرگ، حقیقتا تیم ملی فوتبال قطر هم موفق شد در بازیهای بزرگ همانند دیدار با ایران و اردن، بسیار خوب عمل کند اما پرسش بزرگ و اساسی این است: به صرف همین قهرمانی، باید فوتبال قطر را بهتر و بزرگتر از فوتبال کشوری ۹۰ میلیون نفری همانند ایران دانست؟ آیا مدل قطر مدل بهتری از ماست؟ آیا باید بهگونهای تحقیرآمیز همه چیز را سیاه و تلخ دید و گفت با این دست فرمان، قطر مثلا یک دهه دیگر ما را میگیرد؟ چه کسی گفته قهرمانی جام ملتها بزرگترین و مهمترین تجلیگاه برای سنجش قدرت فوتبال کشورهای آسیایی است؟ اگر با همین فرمول پیش برویم، یعنی فوتبال کرهجنوبی با بیش از ۲۰ بازیکن تراز اول در فوتبال جهان، باید ذیل قطر باشد؟ قطر در ۱۰ سال گذشته ۲ مرتبه قهرمان جام ملتهای آسیا شده و کرهجنوبی حدود ۶ دهه رنگ فینال را هم ندیده است. پس باید در پیشفرضهایمان برای یک نتیجهگیری کلانتر تجدید نظر کنیم. بدون هیچ شک و تردیدی، مهمترین فاکتور در توسعه فوتبال یک کشور، حضور در مهمترین آوردگاه جهانی این رشته است؛ یعنی حاضر بودن در جامجهانی و نتایج اخذ شده در این تورنمنت بزرگ. اگر امروز از پیشرفت کلان کرهجنوبی و ژاپن حرف میزنیم صرفا به واسطه همین مؤلفه مهم و بزرگ است. ایران به همراه کرهجنوبی و ژاپن و همچنین عربستان، چند دهه است یک پای مشترک حضور در جامجهانی به عنوان نماینده آسیا به شمار میرود. حتی اگر یک کشور بخواهد از ۴ جامجهانی برگزار شده تنها در یکی حاضر باشد و از قضا در همان یک دوره، شگفتیساز شود و مثلا تا ۸ تیم برتر جهان پیش برود، نمیشود ادعای پیشرفت و توسعه فوتبال در این کشور را مطرح کرد. توسعه از مسیر پایداری میگذرد، به این معنا که نتایج دورهای نباشد. اگر جامجهانی را ملاک قرار دهیم، باید حضور در این تورنمنت به عنوان نماینده قاره، دائمی باشد و پلهپله نتایج اخذ شده در این تورنمنت، پیشرفت داشته باشد. با همین متر و معیار میشود پیشرفت در فوتبال را در تکتک کشورها نگریست. رنکینگ فیفا بر اساس همین شاخصها شکل گرفته است. ژاپن در جایگاه نخست قاره کهن قرار دارد و تیم ملی فوتبال کشورمان هم با فاصله بسیار نزدیک در جایگاه دوم است. ما در این جام از سد ژاپن گذشتیم و اگر موفق به عبور از قطر میشدیم، هم اینک از حیث امتیاز، این جایگاه از آن فوتبال ایران بود. فوتبالی که ما همه کم و کاستیهایش را میدانیم. ما هم میفهمیم قطر ورزشگاههای بزرگ و مدرنی ساخته است اما همه چیز ورزشگاه نیست. اگر چه ما هم در حد نیازمان در این چند دهه ورزشگاه مناسب نساختهایم اما یادمان نرود مهمتر از ساخت ورزشگاه، داشتن فوتبال و تماشاگری است که آن را پر کند. ورزشگاه بزرگ یادگار امام تبریز، ورزشگاه امام رضای مشهد، فولاد آرهنای اهواز، نقش جهان اصفهان و آزادی تهران، از بزرگترین ورزشگاههایی هستند که همواره در هنگام نیاز لبریز از تماشاگر شده است. از این رو باید عینک بدبینی را برداریم و مدعی نشویم ما در اینجا هیچ کاری برای فوتبال نکردهایم. بیتردید نواقص وجود دارد که اگر نبود، دستور ساخت ورزشگاه بزرگ در پایتخت صادر نمیشد. نهتنها در تهران که باید در سایر استانهای کشورمان ورزشگاههای بزرگ و مدرن ساخته شود اما مهمتر از ورزشگاه که دست آخر با اختصاص یک بودجه میشود نهایت در طول ۱۰ سال، ۱۰ تایش را ساخت، پرورش فوتبالیست قابل از دل ۹۰ میلیون ایرانی است. در این مورد قیاس ما با قطر حقیقتا ظلم است به دومین کشور برتر آسیا در رنکینگ فیفا. تعداد بازیکنهای برتر ما در تیمهای اروپایی موید این واقعیت است که فوتبال ایران، از قطر بسیار جلوتر است. صد البته نیروی انسانی و جمعیت هر کشور هم نقش بسزایی در این شاخص دارد. قرار نیست قطری که به اندازه یکی از استانهای کوچک ما است، به اندازه ما فوتبالیست برتر تربیت کند. این اشاره از آن جهت است که ملاک پیشرفت فوتبال در یک جامعه، تنها تعداد ورزشگاههای مدرن و بزرگ نیست. حتی قهرمانی در جام ملتها هم نمیتواند سندی بر برتری باشد. شاید مثال زدن کرهجنوبی و ژاپن برای فوتبال ما الگوی مناسبتری باشد اما یادمان نرود همین فوتبال ما در رده ملی در همه این سالها شانه به شانه این دو کشور حرکت کرده است. زمانی میتوانیم بگوییم فوتبال قطر با این جمعیت دست به شاهکاری بزرگ و شگفتیآفرین زده است که در طول ۲۰ سال، ۵ مرتبه متوالی به جامجهانی صعود کند و در دل همین تورنمنت قادر به گونهای از رقابت باشد که در هفته آخر مرحله گروهی، شانس صعود داشته باشد؛ اتفاقی که در ۲ جامجهانی گذشته، عینا برای فوتبال ما رخ داد. فاصله ما با صعود از گروهمان در جام جهانی، تنها یک مساوی بود که متاسفانه حاصل نشد. از این رو باید حواسمان باشد یک قهرمانی در جام ملتها را دلیلی بر نتیجهگیری عظما در سایر حوزهها ندانیم که صد البته در همان فوتبال هم قهرمانی در جام ملتها مؤلفه اصلی پیشرفت محسوب نمیشود. فوتبال ما در حوزههای زیرساختی تا امروز به هر مشقتی که بوده، توانسته حرکت رو به جلویی داشته باشد. اگر چه نواقص زیاد است و کار برای انجام فراوان اما اگر تیم ملی فوتبالمان، در همین تورنمنت هم قهرمان میشد، ما نمیتوانستیم ادعا کنیم حرکتمان تکمیل شده و به قله رسیدهایم. قهرمانی در جام ملتهای فوتبال آسیا یکی از نیازهای اصلی فوتبال ایران است اما اگر قرار باشد بین این عنوان و صعود از گروهمان در جامجهانی یکی را انتخاب کنیم، بدون هیچ شک و تردیدی دومی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. ما در تمام این ۴ دهه همواره از تیمهای مدعی جام ملتها بودیم و بیشتر از هر کشوری به جمع ۸ تیم برتر صعود کردیم اما بهتر است مدیران بالادستی در برنامهریزیهای خود، به شکلی عمل کنند که هدفگذاری اصلیمان همان جامجهانی باشد. اگر به این مهم برسیم، بدون هیچ تردیدی فوتبالمان آن خودباوری بزرگ را به خودی خود به دست میآورد و سرانجام در یکی از این بازیهای بزرگ پای فینال، ما برنده میشویم. این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که فوتبال یک رکن مهم از سیاستگذاری ورزشی ایران است. توسعه ورزشی در ایران به مراتب موفقتر از کشوری مانند قطر است و اساسا تفاوتهای جمعیتی و جغرافیایی باعث میشود مقایسه ایران و قطر از اساس غلط باشد. با این حال باید گفت ایران به واسطه عملکرد تیمها و کاروانهای ورزشی خود، یکی از ۳ قطب اصلی ورزش آسیا است و خوشبختانه نمودار حرکتی ایران در دهههای اخیر حاکی از رشد ورزش ایران و بویژه فوتبال است. درباره ورزش، فوتبال و سیاستگذاری و حکمرانی آن باید عالمانه و هنرمندانه سخن گفت و قضاوت کرد، نه با اهداف سیاسی به تحلیل خودخواسته رویدادهای ورزشی پرداخت. ارسال به دوستان
اخبار
مرگ قهرمان دوی ماراتن جهان
دونده کنیایی ماراتن در ۲۴ سالگی در یک تصادف جادهای درگذشت. کلوین کیپتوم، قهرمان ماراتن جهان و مربیاش، در یک حادثه رانندگی جان باختند.
خبرگزاری تاس با اعلام این خبر گزارش داد کیپتوم قرار بود بهزودی در ماراتن روتردام شرکت کند. او همچنین در ترکیب تیم دوومیدانی کنیا برای بازیهای المپیک ۲۰۲۴ پاریس قرار گرفته بود. او سال ۲۰۲۳ قهرمان 2 مسابقه اصلی ماراتن دنیا شد و توانست در لندن و شیکاگو عنوان نخست را به دست بیاورد.
کیپتوم ۸ اکتبر ۲۰۲۳ در ماراتن شیکاگو رکورد جهانی را به نام خود ثبت کرد و مسافت ۴۲ کیلومتری را در 2 ساعت و ۳۵ ثانیه طی کرد.
پلیس کنیا تأیید کرد کلوین کیپتوم، رکورددار کنونی ماراتن جهان و مربی او، در شهر الدورت جان باختند. این ورزشکار سوار بر خودروی خود بود که کنترلش را از دست داد و از جاده منحرف شد.
حضور هافبک ازبک در تمرین استقلال
هافبک ازبک تیم فوتبال استقلال در تمرین آبیپوشان حضور یافت. جلالالدین ماشاریپوف، هافبک ازبکستانی استقلال روز دوشنبه در تمرین آبیپوشان در کمپ مرحوم حجازی حضور یافت. ماشاریپوف قرار است با حضور در ایفمارک در تستهای پزشکی استقلال شرکت کند تا در صورت تایید، قراردادش را با باشگاه استقلال رسمی کند. استقلال جمعه ۲۷ بهمن در هفته شانزدهم لیگ برتر در ورزشگاه آزادی به مصاف
صنعت نفت آبادان خواهد رفت.
حضور 2 ملیپوش ایران در مسابقات یخنوردی قهرمانی جهان در کانادا
2 ملیپوش یخنوردی کشورمان در مسابقات جهانی کانادا شرکت خواهند کرد. محسن بهشتیراد و محمدرضا صفدریان ملیپوشان یخنوردی کشورمان جهت حضور در مسابقات یخنوردی قهرمانی جهان عازم کشور کانادا شدند. این مسابقات طی روزهای ۲۷ تا ۲۹ بهمنماه ۱۴۰۲ در شهر ادمونتون کانادا برگزار خواهد شد. یخنوردان کشورمان در جامجهانی گذشته در ساسفی سوییس به 2 مدال ارزشمند نقره و برنز دست یافته بودند.
اشتیاق رسانههای ایتالیایی به جذب مهدی طارمی توسط اینتر
نشریات فوتبالی ایتالیا با قطعی شدن انتقال مهدی طارمی به اینتر از حضور بازیکن تیم ملی ایران در این تیم استقبال کردند. مهدی طارمی، مهاجم ملیپوش فوتبال ایران پس از پایان جام ملتهای آسیا به پرتغال رفت تا در تمرینات پورتو شرکت کند. او که تا پایان فصل با این باشگاه قرارداد دارد همچنان با اخبار مرتبط با انتقالش به اینتر ایتالیا روبهرو است. سایت «اسپورت ایتالیا» با انتشار گزارشی درباره خط حمله ضعیف اینتر ایتالیا، جدایی مارکو آرناتوویچ و الکسیس سانچز را قطعی دانسته و به نقل از جوزپه ماروتا، مدیر ورزشی باشگاه اینتر عنوان کرده است: خریدهای خوبی برای تقویت خط حمله اینتر در حال شکلگیری است. تجربه بینالمللی، ملی و باشگاهی طارمی از جمله دلایل این سایت برای استقبال از مهاجم جدید اینتر توسط هواداران است. در بخشی از گزارش اسپورت ایتالیا درباره طارمی آمده است: «طارمی قراردادش را با پورتو تمدید نمیکند و اینتر آماده است از این مزیت استفاده کند و بازیکنی را به تیم تحت هدایت سیمونه اینزاگی اضافه کند که مطمئناً میتواند سهم بسیار مهمی در اینتر داشته باشد. روی کاغذ او یک جایگزین عالی برای لائوتارو مارتینز و تورام است تا آنها در فصل فشرده بهراحتی بتوانند در بعضی بازیها استراحت کنند. همچنین از فران تورس، بازیکن تیم ملی اسپانیا نیز به عنوان گزینه احتمالی دیگر اینتر ایتالیا یاد میشود که مالکان اینتر برای این بازیکن نیز حاضر هستند مبلغ قابل توجه حدود ۳۰ میلیون یورو پرداخت کنند.
مهدی تاج:
فوتبال کشور آماده استفاده از VAR است
رئیس فدراسیون فوتبال با اشاره به تعداد سیستمهای داور ویدئویی گفت: همه چیز مهیای استفاده از این سیستم در فوتبال باشگاهی کشور است. مهدی تاج درباره آخرین وضعیت استفاده از سیستم داور ویدئویی گفت: در مجموع ۶ دستگاه VAR را وارد کشور کردیم که باقیمانده نهایی آنها نیز ظرف چند روز آینده میآید تا از آنها استفاده کنیم. رئیس فدراسیون فوتبال درباره مجوز داوران برای استفاده از این سیستم تاکید کرد: 4 تیم داوری ما به طور کامل مجوز قضاوت با این سیستم را دریافت کردهاند. 2 تیم داوری نیز با کمک کشور تاجیکستان در حال انجام کارهای خود هستند تا آنها هم مجوز بگیرند. بنابراین کل جامعه فوتبال آماده استفاده از این سیستم است. او درباره اینکه آیا در نیمفصل دوم لیگ برتر از VAR استفاده خواهد شد، گفت: این موضوع در اختیار کمیته داوران است. همه چیز برای حرکتی جدید و رو به جلو در فوتبال کشور فراهم است.
ارسال به دوستان
انتخابات پاکستان؛ آرامش قبل از توفان؟!
علی صفری: انتخابات پاکستان پس از ماهها اما و اگر و تعویقهای چندباره روز پنجشنبه نهم فوریه برگزار شد. انتخابات اخیر پاکستان یکی از پرحاشیهترین انتخاباتهای تاریخ این کشور بوده، هر چند انتخابات و فرآیند انتقال قدرت در این کشور هیچگاه دور از حاشیه نبوده است. آغاز حواشی این انتخابات به حدود ۲ سال قبل بازمیگردد؛ زمانی که عمران خان نیازی، نخستوزیر پاکستان و رهبر حزب «تحریک انصاف» با رای عدم اعتماد مجلس و خروج تعدادی از احزاب از ائتلاف وی، از قدرت خلع شد. عمران خان کوشید از طریق انحلال پارلمان در قدرت بماند اما رای دیوان عالی این کشور منجر به ابطال تصمیم عارف علوی، رئیسجمهور مبنی بر انحلال پارلمان شد و در نهایت عمران خان از قدرت خلع شد. سپس در اقدامی کمسابقه ۲ حزب مردم و مسلملیگ (شاخه نواز) که از رقبای سنتی سپهر سیاسی پاکستان محسوب میشوند با یکدیگر ائتلاف کرده و شهباز شریف به نخستوزیری رسید. برکناری عمران خان از نخستوزیری اتفاق جدیدی نبود، تا به حال هیچیک از نخستوزیران پاکستان موفق نشدهاند دوره تصدی خود را کامل کنند و پیش از موعد انتخابات پارلمانی به نوعی از قدرت خلع شدهاند. سابق بر این رقبای سنتی که برای سالها در عرصه سیاسی حاضر بودند، به ۲ حزب مردم و مسلملیگ (شاخه نواز) محدود بودند اما از اوایل دهه ۲۰۰۰ عمران خان، بازیکن سابق کریکت پاکستان با تاسیس حزب تحریک انصاف و با شعارهایی چون حمایت از طبقه متوسط، مبارزه با فساد و بازطراحی روابط خود با کشورهای خارجی پا به عرصه سیاست نهاد و سرانجام پس از سالها در انتخابات سال ۲۰۱۸ موفق شد اکثریت نسبی پارلمان پاکستان را کسب کند. در ابتدای امر روی کار آمدن عمران خان با همراهی ارتش و نظامیان بلندپایه پاکستانی بود. با این حال رفتهرفته روابط میان عمران خان و ارتش به تیرگی گرایید و از سوی دیگر دولت او نتوانست به خوبی چالشهای اقتصادی را مدیریت کند. در کنار این موارد شعارهایی چون مبارزه با فساد و اصلاح نظام اداری نیز به اهداف مدنظر خود نرسید. همه اینها دست به دست هم داد و مقدمات سقوط عمران خان فراهم آمد. با این همه قصه عمران خان اینجا به پایان نرسید و او نیز مانند بسیاری از سیاستمداران پاکستانی به این سادگی از میدان سیاست به در نشد. عمران خانی که در ماههای پایانی حکومتش از محبوبیت پایینی برخوردار بود، به علت سقوط دولتش توسط احزاب سنتی و شائبه دخالت آمریکا در آن، به حمایت مردمی چشمگیر دست یافت. نیروهای سیاسی سنتی پاکستان که از احتمال قوی پیروزی عمران خان در انتخابات به خوبی آگاه بودند، بیکار ننشسته و از همه ابرازهای موجود برای ایجاد محدودیت علیه وی استفاده کردند. از جمله این ابزارها اعلام جرم علیه وی در دادگاههای مختلف بود، به نوعی که ظرف چند ماه ۱۵۹ پرونده علیه عمران خان تشکیل شد. پروندههایی با اتهامات مالی، حمایت از تروریسم و اغتشاش در دادگاههای مختلف ایالتی پاکستان مورد رسیدگی قرار گرفت. از جمله جنجالیترین این موارد را میتوان پرونده موسوم به «توشخانه» که عمران خان را به اتهام فروش غیرقانونی هدایای سران کشورهای خارجی مجرم شناخت و پرونده تضمین مالی پروژه ساخت دانشگاه القادر که منجر به بازداشت عمران خان شد، برشمرد. در یک مورد حتی پروندهای علیه او و همسرش بُشرا بیبی تشکیل شد و دادگاه پاکستان عمران خان و همسرش را به علت عدم رعایت ضوابط فقهی ازدواج به ۷ سال حبس محکوم کرد. در پی همه این کشوقوسها سرانجام پس از چندبار تعویق، نهم فوریه به عنوان روز برگزاری انتخابات تعیین شد. با محکومیت عمران خان به ممنوعیت از تصدی مشاغل دولتی، وی از شرکت در انتخابات منع شد، با این حال او به دنبال آن بود حزبش با رهبری و مدیریت دوست و وکیلش «گوهر علی خان» در انتخابات شرکت کند اما یک تصمیم قضایی دیگر کار را برای عمران خان و حامیانش سختتر کرد. دادگاه عالی ایالتی خیبرپختونخواه به این نتیجه رسید در حزب تحریک انصاف(PTI) انتخابات درونحزبی به درستی انجام نشده است و این حزب از شرکت در انتخابات محروم شد. تصمیم حزب در برابر این محکومیت شرکت اعضا تحت عنوان کاندیدای مستقل بود. با این حال این بدان معنا بود که تحریک انصاف از حق انتصاب نمایندگان اقلیتهای دینی و زنان که ۵۰ کرسی را به خود اختصاص دادهاند، محروم میشد. حال از نتایج اعلام شده بیش از ۹۰ کرسی سهم نامزدهای وابسته به عمران خان شده و روی کاغذ رتبه اول نصیب او شده است. حزب مسلملیگ شاخه نواز ۷۶ کرسی را به دست آورده است و خود را پیروز انتخابات قلمداد میکند، حال آنکه برای تشکیل دولت دستکم به ۱۳۴ کرسی نیاز خواهد داشت. حزب مردم به رهبری بلاول بوتو زرداری نیز ۵۴ کرسی کسب کرده است. سناریوهای پیش رو چیست؟! اولین سناریوی محتمل تشکیل دولت به رهبری مسلملیگ شاخه نواز است. شهباز شریف، برادر نواز شریف از آغاز مذاکرات برای تشکیل دولت ائتلافی خبر داده است، با این حال مسیر همواری پیش روی آنها نیست. حزب مردم پیشتر در دولت قبلی با حزب مسلملیگ در ائتلاف بود ولی اختلافات جدی با آنها در جریان بود. پیشتر بلاول بوتو اعلام کرده بود دیگر تمایلی به تشکیل دولت ائتلافی با رقیب دیرینه و خانوادگی خود یعنی نواز شریف ندارد. دیگر سناریوی محتمل تشکیل ائتلاف میان نامزدهای تحریک انصاف با احزاب کوچکتر است؛ در صورت ورود نامزدها به احزاب کوچکتر بحثهای حقوقی درباره امکان استفاده از حق انتصاب نمایندگان اقلیتها مطرح است. با این حال گوهر علی خان، رهبر حزب تحریک انصاف اعلام کرده عمران خان تصمیمگیر نهایی است و این حزب توانایی تشکیل حداقل دو حکومت محلی در ایالتهای خیبرپختونخواه و پنجاب را دارد. سناریوی سوم، ایجاد ائتلاف میان حزب تحریک انصاف و مردم است. بلاول بوتو به صورت ضمنی از احتمال تشکیل چنین ائتلافی سخن گفته بود اما تشکیل آن با چالشهای جدی همراه است و از آنجا که حزب مردم در ساقط کردن عمران خان از بازیگران کلیدی بوده است، ۲ طرف نسبت به یکدیگر به شدت بیاعتماد خواهند بود. با توجه به همه موارد اشاره شده، آرایش سیاسی به شدت تغییرپذیر است و برخی نمایندگان حامی عمران خان در ۲ روز گذشته اعلام کردهاند به حزب مسلملیگ خواهند پیوست. در نتیجه روزهای پیش رو در تعیین سرنوشت نهایی دولت پاکستان تعیینکننده خواهد بود.
ارسال به دوستان
جام ملتها پایان آرزوهای ورزشی ما نبوده و نیست
یک روز کنار هم جشن میگیریم
احسان محمدی: قهرمان جام ملتها نشدیم اما هنوز فوتبال را دوست داریم و به جای سوگواری، وقتش است به سمت آینده برویم و با پسرهایی از همین سرزمین دوباره تیم ملی را از نو بسازیم. دیدار فینال بین اردن و قطر برگزار شد؛ دیداری که شاید حتی پیشگوها هم نمیتوانستند از آن بگویند. جایی که عقابهایی مثل ایران، عربستان، ژاپن و کرهجنوبی در آسمانش پرواز میکردند، چطور ممکن بود قطر و اردن فینالش را برگزار کنند؟ اما فوتبال همین است، با همین آخها و حیفها عاشقش شدیم، با لحظات درخشانی مثل نیمه دوم مقابل ژاپن، با ثانیههای مبهوتکنندهای مثل آنچه مقابل قطر رخ داد و تا ساعتها باورمان نمیشد مروارید قهرمانی اینطور از کف دستمان لغزید اما ما سزاوار قهرمانی بودیم، حتی وقتی دقایقی بازی از دستمان در رفت. ما شایسته ایستادن بر بام آسیا بودیم، حتی وقتی تیر دروازه هم سر ناسازگاری داشت. حق ما قهرمانی بود، حتی وقتی بیشترین موقعیت گل را خلق کردیم و هدر دادیم و... اما تمام شد، خاطره شد، از آن خاطرات تلخ و گزنده بسان کژدم، یادآوریاش به استخوان عاشقان ایران و فوتبال نیش میزند، تمام شد و به پشت سر تعلق دارد، باید از آن یاد بگیریم، چون زندگی ادامه دارد و فوتبال تمام نمیشود. این تیم ملی خیلیها را دوباره با فوتبال آشتی داد، این دستاورد اندکی نیست، تیم ملی دوباره نقطه وصل شد، عشق مشترک شد. اصلا همین که حال خیلیها از شکست بد شد، این یعنی با همه اختلاف نظرها ما هنوز تیمی داریم که میتوانیم پیرامون آن شادمان یا دلشکسته شویم. روزهای غم و شادی در فوتبال کم ندیدهام؛ اعتراف اگر کنم شکستهایی بوده که هنوز جایشان مثل یک زخم کهنه درد میکند. یادم نرفته، حتی دقیقه و ثانیهاش را حفظم اما هنر این است که از آنها درس بگیریم تا دوباره تکرارش نکنیم. در المپیک آتن وقتی جودوکاری از یونان شکست خورد، رو به خبرنگاری که با اصرار از او میخواست حرف بزند، با بغض گفت: «درسته مدال نگرفتم اما مادرم هنوز دوستم داره!» حالا وسط قضاوتهای تند و تلخ و وسط نیش و کنایههایی که وجود دارد، باید صبوری کرد و پذیرفت نقدهای درست را و باید تاب آورد تسویه حسابهای شخصی را و شاید بهترین جملاتی که میشود گفت این است: «درست است قهرمان جام ملتها نشدیم اما هنوز فوتبال را دوست داریم و به جای سوگواری وقتش است به سمت آینده برویم و با پسرهایی از همین سرزمین دوباره تیم ملی را از نو بسازیم و به مسابقات پیش رو فکر کنیم؛ به مقدماتی جام جهانی، به روزهایی که دوباره «تیم ملی» باید به میدان برود». هر صاحب قلم و کلامی، هر پیشکسوت و کارشناسی، هر مدیر و مسؤولی که دلش برای «ایران» میتپد، به قسمتی از راهحل تبدیل شود. این تیم ملی یک ملت است، همانطور که مردم در شادی و اندوهش شریکند، وقت آن است که دوباره از این تلخی گذر کنیم. ما باید دوباره بایستیم، حتی تنزخمی و خسته و دلخور و شکسته، باید دوباره سر پا بایستیم که هیچ راهی جز این نداریم، این کاری است که رقیبان ما هم میکنند. قطعا نقدهای صریح و حتی گزنده را باید پذیرفت، شنید و ایستاد... ما ایرانیم. از پس قرنها رنج و جنگ به اینجا رسیدهایم، از این تلخی هم گذر میکنیم، با هم گذر میکنیم و یک روز کنار هم جشن میگیریم که شعار ما در روزهای پیروزی و ناکامی تا همیشه این است: «تا پای جان برای ایران». ارسال به دوستان
حفظ سرمایه اجتماعی با ساخت آثاری چون «کتاب قانون»
مریم طیبی: حالا که رسانه ملی در آستانه برگزاری انتخابات مجلس، در یکی از آزمونهای دشوار خود قرار دارد، شبکه یک با ساخت برنامه رئالیتیشو «کتاب قانون» توانسته است تصویر واقعبینانه و در عین حال نقادانهای از مجلس ارائه دهد. رئالیتیشوی شاید آخرین ژانری باشد که برای به تصویر کشیدن و نقد کردن بخشی از حاکمیت یک کشور به ذهن متبادر شود. اما این آخرین گزینه در شبکه اول به تصویر کشیده شد و تبدیل به جدیترین اثر صداوسیما در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم شد. «کتاب قانون» نام برنامه رئالیتیشویی درباره مجلس است که با کارگردانی سعید ابوطالب و تهیهکنندگی محمدحسین سعادتی از ۱۹ دی روی آنتن شبکه اول رفته و هماکنون در حال پخش است. صداوسیما که قبل از برنامه کتاب قانون، تجربه برنامههای رئالیتیشوی دیگر اما مشخصا با هدف سرگرمی را داشته، این بار سراغ این چارچوب برای نقد طنازانه سیاسی قوه مقننه رفته است.
بفرمایید این شما و این اداره کشور!
نوآوری کتاب قانون تنها در ژانر آن خلاصه نمیشود. این برنامه برای نخستین بار با تعارف سینی حکمرانی کشور به مردم عادی، میگوید: اگر جای نمایندگان مجلس بودید، چه کار میکردید؟ بفرمایید این گوی و این میدان! کتاب قانون، با شبیهسازی فضای مجلس و به تصویر کشیدن فرآیند طرح یک لایحه در کمیسیون تخصصی تا تصویب نهایی آن در صحن علنی، بستر تجربه نماینده مجلس بودن را برای داوطلبان فراهم میکند. در این برنامه جز ۲ بازیگر نامآشنا ـ فخرالدین صدیقشریف و سیروس همتی ـ باقی افراد شرکتکنندگانی از اقشار عادی جامعه هستند. این افراد با قرار گرفتن در دل جریان شبیهسازی شده روند معمول و جاری سیاستگذاریهای کلان، درباره مسائل روز کشور به گفتوگو، بحث و ارائه راهحل میپردازند. این روایت را کارشناسان موافق و مخالف حوزه مورد بحث همراهی میکنند. به عبارت بهتر، کتاب قانون کوششی است برای گشودن درهای بسته کمیسیونهای مجلس در مقابل عموم مردم که مهمترین نتیجه آن کم شدن فاصله میان مردم و حاکمیت است.
ایجاد فضای تعامل میان مردم و فضای سیاستگذاری به شیوه کتاب قانون
برنامه کتاب قانون توانسته است تعادل مناسبی میان واقعیت پیچیده حکمرانی و انتظارات مردم در روایت خود رعایت کند. ابوطالب - که خود نماینده مجلس هم بوده است ـ با نشان دادن پیچیدگیهای سیاستگذاری در سطح کلان کشور و در عین حال بیان حرفهای مردم مانند همان بندبازی است که در انتهای نمایش خود مزد حفظ تعادلش را در لبخند رضایت بر صورت مخاطبانش میگیرد.
این بندباز حرفهای با طرح مسائل روز کشور و ارائه روایت نمایشی از فرآیند پرفراز و نشیب تصویب لوایح پر سر و صدای سالهای اخیر، توانسته با مخاطبان ارتباط برقرار کند و تا حدی نگاه آنان را به قاب تلویزیون بدوزد.
البته باید توجه کرد این ارتباط با مخاطب در ضعیفترین دوره از تاریخ کار تلویزیون محقق شده و نشان از قوی بودن چارچوب محتوایی و فرم این اثر است. این برنامه توانسته در جایی درست بایستد و علاوه بر زدن حرف مردم، بدنه جامعه را با مشکلات و پیچیدگیهای سیاستگذاری و اداره کشور آشنا کند؛ کاری که مشخصا تنها با یک اثر خلاقانه میتواند رقم بخورد. در شرایط کنونی که مشکلات معیشتی و اقتصادی امان مردم را بریده و مردم بهحق انتظار حل مسائل خود را از مسؤولان دارند، ایجاد یک نگاه واقعبینانه و روایت صحیح از مشکلات و راهحلهای آن توسط رسانهها خصوصا رسانه ملی الزامی است.
این دست برنامهها رسانه را به رسالت خود نزدیکتر میکنند. رسانه است که باید با فراهم آوردن زمینه ایجاد گفتوگو میان مردم و مسؤولان، حس مشارکت و سهیم بودن در اداره جامعه را افزایش دهد که نتیجه آن تقویت سرمایه اجتماعی نظام و حاکمیت میشود. سرمایه اجتماعی همان منبع کنشگری جمعی محسوب میشود که سوخت آن آگاهی، توجه و دانش نسبت به امور عمومی اجتماعی ـ سیاسی است. اساسا میان میزان اطلاعرسانی، آگاهی بخشی و نقد عملکرد دستگاههای حاکمیتی با میزان اعتماد مردم و حس تعلق آنها به جامعه ارتباط مستقیم وجود دارد و رسانه همان حلقه وصل این ۲ است. «کتاب قانون» به زیبایی بستر تعامل میان مردم و نظام را فراهم کرده و این شرایط را رقم زده است که مردم با نگاه واقعبینانه، تجربهای متفاوت از تعامل با حاکمیت و عرصه سیاستگذاری داشته باشند و در عین حال مطالبات و نقدهای خود را هم در یک بستر مناسب مطرح کنند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|